انجمن یاران منتظر

ختم قرآن



آخرین ارسال ها
لیست برنامه ختم قرآن یاران منتظر ..:||:.. پروژه کرونا(COVID 19) ..:||:.. Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ سفره هفت سین امسال اعضای انجمن یاران منتظر Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ..:||:.. تا حالا به لحظه تحویل سال 1450 فکر کردید!!؟؟ ..:||:.. Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ سفره هفت سین سال 1395 اعضای انجمن یاران منتظر Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ..:||:.. اگر بفهمید بیشتر از یک هفته دیگر زنده نیستید، چی کار می کنید؟! ..:||:.. **متن روز پدر و روز مرد** ..:||:.. الان چتونه؟ ..:||:.. 🔻هدیه‌ تحقیرآمیز کِندی ..:||:.. ღ ღ ღتبریک ازدواج به دوست خوبم هستی2013 جان عزیز ღ ღ ღ ..:||:..

نوار پیام ها
( یسنا : ▪️خــداحافظ مُــــحَرَّم 😭 نمى دانم سال دیگر دوباره تو را خواهم دید یا نه؟!... 🖤اما اگر وزیدى و از سَرِ کوى من گذشتى، سلامَم را به اربابم برسان... ◾️ بگو همیشه برایَت مشکى به تَن مى کرد و دوست داشت نامَش با نام تو عجین شود!... ◾️بگو گرچه جوانى مى کرد، اما به سَرِ سوزنى ارادتش هم که شده، تو را از تَهِ دل دوست داشت... ◼️با چاى روضه تو و نذری ات، صفا مى کرد و سَرَش درد مى کرد براى نوکرى... 🏴 مُحَرَّم جان؛ تو را به خدا مى سپارم... و دلم شور مى زند براى \"صَفر\"ى که دارد از \"سَفَر\" مى رسد... # )     ( سینا : حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها): «ما جَعَلَ اللّه ُ بَعدَ غَدیرِخُمٍّ مِن حُجَّةٍ و لاعُذرٍ؛ خداوند پس از غدیرخم برای کسی حجّت و عذری باقی نگذاشت.» «دلائل الإمامَه، ص 122» )     ( فاطمه 1 : ای روح دو صد مسیح محتاج دَمَت زهرایی و خورشید غبار قدمت کی گفته که تو حرم نداری بانو؟ ای وسعت دل‌های شکسته، حَرَمت. (شهادت حضرت زهرا تسلیت باد) )     ( programmer : امام علی (ع):مردم سه گروهند: (1) دانشمندی خدایی، (2) دانش آموزی بر راه رستگاری (3) و پشه های دستخوش باد و طوفان و همیشه سرگردان، که از پی هر جنبنده و هر صدا می روند، و با وزش هر بادی، حرکت می کنند، نه از پرتو دانش، روشنی یافتند، و نه به پناهگاه استواری پناه گرفتند. )     ( programmer : امام علی ع : عاقل ترین مردم کسی است که عواقب کار را بیشتر بنگرد. )     ( programmer : امام علی (ع):دعوت کننده ای که فاقد عمل باشد مانند تیر اندازی است که کمان او زه ندارد. )     ( programmer : امام علی(ع): در فتنه ها همچون بچه شتر باش که نه پشت دارد تا بر آن سوار شوند و نه پستانی که از آن شیر بدوشند )     ( سینا : هزارها سال از هبوط آدم بر سیاره‌ی زمین گذشته است و هنوز نبرد فی ما بین حق و باطل بر پهنه‌ی خاك جریان دارد، اگرچه دیگر دیری است كه شب دیجور ظلم از نیمه گذشته است و فجر اول سر رسیده و صبح نزدیك است. )     ( programmer : فتنه مثل یک مه غلیظ، فضا را نامشخص میکند؛ چراغ مه‌شکن لازم است که همان بصیرت است....(مقام معظم رهبری) )     ( سینا : یاران! شتاب كنید ، قافله در راه است . می گویند كه گناهكاران را نمی پذیرند ؟ آری ، گناهكاران را در این قافله راهی نیست ... اما پشیمانان را می پذیرند )     ( سینا : برای حفظ سلامتی، این دعا را هر صبح و شب بخوانید: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ**اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ. (سه ‌مرتبه) خداوندا، مرا در زره نگهدارنده و قوی خود _ که هر کس را بخواهی در آن قرار می‌دهی _ قرار بده! )     ( فاطمه 1 : ای بهترین بهانه خلقت ظهور کن صحن نگاه چشم مرا پر ز نور کن +++ چشمم به راه ماند بیا و شبی از این پس‌کوچه‌های خاکی قلبم عبور کن +++ آقا بیا و با قدمی گرم و مهربان قلب خراب و سرد مرا گرم شور کن )     ( سینا : دود می خیزد ز خلوتگاه من کس خبر کی یابد از ویرانه ام ؟ با درون سوخته دارم سخن کی به پایان می رسد افسانه ام ؟ )    
مدیریت پیام ها


اگر این اولین بازدید شما از انجمن یاران منتظراست ، میبایست برای استفاده از کلیه امکانات انجمن عضو شوید و یا اگر عضو انجمن می باشید وارد شوید .


انجمن یاران منتظر » چهارده معصوم » چهارده معصوم علیهم السلام » عباس علیه السلام آموزگار فتوّت و مردانگی (1)



عباس علیه السلام آموزگار فتوّت و مردانگی (1)

آموزگار فتوّت و مردانگی (1) نويسنده: جواد محدّثي پيشگفتار بسم الله الرحمن الرحیم در نگاه به قلّه ‌هاي رفيع ايمان و شجاعت و وفا، چشم ما به وارسته مردي بزرگ و بي ‌بديل مي ‌افتد، به نام عبّاس فرزند رشيد اميرالمؤمنين(علیه السلام) كه در فضل و كمال و فتوّت و رادمردي، الگويي برجسته است. در اخلاص و استقامت و پايمردي، نمونه است و در هر خصلت نيك و صفت ارزشمندي، كه كرامت يك انسان به آن بسته است، سرمشق است. ما پيوسته دين باوري و حقجويي و باطل ستيزي و جانبازي را
ufhs ugdi hgsghl Hl,c'hv tj,Fj , lvnhk'd (1)


امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد

اطلاعات نویسنده
چهارشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۶:۱۴ قبل از ظهر
مدیر انجمن چهارده معصوم
rating
شماره عضویت : 4
حالت :
ارسال ها : 568
محل سکونت : : استان قزوین(مینودر) محضر خدا
جنسیت :
تاریخ تولد : 1-9-1975
تعداد بازدیدکنندگان : 518
دعوت شدگان : 5
اعتبار کاربر : 6949
پسند ها : 622
حالت من :  Bachemosbat.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (13).jpg
تشکر شده : 376


مدال ها:3
مدال صندلی داغ
مدال صندلی داغ
کاربران برتر
کاربران برتر
مدال 3 سالگی عضویت
مدال 3 سالگی عضویت

|



آموزگار فتوّت و مردانگی (1)

نويسنده: جواد محدّثي

پيشگفتار

بسم الله الرحمن الرحیم

در نگاه به قلّه ‌هاي رفيع ايمان و شجاعت و وفا، چشم ما به وارسته مردي بزرگ و بي ‌بديل مي ‌افتد، به نام عبّاس فرزند رشيد اميرالمؤمنين(علیه السلام) كه در فضل و كمال و فتوّت و رادمردي، الگويي برجسته است. در اخلاص و استقامت و پايمردي، نمونه است و در هر خصلت نيك و صفت ارزشمندي، كه كرامت يك انسان به آن بسته است، سرمشق است. ما پيوسته دين باوري و حقجويي و باطل ستيزي و جانبازي را از او آموخته ‌ايم و نسل الله ‌اكبرِ امروز، وامدار مكتب جهاد و شهادتي است كه اباالفضل(علیه السلام) در آن مكتب، علمدار است و همچون خورشيد، درخشان.
اينك، گرچه از صحنه‌ هاي آن همه ايثار و دلاوري و وفا كه در عاشورا اتّفاق افتاد و آينه‌ اي فضيلت نما پيش چشم جهانيان نهاد، بيش از هزار و سيصد سال ميگذرد، امّا تاريخ، روشن از كرامت هاي عباس بن علي(علیهما السلام) است و نام ‌او با وفا، ادب، ايثار و جانبازي همراه است و گذشتِ اين همه سال، كمترين غباري بر سيماي فتوّتي، كه در رفتار آن حضرت جلوه‌گر شد، ننشانده است.
عاشورا روز پر شكوه و الهام بخش و پر حماسه‌ اي بود كه انسانهايي والا و روح‌هايي بزرگ و اراده‌هايي عظيم، عظمت و والايي خود را به جهانيان نشان دادند و تاريخ از فداكاري عاشوراييان، روح و جان گرفت و زمان با نبض كربلاييانِ قهرمان و حماسه آفرين، تپيد. كربلا مكتبي شد آموزنده و سازنده، كه فارغ التحصيلان آن، در رشتهء ايمان و اخلاص و تعهّد و جهاد، مدرك و مدال گرفتند و ... عباس از زبده ‌ترين معرفت آموختگان آن دانشگاه بود.
هنوز هم اين مكتبِ عالي باز است و دانشجو مي‌پذيرد و يكي از استادان اين دوره ‌هاي آموزشِ وفا و مراحلِ كسبِ معرفت، علمدار كربلاست، ايستاده بر بلنداي عشق و شهامت، كه با دستان بريده ‌اش معبرِ آزادگي را ميگشايد و راه نور را نشان مي‌دهد و اين حقايق، همه در نام عبّاس نهفته است و همراه با اين نام،عطر يك «فرهنگ» به مشام جان مي‌رسد.
عبّاس يعني تا شهادت يكّه تازي
عبّاس يعني عشق، يعني پاكبازي
عبّاس يعني با شهيدان همنوازي
عبّاس يعني يك نيستان تكنوازي

