آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۹۷ ۱۲:۵۹ بعد از ظهر
|
|||||
حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد – راهکارهای درمان وسواس فکری و عملیبرنامه سمت خداموضوع برنامه: راهکارهای درمان وسواس فکری و عملی كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد تاريخ پخش: 08-03-96 بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین حاج آقای فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. در ادامهی بحث عوامل غم و شادی، یکی از چیزهایی که غمها را از بین میبرد و شادی و فرح و سرور ایجاد میکند، جدا شدن از افکار باطل است. افکار باطل و خیالات باطل و توهمات و وسواس عملی. آنهایی که دچار وسواس فکر و یا عملی میشوند، بحران غم و فشار روحی و افسردگی آنها را میگیرد و اگر بتوانند از این حالت افکار و خیالات باطل بیرون بیایند، راحتی و خوشی و آسایش به اینها برمیگردد. دو سه نکته قبل از شروع بحث عرض کنم، یکی اینکه ما از اول عذرخواهی میکنیم. ممکن است پنج درصد، ده درصد افراد مبتلا به وسواس باشند و ما وقت باقی افراد را میگیریم. ولی به آنها هم باید عرض کنیم که این بحث به درد نود درصد دیگر هم کاملاً میخورد. چون نکتههای مهمی دارد و شاید حدود بیست اصول اولیه در اسلام را پیدا کردم که بحث آسان گیری است، یُسر است. اصالت و صحه است. بحث اصل طهارت است. بحثی است که به درد همه میخورد. بیان بسیاری از مسائلی است که انسان مبتلا به وسواس فکری و عملی نمیشود و یا زمینه وسواس فکری و عملی در خیلیها هست، در واقع بحث ما یک پیشگیری برای آنها خواهد بود. کم خانواده یا فامیلی هست که یکی دو نفر وسواسی در آن نباشند. ما میتوانیم با طرح این مسائل کمک کنیم و آنها را هم از آن بحران نجات بدهیم انشاءالله. از عزیزان تقاضا دارم که اگر در خانوادهشان افراد وسواسی هستند تلفن بزنند و خبررسانی کنند که این بحث را گوش بدهند. چون ما شش جلسه در مورد وسواس صحبت کردیم. خیلیها به ما اعتراض میکنند که ماه رمضان ماه خداست. ماهی است که باید از خدا و توحید و بهشت بگویید. در مورد اخلاق و عرفان بگوییم. شما بحث وسواس را در ماه خدا میگویید؟! در واقع خود شیطان ما را بازی میدهد. ما چیزی که باید صرف اهم و مهم کنیم صرف پایینتر میکنیم. در این ماه شیطان در غل و زنجیر است و بهترین فرصت است که ما ریشه وسواس را بکنیم. افراد زیادی به ما گفتند که بحث وسواس شما واقعاً تأثیرگذار بود و ما را از قطار وسواس پیاده کرد. خیلی تشکر کردند. گفتند: در طول این مدت همه بحثها یک طرف و این بحث یک طرف! عزیزان به سایت سمت خدا یا کانال برنامه مراجعه کنند، بحث وسواس آنها هست. بحثها هم کتاب و سیدی میشود و در دسترس قرار میگیرد. بحث وسواس فکری خیلی زیاد است. بحث وسواس عملی را در سه بخش خدمت عزیزان عرض میکنیم. بحثی که امروز خواهیم داشت خطرها و هشدارها و مضرات وسواسی بودن است. اینکه آدم بداند این واقعاً دام بزرگ شیطان است. انسان را سخت مبتلا میکند. بحث امروز ما حالت هشدار و انذار دارد. ولی بحثهای بعدی ما خیلی سبک است. اصولی است که خیلی احکام دین ما را آسان میکند و همچنین راههای درمان وسواس است که اگر عمل کنند خیلی سریع راحت میشوند. امروز یک مقدار بحث ما تند و هشدار دهنده است برای اینکه اول باید مریض را بترسانیم. همه عزیزانی که مبتلا به وسواس هستند، کم، متوسط یا زیاد، واقعاً این را بپذیرند که وسواس عملی و فکری یک مریضی است. یک عیب و نقص است و ناهنجاری است. خیلیها قبول نمیکنند و این بسیار خطرناک است. جهل مرکب است، یعنی نمیداند و نمیداند که نمیداند. بپذیرند و بگویند: مرض وسواس یک مرض خطرناک و خانمان سوز است. ناهنجاری روحی و جسمی است. عادتهای ناپسند، یک نفر عادت به مواد مخدر پیدا میکند که گاهی خطرش کمتر است. چون وسواسی که باعث طلاق شده و باعث از بین رفتن خانوادهها شده است، باعث انزوا و خود درونی شده است و از مسائل اجتماعی فاصله گرفته است، خطر را جدی بگیرند. در قرآن خدای متعال میفرماید: «وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِين» (بقره/168) از گامهای شیطان هیچوقت پیروی نکنید، شیطان در قرآن به عدو مبین تعبیر شده است. دشمن آشکارای ماست. یعنی در فکر و اندیشه ما توهم ایجاد میکند. «مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ، الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ، مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ» (ناس/4-6) چه شیطان انسی و چه شیطان جنی میآید و فکر منفی به آدم میدهد و بعد هم عملهای منفی به آدم ارائه میدهد. به عنوان دشمن آشکار ماست. وسواس فکری فکر نکنید که یک ذرهاش کم است، نه! یک ذرهاش هم خیلی زیاد است. آنهایی که سیگاری میشوند و یک اعتیادی پیدا میکنند، اول از یک ذره شروع میشود. با یک نخ سیگار شروع میشود. مثل لباسی که وقتی میخواهی یک قسمتش را بشویی، اما بعد میبینی کل لباس خیس شده است. یعنی آب درونش نفوذ میکند و بالا میآید. وسواس از مرضهای خطرناکی است که باید در نطفه خفه کنیم. اگر خودمان و بچههایمان یا اطرافیان ما خیلی زیاد آبکشی میکنند و حالت وسواس دارند باید فوری پیشگیری کنیم و نگذاریم رسوخ کند و نفوذ کند که بعد حل کردنش مشکل است. لذا انسان باید خیلی مواظب باشد که همان اول وسواسی را در نطفه خفه کند. وسواس بودن را یک گناه تلقی کنیم و نگوییم: بهتر است آدم وسواس نباشد. نه! همینطور که دروغ و شراب حرام است و خیلی از گناههای دیگر، غیبت و تهمت و مال مردم را خوردن حرام است، وسواس عملی به عنوان یکی از گناهان کبیره است. به عنوان یک ناهنجاری، گناه شرعی و عرفی و عقلی و اخلاقی، یعنی کسی که ده بار وضو میگیرد، زیاد آبکشی میکند، فقط یک گناه نمیکند. چندین گناه مرتکب میشود که یکی اسراف و گناه کبیره است. تلف کردن عمر است، ضرر زدن به خود ماست. پس به عنوان یک گناه نه به عنوان یک امر مکروه و ناپسند که نکنیم بهتر است. نه! گاهی از این بالاتر حتی به عنوان بدعت در دین است. بدعت گذار بدترین انسانهاست. یعنی چیزی که در دین نیست، به اسم دین وارد دین میکند. یعنی بدعت گذار بدترین انسانها هستند. در کنار حکام و ظلمه و طاغوتها قرار میگیرد. ما با وسواسی بودنمان یک بدعتی در دین میگذاریم، بچهها و شاگردها و رفقای ما در آن بدعت وارد میشوند. کسی که بدعت بگذار، تا ثریا میرود دیوار کج! یعنی در تمام گناهها شریک است. پس یک گناه خطرناک است. یک روایت از اصول کافی، جلد اول، باب اول، حدیث عقل و جهل، حدیث ششم بخوانم. یک شخصی «ذَكَرْتُ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ ع رَجُلاً مُبْتَلًى بِالْوُضُوءِ وَ اَلصَّلاَةِ» به امام صادق(ع) عرض کردم: آقاجان، یک رفیقی داریم، مردی هست در وضو و نمازش وسوسه دارد. تکرار میکند. زیاد آب میکشد و یا زیاد تکرار میکند. آدم عاقلی است، «وَ قُلْتُ هُوَ رَجُلٌ عَاقِلٌ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ وَ أَيُّ عَقْلٍ لَهُ وَ هُوَ يُطِيعُ اَلشَّيْطَانَ» این عقل ندارد! امام صادق فرمود: اصلاً عقل ندارد. جزء مجانین است چون مطیع شیطان است. بنده خودم وقتی میخواهم غسل کنم یک دقیقه طول میکشد. وضو سی ثانیه، «الوضوء غسلتان مسحتان» یعنی وضو دو شستشو است، شستشوی صورت و دست، دو تا هم مسح سر و مسح پا، واقعاً این دینی که به این راحتی است، من تعجب میکنم از آدمهایی که با توهمات شیطانی چه چیزی را سنگین کردند؟ بعضیها نیم ساعت وضو میگیرند. چند ساعت در حمام خودشان را میشویند. حضرت فرمودند: این عقل ندارد و تحت فرمان شیطان است. راوی تعجب کرد و گفت: «فَقُلْتُ لَهُ وَ كَيْفَ يُطِيعُ اَلشَّيْطَانَ» به حضرت فرمود: این وضو و نمازش را تکرار میکند. این مطیع شیطان نیست! حضرت فرمود: «فَقَالَ سَلْهُ هَذَا اَلَّذِي يَأْتِيهِ مِنْ أَيِّ شَيْءٍ هُوَ فَإِنَّهُ يَقُولُ لَكَ مِنْ عَمَلِ اَلشَّيْطَانِ» شک داری؟ برو از خود بپرس. بگو: وقتی میگویند: وضو و غسل و شستشو یکبار، نمازت را تکرار نکن و تو چند بار تکرار میکنی، چه کسی میگوید؟ خودش میگوید: خدا شیطان را لعنت کند!!! این کار شیطان است. یعنی وجدانش میگوید: این کار شیطانی است. ولی مبتلاست و نمیخواهد شیطان را رها کند. عقل از دین بالاتر است. روایتی که در همین فصل اصول کافی است. جبرئیل دین آورد، عقل آورد و حیاء، به حضرت آدم گفت: یکی را انتخاب کن. حضرت آدم عقل را انتخاب کرد. در کنار دین و حیاء، جبرئیل به دین و حیاء گفت: شما بلند شوید بروید. گفتند: ما نمیرویم. هرجا عقل باشد همانجا هستیم. ما شاخ و برگ عقل هستیم. یعنی عقل حتی از دین بالاتر است. یعنی با وسواس دارد عقل و ریشه خودش را میکند. ریشه و اصالت و هویت خودش را از بین میبرد. در روایت دیگر امام صادق فرمود: «ما قسم الله للعباد شيئاً أفضل من العقل، فنوم العاقل أفضل» خدا در عالم هستی نعمتی بالاتر از عقل بین بندهها تقسیم نکرده است. حتی خواب عاقل عبادت است. وسواسی ریشه به عقل و عقلانیت ما میزند. عقل ما را از بین میبرد. بیاییم از وسواسی پیاده شویم. مضرات وسواسی بودن چیست؟ یکی از بهترین نعمتها نعمت آرامش و نشاط و امید است. راحت زندگی کردن و راحت خوابیدن و آزاد بودن است. ولی آدم وسواسی اضطراب دارد. شما از هرکس وسواس دارد بپرسید. هرجا میرود میگوید: وضویم چه میشود؟ غسلم چه میشود؟ آب کشیدنم چه میشود؟ دست به سیاه و سفید نمیزند. حالت قرنطینه برای خودش و اطرافیانش درست میکند. شریعتی: اساساً آدمهای وسواسی معذّب هستند. حاج آقای فرحزاد: یعنی از همین حالا جهنمش شروع میشود. بیاییم محض رضای خدا در دهان شیطان بزنیم. ماهی است که شیطان در غل و زنجیر است، شک نکنید خدا به شما کمک میکند. اصلاً کلمه یأس و ناامیدی و نمیشود را کنار بگذارید. ما کسانی را داشتیم که پنجاه سال وسواس بوده است. ولی با آنها صحبت کردیم و راحت شدند. کلمه نمیشود و نشد را کنار بگذارید. چه وقت شیطان شش دانگ سوار میشود؟ وقتی که طرف را ناامید میکند. یعنی همه درها را به رویش میبندم و سوارش میشوم و دیگر تمام میشود. ولی اگر امید و روزنهای باشد شیطان عقب نشینی میکند. یکی از خطرهای وسواس عملی، این است که آرامش و رفاه و خوشی را از آدم میگیرد. ترس و وحشت در آدم ایجاد میکند. آدمهای وسواسی از زندگی لذت نمیبرند. اطرافیانشان هم در زحمت و فشار میافتند. بیاییم برای آرامش خودمان و آخرتمان و معنویت خودمان، خدا میگوید: اگر تو حرف میشنوی، در مقام امن و آسایش تو حرف شیطان را گوش میکنی و شیطان هم شما را در اضطراب میاندازد. یکی از خطرهای وسواس این است که در همه چیز تشکیک و تردید میکند. یعنی آدمی که شکاک است، میگوید: در خانه را بستم یا نبستم!؟ فلان کار را کردم یا نکردم؟ دارو را خوردم یا نخوردم؟ اینها را باید ریشه کن کرد. اگر در سجده شک کردی فلان ذکر را گفتی، نباید اعتنا کنی. اصلاً اهمیت نده. راههایش خیلی فراوان است. در آیات قرآن و روایات ما تمام درهای وسواسی را بستند. ولی متأسفانه نمیدانم شیطان چطور آمده و نفوذ کرده است؟ تشکیک در همه چیز حتی در کارهای معمولی برایش پیش میآید و حتی شیطان کم کم در اعتقاداتش هم نفوذ میکند. میگوید: از کجا قیامت حق است؟ از کجا خدایی هست و بهشت و جهنمی هست؟ به همه چیز پشت پا میزند. از کم شروع میشود، ولی این تشکیک به اعتقادات هم سرایت میکند. پس بیاییم در نطفه خفه کنیم. ما پنجاه سال حرف شیطان را گوش دادیم، دو روز هم حرف فرحزاد را گوش بدهیم. به بعضی از وسواسیها میگویم: شما پنجاه سال به حرف کسی که گفت: تکرار کن، نشد، گوش دادی. حالا العیاذ بالله من هم شیطان، دو روز هم به حرف من گوش بده. به اندازه یک شیطان به حرف من هم گوش بده. یکی دیگر از خطرهای وسواسی این است که دچار توهم میشوند. مرحوم آیت الله شبیری پدر آیت الله شبیری زنجانی هستند. کتابی دارند «الکلام یَجُرُ الکلام» که داستانهای وسواسی را آنجا آورده است. میگوید: یک خانمی سرش را تکان نمیداد و همینطور مینشست. حتی نمیخوابید! گفتند: چرا؟ گفت: بالای سر من یک ظرف بلوری است، اگر تکان بدهم میافتد. هرچه میگفتند: اینطور نیست، میگفت: هست! توهم داشت. آخر نزد یک روانشناس بردند. یک ظرف نامرئی بالای سرش گذاشت گفت: عیب ندارد من میخواهم این ظرف تو را بشکنم که خیالت راحت شود. اول پذیرفت که بله بالای سر شما شیشه است! چطور این را نگه داشتی؟ بعد یک چیزی زد و شکست، خانم گفت: حالا راحت شدم! یعنی یک توهمی دارند که گاهی میگویند: میترسم پاک نشده باشد. این توهم و خیال است. در مورد شیخ انصاری یک از مراجع نقل میکنند که سابق حمامها خزانه داشت. یعنی مثل الآن خیلی بهداشتی هم نبود. حوضچهای بود که آنجا همه خودشان را میشستند و غسل میکردند. دید یک بنده خدایی هی درون آب میرود و غسل ارتماسی میکند و بیرون میآید و میگوید: نشد! دوباره، سه باره! توهم داشت. شیخ انصاری به او گفت: چرا نشد؟ گفت: من وقتی درون آب میروم پاک هستم. ولی آب بخار کرده است، این بخار همینطور وصل است تا توالتها، این بخار به توالتها میرسد، من درون این بخار میآیم، نجس میشوم. ببینید شیطان چطور توهم ایجاد میکند؟ شیخ انصاری برای اینکه توهم او را باطل کند، گفت: درست است این بخارها وصل به توالتهاست، از این طرف هم وصل به آب کُر است. این بخارها پاک میشود. گفت: خیالم را راحت کردی. خوب شد! گاهی خیلی از افراد مسائل را بلد نیستند. اگر من هزار سال با لباسی که نمیدانم نجس است نماز بخوانم، همه میگویند: قبول است و صحیح است. من نمیدانستم لباسم نجس است. نماز خواندم و نمیدانستم. عیب ندارد. اگر بدانی نباید بکنی، ولی نمیدانستی عیب ندارد. خیلی از مسائل بر اثر ندانستن و خیال است. میگویند: یک بنده خدایی در خزینه رفته بود و درون آب میرفت و میگفت: نشد، غسلم درست نشد. یک سید بزرگواری آنجا بود و دید این ول نمیکند و چند ساعت طول کشیده است. دستش را پشت گردن این وسواسی انداخت و او را درون آب کرد. نیم دقیقه نگه داشت و دیگر هرچه دست و پا میزد، او زورش زیاد بود و نمیگذاشت بیرون بیاید. بعد او را رها کرد، وقتی بیرون آمد. گفت: شد؟ گفت: به جدت شد! بخاطر اینکه همه روزنههایم آب رفت. بعضی فکر میکنند درون گوش هم باید آب برسد. نه! چنین چیزی نیست. بعضیها توهم دارند و یکی از خطرهای وسواس توهم است. یکی از خطرهای وسواس بدبینی به دیگران است. یعنی میگوید: این خانم نجس است. این شوهر نجس است. این بچه نجس است. این مهمان نجس است. وضو و غسلش درست نیست. حتی وسواس فکری گاهی به جایی میرسد که دربارهیئ شوهرش شک میکند. آقا دربارهی خانمش شک میکند و ما فراوان داشتیم از خطرهای جدی حالت روانی، خطر وسواس فکری و شک کردن در دیگران است. نسبت به دیگران بدبین میشود. هرکاری میخواهد بکند، مسافرت برود، به همه بدبین است. این حالت بدبینی زندگی و آسایش را به هم میریزد. بنده افرادی را سراغ دارم که بخاطر وسواس شدید و بدبینی منجر به طلاق و درگیری و قطع رابطه با فامیل شده است. بزرگواری به من فرمود: خانمی در خانواده ما هست که وسواس دارد. جایی نمیرود. میگوید: هرکجا دست میگذارم، پا میگذارم نجس است. سالی یکبار میآید و یک گوشه مینشیند و زندگی ندارد. راحتی ندارد. من نمیدانم با شوهر و بچهها چطور زندگی میکند. میگفت: خیلی خطرناک است. شریعتی: چطور راضی میشوند اینطور زندگی کنند؟ حاج آقای فرحزاد: وقتی دچار بحران میشود، یعنی گردونهای که شیطان او را میچرخاند، حضرت فرمودند: وقتی شیطان میآید مخ ما را میزند اوست که فرمان میدهد. ما میخواهیم به یاری خدای متعال این فرمان را از دست شیطان دربیاوریم. یکی دیگر از آثار خطرناک وسواسی نابودی خود و دیگران، ایذاء خود و دیگران، آزار جسمی، آزار روحی، ما چقدر در سمت خدا در مورد حق الناس صحبت کردیم. به ما میگویند: شما دائم میگویید: ببخش، ببخش! خدا میداند شاید بیشتر در مورد اینکه ظلم نکنید، حق الناس گردن شما نباشد. خانمی به ما پیام دادند که برادر من هکتار هکتار زمینهای مرا بالا کشید، ارث مرا نداده است. شما میگویید: ببخش! ما ده برابر آن گفتیم که حق مردم را نخورید. حق دیگران را بدهید. در مورد حق الناس صحبت کردیم. ما هم به ظالم میگوییم: ظلم نکن. هم میگوییم: تا جایی که میشود و صلاح است ببخشید. این حدیث را بارها خواندیم که بعد از نماز صبح پیغمبر خدا فرمودند: از طایفه بنی النجار کسی هست؟ گفتند: چه کار دارید؟ فرمود: یک کسی از این طایفه شهید شده و به خواب من آمده که بخاطر سه درهم که به یک یهودی بدهکار بوده است، او را حبس کردند و گرفتار است. بروید پیدایش کنید و بدهی او را بدهید و آزادش کنید. حق الناسی که بخاطر سه درهم طرف گرفتار است، آدم وسواسی به جسمش ضرر میزند، به روحش ضرر میزند، به شوهرش و به بچههایش، به محیطش ضرر میزند. من معتقد هستم، اگر وسواسیها آبریزیهایشان را کم کنند، آقایی به من گفت: خانمی در شهر ما هست، 9 شب حمام میرود و 9 صبح بیرون میآید. یعنی آنقدر آب مصرف میکند که وقتی خسته میشود همانجا پتو میاندازد و میخوابد و میگوید: تمیز نشدم. کسی هم مدتی قبل به من گفت: قبض آب من یک میلیون و هشتصد هزار تومان آمده است. در یک خانه صد متری، یعنی خانم من دائم وسواس دارد و همینطور آب باز است. اینها گناه نیست؟ حق الناس نیست؟ یعنی شما حق هفتاد میلیون را ضایع میکنی؟ حق الله و حق النفس هم هست. امروز هشدارهای ما جدی است، از کنار راهحلها راحت نگذرید. شما وضو میخواهی بگیری، غسل میخواهی بکنی، یا حتی کسانی که روزه میخواهند بگیرند. اگر برای بدن ضرر داشته باشد، حرام است. یکی از وسواسیهایی که در جامعه ما فراوان گرفتار هستند، آقا دکتر میگوید: ضرر دارد. خودش تشخیص میدهد ضرر دارد. اطرافیان میگویند: ضرر دارد. میگوید: نه من باید روزه بگیرم! حرام است. مرحوم دولابی میفرمودند: روزه خوردن آدمهای متدین سختتر از روزه گرفتن است. یعنی نه اینکه یقین به ضرر، خوف خطر، احتمال ضرر، اگر این بچه تازه بالغ شده است یا مریض احتمال خوف است، «يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَ لا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْر» (بقره/185) خدا از ما سختی نمیخواهد. من میگویم: نه، خدا از من سختی میخواهد. خدا داد میزند در آیه روزه که ما از شما آسانی میخواهیم. مثل زمان پیغمبر که فرمودند: آنهایی که مسافرت میروند، روزه نگیرند. گفتند: نه ما روزه میگیریم. مریض هستند روزه نگیرند. این حرام است و بدعت است. خیلی هستند که میدانند روزه برایش حرام است، ولی میگیرد. خدا به روزه ما نیاز ندارد! حرام است و برایت گناه مینویسند. ما حرف گوش نمیدهیم. مشکل بزرگ وسواسیها این است که حرف گوش نمیدهند. حاضر هستند حرف شیطان را گوش بدهند. به دلم نچسبید، دلم میگوید: پاک نشد. خوب دلت را رها کن و یکبار هم حرف خدا را گوش بده. آدمهای وسواس و شکاک درست نمیتوانند واجباتشان را انجام بدهند، گناه روی گناه، ضرر به خود و ضرر به جامعه، اسراف، تضییع عمر و تضییع وقت، ناراحتی اعصاب، تمام وسواسیها ناراحتی اعصاب دارند. یک خطر وسواسی مسری بودنش هست. ما داشتیم عالمی وسواس بوده، نوه و نتیجههایش هم وسواس شدند. بابا شما به خودت رحم نمیکنی به دیگران رحم کن. آیت الله مظاهری کتابی دارند به نام درمان وسواس، دوستانی که تمایل دارند پیامک بدهند که کتاب برایشان ارسال شود. خیلی مطالب قشنگی را نوشتند و ایشان خیلی با وسواس مبارزه کردند و کار کردند و خیلیها را درمان کردند. در این کتاب نوشتند که حاج شیخ عبدالکریم حائری آمدند بروند مدرسه فیضیه نماز بخوانند، درس بدهند. دیدند یک طلبهای سر حوض نشسته هی وضو میگیرد. ده بار، بیست بار، یکی دو روز این همینطور با آب مشغول است. یک چیزی در گوش او گفتند و دیگر از فردا تمام شد. به او گفتند: آقا به شما چه گفت؟ آقا فرمودند: شما روحانی هستی. الگوی دیگران هستی. اگر تو بخواهی اینطور وضو بگیری، بقیه مریدهای تو هم از شما تقلید میکنند. این کار شما حرام اندر حرام است. یکوقت آدم در خلوت گناهی میکند و به خودش ضرر میرسد. یکوقت یک سنت غلطی میگذارد که به همه سرایت میکند. یکی از خطرهای وسواس این است که واجبات را گاهی ترک میکنند. گاهی وسواس حاد که میشوند دیگر نماز نمیخوانند. روزه نمیگیرند، به اعتقادات پشت پا میزند. یک آقایی که اگر اسم ببرم، همه او را میشناسند. گفت: خانم من وسواس است. خانه قرنطینه است. حق نداریم به لباس و کفشش دست بزنیم. نزدیکش برویم. گفت: یکبار من میخواستم از این اتاق به اتاق دیگر بروم، کفش جلوی پا نبود، پایم را در کفش ایشان کردم که بروم. داد و فریاد که چرا پایت را در کفش من کردی. شوهرش عالم و روحانی بود. گفت: خانمم را مکه بردم، به خانه کعبه روی کرد، گفت: ای خدا تو را قسم میدهم به هرکس و هرچه که دیگر مرا نطلب، من نمیخواهم زیارت تو بیایم! اینجا نجس است. من اینجا میآیم نجس میشوم. زن روحانی کارش به جایی رسیده که مکه میآید و اینطور میگوید! ما حدیث داریم کسی مکه میرود آرزو کند که دیگر برنگردد، عمرش کوتاه میشود. میگویند: وداع کن. بگو انشاءالله برگردم. این خانم قسم میدهد که خدایا مرا برنگردان. این خیلی خطرناک است. یعنی گناه روی گناه، تاریکی روی تاریکی و همه چیز مختل میشود. پس این هشدارها را جدی بگیریم. کانون خانواده به هم می خورد، طلاق و جدایی ایجاد میشود. بسیاری از افراد وسواسی نمیتوانند ازدواج کنند. بسیاری از خانوادهها به من مراجعه کردند، میگوید: خانم من میگوید: من وسواسی هستم و نمیتوانیم صاحب اولاد شویم. بچه را چطور نگهداری کنیم؟ زندگی دنیا و آخرت و روح و جسم و ظاهر و باطن و فرد و جامعه و همه چیز را متلاشی میکند. شریعتی: خیلی نکات خوبی را شنیدیم. انشاءالله به برکت این روزها و شبهای بسیار نورانی خداوند کمک کند که انشاءالله از این قید و بند رها شویم و آنهایی که اهل وسواس هستند از این قطار پیاده شوند و خبرهای خوشش را به ما بدهند. شریعتی: اگر نکتهای باقی مانده بفرمایید و خداحافظی کنیم. وسواسها خیلی خطرشان جدی است. عمر و مال و جان خودشان و اطرافیانشان ضایع میشود. ولی هیچوقت ناامید نباشند. اطرافیان هم دیگر سرکوفت نزنند و ملامت نکنند. ما راه حلها را هفتهی آینده میگوییم. وسواسی نیاز به آرامش دارد. اینکه همه به او حمله کنند و آرامش او را بر هم بزنند خیلی بدتر میشود. بیشتر به سمت شیطان میرود. اطرافیان به عنوان یک مریض نگاه کنند. آنهایی که شدید و حاد است که خودشان زورشان نمیرسد مبارزه کنند باید به روان پزشک مراجعه کنند که درمانهای دارویی هم نیاز هست. ولی آنهایی که عقلشان قوی است با هشدارهایی که میدهیم میتوانند راحت از قطار وسواس پیاده شوند. شریعتی: ما این بحث را ادامه میدهیم ضمن اینکه مباحث وسواس هم در کانال برنامه سمت خدا هست. دعا بفرمایید و همه آمین بگوییم. حاج آقای فرحزاد: خدا را قسم میدهیم به حق محمد و آل محمد از بهترین برکات این ماه همه ما را بهرهمند بگردان. قلب امام زمان از ما راضی و فرجش را نزدیک بگردان. امراض روحی، جسمی، خدایا به حق قمر بنی هاشم ابالفضل العباس همه گرفتارها و مریضها، مخصوصاً وسواسیها را شفای عاجل عنایت بفرما. لحظه و آنی ما را به خودمان واگذار نکن. آنهایی که مسکن ندارند، شغل ندارند، قرض دارند، آنهایی که هر نوع گرفتاری دارند، همه را حاجت روا بگردان و آنچه به خوبهای خودت مرحمت کردی به همه ما مرحمت بفرما به برکت صلوات بر محمد و آل محمد. ادامه دارد... http://samtekhoda.tv3.ir/ می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||||
|
اطلاعات نویسنده |
حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد – راهکارهای درمان وسواس فکری و عملی در چند بخش
شنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۷ ۰۸:۵۳ قبل از ظهر
[1]
|
|||
برنامه سمت خدا بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین حاج آقا فرحزاد: عرض سلام دارم خدمت بینندگان عزیز. خصوصاً عزیزانی که در خارج از کشور هستند. قبولی طاعات و عبادات را از خداوند خواهانیم. ان شاءالله عزیزان زیر سایه پیغمبر و اهلبیت باشند.حاج آقای فرحزاد: همانطور که به بینندههای عزیز قول دادیم که در ماه رمضان بحث وسواس و مسائل اصولی وسواس را بیان کنیم که انشاءالله این مرض ریشه کن شود، کربلا که مشرف بودیم برای همه به خصوص وسواسها دعای ویژه کردم. یکی از راههای درمان دعا و توسل است. باید کمک کرد و الا خیلی از مواقع ما از پس شیطان برنمیآییم. گاهی هم بخاطر اینکه ما زیاد لجبازی میکنیم، قویتر میشود. هشتاد درصد درست شدند، بیست درصد ماندهاند که آن هم نیاز به عزم جدی دارد. مشکل وسواسیها این است که حرف بزرگان و عقلا را گوش نمیدهند، اگر گوش بدهند یک روزه خوب میشوند. ماه رمضان شیطان در غل و زنجیر است و وقت خوبی است برای از بین بردن خیالات و دام وسواس. جلسه گذشته خطرات جدی وسواسی بودن را گفتیم. واقعاً وسواس را به عنوان یک ناهنجاری، یک گناه شرعی، عقلی، عرفی، یکبار کسی تکرار کند، وسواس نیست. اما کسی که در طول ماه و سال، در نمازش، قرائتش، شست و شو، تکرار میکند و وسواس جدی است، باید این را گناه تلقی کند. واقعاً خطرش جدی است. زندگی و فکر را مختل میکند. بدعت در دین ایجاد میشود و دیگران از ما الگوی بد میگیرند. وسواس از مرضهای مسری است و به بچهها و به اطرافیان ما سرایت میکند. گام به گام زیاد میشود و آرامش و خوشی و شادی و نشاط را از انسان میگیرد. واقعاً فساد روح و جسم و دین و دنیا را دارد. «خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةَ ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِينُ» (حج/11) یک خانمی در حج تمتع ما در مدینه بودیم، به من رسید و گریه میکرد. گفت: من در طوافم شک کردم. وسواس بود. در طواف شانهام را برگرداندم. یا یک طواف کم کردم، حالا از شوهرم فاصله گرفتم، میگویم: شوهرم بر من حرام شده و حج من قبول نیست. حالا ما یک اصولی را میگوییم که بعد از فراغ از زمان شک باطل است. اصولی است که میگوید: نباید اعتنا کنی. این خانم گریه میکرد که هم حج من باطل است و هم شوهرم بر من حرام است. من گفتم: نه! این خانم راحت شد. گفت: خدا خیرت بده! یک آقای بسیار محترمی در مدینه بود. من یکباره دیدم، ایشان در مکه نبود ولی در مدینه هست. یک مقدار حساس شدم. به یکی از اطرافیان ایشان گفتم: چطور ایشان حج تمتع واجب نیامد؟ گفت: ایشان وسواس است. میگوید: مسجد الحرام نجس است و احتیاط میکند. پنجاه روز در مدینه ماند و ایام حج بخاطر وسواس نیامد. یعنی چقدر آدم از خیرات و خوبیها محروم میشود. من واقعاً خواهش میکنم وسواس را جدی بگیریم. شریعتی: این بی توجهی نسبت به نکاتی که حاج آقای فرحزاد میگویند، قطعاً بی مبالاتی نسبت به طهارت و اینها نیست؟ حاج آقای فرحزاد: نه، اکثراً مسائل را بلد نیستند یا به آنها بدجور تفهیم کردند یا میگویند: به دل ما نمیچسبد. خلاصه شیطان اینها را بازی میدهد. در این هفته حدود بیست اصل از اصولی که فقهای ما روی آن فتوا میدهند و نظر و حکم شرعی اعلام میکنند، میگوییم. اگر کسی این اصول را قشنگ پیاده کند و گوش بدهد، از وسواس و قطار وسواسی پیاده میشود. دین ما خیلی دین محکمی است و با عقل و عرف و وجدان و فطرتها سازگار است و سهل هم هست. یکی اصل طهارت است. همه چیز پاک است الا دوازده مورد. برای نجاست هم باید یقین کنی. اصل حلیت، همه چیز حلال است. یعنی اصل بر این نیست که همه چیز نجس است. اصل بر این نیست که همه چیز حرام است. همه چیز حلال است مگر موارد خاصی که گفتند: حرام است. اصل استصحاب، هر چیزی که یقین داری با شک به هم نمیخورد. من وضو گرفتم شک دارم باطل شده یا نه؟ نه، تا یقین نکردی باطل نشده است. اصلی که میخواهم مطرح کنم اصل سهولت و آسان گیری است. اصلاً دین ما دین سهله و آسان است. آیات و روایات متعدد داریم و سیره پیغمبر و بزرگان بوده است که اصل یُسر و آسانگیری و عدم حرج و سخت گیری که دین ما و مکتب ما در هیچ موضوعی اگر به عسر و سختگیری و حرج برسد، حکم عوض میشود. یکی از آیاتی که در مورد روزه هست این است. خدای متعال وقتی میگوید: «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ» (بقره/183) روزه بر شما واجب شده است، پشت سرش میگوید: ولی کسانی که مسافر هستند، مریض هستند، طاقت ندارند، بچههای تازه به تکلیف رسیده که توان و مشقت ندارند نگیرند. پیرمرد و پیرزنی که مشقت دارد و طاقت فرسا هست، نگیرند. زنهایی که حامله هستند و بچهدار هستند و باید بچه شیر بدهند، روزه نگیرند. مسافر برایش سخت است، روزه نگیرد. میفرماید: «يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَ لا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ» (بقره/185) میگوید: خدا نمیخواهد به شما سختی بدهد. رنج و مشقت بدهد، وگرنه خدا میگفت: مسافرها هم روزه بگیرند. مریضها هم روزه بگیرند. پیرمردها هم بگیرند. اصلاً روزه را یک ماه کرده است، وگرنه میگفت: شش ماه روزه بگیرید. یک سال روزه بگیرید. دین ما دین سهله و سمحه است. مریضهایی که خوف ضرر دارند، احتمال ضرر میدهد، ضرر عقلایی، عرفی، میگوید: روزه نگیرد. هیچ اشکالی ندارد. واقعاً نباید روزه بگیرد. یا اینکه اوایل روزه 23 ساعت بود یعنی از مغرب تا مغرب بود. یعنی فقط حق افطار داشتند. خداوند متعال دید که سخت است و بعضی در مشقت هستند و باید از همسر و خانواده فاصله بگیرند، فرمود: حالا که برای شما سخت و مشکل است، از اذان مغرب تا شب را لازم نیست روزه باشید، فقط روز را روزه بگیرید. یعنی هرجا احکام به عسر و حرج و زحمتی که سنگین است، طاقت فرسا است، «رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِه» (بقره/286) خدایا چیزی را که ما طاقت نداریم به ما تحمیل نکن. این اصل آسان گیری در احکام اس که مرحوم مقدس اردبیلی که محقق اردبیلی بوده است و از فقهای بزرگ شیعه است در جای جای کتاب فقهیشان از این اصل زیاد استفاده کرده است، میگوید: این حکم چون فشار دارد، سنگینی دارد، طبق اینکه دین ما دین آسان و سهلی است، پیغمبر ما بیان نورانی دارند، فرمودند: «لَمْ يُرْسِلْنِى اللَّهُ تَعَالَى بِالرَّهْبَانِيَّهِ وَ لَكِنْ بَعَثَنِى بِالْحَنِيفِيَّهِ السَّهْلَهِ السَّمْحَهِ» (كافى، ج5، ص494) یعنی من بر یک دین رهبانیتی که مشقت داشته باشد و ریاضت داشته باشد، پیغمبر ما میتوانست صد رکعت نماز واجب بخواند. هفده رکعت نماز واجب قرار داده است. ماه رمضان یک ماه روزه میگیری و یازده ماه آزاد هستی. فرمود: من دین مشقت زا و سختی و فشار مبعوث نشدم. در یک دین سهل و روان و آسان، مبعوث شدم. سخت نگیریم که خدا انسانهای سخت گیر را دوست ندارد. خدا آدمهای آسان گیر را دوست دارد. مثل اینکه میگوییم: خدا جمیل است و زیبایی را دوست دارد. خدا نظیف است و پاکیها را دوست دارد. «ان الله یحب السهل الطلیق» پیغمبر(ص) فرمود: یعنی خدا افرادی که آسان میگیرند و به خودشان و دیگران سخت نمیگیرند را دوست دارد. قطعاً افراد وسواسی به خودشان و به دیگران سخت میگیرند. هی آب بکش، پاک نشد. نیت را تکرار میکند. ذکر را تکرار میکند. خدا میگوید: من سهل و آسان گرفتم. خدا آدمهایی را که آسان و روان میگیرند را دوست دارد. پیغمبر ما فرمودند: «أ تدرون علی من حُرِّمت النار» میدانید آتش جهنم بر چه کسانی حرام است؟ یک نفر گفت: من اصلاً جهنم نمیروم. گفتند: چطور؟ گفت: من نمیروم، مرا میاندازند! ولی بعضیها بخواهند بروند هم نمیگذارند. چون آتش جهنم بر اینها حرام است. چه کسانی؟ حضرت فرمود: «علی الهیِّن اللیِّن» هیِّن یعنی کسی که آسان میگیرد، لیّن کسی که نرم و منعطف است. نرم خوی است. تند و تیز و غلیظ و شدید نیست. کسی که بر خود و دیگران آسان گیر و است و نرم و لیِّن است محال آتش جهنم او را بسوزاند. حافظ غزل زیبایی دارد. میگوید: دوش با من گفت کاردانی تیزهوش *** و از شما پنهان نشاید کرد سرّ می فروش گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع *** سخت میگیرد جهان بر مردمان سخت کوش سخت بگیری، خدا هم بر تو سخت میگیرد. باید جواب بدهی. چرا اینقدر آب میریزی؟ اینقدر وضو را تکرار میکنی؟ خدا میگوید: من حرام کردم. دوست ندارم، نمیخواهم. آسان بگیر، خدا میگوید: من آسان گرفتم، تو هم آسان بگیر. افرادی که به زیر مجموعهشان سخت میگیرند، مو را از ماست بیرون میکشند. ساعت کار را زیاد میکنند، در برخوردها و معاشرتهای سختگیری میکنند، برای تهیه یک جهاز اینقدر بار سنگین بر خودش میبندد. خانه میخواهد بسازد، دکور و تشریفات میزند. در مسائلی که گفتند: نباید سخت بگیریم، سخت نگیریم و آسان بگیریم. مثلاً یک آدم وسواسی قرنطینه درست میکند. دست نزن، پا نگذار، نرو، نیا، لَیِّن هم یک کسی که نرم و ملایم است. باز پیغمبر(ص) فرمودند: «انّ اللَّه لم یبعثنی معنّتا و لا متعنّتا ولکن بعثنی معلّما میسّرا» خدای مهربان مرا نفرستاده که پیغمبر سختگیری باشم. برای پیغمبر ما رنج امت سنگین و سخت بود. در احکام و آئینی که آوردم سختگیر نیستم. «متعنّت» یعنی طرف را به زحمت بیاندازی. ایراد بیجا بگیری. مثلاً یک معلمی است که خیلی سخت میگیرد. برای نیم نمره طرف را رد میکند. معلمهایی که به بچهها و خودشان و دیگران سخت میگیرند را خدا دوست ندارد. پیغمبر خدا میفرماید: من معلم سختگیری نیستم. معلم بهانهگیری نیستم. دنبال یک بهانه میگردد که طرف را تجدید کند. آقایی میگفت: ما دبیری داشتیم میگفت: من نمره بیست تا به حال به کسی ندادم. اگر میخواهی به تو بیست بدهم باید تمام این تاریخ را حفظ کنی. میگفت: حفظ کردم! آمدم جلوی بچهها جواب دادم. عصبانی شد و گفت: من تا به حال بیست به کسی ندادم ولی مجبور کردم بدهم. این چه معلمی است؟ چرا باید سختگیر باشیم؟ ما نمیگوییم به کسی که چهار شده است، ده بده. ولی کسی که نه و نیم شده، ده بده. مدارا و مراعات کنیم. کسی با نیم نمره گاهی رفوزه میشود، خانوادهاش به هم میخورند و آبرویش میرود. ما هرج و مرج را قبول نداریم. ولی سختگیری خوب نیست. خدا مرا نفرستاده که سختگیر و بهانه جو باشم، «ولکن بعثنی معلّما میسّرا» من پیغمبر مُیسّر هستم، یعنی سخت گیر نیستم و آسان میگیرم. پس دین پیغمبر ما دین آسانی است. هرجا به عسر، حرج، مشقت، سختی است، یک مقدار زحمت فوق العاده باشد. این جمله در آیات قرآن تکرار شده است. «وَ ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَج» (حج/78) خدا در دین برای شما حرج و مشقت قرار نداده است. یعنی این قاعده عدم عسر و حرج، هرکجا به زحمت افتادی، به شما فشار آمد، رها کن. آنجا وظیفه و تکلیف نیست. حرج یعنی ما را تکلیف کند به چیزی که طاقت ندارید و عاجز هستید. مثلاً آیات قرآن یا بعضی روایات اصول کلی را بیان میکنند، فرمود: دیگر شما به آن اصل کلی همه قانونها را میتوانید خودتان پیاده کنید، آنوقت ذیل همین آیه روایت هست کسی که زخمی به بدنش خورده است، ناخنش شکسته یا از بین رفته است، باندپیچی کرده، خوب نمیتواند هر دفعه باز کند. یا کسی که گچ گرفته است، باید به جای وضو و غسل تیمم کند یا اگر کم است، رویش را طبق دستوری که در رساله هست، وضوی جبیره یا غسل جبیره بگیرد. هیچوقت خدا سخت گیر نیست که بگوید: باید همه این باندها را باز کنی. یا سوره مائده آیه 6 در مورد تیمم است. خدای مهربان میفرماید: «فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيداً طَيِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَ أَيْدِيكُمْ مِنْهُ ما يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ» هرجا دیدید که آب وجود ندارد یا به دست آوردن آن مشقت شدید دارد، یا آب ضرر دارد، غسل تبدیل به تیمم میشود. تیمم هم ده ثانیه وقت میبرد. بعضیها چقدر روی تیمم وسواس دارند. دستت را روی خاک یا سنگ میزنی و به پیشانی و ابروها میکشی و بعد دست راست و بعد دست چپ و تمام! چه بسا این از همه بیشتر قبول باشد. یکی از شاگردان امام نقل کردند که امام فرمودند: خرداد ماه سال 42، آن روزی که ما را از قم آمدند بردند، سحر بود برای اینکه مردم متوجه نشوند و مانع شوند. یک ماشین ارتشی بود، سرهنگ و سرباز و مأموران آمدند ما را بردند و مرا تنها بردند. در بین راه وقت اذان صبح شد. گفتم: به من دو دقیقه مهلت بدهید بیایم پایین و نماز بخوانم. گفتند: میترسیم که نگه داریم و مردم با خبر شوند! هرچه خواهش کردم گفتند: نه، باید در همین ماشین نماز بخوانی. با یک ذره خاکی که کف ماشین بود تیمم کردیم، در ایران قبله رو به جنوب است. از قم هم که به تهران میآییم پشت به قبله است. ما نشسته در ماشین ارتشی، پشت به قبله با این تیمم نماز خواندیم. خدا از ما همین را میخواهد. خدا را چه دیدی! یکوقت همین نماز از همه نمازها بیشتر قبول میشود. چه بسا فراوان عبادتهایی که به دل ما نچسبیده قبول شود و آن که فکر میکردیم خیلی آب ریختیم و وضو گرفتیم و به خیال خودمان درست بوده است اصلاً قبول نیست! در همین آیه تیمم خدای متعال میفرماید: اگر آب پیدا نکردید، با خاک تمیز و پاک تیمم کنید. «ما يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ» خدا حرج در دین و سختی برای شما قرار نداده است. شخصی به نام معاذ بود که آدم خوبی نبود. از کسانی بود که خیلی دین را سخت میگیرند. حضرت او را به همراه یک شخص دیگر به یمن فرستادند. فرمودند: سخت نگیرید و آسان بگیرید. مخصوصاً به کسانی که تازه مسلمان هستند. حتی آیت الله بهجت نقل کردند که در هند یک عالمی رفته بود، اسلام را به بعضی که میخواستند مسلمان شوند عرضه کرده بود. دیدند پنج نماز مشقت دارد. گفتند: نماز صبح را بخوانید. یک ماه نماز صبح خواندند. بعد گفتند: خیلی چیز خوبی است. گفت: نماز ظهر را هم بخوانید. قدم به قدم! اسلام هم پیغمبر ما قدم به قدم جلو برد. اول میگوید: اگر شراب نخورید بهتر است. بعد میگوید: ضررش بیشتر است. آخر میگوید: تازیانه دارد و نهی شدید دارد. «إِنَ هَذَا الدِّينَ مَتِينٌ فَأَوْغِلُوا فِيهِ بِرِفْقٍ» (كافي، ج 2، ص 86) این دین محکم و متینی است، با مدارا و نرمی بیان کنید. بعضی پدر و مادرها یا دائم در حمام هستند، یا غسل و وضو انجام میدهند، بچهها میبینند میگویند: اصلاً من این دین را نمیخواهم. ما واقعاً باعث دین زدگی و دین گریزی مردم میشویم. این معاذ نماز جماعت را شروع کرد و سوره بقره را خواند. سوره بقره چند جزء است. بعد از حمد باید یک سوره کامل خواند. میشود آدم «قل هو الله» بخواند. میشود سوره کوثر بخواند. مردم خسته شدند و افتادند و بعضی با زحمت خودشان را نگه داشتند. پیغمبر خدا خیلی ناراحت شدند. «صَلُّوا بِهِمْ صَلاةَ أَضْعَفِهِمْ وَ لا تَكُونُوا فَتَّانِينَ» (نهجالبلاغه، نامه52) فرمودند: امام جماعت سعی کند مراعات ضعیفترین مأمومها را بکند. یعنی مأمومی که مریض و پیر است، مراعات او را بکند. به 99 نفری که سرحال هستند گوش ندهد، که ما میتوانیم بیشتر بخوانیم، آقا سخنرانی را طول بده، نه مراعات ضعیف را بکند. «صَلُّوا بِهِمْ صَلاةَ أَضْعَفِهِمْ وَ لا تَكُونُوا فَتَّانِينَ» یعنی مردم را به فتنه نیاندازید. یک امام جماعتی از دوستان اصفهان، میگفت: من نماز جماعت ظهر را که میخوانم میگویم: یا ایها الناس، زود به خانههایتان بروید، سمت خدا شروع میشود. جای منبر ما سمت خدا گوش بدهید! نماز جماعت کوتاه و مختصر باشد. سخنرانیها کوتاه و مختصر باشد. دعا و مراسم کوتاه و مختصر باشد. «اقصر الناس خطبة و اخف الناس صلاة فی تمام» نماز جماعت پیغمبر فقط انجام واجبات کوتاه بوده است. در روایت داریم مستحب است شش تا تکبیر بگویی، امام جماعت لازم نیست بگوید. مگر اینکه همه مأمومین دوست داشته باشند نماز طولانی بخوانید. و الا تکبیر واحده کافی است. مخصوصاً نزدیک افطار، خیلی از کشورها هفده ساعت روزه هستند. 21 ساعت روزه هستند. چرا اینقدر طول میدهید؟ پیغمبر ما نماز جماعتشان مختصر و کوتاه بود. سخنرانیشان کوتاه بود. یک طلبهای نیم ساعت صحبت کرد. کاغذ نوشتند وقت تمام است. گفت: بی خود به من کاغذ ندهید من تا 2 نیمه شب مطالعه کردم! تا همه را نگویم نمیروم! اگر اینطور باشد پیغمبر عقل کل است و میلیاردها ساعت میتواند صحبت کند. هرچقدر عقل کاملتر و حرف کمتر! «إِذَا تَمَ الْعَقْلُ نَقَصَ الْكَلامُ» (نهجالبلاغه، حكمت 71) دعای کمیل و دعاهای دیگر را میشود نیم ساعت خواند. یک ساعت و نیم طول میدهند. زوار را خسته میکنند. دین را برای مردم سخت نکنیم. انشاءالله ادامه بحثهای ما برای هفته آینده بماند. می پسندم 0
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد – راهکارهای درمان وسواس فکری و عملی در چند بخش
یکشنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۷ ۰۹:۲۹ قبل از ظهر
[2]
|
|||
برنامه سمت خدا بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین شریعتی: سلام میکنم به همه شما دوستان خوبم، خانمها و آقایان. حاج آقای فرحزاد سلام علیکم. خیلی خوش آمدید.حاج آقا فرحزاد: عرض سلام دارم خدمت جنابعالی و بینندگان عزیز حاج آقای فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. هفته گذشته گفتیم که حدود بیست اصل هست که اصل مهمی هم هست که مسائل کلی را بیان میکند و بسیار راحت میکند. افرادی که خوب گوش بدهند و عمل کنند هم نگاهشان عوض میشود و هم برداشت خوبی از دین اسلام خواهند داشت. قاعده کلی در قواعد دینی ما است. یکی از اصولی که هفته گذشته اشاره کردیم، اصل عدم عسر و حرج است. هرکجا هر حکمی به عسر و حرج، فشار و زحمت و مشقت افتاد، آن حکم عوض میشود و حکم ثانوی میشود و کسی که مبتلا به عسر و حرج شد، گرفتار روحی و جسمی و اجتماعی شد، این حکمش عوض میشود. اصل آسانگیری و عدم عسر و حرج! جاهایی که خدا رخصت داده است، خدای مهربان میفرماید: آدم مریض نباید روزه بگیرد. آدم پیرمرد طاقت ندارد نگیرد. زنی که شیر میدهد و باردار است. اینکه مسافر بگوید: من بدنم قوی است، در مسافرت هم روزه میگیرم. روایت داریم «ان الله یبغض علی من لم یقبل رخصة» جاهایی که خدا رخصت داده و فرموده: من میخواهم این امتیاز را بدهم، آسان بگیرم و سخت نگیرم، یک کسی بگوید: من مریض هستم باز هم روزه میگیرم. مسافر هستم باز هم میگیرم. خدا دشمن دارد. چون خلاف تکلیف است و دارد بدعت میگذارد. زمان پیغمبر خدا، عدهای گفتند: ما در مسافرت هم روزه میگیریم. تکلیف ما این است که در آن زمان روزه نگیریم و حرام است. لذا در روایت میفرماید: خدا دشمن میدارد کسی که رخصت و یُسر خدا را قبول نکند. ما باید تابع امر خدا باشیم. اصل آسانگیری خیلی مهم است. پیغمبر اکرم فرمود: «خیر العبادة ما قل و سَهُل» بهترین عبادت آن است که هم کم باشد و هم راحت باشد. قشنگ به دل انسان بچسبد و یک طوری پیش نرود که از عبادت زده شود. کسی حال دارد نماز شب طولانی بخواند، حال ندارد همان سه رکعت آخر را بخواند. دو رکعت نافله صبح بخواند بالاتر از نماز شب است. یا اینکه بعد از نماز عشاء دو رکعت نماز نشسته بخواند. ولی با توجه و میل و رغبت باشد. دو رکعت نمازی که با عشق میخوانی بالاتر از صد رکعتی است که با اکراه بخوانی. در روایت داریم «لا تُكَرِّهُوا الى انْفُسِكُمْ العِبادَة» یعنی کاری نکنید زده شوید و حالت اکراه داشته باشید. یا این آیه مبارکه که میفرماید: «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً، إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً» (شرح/5و6) خیلی عجیب است که هم در روزه خدا تکرار کرده «يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَ لا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْر» (بقره/185) اینجا هم میفرماید: با هر عسر و سختی ما یسر قرار دادیم. باز تکرار میکند «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً» یعنی هر سختی، آسانی در کنارش دارد. اگر یکجایی هم سخت گرفته، کنارش آسانیهای فراوانی گذاشته است. در ذیل این آیه روایت زیبایی داریم که پیغمبر خدا از منزل خارج شدند در حالی که متبسم و خندان بودند. «یضحک» خوشحال و خندان بودند. چرا میخندیدند؟ حضرت فرمودند: خدا تکرار کرده«فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً، إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً» چون یُسر نکره آمده است، از نظر قاعده عربی، دو بار یُسر را آورده، یعنی با هر سختی دو تا آسانی قرار داده است. یعنی 25 درصد عسر است و 75 درصد یُسر است. یُسر و رحمت غالب بر عُسر است. لذا حضرت متبسم و خندان بودند که با هر سختی دو راحتی قرار داده است. این عُسر را از بین میبرد و ریشهاش را میزند. اینکه پیغمبر خودشان آسان نماز میخواندند. خطبههایشان کوتاه بود. نماز جماعتشان مختصر و کوتاه بود. پیغمبر با شتر طواف کردند. پیغمبر اینقدر پیر نشد که نتواند راه برود. یعنی در عین اینکه توانمندی داشتند با پا طواف کنند، در روایت داریم با شتر طواف کردند. میخواستند بگویند: ای اهل عالم، میشود با مرکب و شتر هم طواف کرد. دین ما دین سختی نیست و دین آسانی است. اصل آسانگیری اصل مهمی است. اصل دوم که خیلی مهم است و عموم وسواسیها در طهارت و نجاست وسواس هستند، این اصلها خیلی به آنها کمک میکند. برای همه خوب است. اصل دوم اصل طهارت و عدم نجاست است. در عالم چقدر موجود داریم، نمیتوانیم بشماریم. میلیون و میلیاردها ستاره داریم. در کره زمین چقدر انواع گیاهان و نباتات و حیوانات را داریم. تمام موجودات عالم پاک هستند الا دوازده چیز! دوازده مورد است که خدا گفته احتیاط کنید نجس است وگرنه همه موجودات عالم پاک هستند. «کل شیء لک طاهر» کل موجودات عالم پاک هستند جزء دوازده چیز، بول، مدفوع، خون، مردار، سگ، خوک، کافر، شراب، عرق حیوان نجاست خوار! این یازده چیز که اجماع فقها است که نجس هستند. باقی چیزها پاک است. فقط آن دوازده چیز نجس است آن هم با شرایط خاصی که باز بعضی موارد میگوید: اگر خون کم است عیب ندارد. گوسفندی که کشته شد خون باقیمانده در بدنش پاک است. همه کافر را نجس نمیدانند. بعضی مراجع فعلی ما میگویند: کافر پاک است! بسیاری از مراجع میگویند: اهل کتاب، یهود و نصاری پاک هستند. یعنی آنهایی که کتاب آسمانی دارند، مثل یهودیها و مسیحیها پاک هستند. ولی کفار و مشرکینی که بت پرست هستند، آتش پرست هستند، نجس هستند. این چند چیزی که نجس است به اصطلاح یک امر اعتباری و واقعی نیست. یعنی فکر نکنیم که کافر که گفتند: نجس است، سر تا پایش میکروب است. یعنی وقتی به او دست میزنیم میکروب ما را بگیرد. یا سگ نجس است! الآن خیلیها در خانههایشان سگ نگه میدارند. اگر واقعاً بخاطر میکروب باشد باید همه اینها از بین بروند. پس اینها یک امر اعتباری است. اگر امر واقعی باشد، اگر نمیدانیم و لباس و بدن ما هم نجس بود، نماز ما باطل نیست. باقیمانده خون بدن گوسفند خوردنش جایز نیست ولی پاک است. گوسفند را که سر بریدیم، آن مقدار از خونش که بیرون میرود، که هیچ. اما باقی خونی که در بدنش میماند پاک است. پس اینها امر اعتباری است و خیلی مهم است. یعنی خدا میخواهد ما را امتحان کند و یک جاهایی به ما میگوید: پرهیز کن. امر واقعی نیست، خیلی جاها میگوید: اگر نمیدانید برای شما عیبی ندارد. پس امر اعتباری که این خودش خیلی سهولت میدهد و لذا در کل نجاساتی که شما نمیدانی، برای شما پاک است. من نمیدانستم و یک غذای نجسی خوردم. من نمیدانستم لباسم نجس است و نماز خواندم. اگر امر واقعی باشد باید بگویی: باطل است. ولی امر اعتباری است و اگر نمیدانستی اشکالی ندارد. پس اینها امر واقعی نیست و اعتباری و قراردادی است. «کل شی لک طاهر حتی تعلمُِِ انّهُ نجس» این چند چیزی هم که خدا گفته نجس است، میگوید: باید یقین صد در صد داشته باشید. «حتی تعلم» یعنی علم یقینی، علم صد در صدی، یعنی رویش قسم بخوری. وسواسیها با یک احتمال میگویند: شاید این نجس باشد. شاید این ترشح شده باشد. نه! میگوید: باید یقین کنید. نمیگوید: احتمال و گمان! صد در صد باید یقین داشته باشی و رویش قسم بخوری. آیت الله گلپایگانی(ره) از مراجع بزرگ بودند. آیت الله صافی گلپایگانی هم داماد ایشان است و مرجع هستند. من یادم است آیت الله گلپایگانی سحرها به حرم برای نماز میآمدند. سابق برف و باران میآمد، سگ در کوچه میرفت و میآمد و پا میگذاشت نجس میکرد. یا خون میریختند، گاهی گوسفند میکشتند. ایشان وقتی میآمد خوب عبایشان گلی بود، به عبایشان گل پاشیده بود. بعضی از افرادی که حساس بودند به آقا میگفتند: آقا گلی شدهاید. آقا میفرمودند: باشد. چه عیب دارد؟ بعد هم در حرم نماز میخواندند. گفتند: گاهی سگ میرود یا خونی ریخته میشود. فرمود: خوب بریزند! اگر خدا میگفت: واجب است با عبای نجس و لباس نجس نماز بخوانید، برای شما یقین حاصل میشد؟ گفتند: نه! یقین نداریم. اگر یک جایی خون سرخ بریزد و ما ببینیم، بله. ولی اینکه شاید سگ رفته باشد و شاید اینجا خون ریخته باشد، چند واسطه است. نباید تجسس و تفحص کنیم. وسواسیها دائم تجسس میکنند که حرام است و جایز نیست. امام صادق(علیه السلام) میخواستند دستشویی بروند، یک آبی را ترشح میکردند و به لباسشان میریختند که اگر دستشویی رفتند و آمدند و دیدند لباسشان ترشحی هست، بگویند: شاید آبی است که قبلاً ریختند. همین برای ما کافی است. امام یک ذره آب میریزد که خلط مبحث شود. امیرالمؤمنین(علیه السلام) داشتند از جایی رد میشدند. پشت بام روز روشن از ناودان قطرات آبی روی لباس حضرت ریخت. حضرت آن آب را روی صورتشان مالیدند و فرمودند: «لا ابالی ابول اصابنی او ماء إذا لم اعلم» وظیفه من این نیست که از این آب پرهیز کنم. برای من مبالاتی ندارد، که آیا این واقعاً بول است یا آب است؟ چون من نمیدانم برای من تکلیف نمیآورد که لباس یا بدنم را آب بکشم. شاید احتمال قوی میدادند که ممکن است ادرار باشد، ولی میفرماید: «لا ابالی ابول اصابنی او ماء إذا لم اعلم».«کل شی لک طاهر حتی تعلمُِِ انّهُ نجس» این تَعلَم خیلی راه را باز کرده است. یعنی قسم بخوریم که حتماً بول است به شما رسیده است، آنجا باید پرهیز کنید. باز روایت دیگر، یک نفر سؤال کرد: من در تشتی لباس شستم و پهن کردم. نیم ساعت بعد آمدم دیدم که در تشت یک موش مرده افتاده است. چه کار کنم؟ مردار موش نجس است. حضرت فرمودند: پاک است. چرا؟ چون ممکن است بعد افتاده باشد. شما میتوانی قسم بخوری که قبل از شستن لباس این موش درونش بوده است؟ راه ثابت شدن نجاست یکی یقین صد در صد است. یکی این است که دو عادل بگویند: مثلاً ما دیدیم که اینجا سگ بول کرد. سوم اینکه صاحب خانه میگوید: این فرش نجس است. برای ما ثابت میشود ولو ندیده باشیم. یا باید خود انسان یقین کند. یا دو نفر عادل شهادت بدهند. یا صاحب اختیار وسیله بگوید: این نجس است. موضوع دیگر اینکه عین نجاست در شستن برطرف شود، کافی است. رنگ نجاست یا بوی نجاست، مثلاً یک پیراهنی مخصوصاً لباسهایی که رنگ روشن است، خونی شده و شما شستی، آن لکه خون رنگش میماند. این باز امر فیزیکی و مولکولی نیست که دقت عقلی داشته باشد. یا بوی نجاست ممکن است باشد، عین نجاست برطرف شود پاک است. امام محمد باقر(علیه السلام) حمام میرفتند. سابق حمامها بیرون بود و همه افراد حمام میآمدند. حتی بعضی حمامها بود که غیر مسلمانها هم میآمدند. معمولاً از درون حمام میخواستند به رختکن حمام بیایند، یک حوضچه بود که در استخرها هم هست که پایشان را میشویند و بیرون میآیند. بخاطر اینکه ممکن است کسی در حمام آلوده باشد و احتیاط میکنند. امام باقر بدون اینکه پایشان را در این حوضچه بشویند به رختکن میآمدند. میفرمود: لزومی ندارد. در روایت پرسیدند: غساله آب حمام، در حمام همه خودشان را میشویند، آن آبی که از بدنشان جدا میشود پاک است؟ فرمودند: پاک است. چه دلیلی هست که این آب نجس است؟ غساله حمام پاک است. در و دیوار زمین پاک است. امام(ره) مدتی در پاریس بودند. آنجا در کشوری که اکثراً مسیحی هستند، لباسها و عبا و قبایشان را خشکشویی میدادند. خشکشویی هم همه نوع لباسی را با هم میشویند و خشک میکنند. میگفتند: برای ما مانعی ندارد. امام در محلی که برای استراحت رفتند، یکی از نزدیکان امام میگوید: ما برای حمام رفتن احتیاط میکردیم و میگفتیم: همه نوع آدمی رفته است. جلوی امام پارچهاش انداختند که وقتی از حمام بیرون آمد پایشان را روی آن بگذارند. امام پارچه را برداشتند و پایشان را روی زمین گذاشتند و آمدند. گفتند: این کار شما بیخود است و احتیاط لازم نیست. عروس امام میگوید: من وضو گرفتم، امام آمدند وضو بگیرند. گفتم: آقا شیر را آب بکشید. گفتند: برای چه؟ آب نمیکشم. چه کسی گفته آب بکشم؟ لزومی ندارد اسراف کنیم. مرحوم آیت الله بهاءالدینی که من خیلی خدمت ایشان بودم، یکی از نزدیکان ایشان که ایشان را حمام میبرد، شوخی میکرد و میگفت: خانم ایشان میگوید: آقا اصلاً کاری به نجاست و طهارت ندارد. با همان پا از حمام بیرون میآید بدون اینکه خودش را آب بکشد. من دیدم آیت الله بهاء الدینی دستشان کمی خونی شد. گوشه اتاق جایی که فرش نداشت، یک ذره استکان آب ریختند و دو بار شستند با آب قلیل و بعد هم کنار گذاشتند. چون زمین بود و زمین هم که استفاده نمیشد. مرحوم آیت الله شبیری زنجانی، یکی از رفقا میگفت: که ایشان مکرر صبحهای جمعه نزدیک حرم حمام میآمدند و میرفتند. همان حوله و لنگی که همه استفاده میکردند، قبل از انقلاب من یادم است که اینطور بود و بعد از انقلاب بهداشت جلوی این را گرفت. حولهها و لنگها عمومی بود. مراجع میآمدند از همین حوله و لنگها استفاده میکردند و راحت درون حمام میرفتند و خودشان را میشستند. اصلاً به اینکه این حوله احتیاط دارد، گیر نمیدادند. آیت الله صافی اصفهانی که مرحوم دولابی خیلی از ایشان تعریف میکردند. آیت الله حاج آقا حسن صافی اصفهانی، بزرگان اصفهان میدانند مجتهد مُسلَم و از شاگردان آیت الله العظمی خویی(ره) بودند. اینقدر ایشان در این مسائل سهل و آسان میگرفتند و حقیقت دین را پیاده میکردند. یکی از دوستان با ایشان به سفر حج یا عمره رفته بود. قبل از اینکه احرام ببندند، دستشویی میروند و کنارش هم دوش حمام است. آمد به ایشان گفت: حوله من زمین خورد نجس است؟ فرمود: نه نجس نیست. گفت: تَر بود. فرمود: تر باشد. آیت الله صافی اصفهانی برای اینکه ثابت کند با همین حولهای که داشتند روی زمین نشستند. گفتند: حالا به دلت نشست؟ آیت الله و مجتهد با حوله روی زمین تر نشستند که نزدیک دستشویی و حمام عمومی بود. فرمود: من همینطور احرام میروم و عمل میکنم! وسواسیها میگویند: به دلم نچسبید و شیطان اینطور میگوید و حرف خدا و پیغمبر را قبول نمیکند. نکته دیگر هم این است که اصلاً تمام عالم نجس باشد به من ربطی ندارد. من برای نماز خواندن باید بدنم و لباسم پاک باشد و مهری که روی آن سجده میکنم. خیلی از نجاسات مورد ابتلای ما نیست. حتی فرش، حتی سجاده، فرش زیر پایی که نماز میخوانی، سجادهای که میاندازی اگر نجس باشد، خشک باشد، فقط محل سجده پاک باشد. آن طرف مُهر هم نجس باشد، طوری نیست. این طرف مُهر پاک باشد. چرا اینقدر از نجاست وحشت میکنیم؟ آقای فلاح زاده میفرمودند: وسواسی داریم که شیلنگ میگیرد وسط اتاق و حیاط، میگوید: هوا نجس است! این آدم را به جنون میرساند، خواب ندارد، راحتی ندارد. دیگران هم آزار میدهد. فرض که همه موجودات عالم نجس هستند. فقط لباس من پاک باشد و بدنم پاک باشد و سجدهگاه من پاک باشد. اگر خشک باشد و نجس باشد عیبی ندارد. همه فقها هم گفتند: نماز بخوانید و اشکالی ندارد! یکی از چیزهایی که خیلی مهم است، این است که پیغمبر ما و امامان ما در زمان و شرایطی که زندگی میکردند، آب لولهکشی نبود. آب حوض نبود. آب از چاه میکشیدند یا با مشک میآوردند. آب برای خوردن و شست و شو در زحمت بودند. مخصوصاً در مسافرت که امکانات نبود، جنگ بود، گاهی با سپر بعضی از زخمها را میشستند. با همه آن چیزها نماز میخواندند. قبل از بعثت پیغمبر در مکه عموماً بت پرست بودند. نجس بودند. پیغمبر با اینها دست میدادند. هم غذا و هم سفره میشدند. مهمانی میکردند و مهمانی میدادند. آن زمان را تصور کنید هزارها مراتب از الآن بدتر بود. بچههایشان را میآوردند که پیغمبر در گوششان اذان بگوید. بچه در دامن پیغمبر ادرار کرد. پدر و مادرش داد زدند که بچه را بگیرند. پیغمبر فرمود: نه، ادرار او را قطع نکنید و بگذارید با آرامش ادرار کند. گاهی فرش خانه نجس شده، من با یک قوری آب میریزم، با یک دستمال میکشم و دوبار تمام میشود و پاک میشود. بعضی اینقدر حساس هستند و خیلی سخت گیری میکنند. یا عزیزانی که در بیمارستانها حساس هستند که خون است، نجس است. پیغمبر فرمودند: بگذارید آرام باشد. من لباسم را میشویم و طوری نیست! اینکه بچه را آزار بدهید خیلی بد است. در شعب ابی طالب که یک دره کنار مسجدالحرام است، سه سال در این دره زندگی میکردند. آب بود؟ امکانات و حمام بود؟ چطور زندگی میکردند؟ پیغمبر با آن شرایط بندگی خدا را میکرد. بعضی از مسأله گوها دین را سخت میگیرند و مسائل را سخت میگیرند. اساس دین ما اعتقادات است. اصول دین ما مهم است. بعد از اصول دین اخلاق مهم است که فقه اکبر است. بعد از اخلاق، احکام مهم است. احکام نازلترین مرحله دین ماست. بعد از سنت پیغمبر و اصول دین که اعتقادات اصلی ماست. در میان احکام نازلترین احکام طهارت و نجاست است. دروغ نگوییم، غیبت نکنیم، اختلاس، رشوه، ظلم، گناهان کبیره مهم است. چرا در اینها وسواس نداریم؟ احتیاط کنیم مال مردم را نخوریم. احتیاط کنیم حرف مردم را نزنیم. آنجایی که اسلام سخت گرفته، ما حلال کردیم. پیغمبر با مشرکین دست میدادند. مصافحه میکردند، هم غذا میشدند. هم سفره میشدند. در آغوش میگرفتند و میبوسیدند. نمیشود گفت: نجس اندر نجس بودند. کسی زندگی پیغمبر را نگاه کند که چقدر آسان میگرفتند، برایش راحت میشود. «کل شی لک طاهر حتی تعلمُِِ انّهُ نجس» همه چیز برای شما پاک است مگر جایی که قسم بخورید نجس است. نجاست دوازده مورد است و باقی عالم همه پاک است. نجاست را باید صد در صد یقین کرد. دیوار خانه ما نجس باشد. ناراحتی ندارد. برای نماز خواندن فقط محل سجده پاک باشد. شریعتی: نکات خوبی را شنیدیم. دوستان ما مطالب وسواس را در یک کانال مجزا قرار دادند، میتوانید استفاده کنید و به کسانی که اهل وسواس هستند این نکات را هدیه بدهید. حاج آقای فرحزاد: یکی از خاصیتهای ذکر صلوات این است که آنهایی که مداومت میکنند با صاحب صلوات خود پیغمبر خدا محشور خواهند شد. فرمایش حضرت این است «اولی الناس بی یوم القیامة اکثرکم علَّی صلاة فی الدنیا» یعنی نزدیک ترین افراد در روز قیامت به من کسانی هستند که در دنیا زیاد، حداقل صد بار بر محمد و آل محمد صلوات بفرستند. آیهی 89 و 90 سوره مبارکه انبیاء خدای مهربان میفرماید: حضرت زکریا فرزند نداشتند، در سن پیری با خدا نجوا کردند و ندا دادند و ناله زدند. هیچوقت آدم نا امید نباشد. ان شاءالله برای همه عزیزانی که فرزند ندارند دعا کنیم که خدای متعال فرزند سالم و صالح و شایسته به آنها مرحمت کند. آیه 89 سوره مبارکه انبیاء را هم بخوانند. میفرماید: حضرت زکریا ندا داد پروردگارش را «رَبَّهُ رَبِّ لا تَذَرْنِي فَرْداً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوارِثِينَ» خدایا نگذار من تنها باشم. بعد هم عذرخواهی است. هرچند من تنها نیستم و بهترین وارث خودت هستی. خدا جایگزین اولاد و نوه و نتیجه است. خدا خیر الوارثین است. ولی هرکس در فطرتش دوست دارد بعد از خودش یک یادگاری از او باشد. لذا این دعا برای بچهدار شدن خیلی خوب است. «رَبَّهُ رَبِّ لا تَذَرْنِي فَرْداً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوارِثِينَ» خدای متعال میفرماید: «فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ وَهَبْنا لَهُ يَحْيى» در سن پیری ما اجابت کردیم و یحیی را به او هبه کردیم، «وَ أَصْلَحْنا لَهُ زَوْجَهُ» همسرش را اصلاح کردیم. آنها سبقت و سرعت در کار خیر میگرفتند و زیاد دعا میکردند. ان شاءالله خدای متعال به کسانی که مشکلی دارند و فرزند ندارند، فرزند صالح و سالم مرحمت کند. حاج آقای فرحزاد: اینکه در مورد نجاست و طهارت عرض کردیم، آقایی شوخی میکرد و میگفت: «کل شی لک طاهر» همه چیز برایت پاک است حتی آن چیزی که میدانی نجس است! گاهی هم از این طرف نیافتیم. بعضی هستند اصلاً مقید به شرع و دین نیستند. لا ابالی هستند. بی مبالات به احکام و طهارت هستند و برایشان مهم نیست. این غلط است. شریعتی: یعنی اگر مطمئن شدیم و یقین کردیم که خون است یا نجاست است باید سریع برطرف کنیم. حاج آقای فرحزاد: چون در آستانه شب قدر هستیم، ان شاءالله عزیزان از روز خودشان را آماده کنند، چون ما باید انرژی یک سال را از این شبها بگیریم. تقدیرات یک سال هم در این شبها بسته میشود مخصوصاً شب بیست و سوم رمضان که احتمال قوی شب قدر واقعی شب بیست و سوم است. دو سوره روم و عنکبوت که امام صادق فرمودند: والله کسی این دو سوره را بخواند، قسم میخورم که اهل بهشت است. ان شاءالله به همدیگر کمک کنیم که شبهای قدر به خیر و خوشی باشد. یک خانه تکانی هم بکنیم، دوست داریم خدا ما را ببخشد، همه را ببخشیم و کینهها و کدورتها را دور بریزیم. وقتی سبک شدیم از همه بیشتر خودمان لذت میبریم. بهشت ما از اینجا شروع میشود. 