آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
پنجشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۴ ۰۱:۳۰ بعد از ظهر
|
|||||||
بانو
شماره عضویت :
499
حالت :
ارسال ها :
4733
محل سکونت : :
حریم قدس
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
1104
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
74582
پسند ها :
4202
تشکر شده : 5426
|
در آن اوضاع و احوالی که خیلی ها رنگ آب را نمی دیدند لباسش همیشه سفید و تمیز بود. ساده بود، حتی انگار چند جایش را هم وصله زده بود. ولی... همه می دانستند پیامبر از هر چه بگذرد از عطر نمی گذرد. حتی برخی می گفتند رسول خدا بیش از آنچه خرج نان خانه اش می کند عطر می خرد. دوستان و نزدیکانش وقتی از سفر برمی گشتند برایش عطر می آوردند. آخر از پیامبر شنیده بودند که می گفت: من از عطر و نماز لذت می برم. از هر کوچه ای رد می شد انگار بهار از آن عبور کرده بود. در و دیوار بوی گل می داد؛ عطر پیامبر. شمیم عطرش زودتر از خودش همه را از آمدنش با خبر می کرد. البته نه زودتر از سلامش. از دور به همه سلام می کرد. پیامبر چه عطر خوبی دارد. عطر گل محمدی. مرتب موهایش را شانه می کرد. کنار حوض آب ایستاده بود و گل روی خودش را مرتب می کرد. دست مبارکش را نم دار می کرد و به موهای نرمش می کشید و با انگشتانش شانه می کرد موهایش را. یکی از اصحاب که انگار حوصله اش سر رفته بود گفت: یا رسول الله چه قدر به ظاهر خودتان عنایت دارید؟ و او که مثل بهار لطیف و مهربان بود گفت: این حق برادران دینی توست که تو را آراسته ببینند. می خواست بگوید تو حق نداری برادر دینی ات را آزرده کنی. چه با حرف چه با رفتار و چه با ظاهر ژولیده ات. به همه می گفت حتماً هفته ای یکبار خود را شستشو دهید و اگر با نیت غسل شستشو دهید، برایتان عبادت هم حساب می شود. می گفت مؤمن نباید ژولیده و پریشان باشد. خودش هم هیچ گاه غسل جمعه را فراموش نمی کرد. ناخن هایش همیشه کوتاه و سفید بود.* کسی به حضرت عطر تعارف کرد. حضرت قبول کرد و خود را معطر ساخت و می فرمود: بویش خوش و حملش آسان است. رسول خدا گاهی به موهایش روغن هم می زد. اول سر مبارکش و بعد محاسنش را با روغن تزئین می فرمود. پیامبری که از همه شیک پوش های امروزی شیک پوش تر بود، حتی در جنگ لباس سفید و سبزی می پوشید که سبزی لباس بر سفیدی چهره رسول الله غلبه می کرد. البته خیلی در قید قیمت لباسش نبود و گاهی عبا، گاهی جبه و گاهی پیراهن سفید می پوشید. اصلاً بیشتر لباس هایش سفید بود. وقتی حرف می زند مبهوت می شوی به زیبایی کلمات و مهربانی صدایش دل بسپاری یا چهره نورانیش یا آن دندان های مرواریدی سفید و مرتبی که چهره او را زیباتر کرده. شنیده ام هر روز و موقع نماز دندان هایش را مسواک می زند. می فرمود با دهان خوش بو با خدا صحبت کنید. تا دستش را نمی شست، دست به غذا نمی زد. شب قبل از خواب چشمان زیبایش را سرمه می کشید. می فرمود سرمه نور دیده را افزون می کند. وقتی می خواستند به مسافرت بروند همه وسائل شان را کنترل می کردند. غذا، ظرف، آب کافی... زین اسب هم سالم باشد. راستی، راه طولانی است نعل اسب هم باید عوض شود تا زبان بسته در بیابان اذیت نشود. همه سر قرار آمدند و پیامبر هم اسباب سفر را آماده کرده بود. با یک بسته اضافه: آینه، سرمه دان، شانه، مسواک و قیچی. امام صادق(ع) فرمودند، پیامبر پس از نماز عشا، ظرف آب و مسواکش را طلب می کرد تا روی آن را بپوشانند و کنار بسترش بگذارند. مسواکش از چوب اراک بود. حضرت نیمه شب که برای نماز شب برمی خواست اول مسواک می زد و بعد وضو می گرفت. فقط اینها نبود، با آن همه مقام، با بردگان و غلامان هم سفره می شد. حسرت پیش سلام شدن به دل دوستانش مانده بود. اگر یکی از مسلمانان بیمار می شد به عیادتش می رفت. ناراحت هم که می شد، اخم نمی کرد بچه ها را دوست داشت. و دل نازک بود مثل...، مثل... مثل هیچ کس. او فقط مثل خودش بود. او پیامبر همه خوب ها و خوبی ها و شیک پوش ها بود.