ما براي رسيدن به سرچشمة يقين و كوثر ايمان، نيازمند راهنماييم. جانمان تشنه است و دلهايمان مشتاق. اولياي دين و سرمشق هاي پاكي و فضيلت مي‌توانند راه را نشانمان دهند و از زمزم گوارايي كه در اختيارشان است سيرابمان سازند.
اگر در امتداد «اسوه ‌ها» به عبّاس بن علي(علیه السلام) مي‌رسيم براي روشني چراغي است كه پيش پاي انسان‌ها افروخته است و از آن دور دستها ما را به اين راه فرا مي‌خواند. او الگو و سرمشق است، نه تنها در شجاعت و رزم آوري، بلكه در ايمان و معنويّت هم؛ نه فقط در مقاومت و استواري، در عبادت و شب زنده داري هم؛ نه تنها در روحية سلحشوري و حماسه، كه در اخلاص و آگاهي و معرفت و وفا هم.
آنچه مي‌خوانيد گوشه‌اي از شخصيّت حضرت اباالفضل(علیه السلام) را ترسيم مي‌كند، باشد كه نام و ياد و زندگينامة آن شهيد بزرگ و سردار رشيد، چراغ يقين و شعلة ايمان را در ذهن و زندگي‌مان روشن سازد.


ویرایش موضوع توسط : غم هجران
در تاریخ : چهارشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۲:۳۸ بعد از ظهر
















2 تشکر شده از کاربر غم هجران برای ارسال مفید :
قمرخانم , محمدELE ,



  می پسندم 3     0  3 
 
 
تعداد پسند های ( 3 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر


    * پاسخ با بیشترین پسند
  1. پسندها :3 برای اطلاع از پاسخ با بیشترین پسند ،دراین موضوع کلیک کنید
  2. پسندها :3 برای اطلاع از پاسخ با بیشترین پسند ،دراین موضوع کلیک کنید
  3. پسندها :2 برای اطلاع از پاسخ با بیشترین پسند ،دراین موضوع کلیک کنید
  4. پسندها :2 برای اطلاع از پاسخ با بیشترین پسند ،دراین موضوع کلیک کنید
  5. پسندها :2 برای اطلاع از پاسخ با بیشترین پسند ،دراین موضوع کلیک کنید

















امضای کاربر : غم هجران
الهی لا تکلنی الی نفسی طرفة عين ابداً

خدايا مرا (به اندازه ) چشم بر هم زدنی به خودم وا مگذار
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
عباس علیه السلام آموزگار فتوّت و مردانگی (1)
چهارشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۶:۲۵ قبل از ظهر نمایش پست [1]
مدیر انجمن چهارده معصوم
rating
شماره عضویت : 4
حالت :
ارسال ها : 568
محل سکونت : : استان قزوین(مینودر) محضر خدا
جنسیت :
تاریخ تولد : 1-9-1975
تعداد بازدیدکنندگان : 518
دعوت شدگان : 5
اعتبار کاربر : 6949
پسند ها : 622
حالت من :  Bachemosbat.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (13).jpg
تشکر شده : 376



