انجمن یاران منتظر

ختم قرآن



آخرین ارسال ها
پروژه کرونا(COVID 19) ..:||:.. لیست برنامه ختم قرآن یاران منتظر ..:||:.. Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ سفره هفت سین امسال اعضای انجمن یاران منتظر Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ..:||:.. تا حالا به لحظه تحویل سال 1450 فکر کردید!!؟؟ ..:||:.. Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ سفره هفت سین سال 1395 اعضای انجمن یاران منتظر Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ..:||:.. اگر بفهمید بیشتر از یک هفته دیگر زنده نیستید، چی کار می کنید؟! ..:||:.. **متن روز پدر و روز مرد** ..:||:.. الان چتونه؟ ..:||:.. 🔻هدیه‌ تحقیرآمیز کِندی ..:||:.. ღ ღ ღتبریک ازدواج به دوست خوبم هستی2013 جان عزیز ღ ღ ღ ..:||:..

نوار پیام ها
( یسنا : ▪️خــداحافظ مُــــحَرَّم 😭 نمى دانم سال دیگر دوباره تو را خواهم دید یا نه؟!... 🖤اما اگر وزیدى و از سَرِ کوى من گذشتى، سلامَم را به اربابم برسان... ◾️ بگو همیشه برایَت مشکى به تَن مى کرد و دوست داشت نامَش با نام تو عجین شود!... ◾️بگو گرچه جوانى مى کرد، اما به سَرِ سوزنى ارادتش هم که شده، تو را از تَهِ دل دوست داشت... ◼️با چاى روضه تو و نذری ات، صفا مى کرد و سَرَش درد مى کرد براى نوکرى... 🏴 مُحَرَّم جان؛ تو را به خدا مى سپارم... و دلم شور مى زند براى \"صَفر\"ى که دارد از \"سَفَر\" مى رسد... # )     ( سینا : حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها): «ما جَعَلَ اللّه ُ بَعدَ غَدیرِخُمٍّ مِن حُجَّةٍ و لاعُذرٍ؛ خداوند پس از غدیرخم برای کسی حجّت و عذری باقی نگذاشت.» «دلائل الإمامَه، ص 122» )     ( فاطمه 1 : ای روح دو صد مسیح محتاج دَمَت زهرایی و خورشید غبار قدمت کی گفته که تو حرم نداری بانو؟ ای وسعت دل‌های شکسته، حَرَمت. (شهادت حضرت زهرا تسلیت باد) )     ( programmer : امام علی (ع):مردم سه گروهند: (1) دانشمندی خدایی، (2) دانش آموزی بر راه رستگاری (3) و پشه های دستخوش باد و طوفان و همیشه سرگردان، که از پی هر جنبنده و هر صدا می روند، و با وزش هر بادی، حرکت می کنند، نه از پرتو دانش، روشنی یافتند، و نه به پناهگاه استواری پناه گرفتند. )     ( programmer : امام علی ع : عاقل ترین مردم کسی است که عواقب کار را بیشتر بنگرد. )     ( programmer : امام علی (ع):دعوت کننده ای که فاقد عمل باشد مانند تیر اندازی است که کمان او زه ندارد. )     ( programmer : امام علی(ع): در فتنه ها همچون بچه شتر باش که نه پشت دارد تا بر آن سوار شوند و نه پستانی که از آن شیر بدوشند )     ( سینا : هزارها سال از هبوط آدم بر سیاره‌ی زمین گذشته است و هنوز نبرد فی ما بین حق و باطل بر پهنه‌ی خاك جریان دارد، اگرچه دیگر دیری است كه شب دیجور ظلم از نیمه گذشته است و فجر اول سر رسیده و صبح نزدیك است. )     ( programmer : فتنه مثل یک مه غلیظ، فضا را نامشخص میکند؛ چراغ مه‌شکن لازم است که همان بصیرت است....(مقام معظم رهبری) )     ( سینا : یاران! شتاب كنید ، قافله در راه است . می گویند كه گناهكاران را نمی پذیرند ؟ آری ، گناهكاران را در این قافله راهی نیست ... اما پشیمانان را می پذیرند )     ( سینا : برای حفظ سلامتی، این دعا را هر صبح و شب بخوانید: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ**اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ. (سه ‌مرتبه) خداوندا، مرا در زره نگهدارنده و قوی خود _ که هر کس را بخواهی در آن قرار می‌دهی _ قرار بده! )     ( فاطمه 1 : ای بهترین بهانه خلقت ظهور کن صحن نگاه چشم مرا پر ز نور کن +++ چشمم به راه ماند بیا و شبی از این پس‌کوچه‌های خاکی قلبم عبور کن +++ آقا بیا و با قدمی گرم و مهربان قلب خراب و سرد مرا گرم شور کن )     ( سینا : دود می خیزد ز خلوتگاه من کس خبر کی یابد از ویرانه ام ؟ با درون سوخته دارم سخن کی به پایان می رسد افسانه ام ؟ )    
مدیریت پیام ها