می پسندم 3 0 3 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||||||
|
اطلاعات نویسنده |
شمیم رحمه للعالمین
پنجشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۴ ۰۱:۳۲ بعد از ظهر
[1]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
499
حالت :
ارسال ها :
4733
محل سکونت : :
حریم قدس
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
1104
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
74582
پسند ها :
4202
تشکر شده : 5426
|
نخى از پیراهن، براى شِفای بیمار شخصى به نام بحر سقّا حكایت كند: خدمت امام صادق(علیهالسلام) بودم، آن حضرت فرمود: اى بحر! اخلاق خوب موجب شادى و سرور است؛ و سپس افزود: آیا مىخواهى به داستانى از زندگى پیامبر خدا كه اهالى مدینه آن را نمىدانند برایت بیان كنم؟ عرض كردم: بلى .حضرت فرمود: روزى پیامبر خدا(صلى الله علیه و آله)، با جمعى از اصحاب خود در مسجد نشسته بود، ناگهان كنیزى از انصار وارد مسجد شد و كنار پیغمبر خدا(صلوات الله علیه) ایستاد و گوشهاى از پیراهن حضرت را گرفت . پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله) برخاست و كنیز بدون آن كه سخنى گوید، پیراهن حضرت را رها كرد و چون آن حضرت نشست، دو مرتبه كنیز پیراهن ایشان را گرفت و این كار را تا سه مرتبه انجام داد تا آن كه مرتبه چهارم پیامبر ایستاد و كنیز پشت سر حضرت قرار گرفت و یك نخ از پیراهن حضرت را آهسته كشید و برداشت و رفت . پس از آن مردم به كنیز گفتند: این چه جریانى بود كه سه مرتبه گوشه پیراهن رسول خدا(صلى الله علیه و آله) را گرفتى و زمانى كه حضرت از جاى خود بلند مىشد، تو سخنى نمىگفتى و حضرت هم سخنى نمىفرمود؟! كنیز گفت: در خانواده ما مریضى بود، مرا فرستادند تا نخى به عنوان تبرُّك از پیراهن رسول خدا(صلى الله علیه و آله) براى شفاى مریض برگیرم و چون خواستم نخى از پیراهنش در آورم، متوجه من گردید و من شرم كردم تا مرتبه چهارم كه من پشت سر آن حضرت قرار گرفتم و چون توجهشان به من نبود نخى از پیراهنش گرفتم و براى شفاى مریض بردم. برگرفته از بحارالانوار، ج 16، ص 264، ح 61 به نقل از اصول كافى، ج 2، ص 102. می پسندم 0
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
شمیم رحمه للعالمین
پنجشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۴ ۰۱:۳۵ بعد از ظهر
[2]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
499
حالت :
ارسال ها :
4733
محل سکونت : :
حریم قدس
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
1104
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
74582
پسند ها :
4202
تشکر شده : 5426
|
نامهای پیامبر در قرآن
رسول خدا(صلى الله علیه و آله) در قرآن ده نام دارد: امام صادق(علیهالسلام) فرمود: رسول خدا(صلى الله علیه و آله) در قرآن ده نام دارد . 1 - محمد(صلى الله علیه و آله) و ما محمد الا رسول. (1) 2 و 3 - احمد و رسول؛ و مبشرا برسول یاتى من بعدى اسمه احمد. (2) 4 - عبدالله و انه لما قام عبدالله. (3) 5 – طه، ما انزلنا علیك القرآن لتشقى. (4) 6 – یس، والقرآن الحكیم. (5) 7 - ن والقلم و ما یسطرون. (6) 8 - مزمل یا ایهاامزمل. (7) 9 - مدثر یا ایها المدثر. (8) 10- ذكر قد انزلنا الله الیكم ذكرا رسولا. (9) سپس امام صادق(علیهالسلام) فرمود: ذكر از نامهاى آن حضرت است و ماییم اهل ذكر كه حق تعالى در قرآن ذكر كرده است كه هر چه ندانید از اهل ذكر سئوال كنید.
بعضى از علما براى آن حضرت چهارصد نام از قرآن استخراج كردهاند.(10)
می پسندم 0
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
شمیم رحمه للعالمین
پنجشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۴ ۰۱:۳۷ بعد از ظهر
[3]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
499
حالت :
ارسال ها :
4733
محل سکونت : :
حریم قدس
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
1104
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
74582
پسند ها :
4202
تشکر شده : 5426
|
کیفیت عبادت رسول خدا (صلى الله علیه و آله)
رسول خدا (صلى الله علیه و آله) اولین كسى است كه به حق، معرفت كامل پیدا كرده و در درگاه الهى، پیشانى فروتنى بر خاك بندگى ساییده است . ایشان فرموده است: كنت اول من اقر بربى جل جلاله و اول من اجاب 1؛ من اولین كسى بودم كه مبداء را شناختم و به توحید اقرار كردم و اولین كسى بودم كه دعوت معبود را اجابت كردم. نماز كه كمال خضوع بندگان در برابر پروردگار است، نور چشم رسول خدا(صلى الله علیه و آله) است. ایشان مىفرماید: قُرة عینى فى الصلوة؛ نماز نور چشم من است.2 رسول خدا(صلى الله علیه و آله) شب تا صبح را به طور متناوب به عبادت و شب زندهدارى مشغول بود و چنین نبود كه تمام شب را استراحت كند. امام صادق(علیهالسلام) درباره این سیره نبوى مىفرماید: هنگامى كه پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله) نماز عشا را مىخواند، آب وضو و مسواك را بالاى سرش مىنهاد و روى آن را مىپوشاند. قدرى مىخوابید، سپس بیدار مىشد و مسواك مىزد و وضو مىگرفت . چهار ركعت نماز مىخواند و آنگاه مىخوابید. دوباره بر مىخاست و مسواك مىزد و وضو مىگرفت. چهار ركعت دیگر نماز مىخواند. باز مىخوابید و آنگاه نماز "وتر" را مىخواند.3 آن وجود نازنین چه نیكو به این كریمه قرآنى عمل مىكرد: وَ مِنَ اللَّیْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَ سَبِّحْهُ لَیْلًا طَوِیلًا. (انسان: 26) خداوند از بندگان خاص مىخواهد كه بخشى از شب را به تسبیح معشوق بپردازند و پاسى از شب طولانى را سر بر سجده تواضع نهند و براى معبود خود نیایش كنند. حضرت در نماز چنان خلوصى داشت كه هنگام نماز از همه تعلقها مىبرید و تنها توجهش به سوى خداوند بود: كان اذا حضر الصلوه فكانه لم یعرفنا و لم نعرفه اشتغالا بعظمة الله4؛ هنگامى كه وقتى نماز مى رسید، آنقدر متوجه خدا بود، مثل این كه او ما را نمىشناخت و ما او را نمىشناسیم . رسول خدا(صلى الله علیه و آله ) هیچ چیز را (از شام و غیر آن) بر نماز مقدم نمىداشت و چون وقت نماز مىشد، گویا هیچ یك از اهل و عیال، قوم و خویش و دوست خود را نمىشناخت. دگرگونى حالت حضرت هنگام راز و نیاز، نشان دهنده اوج بندگى و خاكسارى ایشان در برابر پروردگار بود: اذا قام الى الصلوه تربد وجهه خوفا من الله5؛ هنگامى كه به نماز مىایستاد، صورت حضرت از بیم خدا دگرگون مىشد. ایشان از نظر ادب نیز آنقدر مؤدب و خاضعانه در برابر حق قرار مىگرفت كه گویى مانند لباسى است كه كنارى افتاده باشد: اذا قام الى الصلوه كانه ثوب ملقى 6؛ پیامبر گرامى، لذت بخشترین كارها را ارتباط با معبود و راز و نیاز با خدا مىدانست. بى شك، اظهار بندگى و راز و نیاز با خداوند، چنان شوقى در دلها پدید مىآورد كه محبت غیر خدا در آن جاى ندارد. با بندگى خدا، آدمى در خود احساس آرامش مىكند. حضرت على(علیهالسلام) مىفرماید: كان رسول الله(صلى الله علیه و آله) لا یؤثر على الصلوة عشاء و لا غیره و كان اذا دخل وقتها كانه لا یعرف اهلا و لا حمیما7؛ رسول خدا(صلى الله علیه و آله ) هیچ چیز را (از شام و غیر آن) بر نماز مقدم نمىداشت و چون وقت نماز مىشد، گویا هیچ یك از اهل و عیال، قوم و خویش و دوست خود را نمىشناخت . همچنین روایت شده است كه شبى پیامبر در خانه یكى از همسرانش(ام سلمه) بود. اندكى از شب نگذشته بود كه ام سلمه دید رسول خدا(صلى الله علیه و آله) در بستر نیست . برخاست و دنبال او گشت. ناگهان متوجه شد كه حضرت كنار اتاق ایستاده، دستها را بلند كرده و اشك از دیدگانش جارى است و چنین با خدا راز و نیاز مىكند: خدایا! نیكىهایى كه به من عطا فرمودهاى از من مگیر. خدایا! دشمنان و حسودان مرا شاد مگردان . خدایا! مرا به بدىهایى كه از آنها نجاتم دادى، باز مگردان . خدایا! یك لحظه مرا به خودم وا مگذار. در این هنگام، ام سلمه گریست . پیامبر فرمود: ام سلمه! چرا مىگریى؟ گفت: پدر و مادرم فدایت چرا گریه نكنم؟ تو با آن مقام بلندى كه دارى، چنین با خدا راز و نیاز مىكنى (حال آن که ما به ترس از خدا و گریه سزاوارتریم). پیامبر فرمود: چگونه در امان باشم، حال آن كه خداوند یك لحظه، یونس پیامبر را به خودش واگذاشت و بر سرش آمد، آنچه آمد.8 در حدیثى از پیامبر اعظم(صلى الله علیه و آله) آمده است: افضل الناس من عشق العباده فعانقها و احبها بقلبه و باشرها بجسده و تفرغ لها، فهو لا یبالى على ما اصبح من الدنیا: على عسر ام على یسر.9؛ برترین مردم كسى است كه عاشق عبادت شود. پس دست در گردن آن آویزد و از صمیم دل دوستش بدارد و با پیكر خود با آن درآمیزد و خویشتن را وقف آن گرداند و او را باكى نباشد كه دنیایش به سختى بگذرد یا به آسانى . 1- بحارالانوار، ج 16، ص 12. 2- محجة البیضاء، ج 3، ص 68. 3- وسائل الشیعه، ج 3، ص 196. 4- محجة البیضاء، ج 1، ص 351. 5- میرزا حسین نورى، مستدرك المسائل، مؤسسه آل البیت، ج 4، ص 93. 6- همان . 7- مجموعه ورام، ج 2، ص 78. 8- بحارالانوار، ج 6، ص 218. 9- ابن شعب حرانى، تحف العقول، ص 35. می پسندم 0
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
شمیم رحمه للعالمین
پنجشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۴ ۰۱:۴۱ بعد از ظهر
[4]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
499
حالت :
ارسال ها :
4733
محل سکونت : :
حریم قدس
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
1104
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
74582
پسند ها :
4202
تشکر شده : 5426
|
او محمود و من محمد هستم رسول خدا(صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود: من شبیهترین مردم به حضرت ابراهیم(علیهالسلام) هستم و حضرت ابراهیم شبیهترین افراد به آدم (علیهالسلام) در خلق و خلقت بود، حق تعالى مرا از بالاى عرش پر عظمت و جلال خود به ده نام نامیده و صفت مرا بیان كرده و به زبان هر پیامبرى بشارت مرا به قوم خود داده و در تورات و انجیل نام مرا بسیار یاد كرده و نام مرا از نام بزرگوار خود مشتق نمود. نام او "محمود" است و نام مرا "محمد" نام نهاد و مرا در بهترین قرنها و در میان نیكوترین امتها ظاهر گردانید. - در تورات مرا «احید» نامید زیرا كه به توحید و یگانه پرستى خدا مبعوث شدهام و جسدهاى امت من بر آتش حرام گردیده است . - در انجیل مرا «احمد» نامید زیرا كه من محمودم در آسمان، و امت من حمد كنندگانند. - در زبور مرا «ماحى» نامید، زیرا كه به سبب من از زمین عبادت بتها را محو مىنماید. - در قرآن مرا «محمد» نامید، زیرا كه در قیامت همه امتها مرا