آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
چهارشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۷ ۱۲:۲۷ قبل از ظهر
|
|||||
عضو
شماره عضویت :
3401
حالت :
ارسال ها :
977
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
200
اعتبار کاربر :
1499
پسند ها :
144
تشکر شده : 243
|
به یاد شهدای گمنام
همیشه یک پیمانه برنج بیشتر می ریخت هر عید برای نوجوانش لباس عید می خرید یک روز ، جوانی را توی تلویزیون نشانم داد : ببین چقدر شبیه سعید است ! اصلاً سعیدش همه جا بود حتی توی تلویزیون سال 89 . چند روز پیش بنیاد شهید برای پسرش مراسم گرفت نرفت ! حتی یک بار هم سر قبر خالی پسرش که فقط محض یاد آوری بود نرفت می گفت هدیه را پس نمی گیرند ، جلو ملائکه از خدا خجالت می کشم بروم دنبال پسرم ! آخرین باری که پسر این زن با یک ساک خالی از خانه رفت 27 سال پیش بود هنوز برنگشته !! شما را به خدا اینقدر بلند نگویید با پذیرش قطعنامه جنگ تمام شد این زن ، پسرش را در جنگ جا گذاشته یک وقت می شنود ! نه که او نداند جنگ تمام شده حتی می داند که هدیه را پس نمی گیرند او شماره همه روزهای جنگ را حفظ است ! ... احیاناً خبری نشانی از پسرش ندارید ؟! احیاناً پلاک پسر او گردن شما نیست ؟! ... یا مفرج هم یعقوب علیه السلام چشم هایش غربت یک انتظار 27 ساله را دارد ... " او یک مادر است "
منبع :
روزنامه کیهانمی پسندم 0
|
|||||
|
اطلاعات نویسنده |
پلاک پسرم گردن شما نیست؟
دوشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۹ ۱۰:۳۶ قبل از ظهر
[1]
|
|||
عضو
شماره عضویت :
3401
حالت :
ارسال ها :
977
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
200
اعتبار کاربر :
1499
پسند ها :
144
تشکر شده : 243
|
می پسندم 0
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
پلاک پسرم گردن شما نیست؟
شنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۹ ۰۸:۵۹ بعد از ظهر
[2]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
499
حالت :
ارسال ها :
4733
محل سکونت : :
حریم قدس
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
1101
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
74582
پسند ها :
4202
تشکر شده : 5426
|
قصه میگویم برای اهل دلتا نگردم پیشه مولایم خجل باز هم یکی بود و یکی نبود باز هم زیر همین چرخ کبود مادری خسته دل و رنجیده داغ فرزند شهیدش دیده آمده کنار قبر پسرش عقده واکرده برای جگرش... پسرم تا که شهیدان بودند آسمان آبی بود مهربانی و صفا بود و امید همه چون آئینه با هم یکرنگ سینه ها بوی محبت میداد خاک هم بوی شهادت میداد چشم ها پائین بود حرف یکرنگی بود ظاهر و باطن افراد به هم فرق نداشت ! همه ی خانم ها زیر چادر بودند صحبت از تقوا بود همه جا زیبا بود پسرم سنگ صبوره دل من ای امید من و ای شاهد تنهایی من چند سالی است نصیبه دل من غم غربت شده است خسته ام زین همه تزویر و ریا خسته ام از همه ی مردم شهر تو دعا کن که بمیرم پسرم تو دعا کن که بمیرم پسرم... همه بر زخم من انگار نمک می پاشند نام های شهدا را زاماکن همه بر میدارند از دل خسته ما بی خبرند ای عزیز دل من ای پسرم پسرم،درده دل بسیار است چه بگویم دل خونی دارم گله دارم گله از بعضی ها به خدا سخت زمینی شده اند ! فکر کارند همه،فکر کارند و پی پست و مقام اند همه فکر اندوختن ثروت و مال اند همه خط کج گشته هنر بی هنرها همگی خوب و هنرمند شدند در مجالس و سخنرانی ها تکیه و هئیت ها جای زیبای شهیدان خالی است یا اگر هست از آن بوی ریا می آید... آه ای مردم شهر که چنین در دل خود غوطه ورید نکند پا بگذارید به خون شهدا ! دل فرزند شهیدی نکند تنگ شود جان زهرا(س) نگذارید که این فاصله فرسنگ شود خواب غفلت به خدا گوشمان پر کرده چشممان را بسته همه در خواب خوشیم همه در فکر تجمل هستیم فکر روز و شب ما نان شب است غافلیم کوفه پر از آه شده کوچه های تنها همه پر چاه شده و علی سید،رهبر تنهایی بر سر چاه زمان،با دل تنهایش درد و دلها دارد بر سرهر چاهی اشک ها می بارد... آه ای مردم شهر،آه ای هیئتیان،آه ای سینه زنان،آه ای گریه کنان،آه ای مسئولین ! نکند پا بگذاریم به خون شهدا نکند نام شهیدان رود از خاطره ها نکند مادر و فرزند شهید،بوی غربت گیرند به خدا یک یک ما مسئولیم ! باید اینجا همه مان کرب و بلایی باشیم صادق و پاک و خدایی باشیم... گرفته شده از سایت ستاد کنگره مهندسین شهید می پسندم 0
|
|||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
برچسب ها
|
پلاک ، پسرم ، گردن ، شما ، نیست؟ ، |
|