آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
یکشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۴ ۰۸:۴۱ بعد از ظهر
|
|||||||
مدیر انجمن مطالب جالب
شماره عضویت :
658
حالت :
ارسال ها :
2423
محل سکونت : :
پایتخت
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
341
اعتبار کاربر :
31653
پسند ها :
1693
تشکر شده : 4530
|
. ميدانيد که يک مُرده چه احساسي دارد،اين قصه را بخوانيد،،، گفتند:"ما تا قبر نگهبان تو هستيم" گفتم:"من که نَمُردَم من هنوز زنده هستم چرا مرا به قبر ميبريد وِلَم کنيد!! من هنوز حس ميکنم و حرف مزنم و ميبينم پس هنوز زنده ام! با لبخندي جوابم را دادند و گفتند:"عجيب هستيد شما انسانها فکر ميکنيدکه مرگ پايان زندگي ست و نميدانيد که شما فقط خواب ي کوتاه ميديديد و آن خواب وقتي ميميريد تمام ميشود" آنها هنوز مرا به سوي قبر ميکشند در راه مردم را ميبينم گريه ميکنند و ميخندند و فرياد ميزنند و هر کس مثل من دو نگهبان همراهشه! ازشون پرسيدم چرا اينکار را ميکنند؟؟ گفتند:"اين مردم مسير خودشان را ميدانند آنهايي که به راه کج رفته بودند" حرفش را با ترس قطع کردم:"يعني به جهنم ميروند!!!!" گفتند:"بله" و ادامه دادند"و کساني که ميخندند اهل بهشتند" به سرعت گفتم:"مرا به کجا ميبرند؟؟؟؟" گفتند:"تو کمي درست راه ميرفتي و کمي اشتباه..گاهي توبه ميکردي و روز بعد معصيت؛ حتى با خودت هم رو راست نبودي و به اين شکل گم شدي" حرفشان را دوباره با ترس قطع کردم:"يعني چي!؟!؟يعني من به جهنم ميرم؟؟؟" گفتند:"رحمت خدا وسعت دارد و سفر طولانيست" دور و برم را با ترس نگاه ميکردم و در يک آن خانواده ام را ديدم،پدرم و عمويم و برادرانم و فاميلهايم را!! آنها مرا در صندوقي گذاشته و حمل ميکردند...به سوي آنها دويدم و گفتم:"برايم دعا کنيد" ولي هيچکي جوابم را نداد-بعضيهاشان گريه ميکردند و بعضي ديگر ناراحت.... رفتم پيش برادرم گفتم"حواست به دنيا باشه؛تا فتنه اش چشمات رو کور نکنه آرزو کردم که اي کاش صدايم را ميشنيد آنها مرا به زحمت در قبر گذاشتند و بر روي جسدم خواباندند؛پدرم را ديدم که بر رويم خاک ميريخت؛ و برادرهايم که همين کار را ميکردند...من همه مردم را ميديدم که بر رويم خاک ميريختند آرزو کردم که اي کاش جاي آنها در دنيا بودم و توبه ميکردم نشستم و فرياد کشيدم"اي مردم حواستان باشد که دنيا گولتان نزند" اي کاش نماز صبح را خوانده بودم اي کاش نماز قيام را خوانده بودم اي کاش دعا کرده بودم که خداوند هدايتم کند و توبه ميکردم و گريه... و روزانه توبه ام را تجديد ميکردم و گناهانم را تکرار نميکردم...مسبب نميشدم...سنگدل نميبودم... معصيت نميکردم..و براي اين مردم دعا ميکردم...و معصيت نميکردم...و معصيت نميکردم...و معصيت نميکردم...
ویرایش موضوع توسط : یگانه 313
در تاریخ : یکشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۴ ۰۸:۴۲ بعد از ظهر
می پسندم 5 0 5 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||||||
|
اطلاعات نویسنده |
. ميدانيد که يک مُرده چه احساسي دارد،اين قصه را بخوانيد
یکشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۴ ۰۹:۰۱ بعد از ظهر
[1]
|
|||
عضو
شماره عضویت :
253
حالت :
ارسال ها :
422
محل سکونت : :
.
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
316
دعوت شدگان :
3
اعتبار کاربر :
4034
پسند ها :
355
تشکر شده : 584
|
کلُّ نَفْسٍ ذَآئِقَةُ الْمَوْتِ
........ إِلَى رَبِّكَ یَوْمَئِذٍ الْمَسَاقُ ......... امام باقر(علیه السلام) : مرگ، همان خوابى است كه هر شب به سراغتان مىآید؛ با این تفاوت كه مدتش طولانى است می پسندم 0
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
. ميدانيد که يک مُرده چه احساسي دارد،اين قصه را بخوانيد
یکشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۴ ۰۹:۵۵ بعد از ظهر
[2]
|
|||
عضو
شماره عضویت :
1960
حالت :
ارسال ها :
74
محل سکونت : :
ملک خدا
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
76
اعتبار کاربر :
819
پسند ها :
64
تشکر شده : 25
|
سلام.عالی بود.واقعا دستت درد نکنه .
ای کاش با دیدن این پست زیبا از خواب غفلت بیدار بشیم نه فقط تایید کنیم و بعد فراموش. بازهم از این نوع مطالب زیبا بزارید.ممنون دستتون درد نکنه. می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
. ميدانيد که يک مُرده چه احساسي دارد،اين قصه را بخوانيد
دوشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۴ ۱۲:۲۳ قبل از ظهر
[3]
|
|||
عضو
شماره عضویت :
2118
حالت :
ارسال ها :
31
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
79
اعتبار کاربر :
343
پسند ها :
12
تشکر شده : 31
|
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم
سلام ممنون ،ای کاش... طوری باشیم که ای کاش نگیم. می پسندم 0
|
|||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
برچسب ها
|
ميدانيد ، که ، يک ، مُرده ، چه ، احساسي ، دارد،اين ، قصه ، را ، بخوانيد ، |
|