ستایش خواهند كرد و كسى در قیامت شفاعت نخواهد كرد مگر به اذن من . - در قیامت مرا «حاشر» خواهند نامید زیرا زمان امت من به حشر متصل است . - و مرا «موقف» نامید، زیرا كه من مردم را نزد خدا به حساب مىدارم . - و نیز مرا «عاقب» نامید زیرا كه من بعد از پیامبران آمدهام و بعد از من پیامبرى نیست . - و من رسول «رحمت» و رسول «توبه» و رسول «ملاحم یعنى جنگها» و منم «مقفى» كه از قفاى انبیاء مبعوث شدهام و منم «قسم» یعنى جامع كمالات . پروردگارم بر من منت گذاشت و گفت اى محمد من هر پیامبرى را به زبان امتش فرستادم و بر اهل یك زبان فرستادم و تو را بر هر سرخ و سیاهى مبعوث كردم . تو را به ترسى كه بر دل دشمنان تو افكندم یارى دادم و هیچ پیامبر دیگرى را چنین نكردم . و غنیمت كافران را بر تو حلال گردانیدم و براى احدى قبل از تو حلال نكرده بودم بلكه مىبایست غنیمتهایى را كه مىگفتند بسوزانند. و به تو و امت تو گنجى از گنجهاى عرش خود كه آن سوره فاتحة الكتاب و آیات سوره بقره است عطا كردم. و من همه زمین را براى تو و امت تو محل سجده و نماز گردانیدم بر خلاف امتهاى گذشته كه مىبایست نماز را در معبدهاى خود سجده كنند، و خاك زمین را بر تو پاك كننده گردانیدیم و «الله اكبر» را به امت تو دادم و یاد تو را با یاد خدا مقرون كردم كه هرگاه امت تو مرا به وحدانیت یاد كنند تو را هم به پیامبرى یاد كنند.(1) «اى محمد خوشا به حال تو و امت تو» 1- جلاء العیون، ص 31/ علل الشرایع، ص 127/ معانى الاخبار، ص 50 . قصص الرسول یا داستانهایى از رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، قاسم میرخلف زاده می پسندم 0
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
شمیم رحمه للعالمین
پنجشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۴ ۰۱:۴۲ بعد از ظهر
[5]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
499
حالت :
ارسال ها :
4733
محل سکونت : :
حریم قدس
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
1104
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
74582
پسند ها :
4202
تشکر شده : 5426
|
دست به دامن چه کسی شویم؟
دوست پیامبر کیست؟ امّ سلمه همسر رسول خدا(صلوات الله علیه) حكایت میكند: در آن روزهایى كه پیامبر، در بستر بیماری و آن ناراحتى كه سبب فوت و شهادت حضرت شد، بود؛ به بعضى از اطرافیان خود فرمود: دوست مرا بگویید بیاید. عایشه شخصى را به دنبال پدرش ابوبكر فرستاد و چون او وارد شد حضرت رسول اکرم صورت خود را از او برگرداند و اظهار داشت: دوست مرا بگویید بیاید. پس حفصه شخصى را به دنبال پدرش عمر فرستاد و چون وی وارد شد، نیز حضرت صورت خود را برگرداند و فرمود: دوست مرا بگویید بیاید. در این هنگام حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها)، شوهرش على بن ابى طالب(علیهالسلام) را به حضور پدرش فرستاد؛ چون حضرت على(علیهالسلام) وارد شد حضرت از جاى برخواست و از ورود حضرت على (علیهالسلام) تجلیل نمود و او را در بغل گرفته و به سینه خود چسبانید. پس از آن، حضرت على(علیهالسلام) اظهار داشت: پیامبر خدا(صلّى الله علیه و آله) هزار حدیثِ علمى به من تعلیم نمود كه از هر یك از آنها هزار رشته دیگر باز مىشود تا جایى كه من و پیامبر عرق كردیم و عرق آن حضرت بر من و عرق من بر آن حضرت جارى گشت.1 دست به دامن چه کسی شویم؟ همچنین شاذان قمّى در كتاب خود آورده است: روزى پیامبر خدا(صلى الله علیه و آله)، در جمع اصحاب خود نشسته بود كه ناگهان شخصى از طایفه بنى تمیم به نام مالك بن نویره به حضور ایشان وارد شد و به آن حضرت خطاب كرد و اظهار داشت: ایمان و مبانى اسلام را به من تعلیم فرما تا با عمل به آن رستگار گردم . حضرت على (علیهالسلام) اظهار داشت: پیامبر خدا (صلّى الله علیه و آله) هزار حدیثِ علمى به من تعلیم نمود كه از هر یك از آنها هزار رشته دیگر باز مىشود تا جایى كه من و پیامبر عرق كردیم و عرق آن حضرت بر من و عرق من بر آن حضرت جارى گشت. حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه و آله) فرمود: باید شهادت دهى بر این كه خدایى جز خداى یكتا نیست و او شریكى ندارد، همچنین گواهى دهى كه من محمد رسول خدا هستم، دیگر آن كه روزى پنج مرتبه نماز بخوانى و ماه رمضان را روزه بگیرى و زكات و خمس اموالت را بپردازى و حجّ خانه خدا انجام دهى، ضمناً در مجموع ولایت و امامت جانشین مرا كه على بن ابیطالب و یازده فرزندش مىباشند بپذیرى . و احكام و دستورات اسلام را مورد عمل قرار دهى و موارد حلال و حرام را رعایت نمایى و حق كسى را ضایع و پایمال نكنى . حضرت پس از آن كه بسیارى از دیگر احكام و حقوق فردى و اجتماعى را برشمرد و تذكراتى را بیان نمود، مالك بن نویره عرضه داشت: یا رسول الله! من خیلى فراموشكار هستم، تقاضامندم یك مرتبه دیگر آنها را تكرار فرما، حضرت هم قبول نمود و آنچه را فرموده بود بازگو نمود. و چون مالك بن نُوَیره خواست از محضر مبارك رسول خدا خارج شود، حضرت فرمود: هر كس بخواهد یكى از مردان بهشتى را ببیند، به این شخص نگاه كند. خلیفه اول و دوم كه در آن مجلس حضور داشتند بلند شدند و با سرعت به دنبال مالك حركت كردند؛ وقتى به او رسیدند، گفتند: رسول خدا فرمود: تو اهل بهشت هستى، اینك از تو تقاضامندیم از درگاه خداوند براى ما استغفار و طلب آمرزش نما. مالك گفت: رحمت و آمرزش خداوند شامل شما نگردد، چون رسول خدا را كه صاحب شفاعت و مقرّب الهى است رها كردهاید و به من پناه آوردهاید. لذا این دو خلیفه با ناراحتى برگشتند و پیش از آن كه حرفى بزنند، حضرت تبسّمى نمود و فرمود: به راستى سخن حق تلخ است. 2 1- بحارالانوار، ج 22، ص 461 به نقل از خصال صدوق . 2- فضائل شاذان بن جبرئیل قمّى، ص 75/ بحارالانوار، ج 30، ص 343، ح 163. می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
