آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
چهارشنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۴ ۱۱:۳۳ قبل از ظهر
|
|||||||
بانو
شماره عضویت :
1713
حالت :
ارسال ها :
649
محل سکونت : :
شهر شقایق ها
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
118
اعتبار کاربر :
40235
پسند ها :
563
تشکر شده : 1319
|
علی آن شیر خدا....
زنی به نام «سوده همدانی» از شیعیان امام بود، در جنگ صفین برای ترغیب شجاعت سربازان و فرزندان دلاورش، اشعار حماسی میخواند، که سخت بر معاویه گران آمد و نام او را ثبت کرد.روزگار گذشت و امام علی علیهالسلام به شهادت رسید، و فرماندار معاویه بسر بن ارطاة، بر شهر همدان مسلط گشت، و هر چه میخواست انجام میداد، و کسی جرئت اعتراض یا مخالفت را نداشت سرانجام سوده، سوار بر شتر به دربار معاویه در شام رفت، و از قتل و غارت و فساد فرماندار به معاویه شکایت کرد. معاویه او را شناخت و سرزنش کرد، و گفت:یاد داری که در جنگ صفّین چه میکردی؟ حال دستور میدهم تو را سوار بر شتری برهنه تحویل فرماندارم بدهند تا هر گونه دوست دارد، با تو رفتار کند؟...سوده، در حالی که اشک میریخت این اشعار را خواند:
صلّی الاله علی جسم تضمّنه قبر فاصبح فیه العدل مدفوناًقد حالف الحق لا یبغی بد بدلا فصار بالحق و الایمان مقروناً
«خدایا درود بر پیکر پاکی فرست که چون دفن شد عدالت هم دفن شد ،و خدا سوگند خورده که همتایی برای او نیاورد، و تنها او با حق و ایمان همراه بود»معاویه با شگفتی پرسید: چه کسی را میگویی؟ و این اشعار را پیرامون چه شخصی خواندی؟ سوده گفت:حضرت علی علیهالسلام را میگویم که چون رفت، عدالت هم رفت. معاویه! فرماندار امام علی علیهالسلام در همدان چند کیلو گندم از من اضافه گرفت، به کوفه رفتم وقتی رسیدم که امیرالمومنین علی علیهالسلام برای نماز مغرب بپا خاسته بود تا مرا دید نشست و فرمود: حاجتی داری؟ ماجرا را شرح دادم، و گفتم چند کیلو گندم مهم نیست، میترسم فرماندار تو به سوی تجاوز و رشوهخواری پیش رفته و آبروی حکومت اسلامی خدشهدار شود. امام علی علیهالسلام با شنیدن سخنان من گریست و گفت: خدایا تو گواهی که من آنها را برای ستم به مردم دعوت نکردم. سپس قطعه پوستی گرفت و بر روی آن نوشت:بسمالله الرحمن الرحیم، قد جائتکم بینةٌ مِن ربّکم فَاوفوا الکیلَ و المیزان، و لا تَبخَسوا النّاسَ اَشیائهُم، و لا تُفسدوا فی الارض بعد اصلاحها، (1) ذالکم خیرٌ لکُم مَن یَقبِضُهُ. والسّلام؛ دلیل روشنی از طرف پروردگارتان برای شما آمده است؛ بنابراین، حق پیمانه و وزن را ادا کنید! و از اموال مردم چیزی نکاهید! و در روی زمین، بعد از آن که (در پرتو ایمان و دعوت انبیاء) اصلاح شده است، فساد نکنید!سپس دستور داد که:کارهای فرمانداری خود را بررسی و جمعآوری کن، تو را عزل کردم و به زودی فرماندار جدید خواهد آمد، و همه چیز را از تو تحویل خواهد گرفت.نامه را به من داد، نه آن را بست، و نه لاک و مُهر کرد، بلافاصله پس از بازگشت من به «شهر همدان» فرماندار عزل و دیگری به جای او آمد. معاویه، آن روز شکایت من از چند کیلو گندم اضافی بود، اما امروز به تو شکایت کردم که فرماندار تو «بسر بن ازطاة» شراب میخورد، تجاوز میکند، مال مردم را به یغما میبرد، خون بیگناهان را میریزد؛ و تو به جای اجرای عدالت و عزل فرماندار فسادگر، مرا تهدید به مرگ میکنی؟ و ادعا داری که خلیفه مسلمین میباشی !!!!
ویرایش موضوع توسط : روزهای سخت 01
در تاریخ : چهارشنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۴ ۱۱:۳۴ قبل از ظهر
می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||||||
|
اطلاعات نویسنده |
علی آن شیر خدا....
چهارشنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۴ ۰۴:۰۵ بعد از ظهر
[1]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
1992
حالت :
ارسال ها :
571
محل سکونت : :
خلیج همیشه فارس
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
145
اعتبار کاربر :
8737
پسند ها :
570
تشکر شده : 342
|
می پسندم 0
|
|||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
برچسب ها
|
علی ، آن ، شیر ، خدا.... ، |
|