ميلاد فرزند شجاعت

سالها از شهادت جانگداز دختر پيامبر، حضرت زهرا ميگذشت. حضرت علي(علیه السلام) پس از فاطمه با امامه (دختر زادة پيامبر اكرم) ازدواج كرده بود. امّا با گذشت بيش از ده سال از آن داغ جانسوز، هنوز هم غم فراق زهرا در دل علي(علیه السلام) بود.
براي خاندان پيامبر، سرنوشتي شگفت رقم زده شده بود. بني هاشم، در اوج عزّت و بزرگواري، مظلومانه مي‌زيستند. وقتي علي(علیه السلام) به فكر گرفتن همسر ديگري بود، عاشورا در برابر ديدگانش بود.
برادرش «عقيل » را كه در علم نسب‌ شناسي وارد بود و قبايل و تيره‌ هاي گوناگون و خصلتها و خصوصيّتهاي اخلاقي و روحي آنان را خوب مي‌شناخت طلبيد. از عقيل خواست كه: برايم همسري پيدا كن شايسته و از قبيله ‌اي كه اجدادش از شجاعان و دلير مردان باشند تا بانويي اين چنين، برايم فرزندي آورد شجاع و تكسوار و رشيد.
پس از مدّتي، عقيل زني از طايفة كلاب را خدمت اميرالمؤمنين(علیه السلام) معرفي كرد كه آن ويژگي ها را داشت. نامش «فاطمه»، دختر حزام بن خالد بود و نياكانش همه از دليرمردان بودند. از طرف مادر نيز داراي نجابت خانوادگي و اصالت و عظمت بود. او را فاطمة كلابيّه مي گفتند و بعدها به «امّ‌ البنين» شهرت يافت، يعني مادرِ پسران، چهار پسري كه به ‌دنيا آورد و عبّاس يكي از آنان بود.
عقيل براي خواستگاري او نزد پدرش رفت. وي از اين موضوع استقبال كرد و با كمال افتخار، پاسخ آري گفت.
حضرت علي(علیه السلام) با آن زن شريف ازدواج كرد.
فاطمة كلابيّه سراسر نجابت و پاكي و خلوص بود. در آغاز ازدواج، وقتي وارد خانة علي(علیه السلام) شد، حسن و حسين (عليهماالسلام) بيمار بودند. او آنان را پرستاري كرد و ملاطفت بسيار به آنان نشان داد.
گويند: وقتي او را فاطمه صدا كردند گفت: مرا فاطمه خطاب نكنيد تا ياد غمهاي مادرتان فاطمه زنده نشود، مرا خادم خود بدانيد.
ثمرة ازدواج حضرت علي با او، چهار پسر رشيد بود به نامهاي: عبّاس، عبدالله، جعفر و عثمان، كه هر چهار تن سالها بعد در حادثة كربلا به شهادت رسيدند. عباس، قهرماني كه در اين بخش از او و خوبي‌ها و فضيلتهايش سخن ميگوييم، نخستين ثمرة اين ازدواج پر بركت و بزرگترين پسر امّ البنين بود.
فاطمة كلابيه (امّ البنين) زني داراي فضل و كمال و محبّت به خاندان پيامبر بود و براي اين دودمانِ پاك، احترام ويژه ‌اي قائل بود.
اين محبت و مودّت و احترام، عمل به فرمان قرآن بود كه اجر رسالت پيامبر را «مودّت اهل بيت» دانسته است.
او براي حسن، حسين، زينب و امّ كلثوم، يادگاران عزيز حضرت زهرا (سلام الله علیها)، مادري مي‌كرد و خود را خدمتكار آنان مي‌دانست. وفايش نيز به اميرالمؤمنين (علیه السلام) شديد بود.
پس از شهادت علي(علیه السلام) به احترام آن حضرت و براي حفظ حرمت او، شوهر ديگري اختيار نكرد، با آن كه مدّتي نسبتاً طولاني (بيش از بيست سال) پس از آن حضرت زنده بود.
ايمان والاي امّ البنين و محبتش به فرزندان رسول خدا چنان بود كه آنان را بيشتر از فرزندان خود، دوست مي‌داشت. وقتي حادثة كربلا پيش آمد، پيگير خبرهايي بود كه از كوفه و كربلا مي‌رسيد. هركس خبر از شهادت فرزندانش مي‌داد، او ابتدا از حال حسين(علیه السلام) جويا مي‌شد و برايش مهمتر بود.
عبّاس بن علي(علیهما السلام) فرزند چنين بانوي حق شناس و بامعرفتي بود و پدري چون علي بن ابي طالب(علیه السلام) داشت و دست تقدير نيز براي او آينده ‌اي آميخته به عطر وفا و گوهر ايمان و پاكي رقم زده بود.
ولادت نخستين فرزند امّ البنين، در روز چهارم شعبان سال 26 هجري در مدينه بود. تولّد عباس، خانة علي و دل مولا را روشن و سرشار از اميد ساخت، چون حضرت مي‌ديدند در كربلايي كه در پيش است، اين فرزند، پرچمدار و جان نثار آن فرزندش خواهد بود وعباسِ علي، فداي حسينِ فاطمه خواهد گشت.
وقتي به دنيا آمد حضرت علي(علیه السلام) در گوش او اذان و اقامه گفت، نام خدا و رسول را بر گوش او خواند و او را با توحيد و رسالت و دين، پيوند داد و نام او را عباس نهاد. در روز هفتم تولّدش طبق رسم و سنّت اسلامي گوسفندي را به عنوانِ عقيقه ذبح كردند و گوشت آن را به فقرا صدقه دادند.
آن حضرت، گاهي قنداقة عبّاس خردسال را در آغوش ميگرفت و آستينِ دستهاي كوچك او را بالا مي‌زد و بر بازوان او بوسه مي‌زد و اشك مي‌ريخت. روزي مادرش امّ البنين كه شاهد اين صحنه بود، سبب گرية امام را پرسيد. حضرت فرمود: اين دستها در راه كمك و نصرت برادرش حسين، قطع خواهد شد؛ گريهء من براي آن روز است.
با تولّد عبّاس، خانة علي(علیه السلام) آميخته ‌اي از غم و شادي شد: شادي براي اين مولود خجسته، و غم و اشك براي آينده‌ اي كه براي اين فرزند و دستان او در كربلا خواهد بود.
عبّاس در خانة علي(علیه السلام) و در دامان مادرِ با ايمان و وفادارش و در كنار حسن و حسين (عليهماالسلام) رشد كرد و از اين دودمان پاك و عترتِ رسول، درسهاي بزرگ انسانيت و صداقت و اخلاق را فرا گرفت.
تربيت خاصّ امام علي(علیه السلام) بي‌ شك، در شكل دادن به شخصيت فكري و روحي بارز و برجستهء اين نوجوان، سهم عمده‌ اي داشت و درك بالاي او ريشه در همين تربيتهاي والا داشت.
روزي حضرت امير(علیه السلام) عبّاسِ خردسال را در كنار خود نشانده بود، حضرت زينب (سلام الله علیها) هم حضور داشت.
امام به اين كودك عزيز گفت: بگو يك. عبّاس گفت: يك. فرمود: بگو دو. عباس از گفتن خودداري كرد و گفت: شرم مي‌كنم با زباني كه خدا را به يگانگي خوانده ‌ام دو بگويم.
حضرت از معرفت اين فرزند خشنود شد و پيشاني عبّاس را بوسيد.
استعداد ذاتي و تربيت خانوادگي او سبب شد كه در كمالات اخلاقي و معنوي، پا به پاي رشد جسمي و نيرومندي عضلاني، پيش برود و جواني كامل، ممتاز و شايسته گردد. نه‌ تنها در قامت رشيد بود، بلكه در خِرد، برتر و درجلوه‌ هاي انساني هم رشيد بود. او مي‌دانست كه براي چه روزي عظيم، ذخيره شده است تا در ياري حجّت خدا جان نثاري كند. او براي عاشورا به دنيا آمده بود.
اين حقيقت، موردتوجّه علي(علیه السلام) بود، آنگاه كه مي‌خواست با امّ البنين ازدواج كند. وقتي هم كه حضرت امير در بستر شهادت افتاده بود، اين «راز خون» را به ياد عبّاس آورد و در گوش او زمزمه كرد.
شب 21 رمضان سال 41 هجري بود. علي(علیه السلام) در آخرين ساعات عمر خويش،عبّاس را به آغوش گرفت و به سينه چسبانيد و به اين نوجوان دلسوخته، كه شاهد خاموش شدن شمع وجود علي بود، فرمود: پسرم، به زودي در روز عاشورا، چشمانم به وسيلة تو روشن ميگردد؛ پسرم، هرگاه روز عاشورا فرا رسيد و بر شريعة فرات وارد شدي، مبادا آب بنوشي در حالي كه برادرت حسين(علیه السلام) تشنه است.
اين نخستين درس عاشورا بود كه در شب شهادت علي(علیه السلام) آموخت و تا عاشورا پيوسته در گوش داشت.
شايد در همان لحظات آخر عمر علي(علیه السلام) كه فرزندانش دور بستر او حلقه زده بودند و نگران آينده بودند، حضرت به فراخور هر يك، توصيه‌ هايي داشته است. بعيد نيست كه دست عبّاس را در دست حسين(علیه السلام) گذاشته باشد و عبّاس را سفارش كرده باشد كه: عباسم، جان تو و جان حسينم در كربلا! مبادا از او جدا شوي و تنهايش گذاري!

عبّاس، نجابت و شرافت خانوادگي داشت و از نفسهاي پاك و عنايتهاي ويژة علي(علیه السلام) و مادرش امّ البنين برخوردار شده بود.
امّ البنين هم نجابت و معرفت و محبّت به خاندان پيامبر را يكجا داشت و در ولا و دوستي آنان، مخلص و شيفته بود.
از آن سو نزد اهل بيت هم وجهه و موقعيّت ممتاز و مورد احترامي داشت. اين كه زينب كبري پس از عاشورا و بازگشت به مدينه به خانة او رفت و شهادت عبّاس و برادرانش را به اين مادرِ داغدار تسليت گفت و پيوسته به خانة او رفت و آمد مي‌كرد و شريك غمهايش بود، نشانِ احترام و جايگاه شايستة او در نظر اهل‌بيت بود


  می پسندم 3     0  3 
 
 
تعداد پسند های ( 3 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : غم هجران
الهی لا تکلنی الی نفسی طرفة عين ابداً

خدايا مرا (به اندازه ) چشم بر هم زدنی به خودم وا مگذار
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
عباس علیه السلام آموزگار فتوّت و مردانگی (1)
چهارشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۶:۳۷ قبل از ظهر نمایش پست [2]
مدیر انجمن چهارده معصوم
rating
شماره عضویت : 4
حالت :
ارسال ها : 568
محل سکونت : : استان قزوین(مینودر) محضر خدا
جنسیت :
تاریخ تولد : 1-9-1975
تعداد بازدیدکنندگان : 518
دعوت شدگان : 5
اعتبار کاربر : 6949
پسند ها : 622
حالت من :  Bachemosbat.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (13).jpg
تشکر شده : 376



فصل جواني

از روزي كه عبّاس، چشم به جهان گشوده بود اميرالمؤمنين و امام حسن و امام حسين را در كنار خود ديده بود و از ساية مهر و عطوفت آنان و از چشمة دانش و فضيلتشان برخوردار و سيراب شده بود.
چهارده سال از عمر عبّاس در كنار علي(علیه السلام) گذشت، دوراني كه علي(علیه السلام) با دشمنان درگير بود.
گفته‌ اند عبّاس در برخي از آن جنگها شركت داشت، در حالي كه نوجواني در حدود دوازده ساله بود، رشيد و پرشور و قهرمان كه در همان سنّ و سال حريف قهرمانان و جنگاوران بود.
علي(علیه السلام) به او اجازة پيكار نمي‌داد، به امام حسن و امام حسين هم چندان ميدانِ شجاعت نمايي نمي‌داد. اينان ذخيره‌ هاي خدا براي روزهاي آيندة اسلام بودند و عبّاس مي‌بايست جان و توان و شجاعتش را براي كربلاي حسين نگه دارد و علمدار سپاه سيدالشهدا باشد.
برخي جلوه ‌هايي از دلاوري اين نوجوان را در جبهة صفّين نگاشته ‌اند. اگر اين نقل درست باشد، ميزان رزم آوري او را در سنين نوجواني و دوازده سالگي نشان مي‌دهد.
مگر برادرزاده‌ اش حضرت قاسم سيزده ساله نبود كه آن حماسه را در ركاب عمويش آفريد و تحسين همگان را برانگيخت؟ مگر پدرش علي بن ابي طالب(علیه السلام) در جواني با قهرمانان نام آور عرب، همچون «مرحب» در جنگ خيبر و «عمروبن عبدودّ» در جنگ خندق درگير نشد و آنان را به هلاكت نرساند؟ مگر عباس، برادر امام حسن و امام حسين ومحمد حنفيّه و زينب و كلثوم نبود؟ مگر نياكانش ازناحية مادر در قبيلة «كلاب» همه از سلحشوران و تكسواران عرصه ‌هاي رزم وشجاعت و شمشيرزني و نيزه افكني نبودند؟ عباس، محلّ تلاقي دو رگ و ريشة شجاعت بود، هم از سوي پدر كه علي(علیه السلام) بود و هم از طرف مادر.