اگر این اولین بازدید شما از انجمن یاران منتظراست ، میبایست برای استفاده از کلیه امکانات انجمن عضو شوید و یا اگر عضو انجمن می باشید وارد شوید .


انجمن یاران منتظر » انجمن دفاع مقدس » شهادت » پسرم را در قلب تهران به شيوه داعشي‌ها شهيد كردند



پسرم را در قلب تهران به شيوه داعشي‌ها شهيد كردند

گفت‌وگوي «جوان» با مادر شهيد امنيت محمد‌حسين حداديان كه در فتنه دراویش به شهادت رسيد پسرم را در قلب تهران به شيوه داعشي‌ها شهيد كردند رفته بود سوريه جنگيده بود تا نياز نباشد اينجا در تهران مقابل تروريست‌ها بايستند، اما رد خشونت جايي وسط همين پايتخت امن غرب آسيا سربرآورد؛ تهران خيابان پاسداران، گلستان هفتم، مقابل منزل نورعلي تابنده، قطب دراويش گنابادي.    صغري خيل‌فرهنگ به نام خدا تا سوريه رفته و با تروريست‌هاي داعش جنگيده بود، اما اينجا در تهران، ام‌القراي جهان اسلام شهيد شد؛ به دست كساني كه مدعي صلح و دوستي
\svl vh nv rgf jivhk fi aX,i nhuaX‌ih aiXn كvnkn


امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد

اطلاعات نویسنده
پنجشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۶ ۱۰:۴۶ بعد از ظهر
بانو
rating
شماره عضویت : 47
حالت :
ارسال ها : 6234
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 1183
دعوت شدگان : 16
اعتبار کاربر : 92776
پسند ها : 4934
حالت من :  Sepasgozar.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (13).jpg
تشکر شده : 14911
وبسایت من : وبسایت من


مدال ها:6
بهترین ارسال کننده
بهترین ارسال کننده
مدال 2 سالگی عضویت
مدال 2 سالگی عضویت
نفر اول مسابقه
نفر اول مسابقه
کاربر با ارزش
کاربر با ارزش
ستارهء انجمن
ستارهء انجمن
کاربران برتر
کاربران برتر

|

گفت‌وگوي «جوان» با مادر شهيد امنيت محمد‌حسين حداديان كه در فتنه دراویش به شهادت رسيد

پسرم را در قلب تهران به شيوه داعشي‌ها شهيد كردند
رفته بود سوريه جنگيده بود تا نياز نباشد اينجا در تهران مقابل تروريست‌ها بايستند، اما رد خشونت جايي وسط همين پايتخت امن غرب آسيا سربرآورد؛ تهران خيابان پاسداران، گلستان هفتم، مقابل منزل نورعلي تابنده، قطب دراويش گنابادي.
  
