انجمن یاران منتظر

ختم قرآن



آخرین ارسال ها
لیست برنامه ختم قرآن یاران منتظر ..:||:.. پروژه کرونا(COVID 19) ..:||:.. Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ سفره هفت سین امسال اعضای انجمن یاران منتظر Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ..:||:.. تا حالا به لحظه تحویل سال 1450 فکر کردید!!؟؟ ..:||:.. Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ سفره هفت سین سال 1395 اعضای انجمن یاران منتظر Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ..:||:.. اگر بفهمید بیشتر از یک هفته دیگر زنده نیستید، چی کار می کنید؟! ..:||:.. **متن روز پدر و روز مرد** ..:||:.. الان چتونه؟ ..:||:.. 🔻هدیه‌ تحقیرآمیز کِندی ..:||:.. ღ ღ ღتبریک ازدواج به دوست خوبم هستی2013 جان عزیز ღ ღ ღ ..:||:..

نوار پیام ها
( یسنا : ▪️خــداحافظ مُــــحَرَّم 😭 نمى دانم سال دیگر دوباره تو را خواهم دید یا نه؟!... 🖤اما اگر وزیدى و از سَرِ کوى من گذشتى، سلامَم را به اربابم برسان... ◾️ بگو همیشه برایَت مشکى به تَن مى کرد و دوست داشت نامَش با نام تو عجین شود!... ◾️بگو گرچه جوانى مى کرد، اما به سَرِ سوزنى ارادتش هم که شده، تو را از تَهِ دل دوست داشت... ◼️با چاى روضه تو و نذری ات، صفا مى کرد و سَرَش درد مى کرد براى نوکرى... 🏴 مُحَرَّم جان؛ تو را به خدا مى سپارم... و دلم شور مى زند براى \"صَفر\"ى که دارد از \"سَفَر\" مى رسد... # )     ( سینا : حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها): «ما جَعَلَ اللّه ُ بَعدَ غَدیرِخُمٍّ مِن حُجَّةٍ و لاعُذرٍ؛ خداوند پس از غدیرخم برای کسی حجّت و عذری باقی نگذاشت.» «دلائل الإمامَه، ص 122» )     ( فاطمه 1 : ای روح دو صد مسیح محتاج دَمَت زهرایی و خورشید غبار قدمت کی گفته که تو حرم نداری بانو؟ ای وسعت دل‌های شکسته، حَرَمت. (شهادت حضرت زهرا تسلیت باد) )     ( programmer : امام علی (ع):مردم سه گروهند: (1) دانشمندی خدایی، (2) دانش آموزی بر راه رستگاری (3) و پشه های دستخوش باد و طوفان و همیشه سرگردان، که از پی هر جنبنده و هر صدا می روند، و با وزش هر بادی، حرکت می کنند، نه از پرتو دانش، روشنی یافتند، و نه به پناهگاه استواری پناه گرفتند. )     ( programmer : امام علی ع : عاقل ترین مردم کسی است که عواقب کار را بیشتر بنگرد. )     ( programmer : امام علی (ع):دعوت کننده ای که فاقد عمل باشد مانند تیر اندازی است که کمان او زه ندارد. )     ( programmer : امام علی(ع): در فتنه ها همچون بچه شتر باش که نه پشت دارد تا بر آن سوار شوند و نه پستانی که از آن شیر بدوشند )     ( سینا : هزارها سال از هبوط آدم بر سیاره‌ی زمین گذشته است و هنوز نبرد فی ما بین حق و باطل بر پهنه‌ی خاك جریان دارد، اگرچه دیگر دیری است كه شب دیجور ظلم از نیمه گذشته است و فجر اول سر رسیده و صبح نزدیك است. )     ( programmer : فتنه مثل یک مه غلیظ، فضا را نامشخص میکند؛ چراغ مه‌شکن لازم است که همان بصیرت است....(مقام معظم رهبری) )     ( سینا : یاران! شتاب كنید ، قافله در راه است . می گویند كه گناهكاران را نمی پذیرند ؟ آری ، گناهكاران را در این قافله راهی نیست ... اما پشیمانان را می پذیرند )     ( سینا : برای حفظ سلامتی، این دعا را هر صبح و شب بخوانید: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ**اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ. (سه ‌مرتبه) خداوندا، مرا در زره نگهدارنده و قوی خود _ که هر کس را بخواهی در آن قرار می‌دهی _ قرار بده! )     ( فاطمه 1 : ای بهترین بهانه خلقت ظهور کن صحن نگاه چشم مرا پر ز نور کن +++ چشمم به راه ماند بیا و شبی از این پس‌کوچه‌های خاکی قلبم عبور کن +++ آقا بیا و با قدمی گرم و مهربان قلب خراب و سرد مرا گرم شور کن )     ( سینا : دود می خیزد ز خلوتگاه من کس خبر کی یابد از ویرانه ام ؟ با درون سوخته دارم سخن کی به پایان می رسد افسانه ام ؟ )    
مدیریت پیام ها


اگر این اولین بازدید شما از انجمن یاران منتظراست ، میبایست برای استفاده از کلیه امکانات انجمن عضو شوید و یا اگر عضو انجمن می باشید وارد شوید .


انجمن یاران منتظر » نهج البلاغه » حکمت ها » حکمت 274 تا 280



حکمت 274 تا 280

   حکمت 274 :   ضرورت عمل گرايى(اخلاقى، تربيتى) وَ قَالَ [عليه السلام] لَا تَجْعَلُوا عِلْمَكُمْ جَهْلًا وَ يَقِينَكُمْ شَكّاً إِذَا عَلِمْتُمْ فَاعْمَلُوا وَ إِذَا تَيَقَّنْتُمْ فَأَقْدِمُوا . درود خدا بر او ، فرمود : علم خود را نادانى ، و يقين خود را شك و ترديد مپنداريد، پس هر گاه دانستيد عمل كنيد، و چون به يقين رسيديد اقدام كنيد.
p;lj 274 jh 280


امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد
صفحه 1 از 2 < 1 2 > آخرین »


اطلاعات نویسنده
شنبه ۸ اسفند ۱۳۹۴ ۱۰:۱۰ بعد از ظهر
عضو
rating
شماره عضویت : 1
حالت :
ارسال ها : 2118
محل سکونت : : مشهد
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 1245
دعوت شدگان : 13
اعتبار کاربر : 28310
پسند ها : 3481
محل سکونت : mashhad.jpg
حالت من :  Sepasgozar.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (9).jpg
تشکر شده : 4639
وبسایت من : وبسایت من


مدال ها:4
مدال تخصص
مدال تخصص
مدال صندلی داغ
مدال صندلی داغ
مدال 3 سالگی عضویت
مدال 3 سالگی عضویت
کاربران برتر
کاربران برتر

|


 

 حکمت 274 :

  ضرورت عمل گرايى(اخلاقى، تربيتى)

وَ قَالَ [عليه السلام] لَا تَجْعَلُوا عِلْمَكُمْ جَهْلًا وَ يَقِينَكُمْ شَكّاً إِذَا عَلِمْتُمْ فَاعْمَلُوا وَ إِذَا تَيَقَّنْتُمْ فَأَقْدِمُوا .

درود خدا بر او ، فرمود :

علم خود را نادانى ، و يقين خود را شك و ترديد مپنداريد، پس هر گاه دانستيد عمل كنيد، و چون به يقين رسيديد اقدام كنيد.


















5 تشکر شده از کاربر admin برای ارسال مفید :
sadaf , بانوی آفتاب , ye adam , محمد121 , ,



  می پسندم 1     0  1 
 
 
تعداد پسند های ( 1 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر


    * پاسخ با بیشترین پسند
  1. پسندها :1 برای اطلاع از پاسخ با بیشترین پسند ،دراین موضوع کلیک کنید
  2. پسندها :1 برای اطلاع از پاسخ با بیشترین پسند ،دراین موضوع کلیک کنید
  3. پسندها :1 برای اطلاع از پاسخ با بیشترین پسند ،دراین موضوع کلیک کنید
  4. پسندها :1 برای اطلاع از پاسخ با بیشترین پسند ،دراین موضوع کلیک کنید
  5. پسندها :1 برای اطلاع از پاسخ با بیشترین پسند ،دراین موضوع کلیک کنید
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
حکمت 274 تا 280
شنبه ۸ اسفند ۱۳۹۴ ۱۰:۱۱ بعد از ظهر نمایش پست [1]
عضو
rating
شماره عضویت : 1
حالت :
ارسال ها : 2118
محل سکونت : : مشهد
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 1245
دعوت شدگان : 13
اعتبار کاربر : 28310
پسند ها : 3481
محل سکونت : mashhad.jpg
حالت من :  Sepasgozar.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (9).jpg
تشکر شده : 4639
وبسایت من : وبسایت من




 

 حکمت 275 :

  ضد ارزش هاى اخلاقى(اخلاقى، اجتماعى)

وَ قَالَ [عليه السلام] إِنَّ الطَّمَعَ مُورِدٌ غَيْرُ مُصْدِرٍ وَ ضَامِنٌ غَيْرُ وَفِيٍّ وَ رُبَّمَا شَرِقَ شَارِبُ الْمَاءِ قَبْلَ رِيِّهِ وَ كُلَّمَا عَظُمَ قَدْرُ الشَّيْ‏ءِ الْمُتَنَافَسِ فِيهِ عَظُمَتِ الرَّزِيَّةُ لِفَقْدِهِ وَ الْأَمَانِيُّ تُعْمِى أَعْيُنَ الْبَصَائِرِ وَ الْحَظُّ يَأْتِى مَنْ لَا يَأْتِيهِ .

