مجتبی، در سومین روز شهریورماه سال 1344 در خانوادهای مذهبی در تهران دیده به جهان گشود. از کودکی دارای استعدادی خارقالعاده بود. تحصیلات ابتدایی، راهنمایی و دوران دبیرستان خویش را در تهران گذراند و طی این دوازده سال تحصیل همواره جزء شاگردان ممتاز کلاس بود. بعد از اینکه دیپلم خود را از دبیرستان «سحاب» گرفت، یک سال تا خدمت سربازی مهلت داشت در این مدت یک سال نتوانست بیکار بنشیند و در استخدام آموزش و پرورش درآمد و در قسمت امور تربیتی و تدریس قرآن شروع به کار نمود. فعالیت
lugl rvHkd ;i \d;v lxiva \s hc 13 shg fi oh; ,xk fhc'aj
مجتبی، در سومین روز شهریورماه سال 1344 در خانوادهای مذهبی در تهران دیده به جهان گشود. از کودکی دارای استعدادی خارقالعاده بود. تحصیلات ابتدایی، راهنمایی و دوران دبیرستان خویش را در تهران گذراند و طی این دوازده سال تحصیل همواره جزء شاگردان ممتاز کلاس بود.
بعد از اینکه دیپلم خود را از دبیرستان «سحاب» گرفت، یک سال تا خدمت سربازی مهلت داشت در این مدت یک سال نتوانست بیکار بنشیند و در استخدام آموزش و پرورش درآمد و در قسمت امور تربیتی و تدریس قرآن شروع به کار نمود.
فعالیت وی در مدرسه میثم، واقع در محله مجیدیه تهران بود، به کار خویش عشق میورزید و عاشقانه حتی روزهای تعطیل را به مدرسه میرفت و انجام وظیفه میکرد و در مدرسه از بهترینها بود تا اینکه در مرداد ماه 1362، به عضویت سپاه پاسداران اسلامی درآمد و در 18 بهمن ماه 1362 به ندای خمینیکبیر لبیک گفت و قدم در جبهههای نور علیه ظلمت نهاد.
مجتبی، در دانشگاه جبهه با رتبه خوبی پذیرفته شد. این شهید والا مقام در عملیات خیبر در منطقه طلائیه و جزیره مجنون که عظیمترین عملیات تاریخ 8 سال دفاع مقدس بود، شرکت کرد.
شهید دارانی؛ سدّی مقابل ضد انقلاب بود
مجتبی دارای صوتی دلنشین بود. قرآن را زیبا تلاوت میکرد و دوران دبیرستان در مسابقات قرآن، مقام اول را کسب کرد. در مجالس دعای کمیل و توسل شرکت و به عشق مولاء و سرور خویش، مداحی و نوحهسرایی میکرد. در کارش خیلی جدی بود و محال بود که مسئولیتی را قبول کند و آن را به درستی انجام ندهد. در دوران انقلاب در خط اسلام و قرآن و رهبر بود. در تظاهرات شرکت میجست و همچون سدی در مقابل گروهکهای ضد انقلاب در دبیرستان بود.
آرزوی دیدار یار
از عاشقان و مشتاقان امام روحالله(ره) بود، یکی از آرزوهایش زیارت جمال مبارک امام(ره) بود که این سعادت نصیب ایشان نگشت، پاسدار پرافتخار اسلام، مجتبی محمدی دارانی سرانجام در 11 اسفند سال 1362 در بزرگترین عملیات تاریخ 8 سال دفاع مقدس یعنی عملیات خیبر که در منطقه طلائیه و در جزایر مجنون شمالی و جنوبی برگزار شد، خون پاکش بر زمین ریخت و با غلتیدن در خون خویش اسلام را با شهادت خود زنده کرد.
پیکر مطهر معلم قرآن پاسدار شهید مجتبی محمدی دارانی پس از 13 سال دوری از وطن در محرم سال 1375 هجری شمسی به میهن اسلامی بازگشت.
