آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
پنجشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۲:۱۸ بعد از ظهر
|
|||||||
عضو
شماره عضویت :
2911
حالت :
ارسال ها :
163
محل سکونت : :
تهران
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
69
اعتبار کاربر :
3335
پسند ها :
317
تشکر شده : 327
|
یا عالم الغیب و الشهاده
(پیشاپیش ببخشید طولانیه!.مرسی که وقت میذارین)مشتی اراجیف به خورد مغزمان داده اند.سالهاست...مزخرفات علمی، توهمات مشتی مغز آس و پاس کوتاه فکر. پذیرفتنی نیست این توهّمات روی کاغذ، این به اصطلاح تئوری ها(!) برای من...
«اجسامی به جرم فلان کیلوگرم با سرعت فلان بر حسب متر بر ثانیه و با شتابg برحسب مجذور متر بر ثانیه به دلیل گرانش زمین به پایین و به طرف زمین می افتند.»
گرانش زمین؟ جمع کن کاسه کوزه را...گرانش کجا بود؟ شتاب gرا چه کسی دیده؟ تو؟یا همان چشم رنگی هایabcd؟ اصلش را بگویم برایت که تئوری هایت را راس ساعت9 شب تحویل گربه های محله تان بدهی؟
جسم فلان به زمین می افتد ولی نه به خاطر گرانش.هنوز خیلی مانده تا بفهمی«هر چیز به اصلش باز میگردد و کُلّ شئ یرجِعُ الی اصلهِ».جسم فلان مالِ زمین است اصلش.پس برمی گردد همین جا.شک نکن.
میدانی؟اگر به جای این جسم فلان یک انسان بگذاری(حواست باشد.دو نیایی!!! نمیگویم بشر،نمیگویم آدم،نمیگویم من یا تو...میگویم انسان.یک انسان واقعی) پایین نمی آید.بالا میرود...
مانده تا بفهمی «ما ز بالاییم و بالا می رویم»... آره عمو(ویا شاید هم عمه(!) تا به فمنیسم برنخورد خدایی نکرده!)
«لایه های رسوبی تحت فشارهای وارده و پس از برخورد دو صفحه تکتونیکی به صورت کوه در می آیند»
این مزخرفات را ساعت9 به گربه های محل هم بدهی عاقل اندر سفیه نظاره ات میکنند که: تو هم دلت خوش است ها!
کوه حاصل برخورد دو ورقه باشد؟انقدر کشکی و آبکی است زمین زیر پای تو؟
هنوز نمیدانی دردِ زمین بود را،تکیه گاه بودن را، خاکی بودن و زیر پا افتادن را.تو هنوز هم نمیدانی حالِ دلِ افسرده ی زمین زیر پایت را...من حق میدهم هر از چند گاهی مشتی هم بزند بر دهان بی چاک و بست این تئوری باف ها!
غافل از آنکه برای همین مشت های معترضش هم تئوری خواهند ساخت!در دعوا هم که حلوا خیرات نمی شود.کوه زایی نیست اسمش.نزاع بیابانی(!) به نظرم بهتر است.
«مغز انسان متشکّل از دو نوع بافت سفید و خاکستری است و چین و شیار های متعددکه نسبت سطح به حجم را افزایش داده و باعث گنجیدن مغز در جمجمه میشود.»
این یکی را درِ کوزه هم بگذاری آب نمیدهند که بخوری محض رضای خدا! :|
سفید؟خاکستری؟ اصلا بگو ببینم مگر فسفری رنگ نیست؟؟!؟ تو این همه رنگ را با سفید و خاکستری آنالیز میکنی بنده خدا؟ چین و شیار دارد که در آن یک وجب فضا جا شود؟توهمّات را عشق میکنی جان من؟؟!
مغز انسان پر است از حرف، پر از ایده،پر از همین چرندیاتی که سالهاست به خورد من و تو می دهند، پر از فلسفه های نا تمام.چین و شیار را هم نمیدانم ولی به گمانم مالِ من یکی صافِ صاف است.بکر و آکبند!
مغز چه چین داشته باشد چه نداشته باشد جا نمی شود در آن قوطی روی بدنت.چه می گفتی اسمش را؟جمجمه...هه!