صغري خيل‌فرهنگ

به نام خدا
تا سوريه رفته و با تروريست‌هاي داعش جنگيده بود، اما اينجا در تهران، ام‌القراي جهان اسلام شهيد شد؛ به دست كساني كه مدعي صلح و دوستي بودند، اما با مأموران تأمين امنيت كشور همان رفتاري را كردند كه داعش با مردم سوريه و عراق مي‌كرد. رفته بود سوريه جنگيده بود تا نياز نباشد اينجا در تهران مقابل تروريست‌ها بايستند، اما رد خشونت جايي وسط همين پايتخت امن غرب آسيا سربرآورد؛ تهران خيابان پاسداران، گلستان هفتم، مقابل منزل نورعلي تابنده، قطب دراويش گنابادي. مريدان تابنده آمده بودند تا بكشند و بسوزانند. در اين مسير مجهز به انواع سلاح سرد بودند و سلاح‌هاي گرمشان هم براي استفاده آماده بود كه مأموران امنيت ديگر مهلتشان ندادند. با وجود انواع سلاحي كه در دست داشتند، همچون تروريست‌هاي تكفيري ماشين را هم به عنوان يك ابزار ترور و خشونت به خدمت گرفتند. اتوبوسي را به دل مأموران ناجا زدند و سه نفر را شهيد كردند و بعد با يك سمند به سوي حافظان امنيت شهر حمله كردند. محمدحسين زمين خورد، ماشين از رويش رد شد و ثانيه‌هايي بعد باز به عقب برگشت و براي بار دوم تن زخمي‌اش را زير گرفت.... صبح شهادت بانوي دو عالم بود؛ ايستادگي محمدحسين حداديان مقابل توحش عريان دراويش گنابادي در پاسداران تهران اقتداي عملي‌اش به سيره حضرت زهرا(س) بود و جان دادنش هيئت روضه شب شهادت بانو. پيكر او زخمي و خون‌آلود كنار مزار شهيدان مدافع حرم در امامزاده علي‌اكبر چيذر آرام گرفت تا نمادي باشد بر آنكه اين سرزمين با خون همه شهدا ايستاده است؛ از دمشق تا تهران. 
 اکنون که روبه‌رويتان نشسته‌ام فقط چند روز از شهادت پسرتان گذشته است. قبل از هر صحبتي از شما براي قبول مصاحبه سپاسگزارم، خانم تاجيك چند فرزند داريد؟ 
دو پسر و يك دختر دارم. محمدحسين فرزند وسط بود. ظاهراً خيرالامور اوسطها شد! محمدحسين متولد24 دي ماه سال 1374بود.
سبك و منش فكري و رفتاري محمدحسين چقدر به شهدا و شهادت نزديك بود؟
محمدحسين خيلي حسرت دوران دفاع مقدس را مي‌خورد. با غبطه مي‌گفت: ‌اي كاش من هم در آن زمان بودم. خوش به حال شما كه بوديد. خوش به حال شما كه ديديد. يكي از برنامه‌هاي هميشگي‌اش زيارت كهف‌الشهدا و قطعه شهداي گمنام بهشت زهرا(س)بود.وقتي پيكر دوستان شهيد مدافع حرمش شهيدان كريميان و امير سياوشي را آوردند و در چيذر به خاك سپردند ، حال و هواي عجيبي داشت. ارتباط خاصي با شهدا داشت و هميشه كلام شهدا را نصب‌العين خودش قرار مي‌داد. محمد عاشق شهادت بود. وقتي بحث جبهه مقاومت مطرح شد، همه تلاشش را كرد كه به سوريه برود. 
پس مدافع حرم هم بودند؟ 
بله ، محمدحسين خيلي دغدغه رفتن داشت. يك روز آمد و كنارم نشست و گفت: مامان اگر من يك زمان بخواهم بروم سوريه، مخالفت مي‌كنيد؟ نظرتان چيست؟ گفتم: يك عمر است كه به اباعبدالله (ع) مي‌گويم: بابي وامي و نفسي و اهلي و مالي واسرتي، آقا جون همه زندگي‌ من به فدايت، حالا كه وقتش شده ، بگويم نه نرو؟ همان خدايي كه در اينجا حافظ توست در سوريه هم است. همه عالم محضر خداست.گفت: وقتي تو راضي هستي يعني همه راضي‌اند. عاشقانه تلاش كرد براي رفتن ، اعزام‌ها خيلي راحت نبود. يك روز جمعه صبح براي خواندن نماز صبح بيدار شدم كه دخترم هراسان آمد و گفت: مادر محمدحسين ساكش را بسته و مي‌خواهد برود. رفتم  و گفتم: مي‌روي؟ قبل رفتن بيا چندتا عكس با هم بيندازيم. عكس‌ها را كه انداختيم، بوسيدمش و راهي‌اش كردم. وقتي رفت گفتم با شهادت برمي‌گردد اما مصلحت خدا بر اين بود كه سالم  برگردد. 