درود خدا بر او ، فرمود :

طمع انسان را به هلاكت مى كشاند و نجات نمى دهد، و به آنچه ضمانت كند، وفادار نيست، و بسا نوشندة آبى كه پيش از سيراب شدن گلو گيرش شد؛ و ارزش آنچه كه بر سر آن رقابت مى كنند، هر چه بيشتر باشد، مصيبت از دست دادنش اندوهبارتر خواهد بود، و آرزوها چشم بصيرت را كور مى كند، و آنچه روزى هر كسى است بى جستجو خواهد رسيد.





  می پسندم 1     0  1 
 
 
تعداد پسند های ( 1 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
حکمت 274 تا 280
شنبه ۸ اسفند ۱۳۹۴ ۱۰:۱۲ بعد از ظهر نمایش پست [2]
عضو
rating
شماره عضویت : 1
حالت :
ارسال ها : 2118
محل سکونت : : مشهد
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 1245
دعوت شدگان : 13
اعتبار کاربر : 28310
پسند ها : 3481
محل سکونت : mashhad.jpg
حالت من :  Sepasgozar.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (9).jpg
تشکر شده : 4639
وبسایت من : وبسایت من




 

 حکمت 276 :

  پرهيز از دو رويى ها(اخلاقى)

وَ قَالَ [عليه السلام] اللَّهُمَّ إِنِّى أَعُوذُ بِكَ مِنْ أَنْ تُحَسِّنَ فِى لَامِعَةِ الْعُيُونِ عَلَانِيَتِى وَ تُقَبِّحَ فِيمَا أُبْطِنُ لَكَ سَرِيرَتِى مُحَافِظاً عَلَى رِثَاءِ النَّاسِ مِنْ نَفْسِى بِجَمِيعِ مَا أَنْتَ مُطَّلِعٌ عَلَيْهِ مِنِّى فَأُبْدِيَ لِلنَّاسِ حُسْنَ ظَاهِرِى وَ أُفْضِيَ إِلَيْكَ بِسُوءِ عَمَلِى تَقَرُّباً إِلَى عِبَادِكَ وَ تَبَاعُداً مِنْ مَرْضَاتِكَ .

درود خدا بر او ، فرمود :

خدايا به تو پناه مى برم كه ظاهر من در برابر ديده ها نيكو و درونم در آنچه كه از تو پنهان مى دارم، زشت باشد، و بخواهم با اعمال و رفتارى كه تو از آن آگاهى ، توجه مردم را به خود جلب نمايم، و چهرة ظاهرم را زيبا نشان داده با اعمال نادرستى كه درونم را زشت كرده به سوى تو ايم، تا به بندگانت ، نزديك ، و از خشنودى تو دور گردم.





  می پسندم 1     0  1 
 
 
تعداد پسند های ( 1 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
حکمت 274 تا 280
شنبه ۸ اسفند ۱۳۹۴ ۱۰:۱۳ بعد از ظهر نمایش پست [3]
عضو
rating
شماره عضویت : 1
حالت :
ارسال ها : 2118
محل سکونت : : مشهد
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 1245
دعوت شدگان : 13
اعتبار کاربر : 28310
پسند ها : 3481
محل سکونت : mashhad.jpg
حالت من :  Sepasgozar.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (9).jpg
تشکر شده : 4639
وبسایت من : وبسایت من




 

 حکمت 277 :

  سوگند امام (ع)(اعتقادى)

وَ قَالَ [عليه السلام] لَا وَ الَّذِى أَمْسَيْنَا مِنْهُ فِى غُبْرِ لَيْلَةٍ دَهْمَاءَ تَكْشِرُ عَنْ يَوْمٍ أَغَرَّ مَا كَانَ كَذَا وَ كَذَا .

درود خدا بر او ، فرمود :

نه ، سوگند به خدايى كه با قدرت او شب تاريك را به سر برديم كه روز سپيدى در پى داشت، چنين و چنان بود!





  می پسندم        0 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
حکمت 274 تا 280
شنبه ۸ اسفند ۱۳۹۴ ۱۰:۱۴ بعد از ظهر نمایش پست [4]
عضو
rating
شماره عضویت : 1
حالت :
ارسال ها : 2118
محل سکونت : : مشهد
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 1245
دعوت شدگان : 13
اعتبار کاربر : 28310
پسند ها : 3481
محل سکونت : mashhad.jpg
حالت من :  Sepasgozar.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (9).jpg
تشکر شده : 4639
وبسایت من : وبسایت من




 

 حکمت 278 :

  ارزش تداوم عمل(اخلاقى، تربيتى)

وَ قَالَ [عليه السلام] قَلِيلٌ تَدُومُ عَلَيْهِ أَرْجَى مِنْ كَثِيرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ .

درود خدا بر او ، فرمود :

كار اندكى كه ادامه يابد، از كار بسيارى كه از آن به ستوه آيى اميدوار كننده تر است.





  می پسندم 1     0  1 
 
 
تعداد پسند های ( 1 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
حکمت 274 تا 280
شنبه ۸ اسفند ۱۳۹۴ ۱۰:۱۵ بعد از ظهر نمایش پست [5]
عضو
rating
شماره عضویت : 1
حالت :
ارسال ها : 2118
محل سکونت : : مشهد
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 1245
دعوت شدگان : 13
اعتبار کاربر : 28310
پسند ها : 3481
محل سکونت : mashhad.jpg
حالت من :  Sepasgozar.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (9).jpg
تشکر شده : 4639
وبسایت من : وبسایت من




 

 حکمت 279 :

  شناخت جايگاه واجبات و مستحبات (عبادى)

وَ قَالَ [عليه السلام] إِذَا أَضَرَّتِ النَّوَافِلُ بِالْفَرَائِضِ فَارْفُضُوهَا .

درود خدا بر او ، فرمود :

هر گاه مستحابت به واجبات زيان رساند آن را ترك كنيد.





  می پسندم 1     0  1 
 
 
تعداد پسند های ( 1 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
حکمت 274 تا 280
شنبه ۸ اسفند ۱۳۹۴ ۱۰:۱۸ بعد از ظهر نمایش پست [6]
عضو
rating
شماره عضویت : 1
حالت :
ارسال ها : 2118
محل سکونت : : مشهد
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 1245
دعوت شدگان : 13
اعتبار کاربر : 28310
پسند ها : 3481
محل سکونت : mashhad.jpg
حالت من :  Sepasgozar.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (9).jpg
تشکر شده : 4639
وبسایت من : وبسایت من




 

 حکمت 280 :

  ياد قيامت و آمادگى(اخلاقى، اعتقادى)

وَ قَالَ [عليه السلام] مَنْ تَذَكَّرَ بُعْدَ السَّفَرِ اسْتَعَدَّ .

درود خدا بر او ، فرمود :

كسى كه به ياد سفر طولانى آخرت باشد خود را آماده مى سازد.





  می پسندم        0 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
حکمت 274 تا 280
دوشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۴ ۰۷:۵۳ بعد از ظهر نمایش پست [7]
عضو
rating
شماره عضویت : 2179
حالت :
ارسال ها : 1483
محل سکونت : : هر جا خدا بگه اونجام....بچشم
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 379
اعتبار کاربر : 14272
پسند ها : 1053
حالت من :  Shad.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (14).jpg
تشکر شده : 1280



نوشته شده توسط : admin »


 

 حکمت 274 :

  ضرورت عمل گرايى(اخلاقى، تربيتى)

وَ قَالَ [عليه السلام] لَا تَجْعَلُوا عِلْمَكُمْ جَهْلًا وَ يَقِينَكُمْ شَكّاً إِذَا عَلِمْتُمْ فَاعْمَلُوا وَ إِذَا تَيَقَّنْتُمْ فَأَقْدِمُوا .