شمیم رحمه للعالمین
پنجشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۴ ۰۱:۵۰ بعد از ظهر
[6]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
499
حالت :
ارسال ها :
4733
محل سکونت : :
حریم قدس
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
1104
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
74582
پسند ها :
4202
تشکر شده : 5426
|
شوخ طبعیهای پیامبرانه اسلام ، شوخی را تا زمانی تأیید کرده است که با گناه دیگری مانند تحقیر و تمسخر و افترا و غیبت و مانند آن همراه نباشد. رسول گرامی اسلام با سفارش یاران خود به شوخ طبعی ، به مقدار ضرورت ، خود نیز با آنان شوخی میکرد. حضرت علی (علیه السلام) میفرماید: کان رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) لیسر الرجل من اصحابه اذا راءه مغموما بالمداعبه و کان یقول ان الله یبغض المعبس فی وجه اخیه (1). رسول الله (صلی الله علیه و آله ) هر گاه مردی از اصحابش را غمگین مییافت ، او را با شوخی ، خرسند میساخت و میفرمود: خداوند دشمن دارد کسی را که به روی برادرش چهره در هم کشد. نمونه های دیگری از مزاحهای پیامبر در کتابهای احادیث و سیره ذکر شده است . از آن جمله : 1. انجشه ، خادم رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) برای شتر همسر آن حضرت “حدی (2)“ میخواند. پیامبر فرمود: “ای انجشه ! با شیشهها مدارا کن (3)“. (کنایه از این که زنان ، لطیف و ضعیفند ممکن است با شتابان رفتن شتر بترسند و بیفتند). 2. زنی خدمت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله ) آمد و نام شوهرش را برد. حضرت فرمود: شوهرت همان است که در چشمانش سفیدی است ؟ گفت : نه در چشمانش سفیدی نیست . آن زن به خانه آمد و جریان را برای شوهرش تعریف کرد. مرد گفت : آیا نمیبینی که سفیدی چشم من از سیاهی آن بیشتر است .(4) 3. پیامبر به پیرزنی از قبیله اشجع فرمود: پیرزنان وارد بهشت نشوند. بلال حبشی که سیاه چهره بود، آن پیرزن را ناراحت دید و جریان را به رسول الله (صلی الله علیه و آله ) باز گفت . پیامبر فرمود: سیاه هم به بهشت نمیرود. بلال و پیرزن هر دو ناراحت بودند که ناگهان عباس ، عموی پیامبر که پیرمرد بود، آن دو را دید و حال آن دو را برای پیامبر بازگو کرد. رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) فرمود: پیرمرد هم به بهشت نمیرود. همه غمگین شده بودند. پیامبر که چنین دید، همه آنان را فراخواند، دلشان را نرم کرد و فرمود: “خداوند، پیرزنان ، پیرمردان و سیاهان را به نیکوترین شکل بر میانگیزاند و آنان جوان و نورانی شده به بهشت میروند5)“. سیره رسول الله (صلی الله علیه و آله ) به گونهای بود که به یارانش اجازه میداد تا در حضور مبارکش ، گفتههای طنز آمیز ادا کنند. آنان نیز به پیروی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله ) از شوخیهای ناپسند پرهیز داشتند، ولی از شوخیهای پسندیده دریغ نمیکردند. از جمله ، نعیمان ، مرد شوخ طبعی بود. روزی عربی را با یک خیک عسل دید. آن را خرید و به خانه عایشه برد. رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) پنداشت که به عنوان هدیه آورده است . نعیمان رفت و اعرابی بر در خانه پیامبر ایستاده بود. چون انتظارش طولانی شد، صدا زد: ای صاحب خانه ! اگر پول ندارید، عسل را برگردانید. رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) جریان را دریافت و قیمت عسل را به آن شخص پرداخت . پیامبر چون زمانی دیگر، نعمیان را دید، فرمود: چرا چنین کردی ؟ گفت : دیدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) عسل را دوست دارد و اعرابی هم یک خیک عسل داشت . پیامبر خدا از کار نعیمان خندید و به او هیچ گونه درشتی نکرد(6). تبسم ، بهترین نشانه شادی و نشاط است . چهره رسول الله (صلی الله علیه و آله ) نیز هنگام دیدار یاران بیش از دیگران شاداب و خندان مینمود و گاه چنان میخندید که دندانهای مبارکش نمایان میشد(20). ابوالدرداء میگوید: “رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) هر گاه سخنی میفرمود، سخنش با لبخند همراه بود. رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) هم کلام خویش را با تبسم میآمیخت و هم چهرهای خندان داشت و هم به چهره دیگران لبخند میزد. در حدیث است : کان اکثر الناس تبسما و ضحکا فی وجوه اصحابه (7). بیش از همه ، لبخند داشت و بر روی یارانش لبخند میزد. 5. امام موسی بن جعفر (علیه السلام) میفرماید: “عربی بدوی نزد پیامبر میآمد و هدیه و سوغاتی به پیامبر اهدا میکرد. بعد همان ساعت میگفت : پول هدیه و سوغات ما را بدهید. رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) نیز میخندید. پس از آن جریان هر وقت غمگین میشد، میفرمود: آن اعرابی کجاست . کاش پیش ما میآمد(8)“. 