از اوضاع آنجا برايتان صحبت مي‌كرد؟ 
بله، وقتي از سوريه آمد از اوضاع آنجا برايم گفت، اعتقادش نسبت به حفظ انقلاب و اسلام بيشتر شده بود. مي‌گفت: مامان نمي‌دانيد چه خبر است؟ خدا نكند آن ناامني كه در سوريه ايجاد شده در ايران پياده شود. مي‌گفت: تا زنده‌ايم محال است به اين خائنان اجازه بدهيم مملكت ما را مانند سوريه كنند. 
به عنوان يك مادر، محمدحسين چطور جواني بود؟
محمد اهل نماز اول وقت ، زيارت عاشورا و هيئت بود. سينه‌زن امام حسين(ع) بود. خيلي اخلاص داشت. بي‌ادعا. هيچ وقت از كارهاي خيري كه مي‌كرد نمي‌گفت. به نظرم مزد اين اخلاص و بي‌ادعا بودن‌هايش را با شهادت گرفت. محمد دنبال اجرايي كردن فرامين رهبري بود. دغدغه حفظ دستاورد‌هاي نظام را داشت . محمدحسين با سن كمش، بصيرت داشت. جريان‌هاي باطل را خوب مي‌شناخت و آگاه به امور بود. محمدحسين مانند كسي كه از ناموسش غيورانه دفاع مي‌كند از انقلاب با غيرت دفاع مي‌كرد. همه عمر بسيجي بود و بسيجي زندگي كرد. مي‌گفت: مامان بصيرتي كه آقا مي‌گويند ان‌شاءالله خدا نصيبمان كند و اگر بصيرت داشته باشيم ان‌شاءالله اين انقلاب به انقلاب صاحب‌الزمان (عج) وصل خواهد شد. 
آنطور كه متوجه شدم رفاقت‌ خاصي بين شما و محمدحسين وجود داشت؟
من سه تا بچه داشتم. خيلي‌ها مي‌گفتند تو يكجور ديگر به محمدحسين نگاه مي‌كني. محمدحسين طوري بود كه اين نگاه ويژه را مي‌طلبيد. هر مادري بچه‌هايش را دوست دارد، اما پيوند بين من و محمد يك پيوند قلبي، آسماني بود. من و محمد خيلي به هم وابسته بوديم. حرف‌هايمان را به هم مي‌زديم. قبل رابطه مادر و فرزندي دوست هم بوديم. انگار حرف‌هاي هم را مي‌فهميديم. مثل روز برايم روشن بود كه محمدحسين ماندني نيست. دخترم الان مي‌گويد: مادر الان مي‌فهمم كه تو چرا به محمدحسين اينقدر توجه داشتي! در اين سال‌ها سعي كردم تا وقتي محمدحسين هست به او خدمت كنم. مي‌دانستم با شهادت مي‌رود اما نه اين مدل شهادت. 
يعني انتظار شهادتش را داشتيد؟ 
من هميشه به امام حسين (ع)‌ مي‌گفتم كه آقا جان اگر اجازه مي‌داديد كه من در روز عاشورا ياري‌تان كنم، دوست داشتم جاي آن صحابه‌اي باشم كه هنگام خواندن نماز براي حفاظت شما با صلابت ايستاد و همه تير‌ها به سر و صورتش اصابت كرد. اين دعاي من بود نمي‌دانم اگر در آن شرايط قرار مي‌گرفتم، مي‌توانستم يا نه! اما اين درخواست را هميشه از امام حسين (ع) داشتم كه محافظ ايشان باشم و درد و بلايشان را به جان بخرم. وقتي به كربلا مي‌رفتم در كنار مزار شهداي 72 تن مي‌گفتم: من به قربان شما كه امام حسين(ع) را ياري كرديد و نگذاشتيد آقاي ما غريب‌تر از اين بشوند. كاش بوديم و فداي شما مي‌شديم. آن روز وقتي پيكر محمدحسين را به اين شكل ديدم، ياد حرف‌هاي خودم افتادم. آن دعايي كه هميشه در سجده‌هايم از امام حسين(ع)تقاضا داشتم، اجابت شد. به محمدحسين گفتم: قربانت بروم من آرزويش را داشتم اما تو به توفيقش رسيدي. خدا را شكر مي‌كنم كه لياقتش را به محمدحسين داد. ما چيزي از خود نداريم، هر چه هست عنايت آل‌الله است. از وساطتت آقا امام زمان (عج) است كه ايشان واسطه همه رزق‌هاي معنوي و روزي‌هاي دنيايي ما هستند و محمدحسين هم رزق معنوي بود كه خداوند به من داد. 22سال يك گلي را به من دادند و من از وجودش لذت بردم بعد هم به سلامت و عافيت به لطف خودشان از ما گرفتند. خدا را شاكرم چه در بودن محمدحسين و چه در شهادتش. 
اگر مي‌شود به موضوع شهادت محمدحسين بپردازيم. شما در جريان حوادث و درگيري‌ها بوديد؟