درود خدا بر او ، فرمود :

علم خود را نادانى ، و يقين خود را شك و ترديد مپنداريد، پس هر گاه دانستيد عمل كنيد، و چون به يقين رسيديد اقدام كنيد.


















 
امام علیه السلام در اين گفتار حكيمانه اش، به عالمان بى عمل اشاره كرده نخست مى فرمايد: «علم خويشتن را جهل قرار ندهيد»؛ (لاَ تَجْعَلُوا عِلْمَكُمْ جَهْلاً).
اشاره به اينكه هرچيزى آثارى دارد كه از آثار آن مى توان آن را شناخت، هنگامى كه اثر و خاصيت خود را از دست بدهد به منزله معدوم است؛ هرچند ظاهرآ وجود داشته باشد. قرآن مجيد درباره انسانهايى كه چشم و گوش دارند؛ اما آثارى كه از چشم وگوش انتظار مى رود يعنى شنيدن و عمل كردن و ديدن و عبرت گرفتن، در كار آنها نيست، تعبير به ناشنوا و نابينا كرده و حتى آنها را مردگان بى جانى شمرده است، مى فرمايد: «(إِنَّکَ لاَ تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَلاَ تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ * وَمَا أَنْتَ بِهَادِى الْعُمْىِ عَنْ ضَلاَلَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلاَّ مَنْ يُؤْمِنُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ مُّسْلِمُونَ)؛ تو نمىتوانى سخن خود را به گوش مردگان برسانى و نمى توانى صداى خود را به گوش كران برسانى در آن هنگام كه پشت مىكنند و از سخنان تو مى گريزند * ونيز نمى توانى كوران را از گمراهى شان برهانى؛ تو فقط مى توانى سخن خود را به گوش كسانى برسانى كه آماده پذيرش ايمان به آيات ما هستند و در برابر حق تسليمند!». اميرمؤمنان على علیه السلام نيز ثروت اندوزان بخيل و خودخواه را مردگان برخوردار از حيات ظاهرى مى شمرد و مى فرمايد: «هَلَکَ خُزَّانُ الاَْمْوَالِ وَهُمْ أَحْيَاءٌ». به عكس، دانشمندانى را كه از دنيا رفته اند و آثارشان در افكار و دلها باقى است زندگان جاويد مى داند و مى فرمايد: «الْعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِيَ الدَّهْرُ أَعْيَانُهُمْ مَفْقُودَةٌ وَأَمْثَالُهُمْ فِي الْقُلُوبِ مَوْجُودَةٌ». همانگونه كه قرآن مجيد نيز شهيدان را زندگان جاويد دانسته است. بنابراين اين يك فرهنگ قرآنى و اسلامى است كه هر موضوع بىخاصيتى در حكم معدوم است و به همين دليل عالمانى كه به علم خود عمل نمى كنند در كلام امام علیه السلام به منزله جاهلان شمرده شده اند. به دنبال آن مى افزايد: «يقين خود را (نيز) شك قرار ندهيد»؛ (وَيَقِينَكُمْ شَكّاً). روشن است كسى كه يقين دارد به اينكه فلان غذا مسموم است و از آن مى خورد به منزله كسى است كه شك دارد و از يقين بى بهره است. همچنين آنهايى كه به قيامت يقين دارند و آماده آن نمى شوند، آثار منفى گناه را مى دانند ومرتكب مىشوند، به آثار مثبت اطاعت پى برده اند و ترك مى كنند، همه به منزله انسان هاى شكاكند. به همين دليل امام علیه السلام در حكمت 126 از چندين گروه تعجب مى كند، قدر مشترك همه آنها اين است كه چيزى را مى دانند و يقين دارند ولى بر طبق آن گام برنمى دارند. آغاز آن حكمت چنين است «عَجِبْتُ لِلْبَخيلٍ». سپس امام علیه السلام در پايان اين سخن مىفرمايد: «آنگاه كه عالم شديد عمل كنيد و زمانى كه يقين كرديد اقدام نماييد (تا علم و عمل شما هماهنگ گردد و تناقض ميان باطن و ظاهر شما برچيده شود»؛ (إِذَا عَلِمْتُمْ فَاعْمَلُوا، وَإِذَا تَيَقَّنْتُمْ فَأَقْدِمُوا). اين نتيجه قطعى بيانى است كه امام علیه السلام در آغاز فرمود؛ هرگاه بخواهيم علم ما جهل نشود بايد عمل كنيم و هرگاه اراده كنيم كه يقين ما تبديل به شك نشود بايد بر طبق آن رفتار نماييم. اين سخن را با حديث ديگرى در همين زمينه پايان مى دهيم. «ابن عساكر» در تاريخ دمشق در شرح حال اميرمؤمنان على 7 مىگويد: عمر به امام علیه السلام عرض كرد: «عِظْنى يا أبَا الْحَسَنِ؛ اى ابوالحسن مرا موعظه كن». امام علیه السلام به او فرمود : «لا تَجْعَلْ يَقينَکَ شَكّآ وَلا عِلْمَکَ جَهْلاً وَلا ظَنَّکَ حَقّآ وَاعْلَمْ أنَّهُ لَيْسَ لَکَ مِنَ الدُّنْيا إلّا ما أعْطَيْتَ فَأمْضَيْتَ وَقَسَمْتَ فَسَوَّيْتَ وَلَبِسْتَ فَأبْلَيْتَ، قالَ صَدَقْتَ يا أبَاالْحَسَنِ؛ يقين خود را شك قرار مده و علمت را جهل مكن و ظن خود را حق مپندار وبدان بهره تو از دنيا همان است كه به تو عطا شده و استفاده كرده اى و قسمت تو شده و آن را تسويه كرده اى و پوشيده اى و كهنه و فرسوده ساخته اى». عمر گفت: راست گفتى اى ابوالحسن.

 

 


  می پسندم        0 
















امضای کاربر : ye adam

خداروشکر



Thank GOD





 

گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
حکمت 274 تا 280
سه شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۴ ۱۰:۴۵ قبل از ظهر نمایش پست [8]
عضو
rating
شماره عضویت : 2179
حالت :
ارسال ها : 1483
محل سکونت : : هر جا خدا بگه اونجام....بچشم
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 379
اعتبار کاربر : 14272
پسند ها : 1053
حالت من :  Shad.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (14).jpg
تشکر شده : 1280



نوشته شده توسط : admin »


 

 حکمت 275 :

  ضد ارزش هاى اخلاقى(اخلاقى، اجتماعى)

وَ قَالَ [عليه السلام] إِنَّ الطَّمَعَ مُورِدٌ غَيْرُ مُصْدِرٍ وَ ضَامِنٌ غَيْرُ وَفِيٍّ وَ رُبَّمَا شَرِقَ شَارِبُ الْمَاءِ قَبْلَ رِيِّهِ وَ كُلَّمَا عَظُمَ قَدْرُ الشَّيْ‏ءِ الْمُتَنَافَسِ فِيهِ عَظُمَتِ الرَّزِيَّةُ لِفَقْدِهِ وَ الْأَمَانِيُّ تُعْمِى أَعْيُنَ الْبَصَائِرِ وَ الْحَظُّ يَأْتِى مَنْ لَا يَأْتِيهِ .

درود خدا بر او ، فرمود :

طمع انسان را به هلاكت مى كشاند و نجات نمى دهد، و به آنچه ضمانت كند، وفادار نيست، و بسا نوشندة آبى كه پيش از سيراب شدن گلو گيرش شد؛ و ارزش آنچه كه بر سر آن رقابت مى كنند، هر چه بيشتر باشد، مصيبت از دست دادنش اندوهبارتر خواهد بود، و آرزوها چشم بصيرت را كور مى كند، و آنچه روزى هر كسى است بى جستجو خواهد رسيد.