17 ماه رمضان معراج پیغمبر خداست که بیشترین سفارش خدا در شب معراج به پیغمبر خدا این بود که فرمودند: بر تو باد به ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب و امامان بعد از او. مهمترین سفارش خدا در معراج ولایت و محبت مولا علی(علیه السلام) بوده است. جنگ بدر هم که اتفاق افتاده فضیلتی برای حضرت علی(ع) بوده که سران کفر و شرک را به درک فرستاد و سه فرشته با جبرئیل و میکائیل و اسرافیل به کمک و یاری پیغمبر آمدند که داستان قرآنی و تاریخی و روایی است. چون شب هفده رمضان شب تأسیس مسجد مقدس جمکران است متأسفانه بعضی فکر کردند که در خواب بوده است. بزرگانی که نقل کردند مثل میرزا حسین نوری و دیگران در بیداری آقای حسن بن مصلح جمکرانی را جمعی آمدند از روستای جمکران بیدار کردند. همینجایی که الآن مسجد بنا شده است، حضرت تختی زده بودند و نشسته بودند. حضرت خضر بوده و در بیداری حضرت به او میفرمایند: به صاحب این ملک بگو: این مکان، مکان مقدسی است. دیگر کشاورزی نکند و اینجا مسجد بنا کند و در گله فلان شخص یک بُزی هست که آن بز را بکشند و تبرک است و هرکس از آن بز خورده است، مریضها شفا پیدا کردند. زنجیرهایی هم حضرت آنجا گذاشتند و اشاره کردند که به چه کسی بده. این داستان مفصل هست و در اینترنت هم بزنند حسن بن مصلح جمکرانی میآورد. بعد هم حضرت فرمودند: به مردم بگو در آمدن به این مکان مقدس رغبت کنند و این دستور نمازی که دادند، دو رکعت نماز تحیّت و دو رکعت نماز امام زمان(علیه السلام) و فرمودند: کسی که در این مکان نماز بخواند مثل این است که در خانه کعبه نماز خوانده است. مراجعی هم که تأیید کردند آیت الله مکارم، آیت الله صافی گلپایگانی و آیت الله بهاءالدینی که بارها میفرمودند: من وقتی به موازات این مسجد میرسم حالم خوب میشود. دوستان ما زحمت کشیدند برای کودکان پویانمایی کردند و انیمیشن ساختند و داستان حسن بن مصلح جمکرانی را به تصویر کشیدند. دوستان اگر مایل بودند به کانال مراجعه کنند یا پیامک بدهند. شریعتی: دعا بفرمایید. حاج آقای فرحزاد: خدا را به حق شخصیتی که این ایام به او تعلق دارد قسم میدهیم، مولا امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، از بهترین برکات این ایام و شبهای قدر همه ما را بهرهمند بگردان. قلب امام زمان از ما راضی و فرجش را نزدیک بگردان و همه ما را مشمول دعاهای حضرت قرار بده. رفع هم و غم و گرفتاری از همه گرفتارها، مریضدارها، قرض دارها، کسانی که خانه ندارند، شغل ندارند، فرزند ندارند، به حق آقا امیرالمؤمنین همه را حاجت روا بفرما. این ماه رمضان را جزء بهترین سالهای عمر ما قرار بده. ان شاءالله همه عزیزان را عاقبت بخیر بگردان به برکت صلوات بر محمد و آل محمد. می پسندم 0
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد – راهکارهای درمان وسواس فکری و عملی در چند بخش
چهارشنبه ۲۵ مهر ۱۳۹۷ ۰۱:۵۳ بعد از ظهر
[3]
|
|||
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: راهکارهای درمان وسواس فکری و عملی كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد تاريخ پخش: 29-03-96 بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین شریعتی: سلام میکنم به همه شما و ایمانی که از آن سرشار هستید.حاج آقای فرحزاد سلام علیکم. خیلی خوش آمدید. حاج آقا فرحزاد: عرض سلام دارم خدمت جنابعالی و بینندگان و شنوندگان عزیز. شریعتی: ببینیم امروز بحث وسواس به کجا میرسد. حاج آقای فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. اصول مهمی در مکتب ما هست که خیلی از کارهای ما را آسان میکند. گفتیم: اساس دین ما بر آسان گیری است. اصل یُسر و خدا عُسر و حرج و سختی را برای ما نخواسته است. اصل دومی که برای وسواسیها خیلی مهم است، اصل طهارت است. همه عالم پاک است الا دوازده چیز، ما هر چیزی که بر عکس وسواسیها میگویند: «کل شیء نجس» نه! «کل شیء لک طاهر» همه عالم پاک هست مگر آن چیزی که یقین صد در صد است که بتوان قسم خورد نجس است. اگر هم یقین کردی نجس است، آن را باید پرهیز کنی. یک نکته هفته گذشته نگفتم، افرادی که وسواسی شدید هستند یعنی دچار توهم شدند و فکر میکنند همه چیز نجس است، فقهای ما طبق روایات فرمودند: حتی یقین اینها هم اعتبار ندارد. افرادی که وسواسی حاد هستند، کسی که یک ذره احتیاط میکند و وسواس نیست، نه. این باید پرهیز کند. ولی افرادی که دائم همه شهادت میدهند این آقا یا خانم وسواس است. مرحوم صاحب عروه، جلد یک عروه، آیت الله مظاهری و دیگران مراجع فرمودند. «لا اعتبار بعلم الوسواسي في الطهارة و النجاسة» اگر کسی مریض است، یعنی مرض وسواسی بر او حاکم است، حتی جایی که یقین کرد هم اعتنا نکند. یک شیوه درمان است. ببیند بقیه چه میگویند. اگر بقیه گفتند: نجس است، قبول کند. اگر گفتند: پاک است، اعتنا نکند. چون دچار توهم است. هرجایی میگوید: لباسم نجس است. بدنم نجس است. دچار توهم است. به علمش هم اعتنا نکند. هفته گذشته گفتیم که پیغمبر و اهلبیت به قدری مسأله طهارت و نجاست را سهل میگرفتند، با همه معاشرت میکردند. دست میدادند، میبوسیدند، مهمانی میرفتند و مهمانی میدادند، در شعب ابی طالب و جنگها آب نبود. در حجاز آن زمان محال بود کسی بتواند وسواس شود. حضرت امیر میخواستند عید غدیر بیعت کنند، تشت آب گذاشتند، دهها هزار خانم آمدند در آن آب دست زدند و حضرت امیر دست زدند که علامت بیعت بوده است. اگر کسی وسواسی بود میگفت: من دست نمیزنم! زندگی پیغمبر را در نظر بگیریم خیلی راحت میشویم. یکی از نکات دیگر هم که عزیزان توجه داشته باشند، این است که خون به اندازه یک بند انگشت در لباس یا بدن برای نمازگزار اشکالی ندارد. بعداً برطرف کند اما در نماز اشکالی ندارد. گفتیم: همه دنیا و همه زندگی نجس باشد، فقط مُهر و محل سجاده باید پاک باشد. سجاده نجس باشد، در و دیوار نجس باشد، فقط خشک باشد اگر تر باشد سرایت میکند. مُهر هم طرفی که پیشانی میگذاری خشک باشد. خیلی راحت است. ما همه چیز را میشوییم و خدا میداند چقدر گناه میکنیم. در نجاست برطرف شدن عین نجاست کافی است. یعنی رنگ نجاست و بوی نجاست، مثلاً کهنه بچه را میشویند ممکن است رنگ نجاست بماند. لباسهای سفید ممکن است لکه بماند. اشکالی ندارد و پاک است. سؤالی که زیاد میپرسند در مورد ماشینهای لباسشویی است، که ماشین لباسشویی که وصل به کُر است، لباس نجس آیا پاک میشود یا نه؟ اگر عین نجاست برطرف شود، وصل به کر است یعنی آب میگردد. قبل از اینکه بریزند، یعنی عین نجاست را برطرف کنند، یا منی است یا خون است، اگر بشویند که راحتتر است. اگر با همین نیم ساعت چرخیدن آن عینش برطرف میشود، پاک است ولی رنگش بماند اشکالی ندارد. پس در ماشینهای لباسشویی شک نکنند و پاک میشود. مسأله دیگر هم خیلی پرسیده بودند، که بعضی از خانمها خواب میبینند که مثلاً خانمها با همسرشان در عالم خواب شوخی کردند، با احساس لذت همراه بوده اینها اصلاً غسل ندارد. مرد اگر خواب ببیند و لذت ببرد و منی از او خارج شود و شک هم کند غسل ندارد، یقین کند منی از او خارج شده غسل دارد. ولی خانمها اصلاً غسل ندارد. در خواب اگر چیزی دیدند اصلاً غسل ندارد. اصل اول سهولت و آسانگیری بود. اصل دوم اصل طهارت بود. اصل سوم اصل حلیت است. «كُلُّ شَيْءٍ هُوَ لَكَ حَلالٌ حَتَّي تَعْلَمَ أَنَّهُ حَرَامٌ بِعَيْنِهِ فَتَدَعَهُ» (كافي،ج 5، ص313) خدا که عالم را خلق کرده، فرمود: عالم را برای شما خلق کردم. فقط موارد خاص مثل نجاست که دوازده چیز بود. چند چیزی که محدود است. مثلاً خوردن نجاست حرام است. خون حرام است. مال حرام، حرام است. ربا و نزول حرام است، آنهایی که مشخص شده است. حیوانات حرام گوشت حرام است. پرندهای که حرام گوشت است، غیر از موارد خاصی که حرام است بقیه چیزها حلال است. فقط در خوراکی نیست. در پوشاک، در شغل، در مسکن، در بده و بستان هست. در مسافرت هست، هرچیزی که شک کردی که حلال است یا حرام است یا قاطی دارد که نمیدانیم حلال است یا حرام است برای شما حلال است. یقین کند این مال حرام و مال دزدی است. مثل اینکه شما در تهران بگویند: همه خیابانها ورودش آزاد است. مگر خیابانی که تابلو ورود ممنوع زده یا چراغ قرمز روشن شد. فقط این دو محدود است. جایی که طرح ترافیک است و ورود ممنوع است، ممنوع است. بقیه جاها همه کوچه و خیابانهایی که بن بست نیست، آزاد است. هرجا شک کردیم آیا این حلال است یا حرام است، روایات میفرماید: «كُلُّ شَيْءٍ هُوَ لَكَ حَلالٌ حَتَّي تَعْلَمَ أَنَّهُ حَرَامٌ بِعَيْنِهِ» تمام چیزها، مسافرتی که میخواهند بروند. آن چیزی که میخواهند بخرند یا بفروشند. داد و ستدی که میخواهند قرارداد ببندند. هرجا که چراغ قرمز است نباید این کار را بکنیم، بقیه چیزها برای شما حلال است. مهمانیهایی که آدم میرود و با دیگران هست نمیدانم حرام است یا نه. کارفرما به ما حقوق میدهد، برای ما حلال است. یک اصلی هم داریم اصل عدم تجسس و تفحص، آیا لازم است تحقیق کنیم این صاحبخانه، این کارفرما، این شخص مالش دزدی است یا نه؟ نه لازم نیست تحقیق کنیم. این ماشینی که ما را میبرد ماشین دزدی است. برای ما حلال است. «كُلُّ شَيْءٍ هُوَ لَكَ حَلالٌ حَتَّي تَعْلَمَ أَنَّهُ حَرَامٌ بِعَيْنِهِ» باز روایت دیگر داریم که امام صادق فرمود: «کل ما کان فیه حلال و حرام فهو لک حلال» اگر هم یک جایی قاطی شده است. در بازار الآن جنس قاچاق هست، جنس دزدی هست، برای ما که نمیدانیم حلال است. من نمیدانم و لازم هم نیست تحقیق کنم. هرجایی که حلال و حرام در جامعه قاطی شده است. ممکن است یک جایی هم گوسفند حرام و ذبح نشده در بازار بیاورند، یکوقت بین دو سه تا گوسفند محدود است، خوب اینجا باید پرهیز کرد. بین سه تا گوسفند یکی مردار است. ما یک اصل دیگر هم داریم بازار مسلمانها، ما خیلی اصل داریم که به آدم کمک میکند راحت زندگی کند و از وسواسی بیرون بیاید. چون بعضی در حلال و حرام خیلی وسواس دارند. شریعتی: اینکه گفتند از مال شبهه ناک پرهیز کنید برای اینجا که نیست؟ حاج آقای فرحزاد: مال شبهه ناک جاهایی است که آدم میداند فامیلش قاچاقچی است، آنجا آدم احتیاط کند. اگر یقین دارد همه اموالش شبهه دارد، محدودیت دارد آن هم به اندازه نه اینکه دیگر دست به سیاه و سفید نزند و چیزی نخورد. این هم یک بحثی بین علما است که آیا حرام واقعی هم اثر دارد یا ندارد؟ من خانه کسی رفتم و حرام واقعی بود و من نمیدانستم، برای من حلال است. این خوردن در من اثر دارد؟ همه این اثر را قبول ندارند. اگر اثر کند که کار مردم خیلی مشکل میشود. مثلاً حضرت موسی و حضرت آسیه در خانه فرعون بودند و غذای فرعون را میخوردند. مؤمن آل فرعون که پسرعمه فرعون بود و اسمش در قرآن آمده، زمانهای طاغوت خیلیها حقوقشان را از طاغوت میگرفتند. خدا اثرش را برمیدارد. یقین نداریم عین این خوراک و پول حرام است، برای ما چراغ سبز نشان میدهد و گفته برای شما حلال است. انسان به اندازه احتیاط کند نه زیاده روی کند. حضرت فرمودند: «کل ما کان فیه حلال و حرام فهو لک حلال» اگر یک جایی قاطی است، برای شما حلال است. «حتی تعرف الحرام بعینه فتدعه» مگر جایی که قسم بخورد و بداند این حرام به عینه است و آنجا رهایش کنید. بعد فرمودند: در همه چیز همینطور است. «و الاشیاء کلها علی هذا» در همه چیز برای شما راه باز است و حلال است، تا برای شما غیر از حلال بودن ثابت شود، یا بگویند: مال دزدی است. این را نخر و استفاده نکن. خوراکیها و لباسها، غذاها، الآن یک غذای جدید آمده نمیدانیم حلال است یا حرام است برای ما حلال است. مگر اینکه دستور برسد این حرام است. باز روایت داریم «کل شیء مطلق حتی یردَ فیه نهیٌ» این دیگر اصل است. یعنی همه اصلها شاید به این برگردد. هرچیزی رها و آزاد است مگر اینکه برای آن یک نهی آمده باشد یا قیدی داشته باشد. قاعده کلی آزادی و حلالیت است. قاعده کلی هرکاری میخواهی بکنی است مگر جایی که نهی است و گفتند: نکن. «کل شیء مطلق حتی یردَ فیه نهیٌ» تا وقتی که پلیس نگفته اینجا نرو، برای شما راه باز است. ما خیلی سخت گرفتیم در حالی که سیره پیغمبر و امامان ما هم همینطور بوده است. کسی دعوت میکرد میرفتند. بیایند تحقیق کنند که آیا فلانی خمس میدهد یا زکات میدهد، نه. این هم یک مسألهای است که خیلیها سؤال میکنند: آقا ما با خانوادهای رفت و آمد میکنیم و نمیدانیم زکات میدهد یا خمس میدهد، مالش حلال است یا حرام است؟ اگر جایی یقین داریم منابع درآمد این آقا فقط ربا و نزول است، فقط قاچاق است، فقط حرام است باید پرهیز کرد. اما جایی که نمیدانیم یا قاطی است، خمس نمیدهد. تمام فقها فتوا دادند که برای ما اشکالی ندارد ما برویم غذا بخوریم. برای ما پاک است. اینجا جستجو لازم نیست. اصل بعدی اصل عدم تجسس و تفحص است. هرکدام از این اصلها را وسواسیها درست پیاده کنند واقعاً از قطار وسواس پیاده میشوند. من هفته اولی که به کربلا مشرف شدم، دست انداختم به شبکه ضریح امام حسین و حضرت ابالفضل و برای وسواسیها دعا کردم. یعنی از حضرت ابالفضل کمک خواستم. کسی بخواهد خدا به او کمک میکند. شبهای قدر دعا کردیم. دیگر باید خودمان بخواهیم. 99 درصد درست شده و یک درصد مانده است. آن یک درصد هم خودشان را تکان بدهند. به دلم نچسبید نگویند. دل را کنار بگذارید. سی سال حرف شیطان را گوش دادید، یک روز هم حرف خدا و پیغمبر را گوش بدهید. تجسس و تفحص خودش یک بحث مفصلی است که بخشی از آن در مورد مباحث اخلاقی است. در قرآن هم داریم «وَ لا تَجَسَّسُوا» (حجرات/12) یا گمان بد نبرید و تجسس نکنید. چه کار به کار دیگران داریم؟ آقا درآمد شما چقدر است؟ در این معامله سود کردی یا ضرر کردی؟ در کارهای شخصی افراد، حتی در کار همسر و شوهر و بچه، موبایلش، کامپیوترش، مربی و معلم باید از دور نظارت داشته باشند، اما اینکه در جزئیاتش دخالت کنیم خوب نیست. یا گناه را در بیاوریم و ثابت کنیم. غیر مستقیم اشکالی ندارد. اما اینکه بیاییم گناه را به زور گردن کسی بیاندازیم و یا ردیابی کنیم، ممنوع است. در امور شخصی و اقتصادی و خانوادگی، اینکه چه کسی رفت و چه کسی آمد، این غیر اخلاقی است. مباحث وسواسی خیلی گره گشا است. در روایت داریم کسی به امام گفت: من شب تاریک در رختخواب خوابیدم، بدنم را خاراندم. دیدم یک مایعی آمده است. آیا لازم است چراغ را روشن کنم و ببینم خون است یا چیز دیگری است؟ فرمودند: نه لازم نیست. یا اینکه فرض کنید بدنمان را خاراندیم و زخم شده است و احتمال است خون باشد یا نباشد، لازم نیست تحقیق کنیم و لباسمان را نگاه کنیم. همینطور راحت برو نماز بخوان. آب ریخته برویم تحقیق کنیم این آب است یا بول است. در امور نجاست و طهارت و اموری که خدا سهل گرفته، تفحص و تجسس لازم نیست. اگر دیدی دیگر نمیشود کتمان کرد. دیدی این خون است و بول است ولی اینکه بروم تحقیق کنم لزومی ندارد. ممکن است آب گوجه باشد، یا آب هندوانه باشد، یکوقت یقین داری استثناء است ولی اگر شک داری نه تحقیق کن و نه تفحص کن. «لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُم» (مائده/101) یعنی خیلی از چیزها را نباید سؤال کنیم. یک اشتباه بزرگ وسواسیها این است که زیاد سؤال میکنند. امام هشتم(علیه السلام) فرمود: «ان الله یبغض القیل و القال و اضاعة المال و کثرة السؤال» خدا چند چیز را مبغوض دارد و بدش میآید. یکی زیاد وراجی کردن و حرف زدن است. اینکه آدم کم حرف بزند. یکی ضایع کردن مال و اسراف و تبذیر است. یک چیزی که خدا دشمن دارد زیاد سؤال کردن است، حالا این سؤال کردن را دو جور معنا کردند، یکی اینکه آدم دست نیاز دراز کند و از دیگران چیزی بخواهد خیلی مذمت شده است. یکی هم اینکه زیاد سؤال میکند، شک یک کردم، شک دو کردم، اصلاً همین وسواسیها شکیات را درست کردند. بزرگی میفرمود: اگر شک است که نماز نیست و اگر نماز است که شک نیست. بعضی از آدمهای وسواسی زمان امامان هی سؤال کردند و احکام را پیچ و تاب دادند و امام هم مجبور بود جواب بدهد. مثلاً روایت داریم، پیغمبر خدا فرمود: حج خانه خدا بر مسلمان واجب است، کسی که استطاعت دارد. یک آدم نفهم بلند شد گفت: هر سال یا یکبار در عمر؟ حضرت ناراحت شدند و فرمودند: چرا فضولی میکنی؟ اگر لازم باشد میگویم. اگر من بگویم: هر سال، آنوقت هرسال واجب میشود. کسی که نمیداند خیلی برایش مسائل راحت است. کنجکاوی زیاد و سؤال زیاد خوب نیست. مثلاً در مورد بنی اسرائیل داریم، بزرگترین سوره قرآن سوره بقره است، به معنی گاو است. چرا بقره میگویند؟ داستانش مهم است. یک نفر در بنی اسرائیل کشته شد، هرچه گشتند قاتل پیدا نشد. نزد حضرت موسی آمدند که قاتل پیدا نمیشود. چه کنیم؟ به خدا گفت. خدا فرمود: بروید یک گاو بکشید، حدیث داریم هر گاوی میکشتند کافی بود. اما نفهمی و جهالت بار را سنگین میکند. سؤال زیاد تکلیف را برای ما زیاد میکند. چرا سؤال میکنی و برای خودت دردسر درست میکنی؟ هر نوع گاوی را میکشتند آن اثر ایجاد میشد. گفتند: چه نوع گاوی بکشیم؟ گاوی که مثلاً رنگش اینطور باشد. اینقدر هی سؤال کردند که این گاو منحصر شد و دست یک نفر بود. مثل اینکه به شما بگویند: یک ماشینی هست که در کل ایران فقط یک نفر دارد. گفت: اگر به اندازه این گاو به من طلا بدهید، میدهم و الا نمیدهم. حدیث داریم: بنی اسرائیل بر خودشان سخت گرفتند، اگر آسان میگرفتند و هر گاوی را ذبح میکردند. خدا امر کرد گاوی را ذبح کنید و دم گاو را به مقتول بزنید زنده میشود. ولکن بنی اسرائیل هی محدود کردند و خدا هم محدود کرد. «انما هلک من کان قبلکم بالتشدید» امام صادق فرمود: قبل از شما بعضی نادانی کردند و جهالت کرند و هی سؤال و تفحص کردند و به خودشان سخت گرفتند، «شددوا الی انفسهم فشدد الله علیهم» هی سؤال پیچ میکند. کار وسواس این است. اگر اینطور شد، اگر آنطور شد! چه کار داری؟ کارت را بکن. آنقدر واجبتر و مهمتر داریم که آنها برای ما مهمتر است. داریم «لا تتعرض للحقوق» یعنی به اندازه کافی بار تکلیف روی دوش ما هست، شما دیگر بارت را اضافه نکن. نذر کردن امر مستحب و محبوبی نیست. افرادی که پشت سر هم نذر میکنند، نیت کنی اشکالی ندارد. مثلاً نیت کنی اگر مریضی من خوب شد انشاءالله یک گوسفند میکشم. ولی اگر نذر کنی و عادت شود و زیر بار بروی و نتوانی انجام بدهی، خوب نیست. لذا نذر زیاد نهی شده است. روایت داریم «و لا تکونوا بحاثین عما غاب عنکم، فیکثر عائبکم» بحث و تجسس نکنید درباره چیزهایی که از شما پنهان است و به شما نگفتند. روایت داریم خیلی از چیزها را سربسته گذاشتند. اگر اشاره میکردند مردم میرفتند تجسس میکردند. بحث و جدل نکنید در مورد چیزی که از شما پوشیده شده است که اگر این کار را بکنی به دردسر میافتی و عیب کننده شما زیاد میشود. وسواسیها زیاد سؤال نکنند. از وسواسیهای دیگر اصلاً سؤال نکنند. از آدمهایی که خیلی احتیاط میکنند سؤال نکنند، بروند از عالمی که دانا و فهمیده است سؤال کنند. یکبار سؤال کنند. خدا تکرار سؤال را دوست ندارد. لازم نیست ما برای غسل و وضو هی نگاه کنیم که آب رسیده یا نرسیده است. روایت زیبایی داریم که امام صادق فرمود: «اغتسل أبی من الجنابة» پدرم امام محمد باقر(ع) غسل جنابت میکردند. حالا حمام عمومی بوده یا حوض آبی بوده، یک آدم نفهم به امام باقر گفت: پشت شما یک تکه آب نرسیده است. «قد بقیت لمعة من ظهرک لم یصبها الماء» حضرت ناراحت شدند و فرمودند: «فقال له: ما کان علیک لو سکت» چرا ساکت نماندی و حرف زدی؟ من فکر کردم آب رسیده است. برای من کافی است! چه لزومی دارد داخل گوشمان آب برود، دین ما اصلاً اینطور نیست. خدا میخواهد ما امرش را اطاعت کنیم. هفته گذشته گفتم: نجاست امری اعتباری است. خدا میخواهد لاابالی نباشیم. اما اینکه هی از این طرف بیافتیم بسیار مذموم است. بعد حضرت آت تکه را هم آب ریختند. تفحص و تجسس خوب نیست. آیا این کسبش حلال است؟ از کجا در میآورد؟ در امور مالی و اقتصادی تفحص و تجسس لازم نیست و انسان را سبک میکند. شریعتی: کنکوریهای عزیز خیلی به ما میگویند که برای ما دعا کنید. ان شاءالله در همه امتحانات زندگیتان موفق باشید. از فضیلت ذکر صلوات بشنویم و بعد هم اشاره قرآنی را بشنویم. حاج آقای فرحزاد: یکی از امیدواریهای من این است که انشاءالله به برکت برنامه سمت خدا و برنامههای دیگر که سحرها هم خدمت عزیزان هستیم، ذکر صلوات خیلی نورانیت ایجاد میکند، حتی برای وسواسیها، برای برآمدن حاجات، برای رفع هم و غم و فکر و خیالات، یک روایت زیبایی است که خدای متعال به حضرت موسی وحی فرمود: ای موسی اگر دوست داری از کلام به زبانت نزدیکتر باشم و از آنچه چشمت میبیند به تو نزدیکتر باشم، و از روح به بدن و از اندیشه و فکر به قلبت به تو نزدیکتر باشم، یعنی قرب اعلای مرا بخواهی که بین تو و من هیچ چیز نباشد، از همه به من نزدیکتر باشی، ای موسی زیاد بر حبیب من محمد مصطفی صلوات بفرست. زیاد هم حداقل صد بار است. این حدیث مطابق کلیات ماست چون مقرب ترین عزیزان خدا محمد و آل محمد هستند، کسی که صلوات میفرستد به اینها نزدیک میشود. اگر میخواهی در قرب اعلی با اینها باشی زیاد ذکر صلوات را بگو. بعد خدای متعال فرمود: زیرا صلوات بر حبیب من نور و رحمت و هدایت است. یعنی سه واژهای که تک تک آن آدم را نجات میدهد. مدیون خدا و پیغمبر هستیم صلوات کم بفرستیم. «اللهم صل علی محمد و آل محمد» در صلوات به پیغمبر و آل او دعا میکنیم و آنها هم به ما دعا میکنند. آیهی 36 سوره فصلت میفرماید: «وَ إِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ» شیطان به همه تلنگر میزند حتی با انبیاء دست و پنجه نرم کرده است. جایی که برق عصیان بر آدم صفی زد *** از ما چگونه زیبد دعوی بی گناهی دام سخت است مگر یار شود لطف خدا *** ورنه آدم نبرد صرفه ز شیطان رجیم شیطان با انبیاء دست و پنجه نرم کرده است. لذا تلنگر میزند، وسوسه ایجاد میکند. «نزغ» یعنی فکر فاسد، هی میگویند: این کار را بکن. مخصوصاً آدمهای وسواسی. صد در صد هزار قسم میخوریم برای شیطان رجیم است. خدای مهربان میفرماید: اگر شیطان تلنگری زد و وسوسه ایجاد کرد، از ته دل به خدا پناه ببر. اگر دشمن به ما حمله کند چه میکنیم؟ به پناهگاه میرویم. از صمیم دل از خدا پناه بخواه، خدا به تو پناه میدهد. او هم شنوا و هم داناست و از وضع ما خبر دارد. شریعتی: مطالبی که حاج آقای فرحزاد میفرمایند و روایاتی که در برنامه مطرح میشود، در کانال تخصصی ما قرار داده خواهد شد. دوستان ما زحمت میکشند و این مطالب را به صورت مستقل در کانال تخصصی ما قرار میدهند. ادامه فرمایشات شما را میشنویم. حاج آقای فرحزاد: من از وسواسیها خواهش میکنم بحث ما را یکبار گوش ندهند و مرور کنند. چون دشمن کمین کرده و هی باید تلنگر زد. اصل آسانگیری، اصل طهارت و نجاست، اصل حلیت، اصل عدم تفحص و تجسس که لازم نیست تفحص کنیم. اصل دیگری که خیلی مهم است و کارساز است عدم دقت عقلی و مولکولی و فیزیکی است. یعنی ما در هر چیزی در تشخیص آن چیز دقت عقلی لازم نیست. مثلاً کسی میکروسکوپ بگذارد که ببیند این ذره خون هست یا نیست. در رسالهها متأسفانه نوشتند، یکی از بزرگانی که مسأله در رساله میگوید، میفرمود: من تا به حال چنین چیزی را نگفتم. مثلاً به اندازه سر سوزن اگر در وضو یا غسل آب نرسد آن وضو باطل است. به حضرت عباس اینطور نیست! به 124 هزار پیغمبر اینطور نیست. اینکه خدا میلیون نفر را به جهنم ببرد و بگوید: یک سر سوزن هنگام غسل به بدنت آب نرسیده است. یا مثلاً زیر و زِبر را یک ذره اشتباه گفتی. من نمیخواهم بگویم هرج و مرج و لا ابالی گری، نه، حد وسط! اینکه دقت عقلی کنند. مو را از ماست بکشند. آقای فلاح زاده میفرمود: چند نفر دکتر روانشناس با من صحبت کردند و گفتند: خواهش داریم شما با مراجع صحبت کنید، ده، پانزده مسأله که اینطور است که اگر یک سر سوزن آب نرسد، وضو یا غسل باطل است، را بگویید. اینها را باید از رسالهها در آورد. آقایی که منبری است گفت: نود درصد وسواسیها آمدند به ما مراجعه کردند، مسأله گو درست مسأله را بیان نکرده یا در رساله خوانده دچار وسواس شده است. اصلاً دقت عقلی و مولکولی، مثلاً میگویند: کسی که وضو و غسل میکند نباید مانع باشد. مثلاً کسی حنا بسته است، از نظر فیزیکی و مولکولی هست ولی همه میگویند: اشکالی ندارد. یک ذره سرمه کشیده است، یا دست آدم خودکاری باشد. امام جماعتی میگفت: وسط نماز قنوت که گرفتم دیدم دستم خودکاری است، وسط نماز جماعت را رها کردم و گفتم: من وضویم باطل بوده است. آیت الله مکارم شیرازی فرمودند: خودکار مانع نیست. یعنی دقت عقلی لازم نیست. اگر لباس میشویی اگر رنگ خون فیزیکی باشد عیب ندارد آن جِرمیت نباشد. دقت عقلی لازم نیست، بوی نجاست، رنگ نجاست، یا در وضو و غسل یک ذره متوجه نشدیم آب نگرفتیم، گردن من! یا یکی از چیزهایی که خیلی مورد ابتلاء است، در روایت داریم بعضی حس میکنند که باد معده و روده وضو را باطل میکند. در روایت صریح آمده که باید بو داشته باشد و صدا داشته باشد، یعنی یقین صد در صد داشته باشید. اینکه حس میکنید یک حبابی هست، روایت داریم شیطان میآید میدمد. یعنی در محل موضع آنجا میدمد که طرف فکر کند وضویش باطل شده است یا در نماز، حس میکند یک حبابی خارج شد، نه! باید یقین کنید. اگر وضو باطل کردن واجب بود شما یقین میکردی؟ یا عزیزانی که حس میکنند ترشحاتی از آنها دفع شده است. اگر کسی مرض سلس البول دارد، باید کیسه بگذارد و چه خانم و چه آقا طبق دستور طبی عمل کنند. اگر از ظهر تا غروب پنج دقیقه بولش قطع میشود، آن موقع وضو بگیرد و نماز بخواند. اما افرادی که میگویند: ما حس میکنیم از ما ادرار رفته است. اولاً تفحص لازم نیست. تجسس لازم نیست. باز اینجا شیطان دخالت کرده است. لذا در مسأله اینکه وضو ما باطل میشود یا نه، هرجا شک و گمان دارید اصلاً اعتنا نکنید. تفحص لازم نیست. من مکرر با یک لیوان آب وضو گرفتم، بدون اینکه وقت کم باشد و کم آبی باشد. وضو سه مشت آب است. کمتر از یک لیوان نیاز است. یک مشت آب برای صورت نیاز دارد. یک مشت آب دست راست و یک مشت آب دست چپ، در روایت داریم «الوضوء غسلتان مسحتان» یعنی دو شستشو صورت و دست و دو تا هم مسح است. مسح سر به اندازه یک انگشت و طول هم به اندازه یک انگشت است. مسح پا هم از سر انگشتان پا تا قوزک پا کافی است. مرحوم آیت الله مرعشی نجفی سحرها به حرم حضرت معصومه(سلام الله علیها) میآمدند، ایشان گاهی خسته بودند و چرت میزدند. همانجا برایشان یک تشت میآوردند و راحت وضو میگرفتند. مرحوم آیت الله خویی یک حوله میانداختند، نشسته یک ذره آب به صورت میریختند و یک ذره دستشان را میشستند و وضو میگرفتند. اینکه هی آب بریزیم و تکرار کنیم حرام اندر حرام است. شریعتی: دعا بفرمایید و آمین بگوییم. حاج آقای فرحزاد: خدایا تو را قسم میدهیم در روزهای پایانی ماه مبارک رمضان به حق مولا امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، به همه ما ایمان، معرفت و اخلاق حسنه کرامت بفرما. قلب امام زمان از ما راضی و فرجش را نزدیک بگردان و همه ما را از بهترین شیعیان اهلبیت قرار بده. ما را از بهترین برکات این ماه بهرهمند بگردان. به حق حضرت ابالفضل همه وسواسیها را از هر نوع وسواس نجات عنایت بفرما. مریضدارها و قرض دارها و آنهایی که شغل و مسکن ندارند و کنکوری هستند، همه را حاجت روا بگردان به برکت صلوات بر محمد و آل محمد. شریعتی: سلام میکنیم بر امام حسین(علیه السلام). ان شاءالله زیارت کربلا نصیب همه ما شود. می پسندم 0
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد – راهکارهای درمان وسواس فکری و عملی در چند بخش
سه شنبه ۱ آبان ۱۳۹۷ ۰۸:۴۰ قبل از ظهر
[4]
|
|||
