آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۴ ۰۵:۴۱ بعد از ظهر
|
|||||||
بانو
شماره عضویت :
1713
حالت :
ارسال ها :
649
محل سکونت : :
شهر شقایق ها
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
118
اعتبار کاربر :
40235
پسند ها :
563
تشکر شده : 1319
|
پدرم دیگه خونه نیست
خورشید هر روز دیرتر از پدرم بیدار میشد اما زودتر از او به خانه برمی گشت اما روزهاست که آمد و رفت خورشید رو می بینم اما پدرم رو نه...!
کاش کسی پدر نباشه...! پدر که باشی، سردت می شود و کتت رو بر شانه ی فرزندت می اندازی...!
چهره ات خشن می شود و دلت دریایی. آرام نمی گیری تا تکه نانی نیاوری.
در بلندایی از شَهرَت، مشت نشدن ها را به زمین میکوبی.
جلوی آینه، تمرین محکم ایستادن می کنی. پدر که باشی در کتابی جایی نداری و هیچ چیز، زیر پایت نیست...! پدر که باشی پیر نمی شوی ولی یک روز، بی خبر تمام می شوی...!
با تمام شدنت، باید حس آرامش را بعد از عمری تجربه کنی، ولی...! می کنی...!
نقل قول نوشت: می گفت: اشتباهی خونه یه آقای پیری رو گرفتم، اومدم معذرتخواهی کنم، هی میگفت: علی جان تویی...؟ هی میگفتم: ببخشید پدر جان، اشتباه گرفتم،...! باز میگفت: رضا جان تویی بابا...؟ میگفتم: نه پدر جان اشتباه شده ببخشید، اسم سوم رو که گفت، دلم شکست، گفتم: آره پدر جان، زنگ زدم احوالتون رو بپرسم. اونقدر ذوق کرد که چشام خیس شد.
دلتنگ نوشت : مادر و پدرها و پدربزرگها و مادربزرگها، چشم انتظار یه تماس کوچولو از ماها هستن، بیاید ازشون دریغ نکنیم و قدرشونو بدونیم. بیایید افسوس ساز نباشیم ... بدونیم از دست کاشها، کاری بر نخواهد آمد!
می پسندم 5 0 5 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||||||
|
اطلاعات نویسنده |
پدرم دیگه خونه نیست!!!
شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۴ ۰۵:۴۸ بعد از ظهر
[1]
|
|||
پدر جون عزیزم الان جات راحته اون بالا تو آسمون
دلم تنگه برات خیلییی ... چرا گذاشتی و رفتی منو دیگه حرفامو به کی بزنم اره میدونم گفتی به خدا بگم آره خدا میشنوه اما دلم جواب میخواد می پسندم 0
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
پدرم دیگه خونه نیست!!!
شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۴ ۰۵:۵۴ بعد از ظهر
[2]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
1713
حالت :
ارسال ها :
649
محل سکونت : :
شهر شقایق ها
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
118
اعتبار کاربر :
40235
پسند ها :
563
تشکر شده : 1319
|
نوشته شده توسط : الما »
پدر جون عزیزم الان جات راحته اون بالا تو آسمون
دلم تنگه برات خیلییی ... چرا گذاشتی و رفتی منو دیگه حرفامو به کی بزنم اره میدونم گفتی به خدا بگم آره خدا میشنوه اما دلم جواب میخواد روحشون شاد ویادشون گرامی اللهم صل علی محمد و آل محمد می پسندم 3 0 3 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
برچسب ها
|
پدرم ، دیگه ، خونه ، نیست!!! ، |
|