 
شرح و تفسير شش نكته آموزنده امام علیه السلام در اين گفتار حكيمانه اش به شش نكته اشاره مى كند كه هركدام اندرز گرانبهايى است و در ابتدا چنين به نظر مى رسد كه اين نكات، مستقل از يكديگرند؛ ولى با دقت مى توان رابطه اى در ميان آنها يافت. نخست مى فرمايد : «طمع (انسان را) به سرچشمه آب وارد مى كند و او را تشنه بازمى گرداند»؛ (وقال علیه السلام: إِنَّ الطَّمَعَ مُورِدٌ غَيْرُ مُصْدِرٍ). زيرا شخص طمعكار غالبآ دنبال چيزى مى رود كه در دسترس او قرار نخواهد گرفت؛ ولى طمع، او را به هوس مى اندازد كه به آن برسد و به اشتباه، آن را دستيافتنى مى پندارد؛ اما همچون كسى كه به سراغ آب مى رود ولى با سراب روبرو مى شود، ناكام بازمى گردد. در دومين نكته مى فرمايد: «طمع، ضامنى است كه وفا نمىكند»؛ (وَضَامِنٌ غَيْرُ وَفِيٍّ). زيرا طمع، شخص طمعكار را به دنبال خواسته هايش مى فرستد، همان خواسته هايى كه دست نيافتنى است و آن را براى طمعكار تضمين مىكند؛ ولى همانند ضامنى كه به قول خود وفا نمى كند، طمعكار را محروم و ناكام رها مى سازد. در سومين نكته مى فرمايد: «بسيار شده است كه نوشنده آب پيش از آنكه سيراب شود گلوگيرش شده (و به هلاكت مى رسد)»؛ (وَرُبَّمَا شَرِقَ شَارِبُ الْمَاءِ قَبْلَ رِيِّهِ). اين است سرنوشت طمعكارى كه با حرص و ولع به دنبال چيزى مى رود وخود را به آب و آتش مى زند و پيش از آنكه به آن برسد هلاك مى گردد؛ مانند كسى كه عطش شديدى به او روى آورده، هنگامى كه به آب مى رسد با حرص وولع چنان مى نوشد كه گلوگيرش مى شود و سيراب نشده جان مى دهد. آنگاه در چهارمين نكته به حريصان و طماعان اشاره كرده، مى فرمايد : «هرقدر ارزش چيزى بيشتر باشد به گونه اى كه افراد براى به دست آوردن آن، با يكديگر به رقابت برخيزند، همانقدر، مصيبت از دست دادنش زيادتر خواهد بود»؛ (وَكُلَّمَا عَظُمَ قَدْرُ الشَّيْءِ آلْمُتَنَافَسِ فِيهِ عَظُمَتِ الرَّزِيَّةُ لِفَقْدِهِ). بنابراين شخص طمعكار كه با شتاب براى به دست آوردن اشياى مهم مورد نظرش با ديگران به رقابت برمى خيزد، هنگامى كه به آن نرسد يا برسد و آن را از دست بدهد گرفتار مصيبت عظيمى خواهد شد و اين، يكى ديگر از مصائب بزرگ طمعكاران دنياپرست است. در پنجمين نكته امام علیه السلام به آرزوهاى دور و زياد اشاره كرده است كه چشم انسان را كور و گوشش را كر مىكند، مى فرمايد: «آرزوها چشم بصيرت را نابينا مى سازد»؛ (وَالاَْمَانِيُّ تُعْمِي أَعْيُنَ الْبَصَائِرِ). دليل آن هم روشن است؛ عشق و علاقه شديد به چيزى كه از دسترس بيرون است به انسان اجازه نمى دهد موانعى را كه بر سر راه است ببيند و يا آثار زيانبار آن چيز را مشاهده كند، همچنان در بيابان آرزوها براى يافتن آب به دنبال سراب مىدود و اى بسا گرفتار حيوانات درنده و گرگان خونخوار مى شود و يا در پرتگاهها سقوط مى كند. در ششمين و آخرين نكته به اين حقيقت اشاره مى كند كه هميشه با تلاش وكوشش و دست و پا زدن، انسان به خواسته هايش نمى رسد، مى فرمايد: «(گاه سود و بهره به سراغ كسى مىآيد كه دنبالش نمى رود»؛ (وَالْحَظُّ يَأْتِي مَنْ لاَ يَأْتِيهِ). هم در زندگى خود ديدهايم و هم در تاريخ خواندهايم كه افراد زيادى بودند بى آنكه بسيار دست و پا بزنند به مقصود رسيدند و به عكس افرادى هم بودند كه با تلاش و كوشش فراوان به جايى نرسيدند. اشتباه نشود، هرگز امام علیه السلام در اين گفتار نورانى خود نمى خواهد نقش تلاش و كوشش و سعى را در رسيدن به اهداف بزرگ ناديده بگيرد، زيرا آن، يك اصل اساسى ازنظر قرآن و روايات بوده و عقل نيز حاكم به آن است. مقصود امام علیه السلام اين است كه از طمعِ طمع ورزان بكاهد و آنها را از آلوده شدن به انواع گناهان براى رسيدن به مقاصدشان باز دارد. از آنچه گفته شد به خوبى روشن مى شود كه شش نكته اى كه در اين گفتار حكيمانه آمده گرچه به ظاهر مستقل و جدا از هم به نظر مى رسند؛ ولى با دقت ثابت مى شود كه با هم ارتباط نزديكى دارند. اين سخن را با داستان افسانه اى پرمعنايى درباره سرنوشت طمعكاران كه ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه خود آورده پايان مى دهيم. وى مى گويد: مردى، قُبَّرَه (چكاوكى را) زنده صيد كرد. چكاوك به سخن آمد گفت: با من چه مى خواهى بكنى؟ صياد گفت: سرت را مى برم و گوشتت را مى خورم. چكاوك گفت: گوشت من به اندازه اى ناچيز است كه هيچكس را سير نمىكند؛ ولى من حاضرم سه چيز را به تو بياموزم كه از خوردن من براى تو بسيار بهتر است: يكى از آن سه را هنگامى به تو مى آموزم كه در دست توام، دومى را هنگامى كه من را رها كردى و بر درخت نشستم، سومى را هنگامى كه از درخت پرواز كردم وروى كوه قرار گرفتم. مرد صياد (خوشحال شد و) گفت: اولى را بگو. چكاوك گفت: هرگز براى چيزى كه از دست رفته غصه مخور (با غصه و اندوه بازنمى گردد). مرد صياد او را رها كرد. هنگامى كه روى درخت نشست گفت : دومى را بگو. چكاوك گفت: اگر كسى چيزى را كه امكان وجود ندارد ممكن دانست، هرگز سخنش را مپذير. سپس چكاوك پرواز كرد و روى كوه نشست وبه صياد گفت: اى بدبخت اگر مرا ذبح كرده بودى از درون چينهدان من دو گوهر گرانبها استخراج مى كردى كه وزن هركدام از آنها سى مثقال است. صياد به شدت متأسف شد و دست خود را به دندان گزيد و گفت: پس سومين نصيحت چه شد؟ چكاوك گفت: تو آن دو تا را فراموش كردى سومى را مى خواهى؟ مگر در نصيحت اول به تو نگفتم بر چيزى كه از دستت رفت تأسف نخور؛ ولى تو تأسف خوردى و مگر در نصيحت دوم نگفتم اگر تو را به چيزى خبر دهند كه غير ممكن است نپذير؟ من تمام گوشت و خون و پرم بيست مثقال نيست، چگونه پذيرفتى كه در چينه دان من دو گوهر گرانبهاست كه هركدام سى مثقال است؟ چكاوك اين را گفت و پرواز كرد و رفت. اين داستان درواقع تصديق كلام امام علیه السلام در جمله چهارم و پنجم است.
 
 
 


  می پسندم        0 
















امضای کاربر : ye adam

خداروشکر



Thank GOD





 

گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
حکمت 274 تا 280
چهارشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۴ ۰۶:۳۷ قبل از ظهر نمایش پست [9]
عضو
rating
شماره عضویت : 2179
حالت :
ارسال ها : 1483
محل سکونت : : هر جا خدا بگه اونجام....بچشم
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 379
اعتبار کاربر : 14272
پسند ها : 1053
حالت من :  Shad.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (14).jpg
تشکر شده : 1280



نوشته شده توسط : admin »


 

 حکمت 276 :

  پرهيز از دو رويى ها(اخلاقى)

وَ قَالَ [عليه السلام] اللَّهُمَّ إِنِّى أَعُوذُ بِكَ مِنْ أَنْ تُحَسِّنَ فِى لَامِعَةِ الْعُيُونِ عَلَانِيَتِى وَ تُقَبِّحَ فِيمَا أُبْطِنُ لَكَ سَرِيرَتِى مُحَافِظاً عَلَى رِثَاءِ النَّاسِ مِنْ نَفْسِى بِجَمِيعِ مَا أَنْتَ مُطَّلِعٌ عَلَيْهِ مِنِّى فَأُبْدِيَ لِلنَّاسِ حُسْنَ ظَاهِرِى وَ أُفْضِيَ إِلَيْكَ بِسُوءِ عَمَلِى تَقَرُّباً إِلَى عِبَادِكَ وَ تَبَاعُداً مِنْ مَرْضَاتِكَ .

درود خدا بر او ، فرمود :

خدايا به تو پناه مى برم كه ظاهر من در برابر ديده ها نيكو و درونم در آنچه كه از تو پنهان مى دارم، زشت باشد، و بخواهم با اعمال و رفتارى كه تو از آن آگاهى ، توجه مردم را به خود جلب نمايم، و چهرة ظاهرم را زيبا نشان داده با اعمال نادرستى كه درونم را زشت كرده به سوى تو ايم، تا به بندگانت ، نزديك ، و از خشنودى تو دور گردم.








