آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
یکشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۱:۵۰ بعد از ظهر
|
|||||||
روزي رسول خدا صلی الله علیه وآله از مسجد خارج شدند و شيطان را ديدند كه كنار درب مسجد ايستاده است، حضرت به او فرمودند: چرا در اينجا ايستاده اي؟ شيطان گفت :خدا مرا آورده است حضرت فرمودند براي چه؟ شيطان جواب داد: براي اينكه هر چه بخواهي از من بپرسي و من نيز از روي صدق و راستي جواب دهم. حضرت فرمودند: چرا امتم را از نماز جماعت منع مي كني؟ شيطان گفت: هر گاه امت تو به قصد نماز جماعت از خانه بيرون مي روند تب شديدي بر من عارض مي شود و آن تب برطرف نمي شود تا هنگامي كه نماز گزاران از هم جدا شوند. حضرت پرسيدند: چرا امتم را از دعا و طلب علم منع مي كني؟ شيطان جواب داد: به اين سبب كه وقتي آنان در طلب علم مي روند يا دعا مي كنند حالت كري و كوري به من دست مي دهد تا زماني كه دست از دعا بردارند. حضرت فرمودند: چرا آنان را از قرآن خواندن منع مي كني؟ شيطان جواب داد: چون وقتي آنان قرآن مي خوانند منت همانند سرب آب مي شوم. پيامبر فرمودند: چرا امتم را از جهاد منع مي كني؟ شيطان گفت: زماني كه آنان براي جهاد از خانه خارج مي شوند بندي بر پاهايم مي بندند تا وقتي كه آنان از جهاد برگردند. وقتي كه آنان به قصد حج از خانه خارج شوند مرا در غل و زنجير مي كنند تا وقتي كه حج تمام شود و هرگاه قصد صدقه دارند اره بر سرم مي گذارند و مرا مانند چوب اره مي كنند.
می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||||||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
|