و امّا آن حماسه آفريني در سنّ نوجواني:
در يكي از روزهاي نبرد صفّين، نوجواني از سپاه علي(علیه السلام) بيرون آمد كه نقاب بر چهره داشت و از حركات او نشانه‌ هاي شجاعت و هيبت و قدرت هويدا بود.
از سپاه شام كسي جرأت نكرد به ميدان آيد. همه ترسان و نگران، شاهد صحنه بودند.
معاويه يكي از مردان سپاه خود را به نام «ابن شعثاء»كه دليرمردي برابر با هزاران نفر بود صدا كرد و گفت: به جنگ اين جوان برو.
آن شخص گفت: اي امير، مردم مرا با ده هزار نفر برابر مي‌دانند، چگونه فرمان مي‌دهي كه به جنگ اين نوجوان بروم؟ معاويه گفت: پس چه كنيم؟
ابن شعثاء گفت: من هفت پسر دارم، يكي از آنان را مي‌فرستم تا او را بكشد. گفت: باشد.
يكي از پسرانش را فرستاد، به دست اين جوان كشته شد. ديگري را فرستاد، او هم كشته شد. همهء پسرانش يك به يك به نبرد اين شير سپاه علي(علیه السلام) آمدند و او همه را از دم تيغ گذراند.
خود ابن شعثاء به ميدان آمد، در حالي كه ميگفت: اي جوان، همهء پسرانم را كشتي، به خدا پدر و مادرت را به عزايت خواهم نشاند. حمله كرد و نبرد آغاز شد و ضرباتي ميان آنان ردّ و بدل گشت. با يك ضربت كاري جوان، ابن ‌شعثاء به خاك افتاد و به پسرانش پيوست.
همهء حاضران شگفت زده شدند. اميرالمؤمنين او را نزد خود فراخواند، نقاب از چهره‌اش كنار زد و پيشاني او را بوسه زد. ديدند كه او قمر بني هاشم عباس بن علي(علیه السلام) است.
نيز آورده‌ اند در جنگ صفين، در مقطعي كه سپاه معاويه بر آب مسلّط شد و تشنگي، ياران علي(علیه السلام) را تهديد مي‌كرد، فرماني كه حضرت به ياران خود داد و جمعي را در ركاب حسين(علیه السلام) براي گشودن شريعه و باز پس گرفتن آب فرستاد، عباس بن علي هم در كنار برادرش و يار و همرزم او حضور داشته است.

اينها گذشت و سال چهلم هجري رسيد و فاجعهء خونين محراب كوفه اتّفاق افتاد.
وقتي علي(علیه السلام) به شهادت رسيد، عباس بن علي چهارده ساله بود و غمگينانه شاهد دفن شبانه و پنهاني اميرالمؤمنين(علیه السلام) بود.
بي شك اين اندوه بزرگ، روح حسّاس او را به سختي آزرد. امّا پس از پدر، تكيه گاهي چون حسنين (عليهماالسلام) داشت و در ساية عزّت و شوكت آنان بود. هرگز توصيه‌ اي را كه پدرش در شب 21 رمضان درآستانة شهادت به عباس داشت از ياد نبرد. از او خواست كه در عاشورا و كربلا حسين را تنها نگذارد.
مي‌دانست كه روزهاي تلخي در پيش دارد و بايد كمر همّت و شجاعت ببندد و قرباني بزرگ مناي عشق دركربلا شود تا به ابديّت برسد.
ده سال تلخ را هم پشت سر گذاشت. سالهايي كه برادرش امام حسن مجتبي(علیه السلام) به امامت رسيد، حيله گري‌هاي معاويه، آن حضرت را به صلح تحميلي وا داشت.
ستمهاي امويان اوج گرفته بود. حجربن عدي و يارانش شهيد شدند؛ عمروبن حمق خزاعي شهيد شد، سختگيري به آل علي ادامه داشت. در منبرها وعّاظ و خطباي وابسته به دربارِ معاويه، پدرش علي(علیه السلام) را ناسزا ميگفتند.
عباس بن علي شاهد اين روزهاي جانگزاي بود تا آن كه امام حسن (علیه السلام )به شهادت رسيد.
وقتي امام مجتبي، مسموم و شهيد شد، عباس بن علي 24 سال داشت. باز هم غمي ديگر برجانش نشست.

پس از آن كه امام مجتبي(علیه السلام) بني هاشم را در سوگ شهادت خويش، گريان نهاد و به ملكوت اعلا شتافت، بستگان آن حضرت، بار ديگر تجربة رحلت رسول خدا و فاطمة زهرا وعلي مرتضي را تكرار كردند و غمهايشان تجديد شد. خانة امام مجتبي پر از شيون و اشك شد.
عباس بن علي نيز ازجمله كساني بود كه با گريه و اندوه براي برادرش مرثيه خواند و خاك عزا بر سر و روي خود افكند و از جان صيحه كشيد.
امّا چاره ‌اي نبود، مي‌بايست اين كوه غم را تحمل كند و دل به قضاي الهي بسپارد و خود را براي روزهاي تلخ‌تري آماده سازد.
امام حسن مجتبي(علیه السلام) را غسل دادند و كفن كردند. عبّاس در مراسم غسل پيكر مطهّر امام حسن(علیه السلام) با برادران ديگرش (امام حسين و محمد حنفيّه) همكاري و همراهي داشت و شاهد غمبارترين وتلخ‌ترين صحنهء مظلوميّت اهل‌بيت بود.
آنگاه كه تابوت امام مجتبي(علیه السلام) را وارد حرم پيامبر(صلی الله علیه وآله) كردند تا تجديد ديداري با آن حضرت كنند، مروانيان پنداشتند كه مي‌خواهند آن جا دفن كنند و جلوگيري كردند و تابوت امام حسن(علیه السلام) را تيرباران نمودند.

در اين صحنه ‌ها بود كه خشم جوانان غيرتمند بني هاشم برانگيخته شد و اگر سيد الشهدا(علیه السلام) آنان را به خويشتن‌داري و صبر دعوت نكرده بود، دستهايي كه به قبضه‌ هاي شمشير رفته بود زمين را از خون دشمنانِ بدخواه سيراب مي‌كرد.
عباس رشيد نيز در جمع جوانان هاشمي، جرعه جرعه غصه مي‌خورد و بنابه تكليف، صبر مي‌كرد. مي‌خواست كه شمشير بركشد و حمله كند، امّا حسين بن علي نگذاشت و او را به بردباري و خويشتن‌داري دعوت كرد و وصيّت امام مجتبي(علیه السلام) را يادآور شد كه گفته بود خوني ريخته نشود.

اين سالها نيز گذشت. عباس بن علي(علیه السلام) زير ساية برادر بزرگوارش سيدالشهدا(علیه السلام) و در كنار جوانان ديگري از عترت پيامبر خدا مي‌زيست و شاهد فراز و نشيبهاي روزگار بود.

عباس چند سال پس از شهادت پدر در سنّ هجده سالگي در اوائل امامت امام مجتبي با لُبابه، دخترعبدالله بن عباس ازدواج كرده بود.
ابن عباس راوي حديث و مفسّر قرآن و شاگرد لايق و برجستة علي(علیه السلام) بود. شخصيّت معنوي و فكري اين بانو نيز در خانة اين مفسّر امّت شكل گرفته و به علم و ادب آراسته بود.
از اين ازدواج دو فرزند به نامهاي «عبيدالله» و «فضل» پديد آمد كه هر دو بعدها از عالمان بزرگ دين و مروّجان قرآن گشتند.
از نوادگان حضرت اباالفضل(علیه السلام) نيز كساني بودند كه در شمار راويان احاديث و عالمان دين در عصر امامان ديگر بودند و اين نور علوي كه در وجود عباس تجلّي داشت، در نسلهاي بعد نيز تداوم يافت و پاسداراني براي دين خدا تقديم كرد كه همه از عالمان و عابدان و فصيحان و اديبان بودند.
آن حضرت، در مدينه و در جمع بني هاشم مي‌زيست و زمان همچنان ميگذشت تا آن كه سال شصت هجري رسيد و حادثة كربلا و نقش عظيمي كه وي در آن حماسه آفريد. با اين بخش از زندگي الهام بخش او در آينده آشنا خواهيم شد.

