آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴ ۰۲:۴۶ بعد از ظهر
|
|||||
آیت الله حاج آقا رحيم ارباب
می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||||
|
اطلاعات نویسنده |
آیت الله حاج آقا رحيم ارباب
یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴ ۰۳:۰۴ بعد از ظهر
[1]
|
|||
حکایاتی از آیت الله ارباب
زمانى كه آيت اللّه ارباب به طرف منزل برادرشان در حركت بودند. يكى از آقايانى كه الان در قيد حيات است، آيت اللّه ارباب را ديده بود كه با وجود كهولت سن و خميدگى قامت، پياده اين مسير را طى مى كنند وى خطاب به آقاى ارباب گفته بود آقا شما چرا سوار ماشين نمى شويد. آيتاللّه ارباب به ايشان فرمودند: آقا خدا عمرتان بدهد، اگر سوار ماشين شده بودم حالا همديگر را ملاقات نمى كرديم كه سلامى به شما بكنم. سالى بود كه در اصفهان بارندگى بسيار شد و خانه هاى زيادى خراب و يا در شرف خراب شدن بود. آقا همسايه اى داشتند كه آنقدر هم مذهبى نبود و چند بچه داشت، آقا به عيالشان فرموده بودند برويد در خانه همسايه و ببينيد در چه وضعى هستند، همسرشان آمده و ديده بود كه زن و بچه همسايه گريه مى كنند و اتاق آنها مشرف به خراب شدن بود و موضوع را براى آقا نقل كرده بود. آيت اللّه ارباب فوراً آنها را به منزل خود برده بودند نكته اى كه جالب توجه است اينكه آقا يك اتاق و پس اتاق بيشتر نداشتند و فرموده بودند شما در اتاق زندگى كنيد، من و همسرم در پس اتاق. پس از قطع بارندگى و مرمت خانه، همسايه قصد رفتن به منزل خود را نمود در آن حال آقا فرموده بودند من بايد ببينم اتاق قابل زندگى هست يا نه و بعد از آن برويد، پس از تحقيق ديده بودند كه منزل او قابل سكونت است سپس فرموده بودند حالا مختاريد مى خواهيد بمانيد يا برويد اختيار با شماست، نظاير اين طور رفتار و صفات فراوان داشتند كه ما به همه آنها واقف نيستيم.
روز عيدى بود علاقمندان بسيارى در خدمت آيت اللّه ارباب بودند. يكى از افراد حاضر در مجلس پس از زيارت آقا اجازه گرفت مرخص شود در همان حال از آقا طلب عيدى نمود آيت اللّه ارباب يك عدد دو ريالى به آن فرد دادند وى پس از اظهار امتنان اظهار داشت قصدم اين است كه اين دو ريال را ذخيره كنم آقا فرمودند برگرد بيا. پس حاج آقا رحيم رو به او كرده و فرمودند: مايه كيسه اين نيست اين اشتباهى است كه مردم دارند. آن خيرى كه مى تواند ذخيره باشد براى هميشه اين است كه شما از منزل ما كه بيرون رفتيد آن پول را به اول فقيرى كه در راه ديديد بدهيد، اين براى شما مى ماند زيرا ذخيره و مايه كيسه اين نيست كه آن را جهت خود نگهدارى.
يك روز هنگام عصر رفتم منزل آيت اللّه ارباب، ظاهراً ايشان خواب بودند لكن اهل خانه مرا به اطاق راهنمايى كردند، زيرا درب منزل ايشان هميشه بر روى مردم باز بود، پس از اينكه حاج آقا رحيم از خواب برخاستند آمدند نشستند و احوالپرسى نمودند، من در آن روز سئوالاتى را مطرح كردم و به ايشان گفتم آقا شما يك مطالبى را مى گوييد كه ما نمى توانيم قبول كنيم و در آن تشكيك داريم. ايشان خنده مليحى نموده و فرمودند: آن چه موضوعاتى است. من به ايشان دو سه تا مطلب را گفتم كه از جمله آنها معراج جسمانى، معاد جسمانى و از اين قبيل مطالب بود. ايشان طبق عادت معمول كه هميشه با متانت برخورد مى نموده و لبخند مى زدند برخاستند از صندوقخانه چيزى آورده تعارف نمودند نمى دانم گز بود يا خرما و من نيز مطلب را ادامه دادم، در آن حال ايشان يك كلمه جواب ندادند تا اينكه قصد كردم از منزلشان خارج شوم، ايشان نيز همراهى نمودند در وسط اتاق دستشان را روى شانه من گذاشتند و چند مرتبه فرمودند آقاى كتابى دين خدا متين است در آن شك نكنيد، اين قدر اين دو تا كلمه براى من گرمى آورد مثل اين كه در پاسخ حرفهاى من صد تا دليل آورده اند. راستى وجود ايشان هم دليل بود و من نيز هنگامى كه از منزل ايشان خارج شدم احساس كردم ديگر هيچ شك و شبهه اى برايم باقى نمانده است.