افسوس که نیک بنویسم و پلید کردار

فردا چه دهم پاسخ نزد پروردگار

گر از من پرسش کند از ظاهر و باطن

گویم ظاهر چو شاخسارم و باطن خاکسار



شرح و تفسير از رياكارى به خدا پناه بريم امام علیه السلام در اين دعاى نورانى اش در پيشگاه خدا از رياكارى به او پناه مى برد وبا چند تعبير دقيق آن را بيان مى كند. نخست عرضه مىدارد: «بارپروردگارا! به تو پناه مى برم از اينكه ظاهرم را در چشمها نيكو جلوه دهى و باطنم را در پيشگاهت زشت سازى»؛ (اللّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِکَ مِنْ أَنْ تُحَسِّنَ فِي لاَمِعَةِ الْعُيُونِ عَلاَنِيَتي، وَتُقَبِّحَ فِيَما أُبْطِنُ لَکَ سَرِيرَتِي). «لامِعَةُ الْعُيُونِ» به اصطلاح ازقبيل اضافه صفت به موصوف و به معنى «عيون لامعه» يعنى چشمهاى پرنور است؛ يعنى كار من به جايى نرسد كه حتى افراد تيزبين مرا خوب پندارند در حالى كه در باطن خوب نباشم. در دومين جمله همين معنا را در قالب ديگرى آورده، عرضه مىدارد : «(خداوندا چنان نباشم كه) خوشبينى مردم را نسبت به خودم در آنچه تو از آن آگاهى جلب كنم (در حالى كه در باطن چنين نباشم و از طريق ريا خود را در صف نيكان معرفى كنم)»؛ (مُحَافِظاً عَلى رِثَاءِالنَّاسِ مِنْ نَفْسِي بِجَمِيعِ مَا أَنْتَ مُطَّلِعٌ عَلَيْهِ مِنِّي). حضرت در سومين تعبير، همين معنا را با اشاره به ثمره نامطلوب آن بازگوكرده، عرضه مى دارد: «(چنان نباشم) كه حُسن ظاهرم را براى مردم آشكار سازم و اعمال بدم را فقط به سوى تو آورم تا به اين وسيله به بندگانت نزديك گردم واز رضا و خشنودى تو دور شوم»؛ (فَأُبْدِي لِلنَّاسِ حُسْنَ ظَاهِرِي، وَأُفْضِي إِلَيْکَ بِسُوءِ عَمَلِي، تَقَرُّباً إِلَى عِبَادِکَ َتَبَاعُداً مِنْ مَرْضَاتِکَ). روشن است كه هدف رياكاران جلب توجه مردم و از اين طريق، رسيدن به منافع مادى و دنيوى است اين يك هدف است، ولى دورى از خداوند هدف نيست بلكه غايت و نتيجه اين كار است هر چند مَجازآ در عبارت بالا به شكل هدف بيان شده است. بديهى است كه اين دعا درسى است براى همه مردم نه اينكه امام علیه السلام چنين باشد بلكه مى خواهد به طور غير مستقيم كه در دلها تأثير بيشترى دارد نتيجه رياكارى را براى همگان روشن سازد و آن را خطايى بزرگ معرفى كند كه نتيجه آن، دورى از خدا و سرگردانى در وادى شرك و بت پرستى است. نكته نكوهش شديد ريا در كتاب و سنّت در آيات قرآن و روايات اسلامى، عمل ريايى به شدت نكوهش شده است. قرآن مجيد در آيه 264 سوره «بقره» مى گويد: «(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالاَْذَى كَالَّذِي يُنفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَلاَ يُؤْمِنُ بِاللهِ وَالْيَوْمِ الاْخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْدآ لّاَ يَقْدِرُونَ عَلَى شَىْءٍ مِّمَّا كَسَبُوا وَاللهُ لاَ يَهْدِى الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ)؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد! بخششهاى خود را با منّت و آزار، باطل نسازيد! همانند كسى كه مال خود را براى نشان دادن به مردم، انفاق مى كند؛ و به خدا و روز رستاخيز، ايمان نمى آورد؛ (كار او) همچون قطعه سنگى است كه بر آن، (قشر نازكى از) خاك باشد؛ (و بذرهايى در آن افشانده شود؛) و رگبار باران به آن برسد، (و همه خاكها و بذرها را بشويد،) و آن را صاف (و خالى از خاك و بذر) رها كند. آنها از كارى كه انجام داده اند، چيزى به دست نمىآورند؛ و خداوند، جمعيت كافران را هدايت نمى كند». در اين آيه شريفه نكات بسيارى نهفته است: از يكسو ريا و شرك را همرديف قرار داده و از سويى ديگر عمل ريايى را بى نتيجه و بى اثر خوانده ومسلمانان را به شدت از چنين كارى نهى كرده همانگونه كه انفاق هاى توأم با منت و آزار را منفور شمرده است. رسول خدا صلی الله علیه وآله در حديثى از آينده چنين خبر مى دهد. «سَيَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ تَخْبُثُ فِيهِ سَرَائِرُهُمْ وَتَحْسُنُ فِيهِ عَلانِيَتُهُمْ طَمَعاً فِي الدُّنْيَا لا يُرِيدُونَ بِهِ مَا عِنْدَ رَبِّهِمْ يَكُونُ دِينُهُمْ رِيَاءً لا يُخَالِطُهُمْ خَوْفٌ يَعُمُّهُمُ اللَّهُ بِعِقَابٍ فَيَدْعُونَهُ دُعَاءَ الْغَرِيقِ فَلا يَسْتَجِيبُ لَهُمْ؛ زمانى بر مردم فرا مى رسد كه باطن آنها زشت وظاهرشان براى طمع در دنيا زيبا مى شود. هرگز پاداشهايى را كه نزد خداست طلب نمى كنند، دينشان رياسْت و خوف خدا در وجودشان نيست. در آن زمان خدا آنها را به مجازاتى مبتلا مى سازد كه حتى اگر مانند دعاى غريق (كسى كه با تمام وجودش خدا را مى خواند) خدا را بخوانند دعايشان مستجاب نمى شود». در منابع معروف حديث از جمله كتاب شريف كافى و كتاب وسائل الشيعه روايات بسيارى درباره نكوهش رياكارى وارد شده است؛ از جمله كلينى؛ در جلد دوم كافى در حديثى از امام صادق علیه السلام نقل مى كند كه فرمود: «كُلُّ رِيَاءٍ شِرْکٌ إِنَّهُ مَنْ عَمِلَ لِلنَّاسِ كَانَ ثَوَابُهُ عَلَى النَّاسِ وَمَنْ عَمِلَ لِلَّهِ كَانَ ثَوَابُهُ عَلَى اللَّهِ». در حديث ديگرى در تفسير آيه «(فَمَنْ كَانَ يَرْجُوا لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلا صَالِحآ وَلاَ يُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدآ) (و مفهوم شرك در آيه) مى فرمايد: «الرَّجُلُ يَعْمَلُ شَيْئاً مِنَ الثَّوَابِ لا يَطْلُبُ بِهِ وَجْهَ اللَّهِ إِنَّمَا يَطْلُبُ تَزْكِيَةَ النَّاسِ يَشْتَهِي أَنْ يُسْمِعَ بِهِ النَّاسَ فَهَذَا الَّذِي أَشْرَکَ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ ثُمَّ قَالَ مَا مِنْ عَبْدٍ أَسَرَّ خَيْراً فَذَهَبَتِ الاَْيَّامُ أَبَداً حَتَّى يُظْهِرَ اللَّهُ لَهُ خَيْراً وَمَا مِنْ عَبْدٍ يُسِرُّ شَرّاً فَذَهَبَتِ الْأَيَّامُ أَبَداً حَتَّى يُظْهِرَ اللَّهُ لَهُ شَرّاً؛ منظور از آن كسى است كه عملى داراى ثواب را انجام مىدهد؛ ولى مقصودش خدا نيست بلكه مقصودش اين است كه مردم او را پاك بشمرند وپيوسته دوست دارد كه مردم عمل او را بشنوند (و او را ستايش كنند) اين كسى است كه براى عبادت پروردگارش شريك قرار داده است. سپس امام علیه السلام فرمود : هركس كار نيكى را مخفيانه انجام دهد مدت زيادى نمى گذرد كه خدا آن را ظاهر مى سازد و هيچ بنده اى نيست كه امر شرى را پنهانى به جا آورد مگر اينكه پس از مدتى خداوند شر آن را آشكار مى سازد».



