آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
سه شنبه ۳ آذر ۱۳۹۴ ۰۹:۲۲ قبل از ظهر
|
|||||
بانو
شماره عضویت :
146
حالت :
ارسال ها :
650
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
465
دعوت شدگان :
19
اعتبار کاربر :
5448
پسند ها :
399
تشکر شده : 1546
|
هشت ساله بودم که در یک مهمانی شبانه برای اولین بار با پدیده ای سرخ رنگ به نام "خرمالو" آشنا شدم. میزبان با لبخندی ملیح خرمالو تعارف کرد و من هم بدون درنگ نامبرده را شکافته و چشیدم. شوربختانه خرمالوی مذکور به غایت گس بود و تا چند ساعت احساس می کردم گونه هایم در حال تجزیه شدن هستند!
از آن روز به بعد در نظر من هرکس که خرمالو می خورد فردی "مازوخیسمی" و هرکس که خرمالو تعارف می کرد شخصی "سادیسمی" قلمداد می شد! النهایه تجربه تلخ اولین کام از خرمالو باعث شد که من بیست و دو سال این گردالی سرخ را به صورت یک طرفه تحریم کنم! با اصرار فراوان همسرم، دیوار تحریم خرمالو ترک برداشت و من هم در سی سالگی به خرمالو یک فرصت تازه دادم! خرمالو هم از این فرصت به نحو احسن استفاده کرد و چنان مزه ای را تجربه کردم که مجبور شدم خرمالو را از لیست سیاه بیرون آورده و ایشان را پس از لیموترش و توت فرنگی در "صدر مصطبه" بنشانم! یک تجربه تلخ در هشت سالگی، باعث شد که بیست و دو سال از همه خرمالوها متنفر باشم. اولین تجربه های کودکی، شالوده ما را میسازند. چه بسیارند باورها، هنجارها و اعتقاداتی که به خاطر تجربه طعم "گس" آن ها در کودکی، هنوز منفور ما هستند.
نقل از:؟
ویرایش موضوع توسط : حانیه
در تاریخ : سه شنبه ۳ آذر ۱۳۹۴ ۰۹:۲۵ قبل از ظهر می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
|