خواهرم! نمیدانم چگونه و از چه راهی از شما تشکر کنم! اصلا زبانم و دست هایم و تمام وجودم در مقابل کاری که برای من میکنی ناتوان است که شکر بجای بیاورد ... خواهرم! من درخیابان همان پسری هستم که وقتی تو را میبیند دست و پایش را گم میکند! وقتی باتو بخواهد هم صحبت شود عرق شرم و خجالت تمام بدنش را خیس میکند! من همان پسری هستم که جرات معاشرت و هم کلامی را با تو ندارد! همان پسری که با ترس خاصی به لباس هایت یک نگاه زیر چشمی میکند! من آن پسری
o,hiv cdfhdl! hc hdk ;i o,nj vh nv hojdhvl ld'bhvd T s\hs 'bhvl!
خواهرم!
نمیدانم چگونه و از چه راهی از شما تشکر کنم!
اصلا زبانم و دست هایم و تمام وجودم در مقابل کاری که برای من میکنی ناتوان است که شکر بجای بیاورد ...
خواهرم!
من درخیابان همان پسری هستم که وقتی تو را میبیند دست و پایش را گم میکند!
وقتی باتو بخواهد هم صحبت شود عرق شرم و خجالت تمام بدنش را خیس میکند!
من همان پسری هستم که جرات معاشرت و هم کلامی را با تو ندارد!
همان پسری که با ترس خاصی به لباس هایت یک نگاه زیر چشمی میکند!
من آن پسری نیستم که در سر چهار راه به هرزگی مشغول است ، چرا که از آبرویش در نزد دوستان و همسایگان میترسد!
من آن پسری هستم که در دانشگاه خودش را پاک جلوه میدهد ولی ...
خواهرم!
از این که با کارهایت در فضای مجازی ، کار مرا و امثال مرا راحت تر کردی سپاس گذارم!
از این که عکس هایت رادر اینترنت قرار دادی سپاس گذارم!
از این که هر وقت با دوستانت عکسی انداختی و نشر دادی سپاس گذارم!
من تا بیش از این جرات نگاه کردن حتی به چادر سیاهت را هم نداشتم ، ولی حالا میتوانم با دقت هر چه بیشتر به آرایش کردن ها و لباس پوشیدن هایت خیره شوم!
خواهرم!
من تا بیش از این جرات نداشتم رو در رویت دربارهٔ زیبایی ات با تو هم صحبت شوم ، ولی حالا در فضای مجازی میتوانم با گذاشتن کامنت زیر هر پست ات به ابراز احساسات خودم بپردازم!
از این پس میتوانم راجع حجم اندام ها وپایین تنه ات فکر کنم ، حتی میتوانم وقتی هایی که دسترسی به اینترنت ندارم ، در خیال و ذهن ناخودآگام بری خود اتاق خوابی ...
از این پس میتوانم به تک تک حالت هایت در عکس ها از خنده هایت تا شادی کردن ها و یادگاری و سلفی انداختن ها با دوستانت خیره شوم!
من همان پسری هستم که فکر میکردی پاکم و پاک نگاه میکنم!
خواهر زیبای با حجاب و یا حتی بی حجابم!
شاید باورت نشود ، تو برای حس غریزی من و لذت نگاه کردن به نامحرم ، همچون گوشتی لذیذ برای گرسنه ایی روزه دار شده ای!
خواهر زیبایم!
از این که عکست را در اینترنت نشر می دهی و لایک میگری سپاس گذارم!
راستش را بخواهی دیگر به مانند گذشته عذاب وجدان برای گناهانم ندارم!
ساعتی با عکس های پست ها و پروفایلت چشم چرانی میکنم و با خود میگویم اشکالی ندارد ، گناه به گردن هر دویمان شده است!
براستی دست های سفیدت را که میگذاری دلم میرود!
از نگاه ها و فیگورهایت در عکسها لذت میبرم!
روزی با تو و چندین نفر امثال تو دل میدهم و قلوه میستانم!
خواهر زیبا و خوش اندانم!
