آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
دوشنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۴ ۰۷:۳۶ بعد از ظهر
|
|||||||||||||||
بانو
شماره عضویت :
1001
حالت :
ارسال ها :
4221
محل سکونت : :
DAMAVAND
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
273
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
69947
پسند ها :
5815
تشکر شده : 6939
وبسایت من :
وبسایت من
|
ماجرای رزمندهای که خودش را فدا کرد
خادم الشهداء؛ پای یکی از رزمندگان بر اثر ترکش خمپاره قطع شد. چفیه را داخل دهان خود کرد و به شدت فشار داد تا درد را در خودش نگه دارد. در همان زمان کوله پشتی یکی دیگر از رزمندگان که منور روی او افتاده بود، آتش گرفت...
به گزارش خادم الشهداء ، متن زیر، خاطرات "محمد علی مشکور" رزمنده گلستانی است. شب عملیات بستان یا همان طریق القدس باران بسیار شدیدی باریدن گرفت و ما هم با خود فکر کردیم به خاطر این باران، عملیات انجام نمی شود. در حال استراحت بودیم که حدود ساعت 5 صبح برپا دادند. دستور دادند که تجهیزات را بر داریم و به سرعت سوار ماشین ها شویم. سوار تویوتا شدیم و ما را به جلو بردند. منطقه پر از گل بود. نیروها به محض پیاده شدن از ماشین، بدون لحظه ای توقف، مستقیم به خط مقدم می زدند. یکسری از بچه های اطلاعات عملیات جلو رفتند و در آن گل و لای عجیب و غریب که اصلا قابل وصف نیست و هر کس وارد آن می شد، به شدت زمین می خورد، جلو رفته بودند و با سختی فراوان خود را به خاکریز اول رسانده بودند.
او برای این که داد نزند و از شدت درد ناله نکند. چفیه را داخل دهان خود کرده و به شدت فشار می داد و تلاش می کرد درد را درخودش نگه دارد. کوله پشتی یکی دیگر از رزمندگان که منور روی او افتاده بود، آتش گرفت. او برای اینکه از نور این آتش که به کوله پشتی افتاده بود، منطقه نیروهای ما لو نرود، خود را به پشت روی کوله پشتی انداخت و خودش آتش گرفت و همانجا به شهادت رسید. همان لحظه ها بود که دستور رسید نیروها به خط بزنند و ما هم به سرعت بلند شدیم و به خاکریز عراقی ها حمله کردیم. سنگر عراقی ها را پاکسازی کردیم. تعدادی از عراقی ها فرار می کردند، تعدادی هم مقاومت می کردند. درگیری شدیدی اتفاق افتاد. در همان مرحله اول، حدود 80، 90 عراقی هلاک شدند. ما خاکریز اول عراق را گرفتیم. به ما گفتند که این جا تحمل کنید تا دستورات بعدی برسد. رو به روی ما دشت بازی بود و نمی دانستیم که باید چه کنیم و به کدام سمت برویم. ما هیچ آشنایی با آن محیط نداشتیم. کمی صبر کردیم، تعدادی از نیروهای ما آمدند و پیاده به سمت جلو حرکت کردند. دستور رسید که به سمت خط دوم عراقی ها حمله کنید.
می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||||||||||||||
|
اطلاعات نویسنده |
ماجرای رزمندهای که خودش را فدا کرد
دوشنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۴ ۰۸:۰۳ بعد از ظهر
[1]
|
||
بانو
شماره عضویت :
1462
حالت :
ارسال ها :
49
محل سکونت : :
خطه سبز ایران
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
138
اعتبار کاربر :
870
پسند ها :
40
تشکر شده : 20
|
خدااااااااا
می پسندم 0 |
||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
برچسب ها
|
ماجرای ، رزمندهای ، که ، خودش ، را ، فدا ، کرد ، |
|