مغزمان قرار بود آن تو جا شود انقدر روز و شب پرواز نمیکرد در عالم هپروت اعلی(!).جا ندارد بنده خدا، آواره و سرگردا ن و معطل منِ نصفه نیمه می شود!
نسبت سطح به حجم؟کدام سطح و حجم؟حجمِ پر از مزخرفات و سطحِ پر از خراش(به قول تو شیار!)هه هه...مغزت هم ریاضی وار نسبی عمل میکند...مطلق نیست!نسبت سطح به...
می نشینی واکنش موازنه میکنی که «یک مول هاش دو(!) به علاوه یک مول اُو دو(!!) میدهد یک مول هاش دو اُو(!!!)» و باز نشین فرمول هاش دو او به دست آور و بنویس دی هیدروژن مونو اکسید!
عمو جان...ما به این ها که گفتی میگوییم آب! گره هم نمیخوریم گره هم نمیزنیم خودمان را!
انقدر که متیل بوتانوات استات دی استر فسفید هیدرونیوم کربوکسیلات هیدرونیوم کوفتید(!) حفظ کرده اند که میترسم خدایی نکرده...الفاتحه!
هنوز خیلی باید یون و فرمول به هم بپیچانی تا بفهمی همه چیز را از آب آفریده اند.« و مِن الماءِ کلّ شئٍ حیّ»
حتی همین زهرماریوم کوفتید ها!
سر و تهش را بزنی موازنه ها هیچوقت بهم نمیخورند.این عالم سرتاپایش موازنه است.نه فقط این عالم بل عالم بالا هم! حالا تو هی بنشین و هاش دو، اِن دو، سی اِل دو هایت(!) را به جان هم بینداز...موازنه هم نکنی خودش موازنه است...جوش نزن!
«طبق اصول هندسی اقلیدسی مجموع زوایای داخلی یک سه ضلعی 180درجه است.»
نشسته ای تمام سه ضلعی های عالم را زاویه بندی کرده ای و شمرده ای و جمع زدی و نوشته ای180!
انقدر مزخرفات این سه ضلعی ها برایت حیاتی بود؟بدون زوایای داخلی و خارجی و مورب اصول اقلیدسی ات لنگ میزد؟اصول...هندسه...اقلیدس...زوایا...مجموع...چه تظاهراتی راه انداخته ای!انصافاً تظاهرات دهان پر کنی هم هست!
ولی هنوز زود است تا بفهمی جمع همه زوایای داخل میشود بی نهایت مطلق! زوایای داخلی یکی دوتا که نیست. بشمار زوایای داخلی همین خودکار در دستت را و تعمیمش بده به خودت و اطرافت...
چه میکنی؟حواست کجاست؟ دو دقیقه هم بی خیال اصول هندسی اقلیدسی ات شو مهندس! میگویم زوایای داخلی...یعنی ذات خودکارت را بشمار.اصل وجودی اش را! آها..دیدی بی نهایت شد؟اثبات از این محکم تر هم میخواهی عاقل؟
بیا...همه تئوری هایت را بیاور...شنیده ام گاو های هورمونی و تراژنی (طبق همین تئوری هایت) کاغذ را هم هضم میکنند.سلولز خالص است دیگر! از آنطرف گوشت هورمونی تئوریزاسیون شده(!) تحویل میدهند طبق اصول مهندسی ژنتیک.بیا کاغذپاره هایت را به خورد همین ها بده بلکه مفید واقع شوند اراجیف کاغذی! یک تلسکوپ داده اند دستت و اول کار برایت از عدسی های محدب درونش و وارونگی تصاویر و مکانیسم نوری پیچیده گفته اند و بعد امر کردند که بنشین و زل بزن به آسمان خدا بلکه چیز جدیدی بیابی و افتخار کنی به حضور انورش آن بالاها!
اولاً مگر تو آفریدی که افتخار کنی یا تو نگهش داشته ای که نیفتد؟میخواهی بدهم اسمت را رویش با اسپری قرمز رنگ رویش بنویسند؟
ثانیاً مگر گم شده اند ستاره های به آن عظمت؟ نه انگار جدی جدی باید بدهم اسمت را بنویسند.پنداری خودکار است ستاره به آن بزرگی!