6. پیامبر از پشت سر کسی آمد و بازوی او را گرفت و فرمود: “چه کسی این (بنده ) را میخرد؟” (و منظور حضرت ، بنده خدا بود). 7. شوخی و مزاح ظریف و زیبای رسول اکرم (صلی الله علیه و آله ) و امیرمؤمنان علی (علیه السلام) درباره خوردن خرما نیز معروف است . گفتهاند روزی آن دو گرامی با هم خرما میخوردند که پیامبر، هستهها را جلوی علی (علیه السلام) میگذاشت و در پایان فرمود: هر که هستهاش بیشتر باشد، پر خور بوده است ! امیر مؤمنان در پاسخ گفت : هر که با هسته خورده باشد، پرخورتر بوده است (9). 8. همچنین از شوخ طبعی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله ) چنین نقل میکنند که حضرت برخی از یاران را از پشت سر بغل میگرفت و دو دستش را بر چشمان آنان میگذارد تا آنان را بیازماید که آیا میتوانند با چشم بسته ، طرف مقابل را تشخیص دهند یا نه (10). 9. رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) نه تنها خود، شوخی را آغاز میکرد، بلکه زمینه فرح را برای یاران خود فراهم میآورد. روزی مرد عربی بر آن حضرت - که بسیار اندوهگین مینمود - وارد شد. وی میخواست چیزی بپرسد. اصحاب گفتند: نپرس ! چهره پیامبر چنان گرفته است که جرئت پرسیدن نداریم . چهره پیامبر هرگز گرفته نبود، مگر هنگام نزول آیات موعظه یا آیات قیامت . او گفت : مرا به حال خود واگذارید. سوگند به خدایی که او را به پیامبری برانگیخت ، هرگز رهایش نمیکنم تا خنده بر لبانش ظاهر شود. آن گاه به پیامبر گفت : ای رسول خدا! شنیدهام دجال با نان و غذا نزد مردم گرسنه میآید. پدر و مادرم به فدایت . آیا باید غذا نخورم تا از لاغری بمیرم یا بهتر است نزد دجال غذای کافی بخورم و چون سیر شدم ، به خدا ایمان آورم ؟ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله ) آنقدر خندید که دندانهای مبارکش نمایان شد. سپس فرمود: خیر! خداوند تو را به وسیله آنچه دیگر مؤمنان را بی نیاز میکند، بی نیاز میسازد(11). 10. نقل است روزی حضرت محمد (صلی الله علیه و آله ) به صهیب بن سنان فرمود: در حالی که از چشم درد رنج میبری ، خرما میخوری ؟ صهیب گفت : این چشم من درد میکند و من خرما را با طرف دیگر میخورم (12). 11. روزی ابو هریره کفش حضرت را ربود و آن را نزد خرما فروشی گرو گذاشت و خرما گرفت . مشغول خوردن بود که پیامبر سر رسید و از او پرسید: ای اباهریره ! چه میخوری ؟ پاسخ داد: کفش پیامبر را(13). سیره رسول الله (صلی الله علیه و آله ) به گونهای بود که به یارانش اجازه میداد تا در حضور مبارکش ، گفتههای طنز آمیز ادا کنند. آنان نیز به پیروی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله ) از شوخیهای ناپسند پرهیز داشتند، ولی از شوخیهای پسندیده دریغ نمیکردند. در مکتب رسول الله (صلی الله علیه و آله ) شوخی باید به اندازهای باشد که مایه تخریب شخصیت گوینده آن نشود. قیس بن سعد، یار جوان پیامبر پس از توصیف شوخ طبعی پیامبر میگوید: “به خدا سوگند! آن حضرت با آن شگفتی و خنده ، هیبتش از همه افزونتر بود(14)“. زیاده روی در شوخی ، ابهت انسان را در هم میشکند و اسلام هم برای شخصیت پیروان خود ارزش والایی قائل شده است . بنابرین ، رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) افراط در شوخی را نکوهش میکرد: لا تمزح فیذهب بهاؤ ک ؛ از شوخی [زیاد] بپرهیز؛ زیرا ارزش و قداستت شکسته میشود(15)“. در شوخی نباید از وسایل نامشروعی چون دروغ ، برای خنداندن دیگران بهره گرفت . رسول گرامی اسلام در هشداری میفرماید: ویل للذی یحدث فکذب لیضحک به القوم ویل له ، ویل له (16). وای بر کسی که کلام دروغی را نقل کند تا دیگران بخندند. وای بر او، وای بر او. مزاح باید از زشتی گفتار و نادرستی عاری باشد. پیامبر میفرمود: انی لاامزح و لااءقول الا حقا(17). من شوخی نمیکنم و سخنی نمیگویم ، مگر آنکه در چارچوب حق باشد. یکی از یاران پیامبر از ایشان پرسید: آیا در اینکه با دوستان خود شوخی میکنیم و میخندیم ، اشکالی هست ؟ پیامبر در پاسخ فرمود: “اگر سخنی ناشایست در میان نباشد، اشکالی ندارد(18)“. از سوی دیگر، خنده زیاد و قهقهه نیز عظمت و متانت آدمی را از بین میبرد. از این رو، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله ) میفرماید: ایاک و کثره الضحک فانه یمیت القلب (19) ؛ از خنده بسیار بر حذر باش که دل را می میراند. تبسم ، بهترین نشانه شادی و نشاط است . چهره رسول الله (صلی الله علیه و آله ) نیز هنگام دیدار یاران بیش از دیگران شاداب و خندان مینمود و گاه چنان میخندید که دندانهای مبارکش نمایان میشد(20). ابوالدرداء میگوید: “رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) هر گاه سخنی میفرمود، سخنش با لبخند همراه بود(21)“. پی نوشت ها : 1- سنن النبی ، ص 60. 2- نوعی از خواندن که باعث حرکت بیشتر شتر میشود. 3- بحار الانوار، ج 16، ص 294. 4- همان . 5- همان ، ص 295. 6- همان ص 296. 7- المحجه البیضاء، ج 4، ص 134. 8- اصول کافی ، ج 2، ص 663. 9- ملا محسن فیض کاشانی ، التحفه السنیه ، ص 323. 10- سید نعمت الله جزایری ، زهر الربیع ، ص 7. 11- محجه البیضاء، ج 4، ص 134. 12- زهر الربیع ، ص 7. 13- بحار الانوار، ج 16، ص 296. 14- منتهی الامال ، ج 1، ص 151. 15- بحار الانوار، ج 74، ص 48. 16- همان ، ص 88. 17- همان ، ج 66، ص 7. 18- کافی ، ج 2، ص 192. 19- بحار الانوار، ج 74، ص 285. 20- محجه البیضاء، ج 4، ص 134. 21- مکارم الاخلاق ، ج 1، ص 58. می پسندم 0
