آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
دوشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۱۰:۳۸ بعد از ظهر
|
|||||||
عضو
شماره عضویت :
2911
حالت :
ارسال ها :
163
محل سکونت : :
تهران
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
69
اعتبار کاربر :
3335
پسند ها :
317
تشکر شده : 327
|
به نام خدای ایران زمین
من...از تبار حوا هستم.همنشین با غم، درد و تنهایی... من نواده زنی هستم از قبیله آریا...عجین شده با شرم، حجب و حیا... من آفریده دامان پاک طبیعتم...سرشته شده با خون زلالی که از رگ های البرز جاریست، با خاک تن تنومند دماوند... من زاده قلب تپنده ی جهانم... و به خاطر دارم....زنی نجیب را...من فرزند ایرانم...و نماینده ای از همه اصالت ایران، همه غرور مردانش، همه صداقت زنانش، همه تنهایی پاک دخترانش و همه شهامت پسرانش... خون من آمیخته با جزء جزء این سرزمین است... خاک زرخیز زعفران پرورش، دریای آبی گسترده و وسعت بی کرانش، داغ کویرش...صلابت البرزش، شکوه دماوندش، صبر لاله های داغدار پاک نهادش...آبی آسمان بلندش، سبزی برگ درختان سپیدارش ... بوی خاک های نم زده، یورش بی امان رگبارها.. استقامت زاگرس و گرمای خون کارون، نفس های آبی خلیج...نرمی شن ساحل هایش و هرم آفتاب درخشانش... خاطرم پر است از برق نگاه دخترکان کویر...جذابیت مردانه آریایی های غیور و گونه های گل رنگ کودکان معصوم... خاطرم پر است از صدای باد خنک در برگ های درخت انار...و صدای پر گنجشک های کوچک بر سر دیوار کاهگلی یک کوچه باغ.... و صدای موج پاره ی تن این خاک، خلیج...و طنین پر شکوه صدای بال عقابی بلند پرواز در پهنای آسمان زاگرس غرب و طراوت بی نظیر درختان نارنج خطه شمال...و تقدس خراسان... و هیچگاه یادم نخواهد رفت...سردی گزنده برف قله های سرزمینم را و داغی پر تنش ریگ های کویر تشنه اش راو زیبایی نخل های استوارش را... هنوز آوای زنگ کاروان در گوشم پیچیده است.هنوز صدای نی چوپان که زیر درخت بید مجنون در دل صحرا نشسته است، گوش هایم را پر کرده است. هنوز بوی آتش، بوی هیزم و بوی دود چوب های تر، ذهنم را آکنده است...بوی دره ی شکوفه های گیلاس... من زاده ی قلب تپنده ی جهانم و از تبار نژادی که غرور، تنها دارایی اش...ایمان، تنها افتخارش...صداقت، تنها پیشه اش... اصالت ، جاری در رگ هایش و شجاعت، روح زندگی اش است. از نژاد آریا... هم نفس با "تهمینه"، هم پای "سهراب"، داغدار خون "سیاوش"، چشم به راه "گرد آفرید"-دختر قهرمان و وطن پرست پارس- ، یکصدا با "فریدون"، هم نوای "کاوه"، همدرد "زربانو" و همراه "برزین آذر"...هنوز هم به خاطر دارم بیت بیت شاهکار شاهنامه را... هنوز زمزمه می کنم یادگار مولانا را و کلام حافظ ، هنوز در حافظه ام جاریست... سوگند می خورم...به قطره قطره آب های نیلگون خلیج و به یکی یکی ریگ های لوت... سوگند می خورم به تک تک گلبرگ های نسترن و به وجب وجب جنگل های سبز... سوگند می خورم به دانه دانه های انار و به یک یک گندمزار های پر برکت... سوگند می خورم به تک تک ستاره های شب های کوهستان و به ذره ذره پر های شاپرک های این خاک... سوگند یاد می کنم به روح بلند همه ایرانیان اصیل و قسم می خورم به جاودانگی این مرز پر گهر... که... تا جزء جزء و ذره ذره و قطره قطره پیکرم را در راه آرامش و شکوه و صلابت و غرور ایران ندهم، لحظه ای آرام نگیرم.... من... فرزند ایرانم... ایرانی که...همین... ایران "که" ندارد..."ایران بودنش" کافیست...ایران، "بودنش" کافیست... من زاده ایرانم...
ارتش تک نفره
می پسندم 5 0 5 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||||||
|
اطلاعات نویسنده |
.:::من فرزند ایران هستم! :::.
سه شنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۶:۰۱ بعد از ظهر
[1]
|
|||
عضو
شماره عضویت :
2911
حالت :
ارسال ها :
163
محل سکونت : :
تهران
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
69
اعتبار کاربر :
3335
پسند ها :
317
تشکر شده : 327
|
در پاسخ به دوستانی که سوال کرده بودند :
زربانو : دختر کوچک رستم برزین آذر: نوه پسری رستم. پسر فرامرز. و تنها کسی که پس از مرگ رستم و از بین رفتن قرارگاه پهلوان از خاندان رستم باقی ماند. (اطلاعات بیشتر : کتاب های فواد فاروقی) ممنون از توجهتون می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
برچسب ها
|
.:::من ، فرزند ، ایران ، هستم! ، :::. ، |
|