برنامه سمت خدا حاج آقا فرحزاد: خدمت جنابعالی و بینندگان و شنوندگان عزیز عرض سلام دارم. آرزوی قبولی طاعات و عبادات شریعتی: بحث جلسه گذشته ما در مورد وسواس بود و خیلی پیامهای مثبتی داشتیم. حاج آقای فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. روز بسیار تأسف باری که حرم امامان بقیع را تخریب کردند، تسلیت عرض میکنیم. در منزل مراجع بزرگ در قم مجالس روضهخوانی برقرار بوده است. انشاءالله خدای متعال لطف کند آنهایی که قابل هدایت هستند، هدایت شوند و آنهایی که قابل هدایت نیستند از سر راه برداشته شوند. انشاءالله بارگاه ملکوتی ائمه بقیع احیاء شود. بحثها خیلی مؤثر بوده و خیلی هم تشکر فراوان کردند و برای ما خیلی دعا کردند. من شب و روزم را برای این کار گذاشتم و اگر یک نفر هم از قطار وسواس پیاده شود برای ما کافی است. بعضیها شبهه میکنند در مورد مسائلی که ما میگوییم، ما مسائلی را میگوییم که روی آن قسم میخوریم. اگر نسبت به مسألهای شبهه داشته باشیم، قطعاً هم تکلیف و وظیفه ما هست اصلاح کنیم و هم شجاعت داریم و به اشتباه خودمان اقرار میکنیم. ما نمیخواهیم مدیون دین و مردم باشیم. پس در مسائلی که میگوییم شک و شبهه نکنند. کسانی که وسواس دارند باز احتیاط میکنند و از دیگران میپرسند. خواهش میکنم حرف ما را گوش بدهند و دیگر تجسس نکنند که باز دوباره مشکل ایجاد میشود. در قرآن آیهای داریم که خدای متعال میفرماید: «نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْض» (نساء/150) بعضی هستند میگویند: ما به بعضی آیهها ایمان میآوریم و به بعضی آیهها ایمان نمیآوریم. آدمهای وسواس اینطور هستند. نمیشود بگویی: من اینجا را قبول دارم ولی اینجا را قبول ندارم. همان خدایی که میگوید: خون و بول نجس است، همان خدا میگوید: اینجا پاک است و برای شما اشکال ندارد. یعنی همان خدایی که میگوید: وضو بگیر، همان خدا میگوید: اینطور وضو بگیر و این اندازه بگیر. بار سوم برای وضو بشویی حرام است. یکبار شستن واجب است. بار سوم حرام است. یعنی برای ما حد گذاشتند. نمیتوانیم بگوییم: من اینجا حرف شما را گوش میدهم ولی اینجا گوش نمیدهم. همان خدایی که طهارت و نجاست را برای ما امر و نهی کرده است، یا وضو و غسل و قرائت و طواف را اینطور میگوید. من بیش از این نمیخواهم، حرام است. اسراف است، اعصابت خورد میشود و من ناراضی نیستم. هفته گذشته ما برنامه نداشتیم، موضوعی که میخواهیم عرض کنیم در مورد اصولی که در اسلام هست و بنای احکام بر آن اصول است. ما اصل آسان گیری و سهولت را عرض کردیم. هرجا به عُسر و حرج و گرفتاری برخورد کردیم، آنجا دیگر تکلیف عوض میشود. «وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِه» (بقره/286) چیزی که ما طاقت نداریم خدا از ما نمیخواهد. اینکه من دو ساعت بروم غسل بکنم، این قطعاً خلاف است و عُسر و حرج است. اصل آسانگیری خودش اصل مهمی است. اصل دوم اصل طهارت بود. همه چیز پاک است جز دوازده چیز که آن هم باید یقین صد در صد داشت و اینکه قسم باید خورد و الا همه چیز برای شما پاک است. یکی از موضوعاتی که زیاد سؤال کردند، ترشحاتی که از بدن انسان بیرون میرود، اینکه آدم یقین نکند که بول است یا خون است، تا وقتی که انسان یقین نکرده که منی است یا خون است که قسم بخورد، برای انسان پاک است. به این ترشحات اعتنا نکنید. یک مسائلی که خیلی پرسیدند این است که خانمی که در خواب، خواب میبیند برایش غسل واجب نیست. ولو اینکه در خواب لذت هم ببرد. غسل واجب نیست. در بیداری اگر به اوج لذت برسد باید غسل کند اما در خواب اگر باشد به فتوای مراجع غسل بر او واجب نیست. یکی از سؤالاتی که زیاد پرسیدند این است که ترشحاتی که در دستشویی یا توالت فرنگی میشود، چطور است؟ ما وقتی با شیر آبی که وصل به کُر است خودمان را میشوییم، ترشحات پاک است. چون اکثراً میگویند: دستشویی میرویم به پای ما ترشح میشود. این ترشحات ولو از لگن داخل توالت باشد، چون با شیر آب که وصل به کُر است میشوییم، پاک است. بعضی میگویند: بچه ما با کفش داخل توالت شده و با همان کفش روی فرش آمده است. بنده در خانه خودمان، درون حمام توالت فرنگی است، من بدون کفش میروم و با همان هم روی فرش میآیم. مرحوم بهاءالدینی حمام میرفتند با همان کفش یا پا روی فرش میآمدند. یکوقت فرشها غبار دارد بله، اما نجس نیست. یعنی شما نمیتوانی بگویی: اطراف توالت نجس است یا وسط توالت اگر شیر آب ترشح کرد نجس است. نه! پاک است. اگر عین نجاست نباشد، پاک است. در مورد لباسشویی هم پرسیدند، گفتم اگر نجاست را قبل از شستن تمیز کنیم، یا اگر با شستشو تمیز شود، اگر عین نجاست برداشته شود، رنگ و بوی نجاست پاک شود، مشکلی ندارد. پاک است چون آب چرخش دارد. خود ماشین لباسشویی هم پاک میشود، اگر وصل به شیر آب کر است، پاک است. اصل دیگری که گفتیم و زیاد سؤال کردند، خونی که داخل بدن است یا زیر ناخن است پاک است. داخل بینی ما خون باشد، یا زیر ناخن خون باشد، یا وقتی آمپول میزنند، خون داخل بدن پاک است. خون بیرون بدن نجس است. پرسیدند: خونی که سیاه شده و روی زخم است. این خون دیگر خون مرده است یا سیاه شده است، عرف نمیگوید این خون است. به فتوای آقایان این خون پاک است. یکی از اصولی که خیلی گره گشا است اصل حلیت است. هرچیزی برای شما حلال است مگر موارد خاصی که نهی شده، خوردن شراب حرام است. خوردن گوشت خوک حرام است. دین ما میگوید: همه چیز حلال است الا موارد خاصی که انگشت شمار است و حرام است. پرسیدند: وقتی به کشور خارجی میرویم، خوراک و پوشاک و داد و ستد جطور است؟ کشورهای اسلامی مثل کشور خودمان است، ولی کشورهایی که اسلامی نیست تمام وسایلشان پاک است. هتل، فرش، موکت، مبل، همه پاک است. فقط چیزهایی که ذبح شرعی باید باشد، مثل گوسفند و گاو، البته شرکتهایی هست که ذبح اسلامی است و مطمئن است و میتوانید تهیه کنید. و الا تا ثابت نشده خوردنش اشکال دارد. مگر ماهی که اکثر آقایان و علما میگویند: غیر مسلمان هم بگیرد اشکال ندارد. لبنیات و غذاهای دیگر پاک است، فقط گوشت ذبح شرعی باشد. معاملاتی که میکنیم، خرید و فروشی که میکنیم کلاً حلال است مگر موارد خاصی که گفته باشند و نهی شده باشد. یکی دیگر از اصولی که گفتیم، عدم تفحص و تجسس و زیاده روی در سؤال است. متأسفانه یک شگرد مهم شیطان و افرادی که گرفتار وسواس میشوند، این است که هی کنجکاوی میکنند. در اسلام تجسس نهی شده است. چه کار داریم ثابت کنیم این بول است یا این خون است؟ چه کار داریم نگاه کنیم؟ لزومی ندارد من اینقدر وارسی کنم که این فضله موش است یا سنگ است. اگر شک دارم برای من اشکال ندارد. اگر بدون تجسس چشم من دید این خون است و فضله موش است و نجس است، وظیفه دارم. ولی اگر برای من ثابت نشده میتوانم چشمم را ببندم. مثلاً تخم مرغهای محلی گاهی درونش خون است. یک آیت الله بزرگی به خانمش میگفت: تخم مرغهایی که میخواهی درست کنی در تاریکی درست کن. چراغها را خاموش کن و هم بزن و بیاور من بخورم! هیچ اشکالی ندارد. یعنی لزومی ندارد ما تخم مرغ را وارسی کنیم که خون درونش هست یا نیست. اگر هم یک وقت ناخواسته چشمت افتاد، همان جایی که خون است را بردار. اگر با زرده و سفیده قاطی است، خوب نجس است. ولی اگر گوشه است یا یک گوشه ماهی تابه است، آن قسمت را با قاشق بردار. در اسلام مکرر بزرگان ما فرمودند: آسانترین و سهل ترین احکام در اسلام، احکام طهارت و نجاست است که ما اینقدر به آن بها میدهیم. غیبت، تهمت، دروغ و بداخلاقی و رشوه، حق الناس و ضرر به دیگران برای افراد مهم نیست. یکی از اصول مهم «لا ضَرَرَ وَ لا ضِرَارَ فِي الاسْلامِ» (معانيالاخبار، ص281) در اسلام ضرر رساندن به دیگران گناه کبیره است. آدمهای وسواسی چقدر ضرر میزنند. به خانواده و مملکت و همه ضرر میزنند. اینها گناه کبیره است و توجه ندارند. اما میگوید: خدا بخاطر یک ذره خون مرا به جهنم میاندازد. تفحص و تجسس نکنیم. جایی که مهمانی میرویم چه کار داریم که تفحص کنیم درآمد صاحبخانه از کجاست؟ خمس میدهد یا نمیدهد؟ یکی از سؤالاتی که مورد ابتلاء هست در مورد افرادی است که آمپول میزنند، چه لزومی دارد من حتماً ببینم به لباسم یا بدنم خون ریخته یا نه. شما آمپول زدی برو نمازت را بخوان. کارهایت را بکن، اشکالی ندارد. یکوقت ببینی وظیفه داری. الکل هم دو نوع داریم، الکل طبی و الکل صنعتی. الکل طبی اگر مست کننده باشد نجس است و خوردنش حرام است. الکل صنعتی خوردنش جایز نیست اما نجس نیست. چه لزومی دارد ما کنجکاوی کنیم که الکل طبی است یا صنعتی است؟ جایی که شک داریم برای ما پاک است. در هر دو صورت خوردنش نجس و حرام است. ما نمیگوییم: لاابالی گری، اما تحقیق و تفحص و تجسس لزومی ندارد. دقت عقلی که یک اصل محکمی بود، اینکه اگر بخواهیم با دقت عقلی بسنجیم همه باید جهنم برویم. ممکن است در عمرمان یک ذره خون به لباسمان بوده، یا وضو یا غسل کردیم و یک ذره از بدن شسته نشده است، اصلاً دقت لازم نیست. دقت عرفی و عقلایی و معمولی باشد. مثلاً خانمها موهایشان را رنگ میکنند، عرفی اشکالی ندارد. دقت عقلی خیلی مهم است و خیلی از مسائل را راحت میکند. یکی از مسائلی که خیلی مورد ابتلاء است، بدن و یا موی سر انسان چربی دارد. برای وضو و یا غسل اشکالی ندارد. این هیچ مانع نیست ولو آب بغلتد! یکوقت دستت را به چربی و دنبه زدی، باید بشویی. ولی چربی که خود بدن است فقها گفتند: مانع نیست و وضو و غسل اشکالی ندارد! بعضی اینقدر صابون میزنند که این چربی از بین برود! نه، نیازی نیست. روایت داریم «لاتُداقُّوا النّاسَ وَزْنًا بِوَزْن، وَ عَظِّمُوا أَقْدارَکُمْ بِالتَّغافُلِ عَنِ الدَّنِىِّ مِنَ الاُْمُورِ» دقت نکنید و ذرهبین نگذارید. زیاد دقت نکنید که مو را از ماست بکشید. قدر خودتان را بالاتر بدانید از آنکه در مسائل ریز و کوچک وقت و فکر و زمانمان را برای یک ذره خون بگذاریم. میفرماید: شما باید با خدا بنشینید، الآن فکر آدمهای وسواس یا خون است، یا بول است یا حمام و غسل و وضو است. خویشتن را آدمی ارزان فروخت *** بود اطلس خویش را بر دلق فروخت قدر خود را نشناخت مسکین آدمی *** از فزونی آمد و شد در کمی حضرت میفرماید: قدر شما خیلی بیشتر از این است که در مسائل ریز و پست وقتت را بگذرانی. شریعتی: یعنی اگر در مسیر بندگی عقب گرد نداشته باشیم با وسواس، حتماً داریم درجا میزنیم. حاج آقای فرحزاد: بله صد در صد، عقب گرد صد در صد است. من بحث درمان وسواس را شروع نکردم. یکی از کارهای مهم شیطان این است که ما را با خودش درگیر میکند از خدا و مقصد غافل میکند. این بزرگترین ترفند شیطان است. هفتههای گذشته این مطالب را گفتیم. اصل دیگر اصل تجاوز است. تجاوز یعنی از یک عذری به یک عذر دیگر، از یک مرحله به یک مرحله دیگر عبور کردی. مثلاً شما میگویی: بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین، در الحمدلله شک کردی که من بسم الله را گفتم یا نگفتم؟ درست گفتم یا نه؟ تجاوز یعنی از یک جزء به جزء دیگر که رد شدی، دیگر اعتنا نکن. رفتی رکوع شک کردی که حمد و سوره خواندی یا نه؟ اصلاً اعتنا نکن. سجده رفتی، شک کردی رکوع کردی یا نه؟ تجاوز یعنی عبور کردی به مرحله بعد دیگر اصلاً توجه نکنی. حتی روی قرائت، قاعده تجاوز هم اصل مسلمی و در روایات هم آمده است. از هر جزئی که رد شدیم دیگر به جزء قبل رجوع نکنیم. اصل دیگر اصل فراغ است. اصل تجاوز برای جزء است و اصل فراغت برای کل اعمال است. یعنی شما کل غسل را تمام کردی، دیگر هزار شیطان آمدند گفتند: نکند به مویت آب نرسیده باشد، دیگر اصلاً نباید اعتنا کنی. گردن خدا و پیغمبر و امام است، چون آنها به ما اینطور فرمودند و فرمایش آنهاست. وقتی از هر کاری فارغ شدی، بعد از وضو و غسل و نماز شک کردی، دیگر نباید اعتنا کنی. موسم حج هم نزدیک است. ان شاءالله خدا همه عزیزان را موفق کند. بعد از طواف شک میکند. بعد از سعی صفا و مروه شک میکند. بعد از منا و عرفات شک میکند، یک دغدغه ذهنی بدی ایجاد میشود که میگویند: شوهر ما بر ما حرام است. خوب این شیطان است. آدم به کفر میرسد و زندگیاش متلاشی میشود. فراغ یعنی فارغ شدن از هر عملی، شما از هر عملی که فارغ شدی دیگر فاتحهاش را بخوان. یکوقت یقین داری که بعد از نماز وضو نگرفتی، این منظور ما نیست. در مورد یقین صحبت نمیکنم. در مورد شک و تردید میگویم. بعد از نماز شک داری که با وضو بودی یا نه، بعد از اینکه نماز خواندی دیگر به شک اعتنا نکن. از اصولی که خیلی اصل مهمی است، اصل استصحاب است. استصحاب یعنی یقینیات را با شک آمیخته نکن. حالت سابق که یقین بوده همان حالت سابق را ادامه بدهد. فرش شما پاک بوده است، حالا رفتی مسافرت آمدی، یقین داری قبلاً پاک بوده و حالا شک داری که نجس شده یا نشده است. پاک بوده و حالا هم پاک است، استصحاب، یعنی یقین سابق را ادامه بدهد و بقا داشته باشد. روایت داریم و همه فقها فتوا دادند و خیلی اصل مهمی است. «لا تنقض الیقین بالشک بل انقضه بیقین آخر» یعنی هیچوقت یقین قبلی را با این شک جدید بر هم نزن. بلکه به یقین جدید به هم بزن. اگر یقین کردی بچه اینجا ادرار کرده، یقین کردی خون ریخته است، قسم خوردی بله. با یقین باید یقین قبلی را خنثی کنی. با ظن و گمان و نود درصد و اینها فایده ندارد. این در همه جا کارساز است. مثلاً ما وضو گرفتیم، یقین داریم. حالا شک داریم که در این چند ساعت که از وضوی ما گذشته چیزی که وضو را باطل کند انجام دادیم یا نه. میگوید: یقین را ادامه بده. غسل کردم، شک دارم. در هر عملی که شما یقین داری و انجام دادی و بعد شک میکنی، آن حالت قبلی را باید ادامه بدهی. استصحاب یعنی ادامه دادن حالت یقین سابق است. انسان وضو گرفته و بعد حس میکند حبابی وضویش را باطل کرده است، قبلاً گفتم که این کار شیطان است. شیطان میآید و میدمد. طوری که شما حس کنی وضویت باطل شده است. یک چیزی از شما بیرون رفته است. باید قسم بخوری و یقین داشته باشی و گرنه با شک نمیشود بر هم زد. خدا مرحوم دولابی را رحمت کند. بزرگانی که در محضرشان بودیم زندگی و وضو و غسلشان اینقدر روان و ساده بود، ما ذرهای وسواس در وجود اینهاد ندیدیم. ایشان میفرمودند: زمانی نجف برای زیارت رفتم. یکی از بزرگان که فوت کرده است، گفت: من به درس مرحوم آیت الله العظمی خویی میروم. شما هم میآیید برویم؟ خوب ایشان درس حوزه و دانشگاه نخوانده بودند. همین سه چهار کلاس ابتدایی خوانده بودند ولی علوم و حقایق به قلب ایشان القاء شده بود. گفت: ما را به درس آیت الله خویی برد. اتفاقاً دیدم ایشان بحث استصحاب را مطرح کردند که مفصل است. ایشان فرمودند: خدا مرا پاک آفریده است. حالا شک میکنم در این دنیا آمدم آلوده شدم یا نه؟ پاک هستم. همینطور در حالتی رفتم که پیش خدا بودم. اول پاک بودم و بعداً هم پاک هستم. هرجا شک کردم به شک اعتنا نکنم. یک حالت توحیدی فوق العادهای به من دست داد. من یک روایت قشنگی دیدم که خیلی نقل شده است. امام باقر(علیه السلام) فرمودند: «انما الوضوء حدٌ من حدود الله، لیعلم الله من یطیعه و من یعصیه و ان المؤمن لا ینجسه شیء» فرمود: وضو را سخت نگیرید. وضو یک حدی است، سه تا شستشو است، یک شستشوی صورت، یک شستشوی دست راست و دست چپ و دو مسح، افرادی که خیلی موهای زیادی دارند، همین ریشه مو را یک مقدار مسح کنند کافی است. بعد هم مسح پا است که تا برجستگی و قوزک پا است. حضرت میفرماید: خدا برای وضو حدی قرار داده که ببیند چه کسی حرف گوش میدهد و چه کسی گوش نمیدهد. بعضی هستند وضو نمیگیرند و لاابالی هستند. خدا میخواهد بگوید: با شستشو سراغ من بیایید. از کسانی که حرف گوش میدهند و مطیع هستند یا معصیت میکنند و حرف گوش نمیدهند. «و ان المؤمن لا یُنجِسُه شیء» مؤمن را هیچ چیزی نجس نمیکند. یک معنی این است که روحش و جانش با ولایت اهلبیت عجین شده است. روایت داریم هیچکسی محبت ما در قلبش قرار نمیگیرد الا اینکه خدا او را از همه بریها پاک میکند. «وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ» (حجرات/7) روایات داریم که روح و جانی که از طینت اهلبیت در مؤمن هست با هیچ چیزی آلوده نمیشود، اگر هم آلوده به گناه شود به ظاهرش است و لباس عاریه است. از گناه بدش میآید، با اکراه این کار را میکند. روح و جانش آلوده نمیشود. یک معنی که فقرا در شرح این حدیث کردند این است که «ان المؤمن لا یُنجِسُه شیء» مؤمن وجود و لباس و بدنش پاک است. تا زمانی که آفت نجاست به بدنش نخورده پاک است. یعنی اصل اولیه که گفتیم، مؤمن پاک است. اگر هم گفتند: وضو بگیریم نه برای اینکه نجسی را شستشو بدهد. وضو برای نجاست نیست. مؤمن پاک است، خدا میخواهد یک شادابی و نشاط در بنده ایجاد شود. بنده با نصف لیوان قشنگ وضو میگیرم. این کار را مکرر انجام دادم و نماز هم خواندم. باز روایت داریم مستحب است انسان وضو را شاداب بگیرد. پیغمبر (صلی الله علیه واله) فرمودند: «الْوُضُوءُ مُدٌّ وَ الْغُسْلُ صَاع» (وسائلالشيعه/ج1/ص483) یعنی وضو و غسل شاداب این است که وضو را یک مُد، یعنی 750 گرم است. این مقدار برای وضو کافی است. برای غسل هم سه کیلو آب کافی است. در وضو و غسل دست کشیدن واجب نیست. یعنی همین قدر که شما دستت را زیر شیر آب هم بگیری که آب برسد، کافی است. اگر جایی آب نمیرسد دست بکشی اشکالی ندارد. در غسل هم همینطور است، چون آب خودش میرسد. بعد فرمودند: «وَ سَيَأْتِي أَقْوَامٌ بَعْدِي يَسْتَقِلُّونَ ذَلِكَ» پیغمبر سر از قبر بیرون بیاورد