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
شمیم رحمه للعالمین
پنجشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۴ ۰۱:۵۱ بعد از ظهر
[7]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
499
حالت :
ارسال ها :
4733
محل سکونت : :
حریم قدس
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
1104
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
74582
پسند ها :
4202
تشکر شده : 5426
|
رفتار شناسی پیامبر اکرم
حقیقتاً که آشنایی با روش و آداب زندگی و خلق و خوی آن بزرگوار که خود مظهر کامل و آیینه تمام نمای مکارم اخلاقی است گام مؤثر جهت درک هرچه بیشتر مسایل اخلاقی خواهد بود. سیره رسول خدا(ص) که والاترین الگوی کمالات انسانی و مصداق آیه شریفه« و لکم فی رسول الله اسوه حسنه» عالی ترین نمونه تربیت و اخلاق اسلامی می باشد که با الهام از سیره آن حضرت بتوانیم در رشد و سازندگی شخصیت خود و فراگیران و متربیان قدمی موثر برداریم. در این مجال گوشه ای از سیره رفتاری پیامبر اکرم را برای شما عزیزان نقل خواهیم کرد . سیره ایشان در سخن گفتن امام حسین از پدرش امیرالمومنین علی علیه السلام درباره رفتار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با دوستان و همنشینان خود سوال کرد و حضرت چنین فرمود: «پیامبر صلی الله علیه و آله همیشه خوش رو، خوش خو و ملایم بود و خشن، درشت خو، فحّاش و عیب جو نبود. کسی را زیاد مدح نمیکرد و از چیزی که به آن میل و رغبت نداشت غفلت میورزید به طوری که مردم از او ناامید نمیشدند. همواره خود را از سه چیز دور میداشت: 1- جدال،2- پرحرفی،3- گفتن مطالب بیفایده. و نسبت به مردم نیز از سه چیز پرهیز میکرد: 1- هرگز کسی را سرزنش نمیکرد و عیب نمیگرفت، 2- عیب مردم را جست و جو نمیکرد، 3- سخن نمیگفت، مگر در جایی که امید ثواب در آن داشت. هنگام تکلم چنان حاضران را تحت تأثیر قرار میداد و جذب میکرد که از هیچ کس نفس شنیده نمیشد و چون سکوت میکرد آنان سخن میگفتند. دوستان در حضور آن حضرت با یکدیگر پیرامون مطلبی نزاع نمیکردند. اگر کسی در محضر پیامبر صلی الله علیه و آله صحبت میکرد همه ساکت... .» 1 سکوت آن حضرت سكوت رسول خدا(ص)چهار جور بود 1 ـ حلم 2 ـ حذر 3 ـ تقدیر 4 ـ تفكر. سكوتش از حلم و صبر این بود كه هیچ چیز آن حضرت را به خشم در نمىآورد و از جاى نمىكند، و سكوتش از حذر در چهار مورد بود: 1 ـ در جائى كه مىخواست وجهه نیكو و پسندیده كار را پیدا كند تا مردم نیز در آن كار به وى اقتدا نمایند. 2 ـ در جائى كه حرف زدن قبیح بود و مىخواست بطرف یاد دهد تا او نیز از آن خوددارى كند . 3 ـ در جائى كه مىخواست در باره صلاح امتش مطالعه و فكر كند. 4 ـ در مواردى كه مىخواست دست به كارى زند كه خیر دنیا و آخرتش در آن بود. و سكوتش از تقدیر این بود كه مىخواست همه مردم را به یک چشم دیده و به گفتار همه به یک نحو استماع فرماید، و اما سكوتش در تفكر عبارت بود از تفكر در اینكه چه چیزى باقى است و چه چیزى فانى.2 آن حضرت با تمامى مردم مهربان بود و در همه شرایط با لشکریان و مردم خود مدارا مى کرد، راستگویى امین، وفادار به عهد و پیمان خود بود، هنگام غضب خشم خود را فرو مى برد و هنگام قدرت از مجازات چشم پوشیده و مى گذشت. ساده زیستی و عطوفت آن حضرت در كتاب ارشاد دیلمى است كه: رسول خدا(ص)لباس خود را خودش وصله مىزد، و كفش خود را خود مىدوخت، و گوسفند خود را مىدوشید، و با بردگان هم غذا مىشد، و بر زمین مىنشست و بر دراز گوش سوار مىشد و دیگرى را هم پشت سر خود بر آن سوار مىكرد، و حیا مانعش نمىشد از اینكه مایحتاج خود را خودش از بازار تهیه كرده به سوى اهل خانهاش ببرد، به توانگران و فقرا دست مىداد و دست خود را نمىكشید تا طرف دست خود را بكشد، بهر كس مىرسید چه توانگر و چه درویش و چه كوچك و چه بزرگ سلام میداد، و اگر چیزى تعارفش مىكردند آنرا تحقیر نمىكرد اگر چه یك خرماى پوسیده بود، رسول خدا(ص)بسیار خفیف المؤنه و كریم الطبع و خوش معاشرت و خوش رو بود، و بدون اینكه، بخندد همیشه تبسمى بر لب داشت، و بدون اینكه چهرهاش در هم كشیده باشد همیشه اندوهگین به نظر مىرسید، و بدون اینكه از خود ذلتى نشان دهد همواره متواضع بود، و بدون اینكه اسراف بورزد سخى بود، بسیار دل نازک و مهربان به همه مسلمانان بود، هرگز از روى سیرى آروغ نزد، و هرگز دست طمع به سوى چیزى دراز نكرد.3 مصاحفه و معاشرت آن حضرت هیچ دیده نشد كه رسول خدا(ص)با كسى مصافحه كند و او جلوتر از طرف دست خود را بكشد، بلكه آنقدر دست خود را در دست او نگه میداشت تا او دست آن جناب را رها سازد، و هیچ دیده نشد كه كسى با پر حرفى خود مزاحم آن حضرت شود و او از روى انزجار سكوت كند، بلكه آنقدر حوصله به خرج مىداد تا طرف ساكت شود و هیچ دیده نشد كه در پیش روى كسى كه در خدمتش نشسته پاى خود را دراز كند، و هیچ وقت مخیر بین دو چیز نشد مگر اینكه دشوارتر آن دو را اختیار مىفرمود، و هیچ وقت در ظلمى كه به او میشد به مقام انتقام در نیامد، مگر اینكه محارم خدا هتك