محمدحسين شب حادثه پيش من بود. به من گفت: مامان پاسداران شلوغ شده و تير‌اندازي است. من گفتم: شما نرو در دل تيراندازي! مسئولان بايد رسيدگي كنند. گفتم: مامان شما بسيجي هستيد، بسيجي هميشه دستش خالي است و سينه‌اش سپر. با عشق مي‌روند، شما نرو . اول حرفي نزد. اذان مغرب را كه گفتند، وضو گرفت و گفت مي‌خواهم بروم هيئت. مي‌دانستم مي‌رود محل درگيري ، مي‌شناختمش، محال بود براي دفاع نرود. هميشه مي‌گفت: همه ما سرباز اين نظام هستيم. وقتي مي‌خواست از در خانه بيرون برود به من نگاه كرد و خنديد. گفتم: محمدحسين من دائم به شما زنگ مي‌زنم . خنديد و گفت: مامان حالا نمي‌خواهد تند تند زنگ بزنيد. گفتم: مامان نرو، بعد دستش را به احترام روي سينه‌اش گذاشت و تعظيم كرد. حرفي نزد حتي يك چشم هم نگفت كه با رفتنش به من دروغ گفته باشد. محمدحسين به هيئت رفت. پسرم به عزاي آل‌الله اهميت مي‌داد. براي عزاي اهل‌بيت لباس مشكي مي‌پوشيد. در ايام فاطميه در هر دو دهه مشكي مي‌پوشيد. محرم كه از راه مي‌رسيد انگار فصل بهار زندگي‌اش از راه رسيده باشد. همه‌اش مي‌گفت دارد محرم مي‌آيد. بعد از شهادت محمدحسين جواني كه همان شب در هيئت حضرت زهرا (س) با محمدحسين آشنا شده بود به خانه ما آمد و برايم تعريف كرد: محمدحسين را در هيئت ديدم و همان شب با هم دوست شديم. سينه زدن‌ها و حال و هواي محمدحسين من را به خودش جذب كرد و شيفته‌اش شدم. لباسش خيس عرق بود. ساعت 11 بود كه ديديم محمدحسين مي‌خواهد از هيئت خارج شود، از محمدحسين پرسيدم: فردا شب هم مي‌آيي؟ گفت: بله،حتماً، من هيئت حضرت زهرا (س) را ترك نمي‌كنم. امروز فهميدم محمدحسين شهيد شده است. من در هيئت با محمد دوست شده بودم اما باوركردني نبود كه محمدحسين  ظرف چند ساعت بعد از آشنايي‌مان، شهيد شده باشد. او با لباس عزاي حضرت زهرا(س) از هيئت خارج شد. ميان هيئت از محمدحسين و دوستانش خواسته مي‌شود كه خودشان را به خيابان پاسداران برسانند. محمدحسين با همان عرق عزاي خانم زهرا(س) كه بر جانش نشسته بود، راهي مي‌شود و بعد هم كه شهادت محمدحسين در نزديكي‌هاي اذان صبح اول اسفند ماه رقم مي‌خورد. 
نحوه شهادتش چطور بود؟ 
وقتي پيكر چاك چاك پسرم را ديدم، به عمق فاجعه پي بردم. البته نگذاشتند همه پيكر را ببينم. وقتي خواستم سينه‌اش را ببينم نگذاشتند و گفتند دست به چيزي نزنيد. همه صورتش سوراخ سوراخ شده بود. نمي‌دانم با چشمانش چه كرده بودند، بيني محمدحسين شكسته بود، هر جنايتي كه از دستشان برمي‌آمد با پسرم كرده بودند. تمام برجستگي‌هاي بدن و صورت محمد حسين را برايم با پنبه درست كرده بودند . وقتي شنيدم محمدحسين شهيد شده، خدا را شكر كردم . محمد آرزو داشت اين مدلي به ديدار معبودش برود. 
بعد‌ها وقتي لحظه شهادتش را شنيدم ياد آن صحنه عاشورا افتادم كه بر پيكر امام حسين(ع) تاختند. شهادتش داستان كربلا را برايم تداعي كرد. ابتدا با تفنگ شکاري به محمدحسين شليک مي‌كنند ، بعد با همان تفنگ به سر و صورتش مي‌زنند. بعد كه محمدحسين دست تنها مي‌ماند با قمه و هر چه در دست داشتند به جانش مي‌افتند و در آخر هم با خودرو از روي بچه‌ام رد مي‌شوند و اين كار را تكرار مي‌كنند. اگرچه دراويش وحشي، اسبي براي تاختن به جان محمدحسين نداشتند اما سوار بر خودرو بر بدن چاك چاكش تاختند و شهادت محمدحسين اينگونه غريبانه رقم خورد. اينها نشان‌دهنده نفرت و كينه دشمنان اسلام و انقلاب است. خدا را شاكرم كه بعد از 1400سال ذره‌اي تنها ذره‌اي از آن درياي مصائب عاشورا را به ما نشان دادند. 