عباس درهمة دوران حيات، همراه برادرش حسين(علیه السلام) بود و فصل جواني ‌اش در خدمت آن امام گذشت.
ميان جوانان بني‌ هاشم شكوه و عزّتي داشت و آنان برگرد شمع وجود عباس، حلقه‌ اي از عشق و وفا به وجود آورده بودند و اين جمعِ حدوداً سي نفري، در خدمت و ركاب امام حسن و امام‌ حسين همواره آماده دفاع بودند و در مجالس و محافل، از شكوه اين جوانان، به ويژه از صولت و غيرت و حميّت عباس سخن بود.
آن روز هم كه پس از مرگ معاويه، حاكم مدينه مي‌خواست درخواست و نامة يزيد را دربارة بيعت با امام حسين(علیه السلام) مطرح كند و ديداري ميان وليد و امام در دارالاماره انجام گرفت، سي نفر از جوانان هاشمي به فرماندهي عباس‌ بن علي(علیه السلام) با شمشيرهاي برهنه، آماده و گوش به فرمان، بيرون خانة وليد و پشت در ايستاده بودند و منتظر اشارة امام بودند كه اگر نيازي شد به درون آيند و مانع بروز حادثه ‌اي شوند. كساني هم كه از مدينه به مكه و از آن‌جا به كربلا حركت كردند، تحت فرمان اباالفضل(علیه السلام) بودند.
اينها، گوشه‌ هايي از رخدادهاي زندگي عباس در دوران جواني بود تا آن كه حماسة عاشورا پيش آمد و عباس، وجود خود را پروانه ‌وار به آتشِ عشقِ حسين زد و سراپا سوخت و جاودانه شد درود خدا و همهء پاكان بر او باد.


  می پسندم 2     0  2 
 
 
تعداد پسند های ( 2 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : غم هجران
الهی لا تکلنی الی نفسی طرفة عين ابداً

خدايا مرا (به اندازه ) چشم بر هم زدنی به خودم وا مگذار
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
عباس علیه السلام آموزگار فتوّت و مردانگی (1)
چهارشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۱۱:۳۸ قبل از ظهر نمایش پست [3]
مدیر انجمن چهارده معصوم
rating
شماره عضویت : 4
حالت :
ارسال ها : 568
محل سکونت : : استان قزوین(مینودر) محضر خدا
جنسیت :
تاریخ تولد : 1-9-1975
تعداد بازدیدکنندگان : 518
دعوت شدگان : 5
اعتبار کاربر : 6949
پسند ها : 622
حالت من :  Bachemosbat.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (13).jpg
تشکر شده : 376



سيماي اباالفضل(علیه السلام)

هم چهره عباس زيبا بود، هم اخلاق و روحيّاتش. ظاهر و باطن عباس نوراني بود و چشمگير و پرجاذبه. ظاهرش هم آيينة باطنش بود.
سيماي پر فروغ و تابنده ‌اش او را همچون ماه، درخشان نشان مي‌داد و در ميان بني هاشم، كه همه ستارگانِ كمال و جمال بودند، اباالفضل همچون ماه بود؛ از اين رو او را «قمر بني هاشم» ميگفتند.
در ترسيم سيماي او، تنها نبايد به اندام قوي و قامت رشيد و ابروان كشيده و صورت همچون ماهش بسنده كرد؛ فضيلتهاي او نيز، كه درخشان بود، جزئي از سيماي اباالفضل را تشكيل مي‌داد.
از سويي نيروي تقوا، ديانت و تعهّدش بسيار بود و از سويي هم از قهرمانان بزرگ اسلام به‌ شمار مي‌ آمد.
زيبايي صورت و سيرت را يكجا داشت. قامتي رشيد و بر افراشته، عضلاتي قوي‌ و بازواني ستبر وتوانا و چهره ‌اي نمكين و دوست داشتني داشت. هم وجيه بود، هم مليح. آنچه خوبان همه داشتند، او به تنهايي داشت.
وقتي سوار بر اسب مي‌شد، به خاطر قامت كشيده ‌اش پاهايش به زمين مي‌رسيد و چون پاي در ركاب اسب مي‌نهاد، زانوانش به گوشهاي اسب مي‌رسيد. شجاعت و سلحشوري را از پدر به ارث برده بود و در كرامت و بزرگواري و عزّت نفس و جاذبة سيما و رفتار، يادگاري از همة عظمتها و جاذبه‌ هاي بني‌ هاشم بود.
بر پيشاني‌ اش علامت سجود نمايان بود و از تهجّد و عبادت و خضوع و خاكساري در برابر «اللّه» حكايت مي‌كرد. مبارزي بود خدا دوست و سلحشوري آشنا با راز و نيازهاي شبانه.
قلبش محكم و استوار بود همچون پارة آهن. فكرش روشن و عقيده ‌اش استوار و ايمانش ريشه ‌دار بود. توحيد و محبّت خدا در عمق جانش ريشه داشت. عبادت و خداپرستي او آن چنان بود كه به تعبير شيخ صدوق: نشان سجود در پيشاني و سيماي او ديده مي‌شد.
ايمان و بصيرت و وفاي عباس، آن چنان مشهور و زبانزد بود كه امامان شيعه پيوسته از آن ياد مي‌كردند و او را به عنوان يك انسان والا و الگو مي ‌ستودند.
امام سجاد(علیه السلام) روزي به چهرة «عبيدالله» فرزند حضرت اباالفضل(علیه السلام) نگاه كرد و گريست. آنگاه با ياد كردي از صحنة نبرد اُحد و صحنة كربلا از عموي پيامبر (حمزة سيدالشهدا) و عموي خودش (عباس‌ بن علي) چنين ياد كرد:
« هيچ روزي براي پيامبر خدا سخت‌تر از روز «اُحد» نگذشت. در آن روز، عمويش حضرت حمزه كه شير دلاور خدا و رسول بود به شهادت رسيد.
بر حسين بن علي(علیهما السلام) هم روزي سخت‌تر از عاشورا نگذشت كه در محاصرة سي ‌هزار سپاه دشمن قرار گرفته بود و آنان مي‌پنداشتند كه با كشتن فرزند رسول خدا به خداوند نزديك مي‌شوند و سرانجام، بي ‌آن‌كه به نصايح و خيرخواهي هاي سيدالشهدا گوش دهند، او را به شهادت رساندند.»

آنگاه در يادآوري فداكاري و عظمت روحي عباس(علیه السلام) فرمود:
«خداوند،عمويم عباس را رحمت كند كه در راه برادرش ايثار و فداكاري كرد و از جان خود گذشت، چنان فداكاري كرد كه دو دستش قلم شد.
خداوند نيز به او همانند جعفربن ابي‌طالب در مقابل آن دو دستِ قطع شده دو بال عطا كرد كه با آنها در بهشت با فرشتگان پرواز مي‌كند.عباس نزد خداوند، مقام و منزلتي دارد بس بزرگ، كه همة شهيدان در قيامت به مقام والاي او غبطه مي‌خورند و رشك مي‌برند.»
آن ايثار و جانبازي عظيم اباالفضل، پيوسته الهام بخش فداكاري‌هاي بزرگ در راه عقيده و دين بوده است و جانبازان بسياري اگر دستي در راه دوست فدا كرده ‌اند، خود را رهپوي آن الگوي فداكاري مي‌دانند و اسوة ايثارشان جعفر طيّار و عباس بن علي بوده است:
چون اقتدا به جعفر طيّار كرده‌ ايم
پرواز ماست با پرِ جان در فضاي دوست
در پيروي ز خطّ علمدار كربلاست
دستي كه داده‌ ايم به راه رضاي دوست

بصيرت و شناخت عميق و پايبندي استوار به حق و ولايت و راه خدا از ويژگي هاي آن حضرت بود. در ستايشي كه امام صادق(علیه السلام) از او كرده است بر اين اوصاف او انگشت نهاده و به‌ عنوان ارزش‌هاي متبلور در وجود عبّاس، ياد كرده است:
«كان عمُّنا العبّاسُ نافذ البصيرةِ صُلب الايمانِ، جاهد مع ابي‌عبدالله(علیه السلام) وابْلي’ بلاءاً حسناً ومضي شهيداً؛
عموي ما عباس، داراي بصيرتي نافذ و ايماني استوار بود، همراه اباعبدالله جهاد كرد و آزمايش خوبي داد و به شهادت رسيد».
و در يكي از زيارتنامه ‌هاي آن حضرت نيز بر اين «بصيرت» و اقتدا به شايستگان اشاره شده است «شهادت مي‌دهم كه تو با بصيرت در كار و راه خويش رفتي و شهيد شدي و به صالحان اقتدا كردي».
بصيرت و بينش نافذ و قوي كه امام در وصف او به كار برده است، سندي افتخار آفرين براي اوست.
اين ويژگي‌هاي والاست كه سيماي عباس بن علي را درخشان و جاودان ساخته است. وي تنها به عنوان يك قهرمانِ رشيد و علمدارِ شجاع مطرح نبود، فضايل علمي و تقوايي او و سطح رفيع دانش او كه از خردسالي از سرچشمة علوم الهي سيراب و اشباع شده بود، نيز درخور توجّه است. تعبير «زُقّ العِلْم زقّاً» كه در برخي نقلها آمده است، اشاره به اين حقيقت دارد كه تغذيه علمي او از همان كودكي بوده است.
مقام فقاهتي او بالا بود و نزد راويان، مورد وثوق به شمار مي‌رفت و داراي پارسايي فوق العاده ‌اي بود. تعبير برخي بزرگان دربارة او چنين است:
«عباس از فقيهان و دين شناسانِ اولاد ائمّه بود و عادل، ثقه، با تقوا و پاك بود.»
و به تعبير مرحوم قايني: «عباس از بزرگان و فاضلانِ فقهاي اهل بيت بود، بلكه او داناي استاد نديده بود.»