  می پسندم        0 
















امضای کاربر : ye adam

خداروشکر



Thank GOD





 

گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
حکمت 274 تا 280
پنجشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۴ ۰۵:۰۵ بعد از ظهر نمایش پست [10]
عضو
rating
شماره عضویت : 2179
حالت :
ارسال ها : 1483
محل سکونت : : هر جا خدا بگه اونجام....بچشم
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 379
اعتبار کاربر : 14272
پسند ها : 1053
حالت من :  Shad.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (14).jpg
تشکر شده : 1280



نوشته شده توسط : admin »


 

 حکمت 277 :

  سوگند امام (ع)(اعتقادى)

وَ قَالَ [عليه السلام] لَا وَ الَّذِى أَمْسَيْنَا مِنْهُ فِى غُبْرِ لَيْلَةٍ دَهْمَاءَ تَكْشِرُ عَنْ يَوْمٍ أَغَرَّ مَا كَانَ كَذَا وَ كَذَا .

درود خدا بر او ، فرمود :

نه ، سوگند به خدايى كه با قدرت او شب تاريك را به سر برديم كه روز سپيدى در پى داشت، چنين و چنان بود!








 

شرح و تفسير سوگندى بسيار زيبا هدف جناب سيّد رضى؛ از ذكر اين سوگند، نشان دادن فصاحت و زيبايى كلام امام علیه السلام حتى در سوگندهاست. اما اينكه اين سوگند براى چه جارى شده است؟ يا مرحوم سيّد رضى به آن دست نيافته است و يا اگر دست يافته ذكر آن را لازم نمى دانسته است. به هر حال امام علیه السلام مى فرمايد: نه، سوگند به آن كس كه ما را در بقاياى شب تاريك نگه داشت؛ شبى كه لبخند سپيده دمش از روز روشن پرده برداشت، كه چنين و چنان نبوده است»؛ (لاَ وَالَّذِي أَمْسَيْنَا مِنْهُ فِي غُبْرِ لَيْلَةٍ دَهْمَاءَ، تَكْشِرُ عَنْ يَوْمٍ أَغَرَّ، مَا كَانَ كَذَا وَكَذَا). امام علیه السلام در اين تشبيه جالب، نخست اشاره به تاريكى شبهاى ظلمانى مى كند («غُبْر» به معناى باقيمانده و «دَهْماء» به معناى سياه و تاريك است) كه به دنبال آن، روز روشنى است. گويى همانند انسانى است كه به هنگام لبخند، لبهاى او كنار مى رود و دندان هاى زيبايش آشكار مى شود. («تَكْشِرُ» از ريشه «كَشْر» (بر وزن نشر) به معناى كنار رفتن لبها براى خنديدن و «أغَرّ» به معناى روشن وسفيد است). اينكه امام علیه السلام اين قسم زيبا و فصيح را براى چه موضوعى ياد كرده، روشن نيست. شايد براى مرحوم سيّد رضى روشن بوده؛ ولى چون هدفش بيان زيبايى قسم بوده از ذكر آن صرف نظر كرده است. اين احتمال نيز هست كه بر سيّد رضى؛ نيز روشن نبوده و آنچه را او به آن دست يافته اصل سوگند بوده است؛ ولى مى توان به قرينه قسمى كه امام علیه السلام ياد كرده حدس زد كه قسم، اشاره به ظهور اسلام و محو آثار شرك و كفر و بت پرستى و انتقال مردم از دوران تاريك جاهليت به دوران نورانى اسلام بوده و جمله «ما كانَ كَذا وكَذا» درواقع اشاره به نفى بعضى از بدعت هايى بود كه در اسلام گذاشته شد و در زمان پيامبر اكرم صلی الله علیه وآله وجود نداشت. مرحوم «مغنيه» در شرح نهج البلاغه خود مى گويد: جمله (ما كان كَذا وَكَذا) ممكن است اشاره به مطلب باطلى بوده كه امام علیه السلام آن را از كسى شنيده بوده و در مقام انكار آن برآمده است؛ ولى آنچه ما ذكر كرديم مناسب تر به نظر مى رسد. در اينكه «لا» در آغاز اين قسم و مشابه آن در كلام عرب زائده است يا نافيه، در ميان مفسران و دانشمندان، گفتوگو است؛ جمعى آن را زائده نمى دانند؛ مانند آنچه در قرآن مجيد در آيه 65 سوره «نساء» آمده است كه مى فرمايد: «(فَلاَ وَرَبِّکَ لاَ يُؤْمِنُونَ...). و معتقدند مطلبى قبلاً ذكر شده، آن را نفى مى كند سپس به مطلب ديگر مى پردازد؛ ولى جمعى ديگر عقيده دارند كه «لا» زائده است و براى تأكيد نفيى است كه بعدآ مى آيد (و مى دانيم كه بسيارى از كلمات زائده براى تأكيد است). در تفسير فخر رازى نيز در آيه شريفه بالا دو قول نقل شده است: يكى «لا»ى زائده و براى تأكيد و ديگرى «لا»ى مفيده و براى نفى مطلبى بوده كه پيش از اين آمده است؛ ولى در تفسير جوامع الجامع، «لا» زائده گرفته شده است.

 


 
شرح و تفسير سوگندى بسيار زيبا هدف جناب سيّد رضى؛ از ذكر اين سوگند، نشان دادن فصاحت و زيبايى كلام امام علیه السلام حتى در سوگندهاست. اما اينكه اين سوگند براى چه جارى شده است؟ يا مرحوم سيّد رضى به آن دست نيافته است و يا اگر دست يافته ذكر آن را لازم نمى دانسته است. به هر حال امام علیه السلام مى فرمايد: نه، سوگند به آن كس كه ما را در بقاياى شب تاريك نگه داشت؛ شبى كه لبخند سپيده دمش از روز روشن پرده برداشت، كه چنين و چنان نبوده است»؛ (لاَ وَالَّذِي أَمْسَيْنَا مِنْهُ فِي غُبْرِ لَيْلَةٍ دَهْمَاءَ، تَكْشِرُ عَنْ يَوْمٍ أَغَرَّ، مَا كَانَ كَذَا وَكَذَا). امام علیه السلام در اين تشبيه جالب، نخست اشاره به تاريكى شبهاى ظلمانى مى كند («غُبْر» به معناى باقيمانده و «دَهْماء» به معناى سياه و تاريك است) كه به دنبال آن، روز روشنى است. گويى همانند انسانى است كه به هنگام لبخند، لبهاى او كنار مى رود و دندان هاى زيبايش آشكار مى شود. («تَكْشِرُ» از ريشه «كَشْر» (بر وزن نشر) به معناى كنار رفتن لبها براى خنديدن و «أغَرّ» به معناى روشن وسفيد است). اينكه امام علیه السلام اين قسم زيبا و فصيح را براى چه موضوعى ياد كرده، روشن نيست. شايد براى مرحوم سيّد رضى روشن بوده؛ ولى چون هدفش بيان زيبايى قسم بوده از ذكر آن صرف نظر كرده است. اين احتمال نيز هست كه بر سيّد رضى؛ نيز روشن نبوده و آنچه را او به آن دست يافته اصل سوگند بوده است؛ ولى مى توان به قرينه قسمى كه امام علیه السلام ياد كرده حدس زد كه قسم، اشاره به ظهور اسلام و محو آثار شرك و كفر و بت پرستى و انتقال مردم از دوران تاريك جاهليت به دوران نورانى اسلام بوده و جمله «ما كانَ كَذا وكَذا» درواقع اشاره به نفى بعضى از بدعت هايى بود كه در اسلام گذاشته شد و در زمان پيامبر اكرم صلی الله علیه وآله وجود نداشت. مرحوم «مغنيه» در شرح نهج البلاغه خود مى گويد: جمله (ما كان كَذا وَكَذا) ممكن است اشاره به مطلب باطلى بوده كه امام علیه السلام آن را از كسى شنيده بوده و در مقام انكار آن برآمده است؛ ولى آنچه ما ذكر كرديم مناسب تر به نظر مى رسد. در اينكه «لا» در آغاز اين قسم و مشابه آن در كلام عرب زائده است يا نافيه، در ميان مفسران و دانشمندان، گفتوگو است؛ جمعى آن را زائده نمى دانند؛ مانند آنچه در قرآن مجيد در آيه 65 سوره «نساء» آمده است كه مى فرمايد: «(فَلاَ وَرَبِّکَ لاَ يُؤْمِنُونَ...). و معتقدند مطلبى قبلاً ذكر شده، آن را نفى مى كند سپس به مطلب ديگر مى پردازد؛ ولى جمعى ديگر عقيده دارند كه «لا» زائده است و براى تأكيد نفيى است كه بعدآ مى آيد (و مى دانيم كه بسيارى از كلمات زائده براى تأكيد است). در تفسير فخر رازى نيز در آيه شريفه بالا دو قول نقل شده است: يكى «لا»ى زائده و براى تأكيد و ديگرى «لا»ى مفيده و براى نفى مطلبى بوده كه پيش از اين آمده است؛ ولى در تفسير جوامع الجامع، «لا» زائده گرفته شده است.

