آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۲:۲۲ بعد از ظهر
|
|||||||||||||||
بانو
شماره عضویت :
1001
حالت :
ارسال ها :
4221
محل سکونت : :
DAMAVAND
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
273
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
69947
پسند ها :
5815
تشکر شده : 6939
وبسایت من :
وبسایت من
|
خاطره اي از شهيد علي خوش نژاد
چند وقتي بود كه از مأموريت گردان حضرت معصومه (س) مي گذشت و از عمليات خبري نشده بود، روزي «علي» پيش من آمد و گفت چون ايام تحصيلي است، اجازه بدهيد بروم و به درس و بحثم برسم. چيزي نگفتم، دلم راضي نبود كه برگردد، آخر او از نيروهاي خوب و مخلص گردان بود. اين طور بگويم «علي» طلبه اي بود فاضل و متقي كه مهر و محبتش نه تنها بر دل من كه بر دل يكايك بچه هاي گردان نشسته بود. چون اصرار به رفتن داشت، گفتم خب حالا كه مي خواهي بروي برو. پايان مأموريتش را گرفت و رفت. فكر مي كنم متوجه شده بود من ناراحت هستم. چند روزي گذشت كه ديدم دوباره به جبهه برگشته.
می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||||||||||||||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
|