اين سردار رشيد و شهيد، علاوه بر آن كه خود به لحاظ قرب و منزلتي كه نزد پروردگار دارد در قيامت از مقام شفاعت برخوردار است، وسيلة شفاعت حضرت زهرا نيز خواهد بود.
در روايت است:
در روز رستاخيز، آنگاه كه كار سخت و دشوار گردد، پيامبر خدا، حضرت علي را نزد فاطمه خواهد فرستاد تا درجايگاه شفاعت حاضر شود.
اميرمؤمنان به فاطمه ميگويد: از اسباب شفاعت چه نزد خود داري و براي امروز كه روز بي‌تابي و نيازمندي است چه ذخيره كرده ‌اي؟
فاطمة زهرا ميگويد: يا علي، براي اين جايگاه، دستهاي بريدة فرزندم عباس بس است.
افتخار بزرگ عباس بن علي اين بود كه در همة عمر، در خدمتِ امامت و ولايت و اهل‌بيت عصمت بود، بخصوص نسبت به اباعبدالله الحسين(علیه السلام) نقش حمايتي ويژه اي داشت و بازو و پشتوانه و تكيه گاه برادرش سيدالشهدا بود و نسبت به آن حضرت، همان جايگاه را داشت كه حضرت امير نسبت به پيامبر خدا داشت. در اين زمينه به مقايسة يكي از نويسندگان دربارة اين پدر و پسر توجه كنيد:
«حضرت عباس در بسياري از امور اجتماعي مانند پدر قد مردانگي برافراخت و ابراز فعاليت و شجاعت نمود. عباس، پشت و پناه حسين بود مانند پدرش كه پشت و پناه حضرت رسول الله بود. عباس در جنگها همان استقامت، پافشاري، شجاعت، قوّت بازو، ايمان و اراده، پشت نكردن به دشمن، فريب دادن و بيم نداشتن از عظمت حريف و انبوهي دشمن را كه پدرش درجنگهاي اُحد، بدر، خندق، خيبر و غيره نشان داد، در كربلا ابراز داشت.

عباس، همانطور كه علي(علیه السلام) هميان نان و خرما به دوش ميگرفت و براي ايتام و مساكين مي‌برد، او به اتفاق و امر برادر، بسياري از گرسنگان مكّه و مدينه را به همين ترتيب اطعام مي‌نمود.
عباس، مانند علي(علیه السلام) كه باب حوايج دربار پيغمبر بود و هركس روي به ساحت او مي‌كرد، اوّل علي را مي‌خواند، باب حوايج در آستان امام حسين بود و هركس براي رفع حوايج به دربار حسين (علیه السلام) مي‌شتافت، عباس را مي‌خواند.

عباس مانند پدر كه در بستر پيغمبر خوابيد و فداكاري كرد در راه پيغمبر، در روز عاشورا براي اطفال و آب آوردن فداكاري كرد. عباس مانند پدر كه در حضور پيغمبر شمشير مي‌زد، در حضور برادر شمشير زد تا از پاي در آمد. عباس، همان‌طور كه پدرش به تنهايي به دعوت دشمن رفت، به‌ تنهايي براي مهلت به طرف خيل دشمن حركت فرموده و مهلت گرفت».


  می پسندم 2     0  2 
 
 
تعداد پسند های ( 2 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : غم هجران
الهی لا تکلنی الی نفسی طرفة عين ابداً

خدايا مرا (به اندازه ) چشم بر هم زدنی به خودم وا مگذار
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
عباس علیه السلام آموزگار فتوّت و مردانگی (1)
چهارشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۱۱:۴۹ قبل از ظهر نمایش پست [4]
مدیر انجمن چهارده معصوم
rating
شماره عضویت : 4
حالت :
ارسال ها : 568
محل سکونت : : استان قزوین(مینودر) محضر خدا
جنسیت :
تاریخ تولد : 1-9-1975
تعداد بازدیدکنندگان : 518
دعوت شدگان : 5
اعتبار کاربر : 6949
پسند ها : 622
حالت من :  Bachemosbat.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (13).jpg
تشکر شده : 376



در آيينة القاب

غير از نام، كه مشخّص كنندة هر فرد از ديگران است، صفات و ويژگي‌هاي اخلاقي و عملي اشخاص نيز آنان را از ديگران متمايز مي‌كند و به خاطر آن خصوصيّات بر آنها «لقب» نهاده مي‌شود و با آن لقبها آنان را صدا مي‌زنند يا از آنان ياد مي‌كنند.
وقتي به القاب زيباي حضرت عباس مي ‌نگريم، آنها را همچون آيينه ‌اي مي‌ يابيم كه هركدام،جلوه ‌اي از روح زيبا و فضايل حضرتِ ابوفضايل را نشان مي‌دهد. القاب حضرت عباس، برخي در زمان حياتش هم شهرت يافته بود، برخي بعدها بر او گفته شد و هر كدام مدال افتخار و عنوان فضيلتي است جاودانه.
چه زيباست كه اسم، با مسمّي و لقب، با صاحب لقب هماهنگ باشد و هركس شايسته و درخور لقب و نام و عنواني باشد كه با آن خوانده و ياد مي‌شود.
نام اين فرزند رشيد اميرالمؤمنين «عباس» بود، چون شيرآسا حمله مي‌كرد و دلير بود و در ميدانهاي نبرد، همچون شيري خشمگين بود كه ترس در دل دشمن مي‌ريخت و فريادهاي حماسي‌اش لرزه بر اندام حريفان مي‌افكند.
كُنيه‌ اش «ابوالفضل» بود، پدر فضل؛ هم به اين جهت كه فضل، نام پسر او بود، هم به اين جهت كه در واقع نيز، پدر فضيلت بود و فضل و نيكي زادة او و مولود سرشت پاكش و پروردة دست كريمش بود.
او را «ابوالقِربه» (پدر مشك) هم ميگفتند به خاطر مشكِ آبي كه به دوش ميگرفت و از كودكي ميان بني هاشم سقّايي مي‌كرد«سقّا» لقب ديگر اين بزرگ مرد بود. آب آور تشنگان و طفلان، به خصوص درسفر كربلا، ساقي كاروانيان و آب آور لب تشنگان خيمه‌ هاي ابا عبدالله(علیه السلام) بود و يكي از مسؤوليتهايش در كربلا تأمين آب براي خيمه‌ هاي امام بود و وقتي از روز هفتم محرّم، آب را به روي ياران امام حسين(علیه السلام) بستند، يك بار به همراهي تني چند از ياران، صف دشمن را شكافت و از فرات آب به خيمه‌ ها آورد.

