امیرحسین در تاریخ 68/9/14 در دزفول متولد شد.. بسیار پسری باهوش و پرجنب و جوش و روحیه نظامی گری داشت و از کودکی با پدرش که فردی نظامی بود، گشت های ایست و بازرسی می رفت و آدمی متعهد بود.
از همان نوجوانی در پایگاه بسیج فعالیت داشت ، با همه  دوستان در ارتباط بود و خیلی با صفا و مهربان بود. از سن 14 سالگی عضو گروه شهید رجایی ستاد نماز جمعه بود و هر جمعه در نماز جمعه فعالیت می کرد.

امیرحسین بعد از گرفتن مدرک دیپلم  وارد دانشگاه شد و در رشته کاردانی برق قدرت  دانشگاه پردیس تهران مشغول به تحصیل شد. در زمان دانشجویی علاوه بر درس خواندن بعضی روزها را سرکار می رفت.

از همان نوجوانی در پایگاه بسیج فعالیت داشت ، با همه  دوستان  ورفقا در ارتباط بود و خیلی با صفا و واخلاقی مهربان داشت. از سن 14 سالگی عضو گروه شهید رجایی ستاد نماز جمعه بود و هر جمعه در نماز جمعه فعالیت می کرد.
در مقطع راهنمایی در مسابقات کشتی منطقه بمناسبت دهه فجر مقام دوم را کسب کرد .خیلی به ورزش علاقه داشت و همیشه ورزش می کرد.

بسیار اهل هیئت و روضه امام حسین (ع) بود و در همه هیهات حضوری فعال داشت و به آنها در برپایی مراسم ها کمک می کرد..در ایام فاطمیه همیشه در مراسم بیت رهبری شرکت می کرد.
با دوستان و همسایگان و فامیل روابط خوبی داشت و نسبت به صله ارحام حساسیت خاصی نشان می داد.

در کارهایش نسبت به حرام و حلال و حق الناس خیلی  مواظبت داشت.

شب قبل از شهادتش توی هویزه به دوستش گفته بود : می روم تا با شهداء کمی خلوت کنم و اون شب دیرتر از همیشه به محل استراحت برگشت شاید می دانست که فردا دیگر روز آخر اوست…

شهید صابری به همراه دوست شهیدش علی حسین پور و دونفر دیگر از خادمین جهت دریافت اقلام ارسالی شده از تهران حرکت می کنند که در منطقه ملا پیشه جاده اهواز به خرمشهر به تاریخ 22/12/89 بر اثر تصادف با خودروی کامیون دچار سانحه شده و به شهادت می رسند.

امیرحسین در سن 11 سالگی مادر عزیزش را از دست می دهد و با پدرش زندگی را ادامه می دهد. او با پدرش خیلی رابطه ای خوبی داشت به قول گفتنی با او رفیق بود و بین آنها علاقه خاصی وجود داشت، چون پدر برای او هم نقش پدر و هم جای مادر داشت.