ثالثاً شما جسارتاً کجای کارید؟ روی یک تکه کلوخ پرت از همین آسمان خدا...بگذریم!
بعد از همه دید زدن های ستاره و ناهید وکیوان و شهاب و بهرام وآلفا قنطوروس(!) از همان چشمی تلسکوپ یکی از هزاران نفر بالاخره یک چیزی(!) پیدا میکند: «ستاره هایی در پهنه گیتی وجود دارند که به دلیل جرم زیاد،چگالی نسبی بالا، گرانروی گازی فوق تصوّر و انرژی افزاینده و...(ادامه اش را خودم هم نفهمیدم از مقاله ی کذا!) به حالتی تپنده در آمده اند گویی تبدیل ماده به انرژی در آنها طبق E= mc2 مقطعی و ضربان دار است و ...»
و بعد هم آن یک نفر این دید زدن موفقیت آمیز را در بوق و کرنا می کند و ناسا گوش عالم را کر، که عجب چیزی! و مانده تا همه ما بفهمیم« والسماءِ و الطارِق» را. و طارق همان ستاره ی کوبنده است که حالا افتخار میکنند به پیدا کردنش در قرن21...خوش باش!
...
الان عده ای از خوانندگان این متن میگویند: هی نویسنده!این ها همه علم اثبات شده است.علم را هم زیر سوال میبری؟میگویی توهّم؟ تو خودت کجای کاری اصلاً؟یک وجب بچه برای ما زبان باز کرده ای که چه؟برو سر مشقت!
و من باید برسانم به اطلاع این دسته از بزرگواران که: علم به جای خود! والا ما خودمان هم دانش آموزیم.همین ها را میخوانیم.باید هم بخوانیم باید هم بدانیم! اصلاً گفته اند اگر ندانیم دنیوی و اخروی عقب مانده ایم! دنیوی اش دکتر مهندس نمیشویم اخروی اش هم خود خدا گفت «اقراء»!
بحث بر سر این است که خیلی مانده تا بفهمیم اصل این چیز ها کیست.آنقدر غرق شدیم در بررسی تئوری ها که عده ای یادشان رفت خالق تمام اینها، سازمان دهنده تمام این علوم و پیدایش تک تک مولکول ها و اتم های زمین و آسمان کار کیست...آنقدر به علممان غرّه شدیم که «یا ایّها الانسان.ما غرّکَ بربّکَ الکریم» پاک یادمان رفت...
تئوری هایت را از اول نگاه کن...این بار با نگاهی نو...آنقدر ها هم جدی نیستند!
«ای برادر تو همه اندیشه ای/ما بقی تو استخوان و ریشه ای»
و مخاطب این مطلب «من» هستم و امثال من...
که: هر کس که نداند و بداند که نداند، لنگان خرک خویش به منزل برساند
و در آخر:
برویم سر زندگیمان...همان فرمول های کذا! برویم که وقت طلاست و کنکور از آنچه در آینه میبینید به شما نزدیک تر است! یا علی مدد
طنزیم کننده(!) : ارتش تک نفره
می پسندم 6 0 6 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||||||
|
اطلاعات نویسنده |
لحنمان طنز، بیانمان تند، پیاممان جدی!
پنجشنبه ۱ مهر ۱۳۹۵ ۰۵:۰۰ بعد از ظهر
[1]
|
|||
عضو
شماره عضویت :
2911
حالت :
ارسال ها :
163
محل سکونت : :
تهران
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
69
اعتبار کاربر :
3335
پسند ها :
317
تشکر شده : 327
|
خب به مدد همان فرمول های کذا(!) همینک ما از دانش آموزی به در آمده و به جرگه دانشجویان پیوسته ایم...ولی داستان همچنان باقیست و تئوری ها همچنان...
بروید و برویم سر درس هایمان.بگذریم و ان شا الله بگذرند! می پسندم 3 0 3 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
برچسب ها
|
لحنمان ، طنز، ، بیانمان ، تند، ، پیاممان ، جدی! ، |
|