عاقبت هم روز عاشورا در راه آب آوري براي كودكان تشنه به شهادت رسيد (كه در آينده خواهد آمد).
او از تبار هاشم و عبدالمطلب وابوطالب بود، كه همه از ساقيانِ حجاج بودند.علي(علیه السلام) نيز ان همه چاه و قنات حفر كرد تا تشنگان را سيراب سازد.
در روز صفّين هم سپاه علي(علیه السلام) پس از استيلا بر آب، سپاه معاويه را اجازه داد كه از آن بنوشد تا شاهدي بر فتوّت جبهة علي(علیه السلام) باشد. عباس، تداوم آن خط و اين مرام و استمرار اين فرهنگ و فرزانگي است. دركربلا هم منصب سقّايي داشت تا پاسدار شرف باشد.
لقب ديگرش «قمر بني هاشم» بود. در ميان بني هاشم زيباترين و جذاب‌ترين چهره را داشت و چون ماه درخشان در شب تار مي‌درخشيد.
او با عنوانِ «باب الحوائج» هم مشهور است. آستان رفيعش قبله گاه حاجات است و توسّل به آن حضرت، برآورندة نياز محتاجان و دردمندان است.
هم در حال حيات درِ رحمت و بابِ حاجت و چشمة كرم بود و مردم حتي اگر با حسين(علیه السلام) كاري داشتند از راه عباس وارد مي‌شدند، هم پس از شهادت به كساني كه به نام مباركش متوسّل شوند، عنايت خاصّ دارد و خداوند به پاسِ ايمان و ايثار و شهادت او، حاجت حاجتمندان را بر مي‌ آورد.
بسيارند آنان كه با توسّل به آستان فضل اباالفضل(علیه السلام) و روي آوردن به درگاه كرم و فتوّت او، شفا يافته‌ اند يا مشكلاتشان برطرف شده و نيازشان بر آمده است.
دركتابهاي گوناگون، حكايات شگفت وخواندني از كرامت حضرت اباالفضل(علیه السلام) نقل شده است. خواندن و شنيدن اين گونه كرامات (اگر صحيح و مستند باشد) بر ايمان وعقيده و محبّت انسان مي‌افزايد.

يكي ديگر از لقبهاي او «رئيس عسكر الحسين» است، فرمانده سپاه حسين(علیه السلام).
او به «علمدار» و «سپهدار» هم معروف است. اين لقب در ارتباط با نقش پرچمداري عباس در كربلاست. وي فرمانده نظامي نيروهاي حق در ركاب امام حسين(علیه السلام) بود و خود سيّدالشهدا او را با عنوانِ «صاحب لواء» خطاب كرد كه نشان‌ دهندة نقش علمداري اوست «عبدصالح» (بندة شايسته) لقب ديگري است كه در زيارتنامة او به چشم مي‌خورد، زيارتنامه ‌اي كه امام صادق(علیه السلام) بيان فرموده است. اين كه يك حجّت معصوم الهي، عباسِ شهيد را عبدصالح و مطيع خدا و رسول و امام معرفي كند، افتخار كوچكي نيست.

يكي ديگر از لقبهايش «طيّار» است، چون همانند عمويش جعفر طيّار به جاي دو دستي كه از پيكرش جدا شد، دو بال به او داده شده تا در بهشت بال در بال فرشتگان پرواز كند. اين بشارت را پدرش اميرالمؤمنين(علیه السلام) در كودكي عباس، آن هنگام كه دستهاي او را مي‌بوسيد و ميگريست به اهل خانه داد تا تسلاي غم و اندوه آنان گردد.

«مواسي» از لقبهاي ديگر اوست و اشاره به مواسات و ازخود گذشتگي و فدا شدن او در راه برادرش امام حسين(علیه السلام) دارد.
براي عباس بن علي(علیهما السلام) شانزده لقب شمرده ‌اند كه هريك، جلوه ‌اي از روح بلند و عظمت او را نشان مي‌دهد.
عباس در طول زندگي، پيوسته جانش را سپر حفاظت از امام زمان خويش ساخته بود و همراه امام حسين بود و از او جدا نمي‌شد و در راه حمايت از او مي‌جنگيد. سايه به ساية امام حركت مي‌كرد و خود، سايه اي از وجود سيدالشهدا بود. با آن كه خود از نظر علم و تقوا و شجاعت و فضيلت، در درجة بالايي بود و الگويي مثال زدني در اين بزرگي‌ها و كرامتها محسوب مي‌شد، امّا خود را يك شخصيّت فاني در وجود برادرش و ذوب شده در سيدالشهدا و مطيع محض مولاي خود ساخته بود و آن گونه عمل مي‌كرد تا به ديگران درس «ولايت پذيري» و موالات و مواسات بياموزد و شيوة صحيح ارتباط با ولي خدا را نشان دهد.
شايد اين نكتة لطيف كه ميلاد امام حسين در سوم شعبان و ميلاد اباالفضل در چهارم شعبان است، رمز ديگري از وجودِ سايه ‌اي آن حضرت نسبت به خورشيد امامت باشد، كه در تمام عمر و همهء زندگي، حتي در روز تولّد هم، يك روز پس از امام حسين است و شاهدي بر اين پيروي و متابعت (البته با حدود بيست سال فاصله) .
در حادثة عاشورا و در آن شب موعود و خدايي هم، محافظت و پاسداري از خيمه‌ هاي حسيني را بر عهده داشت و نگهبان حريم و حرم امامت بود.
اين لقبهاي معني‌دار و گويا، هر يك تابلويي است كه فضايل او را نشان مي‌دهد و ما را به خلوتسراي روحِ بلند و قلبِ استوار و ايمان ژرف و جانِ نوراني او رهنمون مي‌شود و محبّت آن سرباز فداكار قرآن و دين را در دلها افزون مي‌سازد.
اينك كه سخن از كنيه ‌ها و لقبهاي اوست، همين جا به برخي تعابير كه ائمّه دربارة او دارند، اشاره مي‌كنيم:
در زيارتنامه ‌اي كه از قول امام صادق(علیه السلام) روايت شده است، خطاب به حضرت عباس(علیه السلام) چنين آمده است:
«سلام بر تو، اي بندة صالح، فرمانبردار خدا و پيامبر و اميرمؤمنان و امام حسن و امام حسين. خدا را گواه ميگيرم ‌كه تو بر همان راهي رفتي كه مجاهدان و شهيدانِ «بدر» رفتند: راه مجاهدان راه خدا، خيرخواهان در جهاد با دشمنان خدا، ياوران راستين اولياي خدا و مدافعان از دوستان خدا...».
تعبيرات بلندي را كه امام صادق(علیه السلام) دربارة او دارد در بخشهاي پيشين نيز ياد كرديم.
در زيارت ناحية مقدّسه نيز كه از زبان امام زمان(علیه السلام) امده است، خطاب به او چنين دارد:
«سلام بر ابوالفضل العباس فرزند اميرالمؤمنين، ان كه‌ جانش را فداي برادرش كرد، آن كه از ديروزِ خود براي‌ فردايش بهره گرفت، آن كه خود را فداي حسين كردوخود را نگهبان او قرار داد، آن كه دستانش قطع شد...».
و چه زيبا اين روح مواسات و ايثار، در اوج تشنگي در شطِّ فرات، در اين شعرها ترسيم شده است:
كربلا كعبة عشق است و من اندر احرام
شد در اين قبلهء عشّاق، دو تا تقصيرم
دست من خورد به آبي كه نصيب تو نشد
چشم من داد از ان آبِ روان، تصويرم
بايد اين ديده و اين دست دهم قرباني
تا كه تكميل شود حجّ من و تقديرم

از بزرگترين فضيلتها و عبادتهاي وي، نصرت و ياري پسر پيامبر و حمايت ازفرزندان زهراي اطهر و سيراب كردن كودكان تشنة اباعبدالله الحسين(علیه السلام) بود و فدا كردنِ جانِ عزيز در اين راه پاك.


  می پسندم 2     0  2 
 
 
تعداد پسند های ( 2 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : غم هجران
الهی لا تکلنی الی نفسی طرفة عين ابداً

خدايا مرا (به اندازه ) چشم بر هم زدنی به خودم وا مگذار
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
عباس علیه السلام آموزگار فتوّت و مردانگی (1)
چهارشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۱۲:۰۲ بعد از ظهر نمایش پست [5]
مدیر انجمن چهارده معصوم
rating
شماره عضویت : 4
حالت :
ارسال ها : 568
محل سکونت : : استان قزوین(مینودر) محضر خدا
جنسیت :
تاریخ تولد : 1-9-1975
تعداد بازدیدکنندگان : 518
دعوت شدگان : 5
اعتبار کاربر : 6949
پسند ها : 622
حالت من :  Bachemosbat.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (13).jpg
تشکر شده : 376



مظهر شجاعت و وفا

نه شجاعتِ دور از وفاداري ارزشمند است، نه از وفاي بدون شجاعت كاري ساخته است. راه حق،انسان‌هاي مقاوم و نستوه و عهد شناس و وفادار مي‌طلبد. ميدانهاي نبرد، سلحشوري و شجاعتِ آميخته به وفاداري به راه حق و آرمان والا و رهبر معصوم لازم است و اينها همه دربالاترين حدّ در وجود فرزند علي(علیه السلام) جمع بود.