فكرش را مي‌كرديد محمدحسين در خيابان پاسداران تهران به آرزوي هميشگي‌اش برسد؟
نه اصلاً تصور نمي‌كردم در تهران اين اتفاق براي محمدحسينم بيفتد. فكر شهادتش را مي‌كردم اما به اين شكل نه، فكر نمي‌كردم.  اگر اين اتفاق براي محمدحسين در سوريه مي‌افتاد برايم عجيب نبود. اين همه صدمه و جراحت بر پيكرش اگر در سوريه و به دست داعش تكفيري اتفاق مي‌افتاد جاي تعجب نداشت. 
آن روزي كه من محمدحسين را به سوريه فرستادم، منتظر بودم . منتظر اسارت ، جانبازي و شهادتش. مي دانستم آنها رحم ندارند. آمده‌اند كه اسلام را نابود كنند و شنيده و ديده بودم كه چه بلايي سر مدافعان حرم مي‌آورند، اما اينكه يك همچين اتفاقي در ايران، در تهران، در امن‌ترين شهر اسلامي جهان براي پسرم بيفتد ، كمي غيرمنتظره بود. دراويش شقي با هر چه در دست داشتند به محمدحسين ضربه‌ زده بودند. همه نيزه به دست به جان محمد افتادند.فكرش را نمي‌كردم در خود تهران داعشي‌ها اين مدلي لانه كرده باشند. البته لانه هم ندارند اينها مانند گرد هستند، مانند كاهي كه با يك فوت به فنا مي‌روند. فقط اراده مي‌خواهد. شهادت جوانانمان را در تهران در زمان فتنه‌ها شاهد بوديم، اما اين نوع شهادت به اين وحشتناكي نداشته‌ايم. 
چه پيامي براي آن به اصطلاح دراويشي داريد كه به بهانه‌هاي واهي به جان و مال مردم تعدي كرده و جوانان غيور ناجا و بسيج را به شهادت رساندند؟
«جاء الحق و ذهق الباطل ان الباطل كان ذهوقا» فقط همين يك جمله را به آنها مي‌گويم. باطل رفتني است. ما اينها را باطل مي‌دانيم كه نمي‌خواهيم از آنها صحبت كنيم. حالا هر از چند گاهي براي خودشان توهماتي ايجاد مي‌كنند و براي اين توهمات سروصدا به راه مي‌اندازند كه ماندگار نيست. ما اينها را باطل مي‌دانيم. 
محمدحسين وصيتي داشت؟
محمدحسين خيلي روي حجاب تأكيد داشت. غيرتي بود. ما تذكر در مورد رعايت حجاب از طرف او نداشتيم اما اگر حتي اقوام را در بيرون از منزل مي‌ديد كه حجاب درستي نداشتند توجه نمي‌كرد و گاهي آنها پيش من گله مي‌كردند كه محمدحسين ما را در خيابان ديد و سلام نداد و توجهي نكرد. من هم مي‌گفتم حجابتان را رعايت كنيد تا محمدحسين به شما سلام كند. تا مادامي كه اينطور هستيد توجه نمي‌كند. 
خانم تاجيك در پايان اگر صحبتي داريد بفرماييد.
من به عنوان يك مادر دلشكسته از همه جوانان غيور كشورم عاجزانه درخواست مي‌كنم كه ‌اي عزيزان من، فرزندان من، براي اينكه راهمان را گم نكنيم ، بايد به نوري گره بخوريم و چراغ راه زندگي‌مان قرار دهيم. حالا خودتان انتخاب كنيد. يك بزرگي را، يك بصيري را تا در اين دوره كه هزاران گروه انحرافي و شيطاني قارچ‌گونه رويش مي‌كنند ، از مسير اصلي زندگي‌مان خارج نشده و راه را گم نكنيم تا مثل شهدا عاقبت بخير شويم. 
براي مردم كشورم هم پيام دارم. از اين اغتشاشات و فتنه‌هاي كوچك و بزرگ‌ ترس به دل راه ندهيد چون دلاوران غيوري چون فرزند شهيد من در اين سرزمين وجود دارند كه خداوند اين انقلاب را زير سايه امام زمان(عج) از همه بلاها حفظ خواهد كرد و من ايمان دارم كه اتفاق خواهد افتاد. همانطور كه امام خامنه‌اي فرمودند: اين انقلاب مسيرش را ادامه مي‌دهد و كور باطل‌ها نمي‌توانند ببينند. اما اين انقلاب در حال رفتن و به كمال رسيدن خودش است. 
از شما و روزنامه‌تان قدرداني مي‌كنم. روزنامه جوان جزئي از خانواده ما است و من از همه همكاران رسانه‌اي‌تان در پوشش اخبار صحيح حوادث اخير سپاسگزارم و مي‌دانم در اين مسير دشواري‌هاي زيادي را تحمل كرده‌ايد. 