يكى از خصوصيات ايشان اين بود كه جلوتر از سادات مطلقاً راه نمى رفتند حتى اگر كسانى عنوان شاگردى داشتند و سيد بودند حتماً بايد آن سيد جلو برود. در هنگام گفتن اقامه بعد از «اشهد ان علياً ولى اللّه» مى فرمودند: «صلّى على علّىٍ اميرالمؤمنين و ذريته»، ديگر اينكه هر وقت سوره انا اعطيناك الكوثر را در نماز مى خواندند بلافاصله مى گفتند الحمدللّه و اين كثرت را كه خدا به پيغمبر صلى اللّه عليه و آله داده است را حمد مى گفتند، يكى ديگر هم اين كه شب عيد غدير فوت ايشان واقع شد، تمام اين ها دلالت بر ولايت ايشان مى كند، اصلاً غرق ولايت بودند.
حجّت الاسلام والمسلمين آقاى سيد موسى موسوى اصفهانى فرمود: پدر من از خواص مرحوم حاج آقا رحيم ارباب بودند. مرحوم آقاى حاج رحيم ارباب - به قول مرحوم علامه طباطبائى رضوان اللّه تعالى عليه - در شمار عارفان بود. سنّت ايشان در احترام به سادات زبانزد است. هم ايشان وصيت كرده بودند كه، مرا در گوشه اى از قبرستان تخت فولاد در جايى كه نام و نشانى ندارد دفن كنيد تا مردم به خاطر شهرت من به سوى قبر روى نياورند.
مطابق اين وصيت، ايشان را در محلى مناسب با رعايت اين وصيت در تخت فولاد به خاك مى سپارند. جالب اين كه، چيزى نمى گذرد كه آن منطقه محل دفن شهدا مى شود به گونه اى كه هم اكنون قبر ايشان مورد توجه بيشتر خاص و عام قرار مى گيرد. هدیه به روح مطهرش صلوات اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم واحشرنا معهم واهلک اعدائهم اجمعین می پسندم 0
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
آیت الله حاج آقا رحيم ارباب
یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴ ۰۳:۲۸ بعد از ظهر
[2]
|
|||
می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
آیت الله حاج آقا رحيم ارباب
یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴ ۰۳:۳۹ بعد از ظهر
[3]
|
|||
خدایا از جانب من از حضرت زهرا علیها السّلام عذر خواهی کن
به نام خدا
وقتی قضیه راخدمت آقای ارباب عرض کردیم ایشان فرموند: من برای کار معذورم و ما را
وقتی که می خواستیم مرخص شویم، ایشان فرمودند: حالا آن علویه کجاست؟ گفتیم: آقا! خانم
خدایا از جانب من از حضرت زهرا علیها السّلام عذرخواهی کن که ما در اتاق گرم کنار
مرحوم ارباب این جمله را سه بار فرموند و از خدا خواست تا از حضرت زهرا علیه السّلام
ما گوشه نشینان غم فاطمه ایم محتاج عطا و کرم فاطمه ایم یک عمر چو شمع گر بسوزیم کم است دلسوخته عمر کم فاطمه ایم
1-داستانهایی از مردان خدا: ص105 می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
برچسب ها
|
آیت ، الله ، حاج ، آقا ، رحيم ، ارباب ، |
|