آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
جمعه ۱۹ تیر ۱۳۹۴ ۰۵:۰۵ بعد از ظهر
|
|||||||
ماجرای غواصی که شنا بلد نبود!
به نام خدا
سایت ساجد- حبیب الله تاجیک از یادگاران و جنگ به قول معروف خاک خوردههای جبهههاست. پای صحبتهایش در اتاق کوچک خانهاش زیر کرسی می نشینیم تا از روزهای جنگ و زمانی که مسئولیت تعاون لشکر 27 و معراج الشهدا را بر عهده داشت بگوید.
متن زیر بخشی از گفتوگو درباره عملیات والفجر هشت با این رزمنده هشت سال دفاع مقدس است.
بازدید مستشاران خارجی از اروند
بعد از جنگ یک سری از وابستگان نظامی سفارتخانههای خارجی مستقر در ایران را به مناطق عملیاتی جنوب بردیم. اروند را نشانشان دادیم و چون این وابستگان از ژنرالهای نظامی هر کشور هستند به مسائل نظامی آشنایی دارند. همانجا توضیح دادیم که در عملیاتی از اروند عبور کردیم.
همه مستشاران معتقد بودند که همچین چیزی امکان ندارد. استراتژی جنگ که در تمامی دافوسها و دانشکدههای افسری تدریس میشود و علم و تجریه ثابت کرده رودخانه ای که حداکثر 20 کیلومتر سرعت داشته باشد امکان اجرای عملیات در آن نیست.
امکان ندارد در رودخانه ای که حداکثر عرض آن بیش از 100 متر باشد بتوان عملیات کرد. اروند 70 کیلومتر سرعت داشت آب در حالت مد تمام نهرهای اطراف را پر می کرد. عرض اروند از 800 متر در حداقل تا هزار و دویست کیلومتر هم میرسید.
مستشاران می گفتند امکان ندارد که در اینجا عملیات کرده باشید عبور از این رودخانه دیوانگی است. علاوه بر این عراق تمامی لب ساحل رودخانه را از میله های خورشیدی و موانع انفجاری و سیمهای خاردار پر کرده بود و واقعا هم در حالت عادی ممکن نبود همچین عملیاتی انجام شود.
بدون شک عملیات کار خدا بود و تنها عملیاتی بود که با حفاظت صد در صد انجام شد.
از ماهها قبل کمپرسی در جاده اروند در تردد بود تا حالت را عادی نگه دارد. شب عملیات هم بچهها را با همین کمپرسی ها تا لب رودخانه رساندند. همه چی عادی بود و کمپرسیهایی که در حرکت بودند از نظر دیده بانهای عراقی عادی بود و ماهها این کمپرسیها در رفت و آمد بودند.
ما آمدیم و تعدادی غواص را آموزش دادیم. غواصهای آموزش دیده شب عملیات رفتند بدون اینکه شلیکی کنند مین های خورشیدی و سیم خاردارها را باز کردند و از اروند عبور کردند.
فردا صبحش که معبرها باز شد با قایق به آن طرف اروند رفتیم سنگرهای بتونی عراق را دیدیم که توی سنگرها خون پاشیده بود. بعدا فهمیدیم بچههای غواص بعد عبور از اروند بدون حتی شلیک گلولهای عراقیها را غافلگیر کردند و با خنجر عراقیها را از پشت زده بودند و خونهای روی دیوار هم خون عراقیها بود.
ماجرای غواصی که شنا بلد نبود!
تا کارخانه نمک نیروها پیش روی کردند. قرار بود فاو را بگیریم و از جاده ام القصر به طرف بصره برویم که عراق تمام توانش را به کار گرفت تا اجازه پیش روی را به بچه ها ندهد.
17 شبانه روز رزمنده ها زیر شدیدترین آتش توپ و تانک عراق مقاومت کردند برای همین نیروها از رفتن به بصره منصرف شدند واقعا هم امکان پیشروی بیشتر نبود. از بمباران هوایی شیمیایی تا زرهی و توپخانه، عراق همه توانش را در جاده ام القصر به بصره گذاشته بود برای همین خطر پدافندی تشکیل دادیم و نزدیک به دو ماه پدافند کردیم تا اینکه خط تثبیت شد.
ستاد جذبی سر جاده دهلران آماده کرده بودیم که استخری داشت و شب بچه ها به انجا می رفتند. بعد ازعملیات بود که رفتیم به ستاد. با حاج محمد کوثری رفتیم توی آب.
پسری آنجا ایستاده بود که اتفاقا از بچه محلهای حاج محمد هم بود. حاج محمد کوثری اشاره کرد که چرا توی آب نمی آیی؟ گفت شنا بلد نیستم. حاج محمد تعجب کرد و گفت: تو شنا بلد نیستی؟! مگر جزو غواصها شب عملیات از اروند رد نشدی؟ گفت: چرا. گفت پس چرا می گی شنا بلد نیستم. پسر گفت: به خدا بلد نیستم آن شب دیدم عملیات هست و به خدا توکل کردم. گفتم میزنم به آب هرچه شد که شد. لباس غواصی پوشیدم و رفتم توی آب و عملیات هم کردم ولی شنا بلد نبودم!
حاج محمد از تعجب حرف نمی زد. پسر هم قسم میداد که به قرآن شنا بلد نیستم. همین است که میگویم این جنگ معجزه وعنایت خدا بود.
می پسندم 0
|
||||||||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
|