شود كه در این صورت خشم مىكرد و خشمش هم براى خداى تعالى بود، و هیچ وقت در حال تكیه كردن غذا میل نفرمود تا از دنیا رحلت كرد، و هیچ وقت چیزى از او درخواست نشد كه در جواب بگوید: «نه»، و حاجت هیچ حاجتمندى را رد نكرد بلكه عملا یا به زبان به قدرى كه برایش میسور بود آنرا برآورده میساخت، نمازش در عین تمامیت از همه نمازها سبک تر و خطبهاش از همه خطبهها كوتاهتر و از هذیان دور بود، و مردم، آن جناب را به بوى خوشى كه از او به مشام مىرسید مىشناختند، و وقتى با دیگران بر سر یک سفره مىنشست اولین كسى بود كه شروع به غذا خوردن مىكرد، و آخرین كسى بود كه از غذا دست مىكشید، و همیشه از غذاى جلو خود میل مىفرمود، تنها در رطب و خرما بود كه آن جناب دست دراز میكرد و بهترش را برمىچید، و وقتى چیزى مىآشامید آشامیدنش با سه نفس بود، و آنرا مىمكید و مثل پارهاى از مردم نمىبلعید، و دست راستش اختصاص داشت براى خوردن و آشامیدن، و جز با دست راست چیزى نمىداد و چیزى نمىگرفت، و دست چپش براى كارهاى دیگرش بود، رسول خدا با دست راست كار كردن را در جمیع كارهاى خود دوست مىداشت حتى در لباس پوشیدن و كفش به پا كردن و موى شانه زدنش.4 نظافت و بهداشت پیامبر رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) به پاکیزگى علاقه فراوان داشت و در نظافت بدن و لباس بى نظیر بود.علاوه بر آداب وضو، اغلب روزها خود را شستشو مى داد و این هر دو را از عبادات مى دانست. موى سرش را با برگ سدر مى شست و شانه مى کرد و خود را با مشک و عنبر خوشبو می نمود. روزانه چند بار، مخصوصاً شبها پیش از خواب و پس از بیدارى، دندانهایش را با دقّت مسواک مى کرد. جامه سفیدش که تا نصف ساقهایش را مى پوشانید همیشه تمیز بود. هیچ دیده نشد كه رسول خدا(ص)با كسى مصافحه كند و او جلوتر از طرف دست خود را بكشد، بلكه آنقدر دست خود را در دست او نگه میداشت تا او دست آن جناب را رها سازد، و هیچ دیده نشد كه كسى با پر حرفى خود مزاحم آن حضرت شود و او از روى انزجار سكوت كند، بلكه آنقدر حوصله به خرج مىداد تا طرف ساكت شود . پیش از صرف غذا و بعد از آن دست و دهانش را مى شست و از خوردن سبزى هاى بد بو پرهیز مى نمود.شانه عاج و سرمه دان و قیچى و آینه و مسواک، جزء اسباب مسافرتش بود.خانه اش با همه سادگى و بى تجمّلى همیشه پاکیزه بود.تأکید می نمود که زباله ها را به هنگام روز بیرون ببرند و تا شب به جاى خود نماند. نظافت تن و اندامش با قُدسِ طهارتِ روحش هماهنگى داشت و به یاران و پیروان خود تأکید می نمود که سر و صورت و جامه و خانه هایشان را تمیز نگهدارند و وادارشان مى کرد خود را، به ویژه در روزهاى جمعه، شست وشو داده و معطّر سازند که بوى بد از آنها استشمام نشود و آن گاه در نماز جمعه حضور یابند. اخلاق فرماندهى رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) به اخلاقى آراسته بود که خداوند او را چنین مى ستاید: «وَ إِنَّکَ لَعَلى خُلُق عَظیم»5 ؛ و تو راست خلقی عظیم . موصوف بودن به این اخلاق، از او یک فرمانده موفّق ساخته بود که مى توانست او را به مقصود رسانده و در بسیارى از جنگ ها پیروزى را براى او به ارمغان آورد. آن حضرت با تمامى مردم مهربان بود و در همه شرایط با لشکریان و مردم خود مدارا مى کرد، راستگویى امین، وفادار به عهد و پیمان خود بود، هنگام غضب خشم خود را فرو مى برد و هنگام قدرت از مجازات چشم پوشیده و مى گذشت. او بین مردم «صلح و دوستى» برقرار مى ساخت و از آنان کینه، دشمنى و فتنه را دور مى کرد و هر کسى را در جایگاه خود قرار مى داد.برجسته ترین صفات عقلى آن حضرت عبارت بود از: تدبیر، تفکّر و دور اندیشى این صفات در عملکردهاى او نمایان است. احترام به افکار عمومی رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) در موضوعاتى که به وسیله وحى و نصِّ قرآن، حکم آن معیّن شده بود، اعمّ از عبادت و معاملات، چه براى خود و دیگران، حقِّ مداخله قائل نبود و این دسته از احکام را بدون چون و چرا به اجرا در مى آورد زیرا تخلّف از آن احکام، کفر به خداست: «و َمَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللهُ فَاؤُلئِکَ هُمُ الْکافِروُنَ»6؛ و کسانى که به آنچه خدا فرو فرستاده داورى نکرده اند ، آنان خود کفر پیشه گانند .»امّا در موضوعات مربوط به کار و زندگى، اگر جنبه فردى داشت و در عین حال یک امر مباح و مشروع بود، افراد، استقلال رأى و آزادى عمل داشتند. کسى حقّ مداخله در کارهاى خصوصى دیگرى را نداشت، و هر گاه مربوط به جامعه بود حقّ اظهار رأى را براى همه محفوظ مى دانست و با این که فکر سیّال و هوش سرشارش در تشخیص مصالح امور بر همگان برترى داشت، هرگز به تحکّم و استبداد رأى رفتار نمى کرد و به افکار مردم بى اعتنایى نمى نمود.نظر مشورتى دیگران رامورد مطالعه و توجّه قرار مى داد و دستور قرآن مجید را هم تأیید نموده و مى خواست مسلمین این سنّت را نصب العین خود قرار دهند. محمدی_گروه دین و اندیشه تبیان 1- سیره و سنن پیامبر اکرم (ص) 2- معانی الاخبار انتشارات اسلامی ص 79 ج 1 . 3- ارشاد دیلمی ج1 ص115 . 4- سیره و سنن پیامبر اکرم (ص) 5- سوره قلم آیه 4. 6- سوره مائده آیه 44. می پسندم 0
|
|||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
برچسب ها
|
للعالمین ، رحمه ، شمیم ، |
|