											
 
 
 
شرح و تفسير سوگندى بسيار زيبا هدف جناب سيّد رضى؛ از ذكر اين سوگند، نشان دادن فصاحت و زيبايى كلام امام علیه السلام حتى در سوگندهاست. اما اينكه اين سوگند براى چه جارى شده است؟ يا مرحوم سيّد رضى به آن دست نيافته است و يا اگر دست يافته ذكر آن را لازم نمى دانسته است. به هر حال امام علیه السلام مى فرمايد: نه، سوگند به آن كس كه ما را در بقاياى شب تاريك نگه داشت؛ شبى كه لبخند سپيده دمش از روز روشن پرده برداشت، كه چنين و چنان نبوده است»؛ (لاَ وَالَّذِي أَمْسَيْنَا مِنْهُ فِي غُبْرِ لَيْلَةٍ دَهْمَاءَ، تَكْشِرُ عَنْ يَوْمٍ أَغَرَّ، مَا كَانَ كَذَا وَكَذَا). امام علیه السلام در اين تشبيه جالب، نخست اشاره به تاريكى شبهاى ظلمانى مى كند («غُبْر» به معناى باقيمانده و «دَهْماء» به معناى سياه و تاريك است) كه به دنبال آن، روز روشنى است. گويى همانند انسانى است كه به هنگام لبخند، لبهاى او كنار مى رود و دندان هاى زيبايش آشكار مى شود. («تَكْشِرُ» از ريشه «كَشْر» (بر وزن نشر) به معناى كنار رفتن لبها براى خنديدن و «أغَرّ» به معناى روشن وسفيد است). اينكه امام علیه السلام اين قسم زيبا و فصيح را براى چه موضوعى ياد كرده، روشن نيست. شايد براى مرحوم سيّد رضى روشن بوده؛ ولى چون هدفش بيان زيبايى قسم بوده از ذكر آن صرف نظر كرده است. اين احتمال نيز هست كه بر سيّد رضى؛ نيز روشن نبوده و آنچه را او به آن دست يافته اصل سوگند بوده است؛ ولى مى توان به قرينه قسمى كه امام علیه السلام ياد كرده حدس زد كه قسم، اشاره به ظهور اسلام و محو آثار شرك و كفر و بت پرستى و انتقال مردم از دوران تاريك جاهليت به دوران نورانى اسلام بوده و جمله «ما كانَ كَذا وكَذا» درواقع اشاره به نفى بعضى از بدعت هايى بود كه در اسلام گذاشته شد و در زمان پيامبر اكرم صلی الله علیه وآله وجود نداشت. مرحوم «مغنيه» در شرح نهج البلاغه خود مى گويد: جمله (ما كان كَذا وَكَذا) ممكن است اشاره به مطلب باطلى بوده كه امام علیه السلام آن را از كسى شنيده بوده و در مقام انكار آن برآمده است؛ ولى آنچه ما ذكر كرديم مناسب تر به نظر مى رسد. در اينكه «لا» در آغاز اين قسم و مشابه آن در كلام عرب زائده است يا نافيه، در ميان مفسران و دانشمندان، گفتوگو است؛ جمعى آن را زائده نمى دانند؛ مانند آنچه در قرآن مجيد در آيه 65 سوره «نساء» آمده است كه مى فرمايد: «(فَلاَ وَرَبِّکَ لاَ يُؤْمِنُونَ...). و معتقدند مطلبى قبلاً ذكر شده، آن را نفى مى كند سپس به مطلب ديگر مى پردازد؛ ولى جمعى ديگر عقيده دارند كه «لا» زائده است و براى تأكيد نفيى است كه بعدآ مى آيد (و مى دانيم كه بسيارى از كلمات زائده براى تأكيد است). در تفسير فخر رازى نيز در آيه شريفه بالا دو قول نقل شده است: يكى «لا»ى زائده و براى تأكيد و ديگرى «لا»ى مفيده و براى نفى مطلبى بوده كه پيش از اين آمده است؛ ولى در تفسير جوامع الجامع، «لا» زائده گرفته شده است.

										
 
 
 


  می پسندم        0 
















امضای کاربر : ye adam

خداروشکر



Thank GOD





 

گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
حکمت 274 تا 280
پنجشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۴ ۰۵:۱۵ بعد از ظهر نمایش پست [11]
عضو
rating
شماره عضویت : 2179
حالت :
ارسال ها : 1483
محل سکونت : : هر جا خدا بگه اونجام....بچشم
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 379
اعتبار کاربر : 14272
پسند ها : 1053
حالت من :  Shad.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (14).jpg
تشکر شده : 1280



نوشته شده توسط : admin »


 

 حکمت 278 :

  ارزش تداوم عمل(اخلاقى، تربيتى)

وَ قَالَ [عليه السلام] قَلِيلٌ تَدُومُ عَلَيْهِ أَرْجَى مِنْ كَثِيرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ .

درود خدا بر او ، فرمود :

كار اندكى كه ادامه يابد، از كار بسيارى كه از آن به ستوه آيى اميدوار كننده تر است.









 

شرح و تفسير ارزش اعمال كم توأم با نشاط امام علیه السلام در اين گفتار حكيمانه به نكته اى اشاره مى فرمايد كه بسيارى از آن غافلند، مى فرمايد: «كار كمى كه (با نشاط) آن را ادامه دهى اميدبخش تر از كار زياد و خسته كننده است»؛ (قَلِيلٌ تَدُومُ عَلَيْهِ أرْجى مِنْ كَثِيرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ). «أرْجى» به معناى اميدبخش تر از ماده «رجاء» گرفته شده و به يقين، كارى كه دوام داشته باشد هر چند كم باشد اميدبخش تر از كارهاى زيادى است كه مايه ملالت است و به زودى قطع مى شود. بسيارى افراد هنگامى كه اهميت و فوايد كارى را مى شنوند ـ خواه فوايد مادى داشته باشد يا معنوى ـ به آن هجوم مى آورند، به مقدار زيادى انجام مى دهند و خسته و وامانده شده و درنتيجه، از آن كار سرخورده مى شوند واى بسا كمتر رغبت تكرار آن را پيدا مى كنند در حالى كه اگر كار كمتر باشد وانسان آن را با ميل و رغبت ادامه دهد بسيار مفيدتر است. كارِ گروه اول مانند رگبارى است كه از آسمان نازل شود و سيلابى راه بيفتد وهمه جا را آب فرا بگيرد و بسيارى از زراعت ها و خانه ها را ويران سازد؛ ولى كار گروه دوم مانند باران هاى نرم نرم طولانى و مفيد است كه همه جا را آباد مى كند بى آنكه ويرانى به بار آورد. نيز كارِ گروه اول مانند كسى است كه داروى شفابخشى را به مقدار زياد وبدون رعايت كميت لازم مصرف مى كند و به جاى درمان، به مسموميت گرفتار مى شود و چه بسا براى هميشه از آن دارو بيزار مى گردد. كار گروه دوم مانند كسى است كه آن دارو را به مقدار كم و طبق دستور طبيب به تدريج در مدت نسبتآ طولانى مصرف مى كند و بهبودى مى يابد و زيانى دامن او را نمى گيرد. شبيه همين كلام حكيمانه در حكمت 444 نيز آمده است كه مى فرمايد: «قَلِيلٌ مَدُومٌ عَلَيْهِ خَيْرٌ مِنْ كَثِيرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ؛ كار كمى كه دوام يابد بهتر از كار زيادى است كه خسته كننده باشد». همين معنا در حديث مفصلى كه مرحوم كلينى در كافى ذكر كرده، آمده است. آغاز حديث چنين است: همه مردم در ايمان و عمل يكسان نيستند؛ بعضى داراى يك سهم، بعضى دو سهم و بعضى بيشترند و نبايد كسى كه توان بيشترى دارد وضع خود را بر كسى كه توان كمترى دارد تحميل كند. سپس امام علیه السلام فرمود : براى تو مثالى ذكر مى كنم: مردى از مسلمانان همسايهاى داشت كه نصرانى بود، او را به اسلام دعوت كرد و مزاياى اسلام را براى وى برشمرد، او هم پذيرفت ومسلمان شد. هنگام سحر، مرد مسلمان درِ خانه همسايه تازه مسلمان را كوفت. گفت: كيستى؟ گفت: من فلان شخص، همسايه توام. گفت: چهكار دارى؟ گفت : وضو بگير و لباسهايت را بپوش و همراه من بيا براى نماز صبح برويم. او وضو گرفت و لباس پوشيد و همراه او آمد و مقدار زيادى پيش از طلوع فجر نماز خواندند. سپس صبر كردند تا صبح شد و مرد تازه مسلمان برخاست تا به خانه اش برگردد. رفيق مسلمانش گفت: كجا مى روى؟ روز كوتاه است و تا ظهر وقت زيادى نيست. آن مرد تازه مسلمان همراه همسايه مسلمانش نشست تا نماز ظهر را خواندند. سپس به او گفت: بين ظهر و عصر نيز فاصله زيادى نيست باش تا نماز عصر را بخوانيم. مرد تازه مسلمان مى خواست به منزل خود بازگردد، به او گفت: روز به پايان رسيده بمان تا نماز مغرب را بخوانيم. بعد از نماز مغرب مى خواست به خانه اش برگردد گفت: يك نماز بيشتر باقى نمانده بمان تا آن را هم بخوانيم بعد به منزل مى روى. مرد تازه مسلمان نماز عشا را هم خواند؛ سپس از هم جدا شدند و هركدام به منزل خود رفتند. هنگامى كه سحر روز بعد شد بار ديگر مرد مسلمان آمد و درِ خانه او را زد. گفت: كيستى؟ گفت : من فلان شخص هستم. گفت: چه كار دارى؟ گفت: وضو بگير ولباسهايت را بپوش برويم نماز بخوانيم: مرد تازه مسلمان گفت: أُطْلُبْ لِهذَا الدِّينِ مَنْ هُوَ أفْرَغْ مِنّى وَأنَا إنْسانٌ مِسْكينٌ وَعَلى عَيالٌ؛ براى اين دين، آدم بيكارتر از من را پيدا كن. من آدم محتاجى هستم و عيال وارم و بايد دنبال كار و زندگى باشم. امام علیه السلام در پايان فرمود: «أدْخَلَهُ فِي شَيْءٍ أخْرَجَهُ مِنْهُ؛ او را داخل اسلام كرد (اما براثر نادانى و تحميل زياد) او را از اسلام خارج ساخت». اين درواقع درسى است به همه مسلمانان و به خصوص براى مبلغان و پدران و مادران كه مراقب باشند وظايف سنگين و به خصوص مستحباتى كه جز افاضل و اوتاد تحمل آن را ندارند، بر توده مردم و فرزندان تحميل نكنند و اسلام را آنگونه كه هست دين سهل و آسان معرفى نمايند تا بتوانند بر آن تداوم يابند. درواقع آنچه امام علیه السلام در اين كلام حكيمانه فرموده برگرفته از كلام رسول خدا صلی الله علیه وآله است آنجا كه مى فرمايد: «إنَّ النَّفْسَ مَلُولَةٌ وَإنَّ أَحَدَكُمْ لا يَدْري ما قَدْرُ الْمُدَّةِ فَلْيَنْظُرْ مِنَ الْعِبادَةِ ما يُطِيقُ ثُمَّ لِيُداوِمْ عَلَيْهِ فَإنّ أحَبَّ الاْعْمالِ إلَى اللهِ ما يُديمُ عَلَيْهِ وَإنْ قَلَّ؛ روح انسان كسل مى شود و شما نمى دانيد چه اندازه توان و تحمل داريد. بايد به سراغ عبادتى برويد كه توان آن را داريد و بر آن تداوم يابيد، زيرا محبوب ترين كارها عملى است كه ادامه داشته باشد، هرچند كم باشد».