همانا که من روی به سوی آفریدگاری برگرداندم که آسمانها و زمین را یکتا پرست آفریده است و من از شرک ورزندگان نیستم
اَلّلهُم عَرَّفنی نَفسکَ فَاِنَّک اِن لَم تُعَرّفنی نَفسَکَ لَم اَعرِف رَسُولَکَ، اَلّلهُمَّ عَرَّفنی رَسُولَکَ، فَاِنَّک اِن لَم تُعَرّفنی رَسُولَکَ، لَم اَعرِف حُجَّتَک، اَللّهُمَّ عَرَّفنی حُجَّتَک، فَانّکَ اِن لَم تُعَرَّفنی حُجَّتکَ، َظَلت عَن دینی به نام الله آفریننده تمامی مخلوقات
بر حسب نظم و انسجام و ارتباط مشخص به نام محمد(ص)آورنده و تکمیل کننده تکمیلترین و بنیادیترین در طول تمام تاریخ از آدم تا به آخر یعنی اسلام عزیز و به علی(ع) مظهر جوانمردی و اخلاق و کرم و نمونه و سنبل دین اسلام به نام حسین(ع) سرآینده به حق ندای آزادی و آزادمردی و به نام یگانه منجی عالم بشریت مهدی موعود(عج) روحی لهالفداء و به نام نامی نائب برحقش حسین زمان دنبالهرو وقاعی خط خونین شهدای کربلا خمینی روحالله(ه) در این لحظات حساس که اسلام عزیز از طرف ابر جنایتکاران جهان در معرض خطر قرار گرفته است.
در زمانی که هر روز به بهانههای واهی و پوچ مظلومان و مستضعفان از طرف ابر قدرتها مورد هجوم قرار میگیرند و در زمانی که از یکسو روزانه صدها نفر از گرسنگی در معرض خطر مرگ قرار گرفته و از سوی دیگر شاهان و ظالمان برای انتخاب غذای مورد علاقه متوسط به استخاره میشوند و در زمانی که ظلم استبداد بیدا میکند و ... ساکت نشستن جایز نیست و انتظار برای وقوع معجزهای جهت نابودی ظلم خیلی خام است.
آری! بایستی ساکت ننشست و باید به داد محرومین و مستضعفان و یاری اسلام عزیز شتافت. آیا زمانی که صدام کافر مردم مستضعف و بی پناه کشورمان را با موشکهای چند متری مورد حمله قرار میدهد و ما را هر روز تحت ظلم و استبداد خود قرار میدهد و دست به تهدیدهای گوناگون میزند، ساکت ماندن جایزه است؟
مگر نه این است که ما خود را پیرو شهیدان کربلا و حسین بن علی(ع) میدانیم پس چرا سخن «لا ارَی المَوتَ الاَّ السَّعادَة» او را نشنیده گرفته و تن به ظلم و جور دهیم.
من نیز با مختصر آگاهی که در این مورد داشتم میخواستم باری از دوش انقلاب اسلامی برداشته باشم راه خود را انتخاب کردم و امیدوارم خداوند نیز این تحفه ناقابل مرا به درگاهش بپذیرد و صدام کافر بداند که نه با محاصر اقتصادی و نه با حملات پی در پی به شهرها و نه با تهیدیدات مکر خود و نه با موشکهای چند متری خود و نه با کمک و یاری گرفتن از اربابان و دوستان خود نمیتواند ذرهای در روحیه و عظم راسخ ما خدشه وارد سازد.
این مسئله را هم نباید از نظر دور داشت که اسلام به ما احتیاجی ندارد و خداوند متعال به ما احتیاجی ندارد و اسلام هیچگاه بی یار و یاور نمیماند و این ما هستیم که محتاج خداوند و پیامبر اسلام هستیم زیرا اگر بخواهیم در جهان آخرت عنایتی بر ما شود باید با دستی پر در محضر عدالت حاضر شویم باید در راه خدا جهاد کنیم که به فرموده مولای متقیان:«جهاد دری از درهای بهشت است که به روی بندگان خاص خدا باز میشود»، و این کوچکترین کاری است که میتوانیم در این زمینه انجام دهیم و اگر خدا قبول کند در عوض اجر و مزد اخروی برای ما در نظر گیرد.
محتبی محمدی دارانی، اندیمشک- پادگان دو کوهه 30/11/1362»