 
 شادی روح مطهر همه  ی شهدا از صدر اسلام تا به حال  صلوات
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم واحشرنا معهم واهلک اعدائهم اجمعین

اللهم الرزقنا توفیق شهادة  فی سبیلک
الهی بحق عمه ی سادات «
عجل لولیک الفرج»


التماس دعای فرج















1 تشکر شده از کاربر قمرخانم برای ارسال مفید :
مدافع حرم313 ,



  می پسندم 1     0  1 
 
 
تعداد پسند های ( 1 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : قمرخانم

گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
پسرم را در قلب تهران به شيوه داعشي‌ها شهيد كردند
چهارشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۶ ۰۹:۱۹ قبل از ظهر نمایش پست [1]
بانو
rating
شماره عضویت : 47
حالت :
ارسال ها : 6234
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 1183
دعوت شدگان : 16
اعتبار کاربر : 92776
پسند ها : 4934
حالت من :  Sepasgozar.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (13).jpg
تشکر شده : 14911
وبسایت من : وبسایت من



رهبر معظم انقلاب اسلامی، در منزل شهید «محمدحسین حدادیان» از شهدای اغتشاشات اخیر تهران حضور یافتند.

جوان آنلاین: حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی، شب گذشته در منزل شهید محمدحسین حدادیان از شهدای اغتشاشات اخیر تهران حضور یافتند.

رهبر معظم انقلاب در این دیدار، یک جلد کلام‌الله مجید به خانواده شهید حسین حدادیان هدیه کردند.

            
   تصویر قرآن اهدایی رهبر معظم انقلاب به خانواده شهید حدادیان



  می پسندم        0 
















امضای کاربر : قمرخانم

گزارش پست !


امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد


برچسب ها
پسرم ، را ، در ، قلب ، تهران ، به ، شيوه ، داعشي‌ها ، شهيد ، كردند ،

« شهادت یعنی… | اکبر زوار جنتی (از شهدای حمله صهیونیستها به فرودگاه تی۴ سوریه) »

 











انجمن یاران منتظر

چت روم یاران منتظر

چت روم و انجمن مذهبی امام زمان



هم اکنون 06:26 بعداز ظهر