  می پسندم        0 
















امضای کاربر : ye adam

خداروشکر



Thank GOD





 

گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
حکمت 274 تا 280
جمعه ۱۴ اسفند ۱۳۹۴ ۰۵:۵۸ بعد از ظهر نمایش پست [12]
عضو
rating
شماره عضویت : 2179
حالت :
ارسال ها : 1483
محل سکونت : : هر جا خدا بگه اونجام....بچشم
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 379
اعتبار کاربر : 14272
پسند ها : 1053
حالت من :  Shad.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (14).jpg
تشکر شده : 1280



نوشته شده توسط : admin »


 

 حکمت 279 :

  شناخت جايگاه واجبات و مستحبات (عبادى)

وَ قَالَ [عليه السلام] إِذَا أَضَرَّتِ النَّوَافِلُ بِالْفَرَائِضِ فَارْفُضُوهَا .

درود خدا بر او ، فرمود :

هر گاه مستحابت به واجبات زيان رساند آن را ترك كنيد.











شرح و تفسير مستحبات مزاحم واجبات را ترك گوييد امام علیه السلام در اين كلام حكيمانه خود اشاره به نكت هاى مى كند كه بسيارى از آن غافلند، مى فرمايد: «هنگامى كه مستحبات به واجبات زيان رساند آنها را ترك گوييد»؛ (إِذَا أَضَرَّتِ النَّوَافِلُ بِالْفَرَائِضِ فَارْفُضُوهَا). بسيارند كسانى كه به پارهاى از مستحبات آنچنان اهميت مى دهند كه واجبات را فداى آن مى كنند و اين برخلاف دستور شرع اسلام است. نكته اصلى اين است كه توان و استعداد و وقت انسان هرچه باشد محدود است؛ اگر بخواهد آنها را براى انجام مستحبات به شكل گسترده به كار گيرد چه بسا از واجبات باز مى ماند. در اينگونه موارد بايد هشيار بود و كارى نكرد كه لطمه به واجبات بخورد. گاه در سفرهاى زيارتى يا عزادارى ها، بعضى چنان افراط مى كنند كه نمازهاى واجب آنها لطمه مى خورد. بعضى افراد را مى بينيم كه سخاوتمندند و در راه كمك به ايتام و مؤسسات خيريه پيشگام مى شوند؛ ولى در پرداختن وجوهات واجب شرعى خود تعلل مى ورزند و چه بسا آن بذل و بخشش مستحب، آنها را از انجام اين فريضه الهى باز دارد. انسان آگاه و بيدار كسى است كه اجازه ندهد واجباتش قربانى مستحباتش شود. اين درواقع همان چيزى است كه در علم اصول و فقه به عنوان تعارض اهم ومهم عنوان مى شود كه اگر دو عمل، يكى مستحب و ديگرى واجب و يا دو عمل واجب كه يكى از ديگرى مهمتر است با هم تعارض كنند، حكم عقل وشرع هر دو بر اين است كه اهم را مقدم دارند و مهم را رها كنند. اين نكته قابل توجه است كه دليل رها كردن واجبات و پرداختن به مستحبات مى تواند علاقه خاص انسان به آن مستحب باشد؛ خواه به سبب آنكه عامه مردم آن را بيشتر مى پسندند؛ مانند شركت در ساختن مؤسسات خيريه نسبت به پرداختن وجوهات شرعيه، يا به سبب اينكه انجام آن مستحب نشاط آور است ولى انجام آن واجب چندان نشاطى ندارد؛ مانند سفرهاى زيارتى مخصوصاً با كاروان هاى مرفه كه انسان را به نشاط مى آورد؛ ولى هرگاه بخواهد نمازهاى قضاى واجب را به جا بياورد ملالت پيدا مى كند و شايد بعضى از عوام نيز چنين پندارند كه واجبات ثوابى ندارد، چون وظيفه انسان است؛ ولى مستحبات ثواب فراوانى دارد غافل از اينكه ثواب واجبات بسيار بيشتر است؛ و امثال اين موارد. در كتب فقه راجع به اينكه آيا مى شود در وقت فريضه، نماز مستحب به جا آورد يا نه (منظور مستحبات ابتدايى است نه نوافل يوميه) فقها بحث مشروحى دارند و در بعضى از احاديث نيز اشاره به اين مطلب شده است. امام صادق 7 در حديثى مى فرمايد: «إِذَا حَضَرَتِ الْمَكْتُوبَةُ فَابْدَأْ بِهَا فَلا يَضُرُّکَ أَنْ تَتْرُکُ مَا قَبْلَهَا مِنَ النَّافِلَةِ؛ هنگامى كه وقت نماز واجب فرا رسد به آن بپرداز و اگر نافله هاى پيش از آن را ترك كنى به تو زيانى نمى رساند» شرح بيشتر اين مطلب را مى توانيد در كتاب جواهر الكلام، ج 7، ص 250 مطالعه كنيد.

 


  می پسندم        0 
















امضای کاربر : ye adam

خداروشکر



Thank GOD





 

گزارش پست !


امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد
صفحه 1 از 2 < 1 2 > آخرین »



برچسب ها
حکمت ، تا ،

« حکمت 267 تا 273 | حکمت 281 تا 287 »

 











انجمن یاران منتظر

چت روم یاران منتظر

چت روم و انجمن مذهبی امام زمان



هم اکنون 03:25 بعداز ظهر