وی با ورود به دانشگاه در حوزه بسیج دانشجویی مشغول فعالیت شد و به عنوان جانشین فرمانده حوزه بسیج انتخاب شد. سید علیرضا در جذب دانشجویان به بسیج یک نابغه بود و با همه رابطه خوب و صمیمی داشت. هیچگاه لبخند از روی لبانش کنار نمی رفت ، حتی در اوج خستگی و مشکلات نیز لبخند می زد .
شهید هاشمی باگذشت و پر تحمل بود، او تکیه گاه خانواده و پدرش بود. بارها اسم او برای سفر به مکه مکرمه و مدینه منوره درآمده بود، ولی او از خود می گذشت و می گفت تا زمانی که پدر و مادرم مشرف نشود من هم به این سفر نمی روم.

سیدعلی را قافله سالار و علمدار کاروان راهیان نور استان سیستان و بلوچستان می نامند زیرا او کسی است که اولین کاروان راهیان نور را از مسجد جامع زاهدان به سمت مناطق جنگی هدایت نمود و هر ساله جمع کثیری از دانشجویان را به بازدید از مناطق جنگی راهنمایی می کرد. تجربه ایشان در تدارکات و سرپرستی کاروان های راهیان نور زبان زد خاص و عام بود. آری سید علی تمام وجود خود را وقف اهل بیت(ع) و شهداء کرده بود.

آری سید علی قبل از سفرش خواب دیده بود که کاروانی را به سمت کربلا هدایت می کند و خودش در این راه شهید می شود. و تنها این خواب را برای یکی از دوستان نزدیک خود گفته بود. سرانجام کاروان سید آماده حرکت شد و سید علی این قافله سالار کاروان راهیان نور، در اسفند سال86 مصادف با سالروز جد بزرگوارش امام رضا (ع)  در جاده ماهان – کرمان در سانحه تصادف  راه شهداء را انتخاب کرد و این دیار فانی را ترک و آسمانی شد.