با حجاب یا بی حجابت دیگر برای من جوان فرق آنچنانی ندارد ، چرا که چهره هر دوی شما را در اینترنت و صفحات مجازی میتوانم ببینم!
براستی ، دوست داری؟!
اصلا عکس گذاشتن شماها ... بهانه را برای گفتگو بین نامحرم ها چه آنانی که دنبال ارشاد کردند و چه آنانی که دنبال شهوت رانی هستند باز میکند!
پس با یک تیر دو نشان میزنید ...!
خواهرم!
هرچه قدر دوست داری دنبال لایک برای عکس هایت باش ، بیخیال این دنیا و آن دنیا ...
اصلا جای تو بودم به لجبازی هایم ادامه میدادم و لذت میبردم از این همه دل بری و دل بردن ها ...!
به دنبال شوهر و دوست پسر باش ، نان چیست؟ خربزه ... آب ... هست
شایدم هم به آن دنیا اعتقاد نداری ... یا شایدم ... متاسفم ...!
همین ...
نمى دانيد؛ واقعاً نمى دانيد چه لذتى دارد وقتى سياهى چادرم، دل مردهايى كه چشمشان به دنبال خوش رنگ ترين زن هاست را مى زند.
نمى دانيد؛ واقعاً نمى دانيد چه لذتى دارد وقتى در خيابان و دانشگاه و... راه مى رويد و صد قافله دل كثيف، همره شما نيست.
نمي دانيد چقدر لذتبخش است وقتى وارد مغازه اى مى شوم و مى پرسم: آقا! اينا قيمتش چنده؟ و فروشنده جوابم را نمى دهد؛ دوباره مى پرسم: آقا! اينا چنده؟ فروشنده كه محو موهاى مشكرده زن ديگرى است و حالش دگرگون است، من را اصلاً نمى بيند. باز هم سؤالم بى جواب مى ماند و من، خوشحال، از مغازه بيرون مى آيم.
نمي دانيد؛ واقعاً نمي دانيد چه لذتى دارد وقتى مردهايى كه به خيابان مى آيند تا لذت ببرند، ذره اى به تو محل نمىگذارند.
نمي دانيد؛ واقعاً نمي دانيد چه لذتى دارد وقتى شاد و سرخوش، در خيابان قدم مى زنيد؛ در حالى كه دغدغه اين را نداريد كه شايد گوشه اى از زيبايى هاتان، پاك شده باشد و مجبور نيستيد خود را با دلهره، به نزديك ترين محل امن برسانيد تا هر چه زودتر، زيبايى خود را كنترل كنيد؛ زيبايى از دست رفته تان را به صورتتان باز گردانيد و خود را جبران كنيد.
نمي دانيد؛ واقعاً نمي دانيد چه لذتى دارد وقتى جولانگاه نظرهاى ناپاك و افكار پليد مردان شهرتان نيستيد.
نمي دانيد؛ واقعاً نمي دانيد چه لذتى دارد وقتى كرم قلاب ماهىگيرى شيطان براى به دام انداختن مردان شهر نيستيد.
نمي دانيد؛ واقعاً نمي دانيد چه لذتى دارد وقتى مى بينى كه مى توانى اطاعت خدايت را بكنى؛ نه هوايت را.
نمي دانيد؛ واقعاً نمي دانيد چه لذتى دارد وقتى در خيابان راه مى رويد؛ در حالى كه يك عروسك متحرك نيستيد؛ يك انسان رهگذريد.
نمي دانيد؛ واقعاً نمي دانيد چه لذتى دارد اين حجاب!
خدايا! لذتم مدام باد.
از شما چه پنهان؟ چادرم دست و پا گیر هم هست!
...
...
دست و پای هرزگی را میگیرد...
...
...
ازشما چه پنهان؟ رنگش هم چشم را میزند!
....
....
چشم یک مشت خائن ناپاک را...
(خیلی تند رفتید ولی حرف حق بود)
ویرایش ارسال توسط : ارتش تک نفره
در تاریخ : شنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۵:۳۸ بعد از ظهر