عباس از طرف مادر از قبيلة شجاعان و رزم آوران بود، از طرف پدر هم روح علي را در كالبد خويش داشت. هم شجاعت ذاتي داشت، هم شهامتِ موروثي كه معلول شرايط زندگي و محيط تربيت بود و بخشي هم زاييدة ايمان و عقيده به هدف بود كه او را شجاع مي‌ساخت.
علي(علیه السلام) پدر عباس بود، بزرگ مردي كه به شجاعت معنايي جديد بخشيده بود. اباالفضل العباس فرزند اين پدر و پروردة مكتبي بود كه الگويش علي(علیه السلام) است. اينان دودماني بودند سايه پروردِ شمشير و بزرگ شدة ميدانهاي جهاد و خو گرفته به مبارزه و شهادت.
صحنة عاشورا مناسب‌ترين ميداني بود كه شجاعت و وفاي عباس به نمايش گذاشته شود. وفاي عباس در بالاترين حدّ ممكن و زيباترين شكل، تجلّي كرد. امّا بُعد شجاعتِ عباس، آن طور كه بايسته و شايسته بود، مجال بروز نيافت و اين به خاطر مسؤوليتهاي مهمّي بود كه در تدبير امور و پرچمداري سپاه و آبرساني به خيمه ‌ها و حراست از كاروان شهادت بر دوش او بود و عباس نتوانست آن گونه كه دوست داشت روح دريايي خود را در ميدان كربلا در سركوب آن عناصر كينه ‌توز و پست و بي‌وفا نشان دهد.
در عين حال صحنه ‌هاي اندكي كه از حماسه‌ هاي او در كربلا نقل شده نشانگر شجاعت بي‌ نظير اوست. امّا وفاي عباس، چون در نهايت تشنگي و مظلوميّت پديدار مي‌شد، زمينه يافت تا به بهترين صورت نمايان شود و حماسة وفا برامواج فرات و در نهر علقمه ثبت گردد.
عباس در همة عمر، يك لحظه از برادرش و امامش و مولايش دست نكشيد و از اطاعت و خدمت، كم نگذاشت. در تاريخ بشري، از گذشته تاكنون، هيچ برادري نسبت به برادرش مانند عباس نسبت به سيدالشهدا با صداقت و ايثارگر و فداكار و مطيع و خاضع نبوده است. وفا و بزرگواري و ادب او نسبت به امام به گونه ‌اي بود كه درتاريخ به صورت ضرب‌ المثل درامده است.
هرگز در برابر امام ‌حسين(علیه السلام) از روي ادب نمي‌ نشست مگر با اجازه، مثل يك غلام. عباس ‌براي حسين همانگونه بود كه علي براي پيامبر. حسين ‌بن ‌علي(علیه السلام) را همواره با خطابِ «يا سيّدي»، «يا ابا عبدالله»، «يابن رسول الله» صدا مي‌كرد.
صحنه ‌هايي كه از وفا و شجاعت عباس ظاهر شده است، همان است كه سالها پيش وقتي حضرت علي(علیه السلام) مي‌خواست با امّ البنين (مادر عباس) ازدواج كند در نظر داشت و كربلا را مي‌ديد و نياز حسين(علیه السلام) را به بازويي پرتوان، علمداري رشيد، ياوري وفادار و سرداري فداكار و جانباز.
عباس هم از كودكي در جريان كار قرار گرفته بود و مي‌دانست كه ذخيرة چه روزي است و فدايي چه كسي؛ از اين رو از همان دورانِ خردسالي ارادت و عشقي عميق به برادرش حسين داشت و افتخار مي‌كرد كه عاشقانه و از روي محبّت و صفا درخدمت برادر باشد و برادر را مولا و سرور خطاب كند و از اين كه درخدمتِ دو يادگار عزيزِ پيامبر خدا و فاطمة زهرا يعني امام حسن و امام حسين(عليهماالسلام) باشد، احساس مباهات و سربلندي كند. با آن كه در قهرماني و رشادت در حدّ اعلا بود امّا بي‌ كمترين غرور، نسبت به برادرش ادب و اطاعت خاصّ داشت.
عباس همة رشادت و مهابت و توان خويش را وقف برادر كرده بود. در دل دشمنان رعبي ايجاد كرده بود كه از نامش هم به خود مي‌ لرزيدند. قهرماني و شجاعت و رشادتش همه جا مطرح بود. وفايش به حسين و فتوّت و جوانمردي‌ اش نيز ساية امن و آسوده ‌اي بود كه گرفتاران و خائفان در پناه آن اسوده مي‌شدند و احساس امنيّت مي‌كردند.
او هم جوانمرد بود و كاردان، هم شجاع بود و با وفا، هم مؤدّب بود و مطيع فرمان مولا، هم متعبّد بود و اهل تهجّد و عبادت و محو در شخصيت برجستة برادرش حسين بن علي(علیه السلام) اينها بود كه او را به منصب فرماندهي و علمداري در كربلا رساند و توانست وفا و دليري خود را در آن روز عظيم به‌ ظهور برساند. به جلوه‌ هايي از روح سلحشور او در ترسيم حوادث عاشورا خواهيم رسيد، امّا چون اين جا سخن از شجاعت اوست به اين صحنه توجّه كنيد:
روز عاشورا «مارد بن صديق» كه از فرماندهان قوي هيكل و بلند قامت سپاه يزيد بود و تنها با دلاوراني همسان و همشأن خود مي جنگيد، آمادة نبرد شده غرق در سلاح و سوار بر اسبي قرمز رنگ به جنگ عباس بن علي آمد.
پيش از پيكار، به خاطر اين كه برعباس ترحّم كرده باشد از او خواست كه شمشير برزمين افكند و تسليم شود. رجزها خواند و غرّشها كرد. امّا عباس پاسخ او را در سخن و رجزخواني داد و ملاحت و شجاعت خود را ميراثي افتخارآفرين از خاندان نبوّت شمرد و از رشادتها و قهرماني‌هاي خود در عرصه هاي رزم سخن گفت و از اين كه: باكي نداريم، پدرم علي بن ابي‌طالب همواره در ميدانهاي نبرد بود و هرگز پشت به دشمن نكرد، ما نيز توكّلمان بر خداست و... ناگهان در حمله ‌اي غافلگيرانه خود را به «مارد» رساند و با تكاني شديد، نيزة او را از دستش گرفت و او را بر زمين افكند و با همان نيزه، ضربتي بر او وارد آورد. سپاه كوفه خواستند مداخله كرده، او را نجات دهند. عباس پيشدستي كرد و همچون عقابي سريع بر پشت اسبِ «مارد» نشست و غلامي را كه به كمك «مارد» آمد بود به خاك افكند.

شمر و عدّه‌اي از فرماندهان به قصد تلافي اين شكست به‌ سوي عباس حمله ‌ور شدند تا «مارد» را از مهلكه بيرون برند. عباس بر سرعت خود افزود و پيش از آنان خود را به«مارد» رساند و او را به هلاكت رساند و در نبردي با يزيديان مهاجم، تعدادي را كشت. رزم آوري و سرعت عمل و تحرّك بجا در ميدان جنگ، سبب شد كه عباس، دشمن و حريف را بشكند و خود پيروز شود.
وجود اباالفضل(علیه السلام) در سپاه حسين بن علي(علیهما السلام) هم ماية هراس دشمن بود، هم براي ياران امام و خانوادة او و كودكاني كه در آن موقعيّتِ سخت در محاصرة يك صحرا پر از دشمن قرار گرفته بودند، قوّت قلب و اطمينان خاطر بود. تا عباس بود كودكان و بانوان حريم امامت آسوده مي‌خوابيدند و نگراني نداشتند، چون نگهباني مثل اباالفضل بيدار بود و پاسداري مي‌داد.

ادامه دارد...
منبع:http://rasekhoon.net

عباس علیه السلام آموزگار فتوّت و مردانگی (2)



ویرایش ارسال توسط : غم هجران
در تاریخ : چهارشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۲:۴۰ بعد از ظهر



  می پسندم 2     0  2 
 
 
تعداد پسند های ( 2 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : غم هجران
الهی لا تکلنی الی نفسی طرفة عين ابداً

خدايا مرا (به اندازه ) چشم بر هم زدنی به خودم وا مگذار
گزارش پست !


امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد

موضوعات مشابه
عنوان موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین پاسخ
عباس علیه السلام آموزگار فتوّت و مردانگی (2) غم هجران
6 728 غم هجران

برچسب ها
آموزگار ، فتوّت ، مردانگی ،

« اسامی مادران چهارده معصوم علیه السلام | عباس علیه السلام آموزگار فتوّت و مردانگی (2) »

 











انجمن یاران منتظر

چت روم یاران منتظر

چت روم و انجمن مذهبی امام زمان



هم اکنون 07:22 پیش از ظهر