و ببیند که وسواسیها دارند چه میکنند. فرمودند: بعد از من اقوامی خواهند آمد که میگویند: سه لیتر آب و نیم لیتر برای وضو خیلی کم است. «وَ سَيَأْتِي أَقْوَامٌ بَعْدِي يَسْتَقِلُّونَ ذَلِكَ» یعنی این را کم میشمارند. «فَأُولَئِكَ عَلَي خِلافِ سُنَّتِي» اینها خلاف سنت من هستند و کسی که بر سنت من عمل میکند «وَ الثَّابِتُ عَلَي سُنَّتِي مَعِي فِي حَظِيرَة» در باغستان بهشت با من خواهد بود. غسل کردن خیلی آسان است، سخت نگیریم. دو ساعت و یک ساعت حمام رفتن و غسل کردن حرام است. ما با بحران آب مواجه هستیم. وسواسیها میلیونها لیتر آب اضافه مصرف میکنند. «من تعدی فی طهوره کان کناقضه» (تحف العقول/ص520) یعنی کسی که در وضو و غسل تعدی میکند مثل کسی است که آن کار را نقض کرده است. یعنی غسل و وضویش را به هم زده است. حاج آقای فرحزاد: حدیث داریم کسی که آخرین کلامش ذکر صلوات بر محمد و آل محمد باشد، «مَنْ كَانَ آخِرُ كَلامِهِ الصَّلاةَ عَلَيَّ وَ عَلَي عَلِيٍّ دَخَلَ الْجَنَّةَ» (عيون أخبار الرضا(ع)،ج2،ص64) ان شاءالله صلوات با وجود ما عجین شده باشد که با صلوات از دنیا برویم و اهل بهشت باشیم. آیات آخر صفحه 4 سوره بقره خدای متعال میفرماید: اگر شما در این قرآن شک دارید، «فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ» یک سوره مثل قرآن بیاورید. در جای جای قرآن تحدی شده است، یعنی مشابه آن را بیاورید. هزار و خردهای سال است که اسلام اینقدر دشمن داشته است. در همه قشرها، ولی یک سوره و یک آیه نمونه قرآن نتوانستند بیاورند. اگر میتوانستند بیاورند قطعاً میآوردند. یکی از دلیلهای اعجاز پایدار قرآن این است که کسی همانند او نه به صورت نثر خاص است، نه به صورت شعر خاص است، یک فرمول خاصی است، یک رنگ و بوی دیگری دارد و کلام مخلوق نیست. امیدواریم خدای متعال به ما توفیق بدهد که قرآن را از سر شروع کردیم، بیشتر با معارف قرآن آشنا شویم و با تفاسیر قرآن مخصوصاً تفسیر علامه طباطبایی که این هفته به یاد این مفسر بزرگ هستیم بیشتر مأنوس شویم. عزیزانی که نام دخترانشان را امسال خدیجه گذاشتند یا امسال به سن تکلیف رسیدند و نامشان خدیجه است، فراموش نکنند تا آخر هفته مهلت دارند در سایت برنامه ثبت نام کنند و یک پلاک طلا هدیه بگیرند. نکته دیگر که میخواستم بگویم اینکه ما چقدر پیام داشتیم که گفته بودند: من چهل سال وسواس داشتم، در مرز خوکشی و افسردگی شدید بودم ولی در این چند هفته که بحث شما را شنیدم، همه را کنار گذاشتم. شریعتی: کنکوریهای عزیز خیلی التماس دعا داشتند که ما را دعا کنید. ان شاءالله همه موفق باشید. حاج آقای فرحزاد: خدا را قسم میدهیم که قلب امام زمان را از ما راضی و فرجش را نزدیک بگرداند و همه ما را از بهترین یاران ایشان قرار بدهد. رفع هم و غم و گرفتاری از همه خصوصاً وسواسیها برطرف بفرما. مریضهای روحی و جسمی شفا عنایت بفرما. کنکوریهای عزیز موفق بگردان. به حق آقا امام حسن مجتبی و امام سجاد و امام باقر و امام صادق که روز ائمه بقیع هست، همه را حاجت روا بفرما به برکت صلوات بر محمد و آل محمد. شریعتی: «اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم» ان شاءالله همیشه دست ما در دستان نورانی اهلبیت(علیهم السلام) باشد. می پسندم 0
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد – راهکارهای درمان وسواس فکری و عملی در چند بخش
چهارشنبه ۵ دی ۱۳۹۷ ۱۱:۲۲ قبل از ظهر
[5]
|
|||
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: راهکارهای درمان وسواس فکری و عملی كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد تاريخ پخش: 19-04-96 بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین شریعتی: سلام میکنم به همه شما دوستان عزیزم. خانمها و آقایان، بینندهها و شنوندههای گرانقدرمان، ان شاءالله هرجا که هستید باغ ایمانتان آباد و قلبتان سلیم باشد. حاج آقای فرحزاد سلام علیکم. خیلی خوش آمدید. حاج آقا فرحزاد: خدمت جنابعالی و بینندگان و شنوندگان عزیز عرض سلام دارم. امروز روز 15 شوال است، اتفاق جنگ احد و شهادت حضرت حمزه سیدالشهداء(علیه السلام) است. روز گرامیداشت حضرت عبدالعظیم حسنی(علیه السلام) است. جا دارد همه خصوصاً مردم استان تهران برای زیارت این عزیزی که ثواب زیارتش ثواب زیارت امام حسین(علیه السلام) را داردعزم و نیت کنند. شریعتی: بحث ما در جلسات گذشته در مورد وسواس بود و خیلی هم مورد استقبال قرار گرفت. امروز ادامه فرمایشات شما را خواهیم شنید. حاج آقای فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. خیلی تشکر میکنیم از عزیزانی که حرفهای ما را گوش میدهند. اینها حرفهای خدا و پیغمبر است. بسیار ما را دعا کردند و تشکر کردند که ما را از قطار وسواسی پیاده کردید. یک نکتهای را عرض کنم که خیلی زیاد پیام دادند وسواس فکری را هم بگویید. بعد از وسواس عملی، وسواس فکری را بیان خواهیم کرد. نکته دیگر اینکه بسیاری از عزیزان ممکن است بگویند: ما وسواس نیستیم. این عرایض و بحث ما در واقع بیان احکام و اصول دین است. برای همه به کار میآید. ما حدوداً هشت قاعده گفتیم، اصل طهارت، اصل حلیت، اصل استصحاب، اصل تجاوز، اینکه شما «مالک یوم الدین» گفتی، درباره آیه قبلی شک کردی، دیگر اعتنا نکن. قاعده فراغ، از غسل و وضو و نماز که فارغ شدی، هر شکی را دور بیانداز. در مورد چیزی که تمام شد دیگر فکر نکن. اصل استصحاب را هم گفتیم که هیچ وقت یقینیات را نمیشود با شک بر هم بزنی. من یقین دارم پاک هستم، یقین دارم غسل کردم، احتمال و شک و گمان دیگر نباید باشد. یقین را با شک بر هم نزنیم! مگر با یقینی که میشود قسم خورد خلاف بوده است. قاعده نهم که امروز عرض میکنم قاعده سوق است. یعنی بازار مسلمانها! یکوقت ما به کشوری میرویم که عموم مردم مسلمان نیستند و کشور اسلامی نیست. آنجا گفتیم: ذبح شرعی باید ثابت شود. ولی بقیه چیزها برای ما اشکالی ندارد. ولی سوق مسلمین دیگر تحقیق و تفحص نیاز ندارد که این گوشت ذبح شرعی شده یا نشده است. در بازار مسلمانها، ادکلن، عطر، شکلات، تنقلات، چرم، باید از حیوان حلال گوشت باشد. اینها دیگر تحقیق لازم نیست. بعضی خوراکیها هست که ممکن است با الکل قاطی شده باشد. یکی از بینندهها پیام دادند که شما مسأله را اشتباه گفتی. الکل صنعتی و الکل طبی که آیت الله سیستانی میفرماید: کل الکلها پاک است. من مراجعه کردم درست است. بعضی فقها میگویند: الکل طبی اشکال دارد، الکل صنعتی پاک است. ولی ایشان میفرماید: الکل کلاً پاک است. آمپول که میزنید پاک پاک است. در بازار مسلمانها حکم به حلالیت باید بکنیم، تغییر و تفحص لازم نیست، بازار مسلمین است. یعنی همین که در بازار مسلمین خرید میکنی باید خیالت راحت باشد که همه اصول رعایت شده است مگر جایی که یقین به خلاف داشته باشی. قاعده بعدی، قاعده ید است. ید به معنی دست است. در اسلام قاعدهای هست که دستور این است که هرکس که چیزی در اختیار او هست، باید بگوییم: مالک اوست. کسی ماشینی در اختیار دارد. لباسی، فرشی دارد. قاعده ید، حاکم شرع و قاضی و مردم باید حکم کنند، مالک او همان شخص است. مگر اینکه بینهای،شهودی، سند محکمی پیدا شود که این را دزدیده یا غصب کرده است. یعنی از کسی که اختیار یک خانه و ماشین و ملک و زمین و مغازه دارد، دلیل و بینه و برهان نمیخواهیم. همین که در اختیار اوست را قاعده ید میگویند. یعنی همین دلیل و برهان است. چهل سال است در این خانه مینشیند، چند سال است ماشین زیر پایش است. اگر مدرکی پیدا شد که این دزدی است، مدرک ما درست است، این را قاعده ید میگویند. افرادی که چیزی تحت تصرفشان است سوءظن پیدا نکنیم به هر بهانهای، بد گمان نشویم. اگر این کتاب دست من است، برای من است. لذا به همین دلیل حضرت زهرا(سلام الله علیها) برای فدک حجیت شرعی داشتند، فرمودند: فدک از اول دست ما بود و در اختیار ما بود. همین دلیل بر مالکیت ما است. متأسفانه بعضیها قواعد اولیه را هم بلد نبودند. میگفتند: بروید شاهد بیاورید. طرف مقابل باید شاهد بیاورد. ما نباید شاهد بیاوریم. همین که این خانه در اختیار من است نیازی به شاهد ندارد، من مالک این خانه هستم. قاعده ید یعنی حکم بدون شهود مردم! اینکه انسان کراهت دارد تکلیف اضافی به خودش بار کند، خدا یک چیز را واجب کرده و یک چیز را حرام کرده است. آیا کار خوبی است من با نذر و قسم یک چیزی را بر خودم اضافه واجب کنم؟ این کراهت دارد. البته نذر اشکالی ندارد. چون آدم به خدا احتیاج دارد در گرفتاری و مشکلات، حرام نیست ولی کراهت دارد. یک راه حل این است که آدم تعهد اخلاقی داشته باشد. یعنی اگر صیغه نذر خوانده میشود حالا یا عربی یا فارسی، یعنی اسم خدا را میآورند. یعنی میگویند: «لله علیَّ» یعنی برای خدا گردن من باشد، اگر مریض من خوب شد، من گوسفند بکشم. نذر شرعی واجب الوفا است. یا اسم خدا را میآورند. خدایا گردن من باشد که اگر مریض من خوب شد، گوسفند بکشم. این واجب شرعی میشود. کراهت دارد، البته تعهد اخلاقیاش خوب است. آدم احتیاج دارد، ولی اگر به صورت واجب گردن خودش نگذارد که اگر یک موقع نتوانست یا پیشامدی شد و اتفاقی افتاد، به اصطلاح مرتکب گناه نشود. تعهد اخلاقی خوب است. اگر نماز صبح من قضا شد، مثلاً هزار تومان به فقیر بدهم. اگر صیغه شرعی بخواند واجب میشود. اگر صیغه شرعی نخواند آن هزار تومان را بدهد، ولی واجب نیست. بین خودش برای اصلاح خودش یک تصمیماتی بگیرد. اگر زیاد غسلم را طول دادم، وضو زیاد گرفتم، وسواس به خرج دادم. اگر صیغه خواند واجب میشود. در روایت داریم «لا تتعرض للحقوق» یعنی خودتان را در معرض حق اضافه قرار ندهید. پیمانها و عهدهایی که بار سنگین، تکلیف اضافه است. یا مثلاً در روایت داریم کاری نکنید که «لا تُكَرِّهُوا الى انْفُسِكُمْ العِبادَة»، یعنی کاری نکنید که از عبادت، از وضو و غسل و زیارت زده شوید. کسانی که متأسفانه گرفتار وسواس هستند، مثلاً در وضو و غسل و طهارت اضطراب میگیرد، غصهدار میشود. نباید اینطور باشد. وقتی من با یک لیوان آب وضو گرفتم، شاداب میشوم. حتی مستحب است آدم تجدید وضو کند. یعنی بدون اینکه وضو باطل شود برای نماز مستحب است. آدم شاداب میشود. ولی نه اینکه اسراف کنید. جریمه کردن عیب ندارد، ولی انسان مواظب باشد کاری نکند که از وضو و غسل و عبادت زده شود. الآن به ما پیام دادند که من در نمازم شک میکنم اصلاً از نماز زده شدم و نماز را کنار گذاشتم. هم گناه بزرگی است که نماز را ترک کرده و هم گناه کرده است. کلاً تکلیفمان را سنگین نکنیم. افراد وسواسی تکلیف خودشان را سنگین میکنند. یکی از قواعدی که خیلی مهم است، قاعده «لا ضرر و لا ضرار فی الاسلام» است. در اسلام هرجا کار ما و عمل واجب ما به منفعت دیگران و کار و زندگی دیگران صدمه و ضرری وارد کرد، آنجا حکم برداشته میشود. یک قاعدهای است که همه فقها هم فتوا دادند و قاعدهای است که در کل مسائل اجتماعی، مسائل سیاسی و اقتصادی و عبادی جریان دارد. در همه روابط ما، هرجا منفعت و کار و عمل ما به منافع دیگران ضرر میزند، آنجا حکمش عوض میشود. روایت این است که ثمرة بن جندب که آدم بسیار پست و منافق و پول پرست و دنیاپرستی بود. ان شاءالله یک زمان در برنامه سمت خدا در مورد محبت دنیا صحبت کنم که ریشه تمام رذایل است. تمام مشکلات از حبّ دنیاست. ثمرة بن جندب خیلی منافق و دنیاپرست بود. یک درخت خرما در خانهی یک مرد انصاری در مدینه داشت. چون این درخت در خانه مرد انصاری بود، وقت و بی وقت بدون اجازه یا از دیوار وارد خانه میشد که من میخواهم خرما بچینم. صاحبخانه میگفت: عیب ندارد خرما برای توست اما در بزن و اجازه بگیر. چند بار این را گفت و قبول نکرد. آمد محضر پیغمبر(صلی الله و علیه واله) و شکایت کرد. حضرت او را خواستند. به او فرمودند: شما میخواهی از درختت استفاده کنی اجازه بگیر. گفت: نخیر! حضرت فرمود: این درخت خرما را به من بفروش! گفت: نمیفروشم. فرمودند: به دو درخت خرما بفروش! گفت: نمیفروشم. فرمودند: به ده درخت خرما بفروش! گفت: نه! بعضی روایت داریم که «الی ماشاءالله» یعنی حضرت هرچه بالا برد، آدم پول پرست لجبازی کرد. حضرت فرمودند: به من بفروش من درختی در بهشت به تو میدهم. یعنی بهشت رفتن تو را هم ضمانت میکنم. «فلا یقبل» باز نپذیرفت. حضرت به مرد انصاری گفت: این درخت را بکن و جلوی او بیانداز. میخواهند اینجا اتوبان بکشند و جاده کشی کنند، یک نفر میگوید: من از خانهام تکان نمیخورم. قیمت میگذارند، قبول کرد به حسابش میریزند و نکرد خانه را خراب میکنند. جایی که منفعت من با منافع عموم اصطکاک پیدا میکند، اینجا باید حقش را بدهند. نمیگوییم: خدای نکرده ظلم بکنند و تجاوز کنند. اما وقتی دارد زور میگوید، حتی بهشت هم ضمانت کند قبول نمیکند باید کند و دور ریخت. حضرت به ثمره فرمودند: تو یک انسانی هستی که به دیگران ضرر میزنی. «فانه لا ضرر و لا ضرار» یعنی در دین و مکتب ما ضرر به دیگران نهی شده است. در مسائل سیاسی، من میخواهم رأی بیاورم همه را تخریب میکنم. یک جمعی را به جان همدیگر میاندازم. پولهای بیخودی خرج میکنم. از خانه میخواهم بیرون بیایم، صبح همه اهل خانه را بیدار میکنم. دزدگیر میزنم و دیگران را بیدار میکنم. ما حق الناس را در جامعه جدی نمیگیریم. اگر ما در جامعه رعایت کنیم پانزده میلیون پرونده، صد هزار تا میشود. مکرر دیدم شب راه را بستند، از ماشین عروس پیاده شدند و در خیابان میرقصند. این حرام است که شب به این مبارکی را شما با گناه و معصیت آغاز کنی. چرا به دیگران ضرر بزنیم؟ آدم عقل داشته باشد کافی است که این کارها را نکند. قاعده «لا ضرر و لا ضرار» مورد مهمش برای وسواسیهاست. اگر شما جایی گیر کردی، ده لیتر آب داری که برای وضو و غسل شما کافی است. ولی در آن محل یا بیابان یا مسافرت جان یک انسان در خطر است. یعنی اگر این آب مصرف شود ممکن است این آقا تلف شود. این انسان مؤمن باشد، کافر باشد، بد باشد، خوب باشد، هرکس باشد، بت پرست و مشرک باشد، ولی جانش در خطر است. یا حتی یک حیوانی تلف میشود. سگ یا گربهای تلف شود. یا اگر درخت یا گیاهی که به آن آب نرسد، خشک میشود. میفرماید: شما وظیفه داری آنجا غسل نکنی و وضو نگیری و تیمم کنی تا آن گیاه خشک نشود. آن مورچه و حیوان تلف نشود. خدا از حق خودش میگذرد اما ما حاضر نیستیم از حق خودمان بگذریم؟ این خیلی مهم است. ما هم بحران آب داریم هم بحران برق داریم. آنقدر هستند کسانی که کولرهای همه اتاقهایش روشن است. میگوید: من میخواهم کیف کنم. استخر را پر میکند. وسواسیهایی که شب و روز آب مصرف میکنند. برای غسل نیم ساعت حمام رفتن زیاد است. بعضی از آقایان مثل آیت الله سیستانی میگویند: دست راست و چپ را هم قاطی کنیم عیب ندارد. آیت الله مکارم میگوید: سر وگردن و راست و چپ نیازی نیست. همین که زیر دوش بروید کافی است. البته بهتر است ترتیب رعایت شود. منظور من این است که خیلی سهل و راحت است و اینقدر سخت نگیریم. من هر هفته که به برنامه سمت خدا میآیم، لامپهای اضافی را خاموش میکنم. شما در طول سال ببینید در ادارات و محل کار چقدر لامپ اضافی روشن است. چرا لامپ نمازخانه 24 ساعت روشن باشد؟ چند روز قبل دیدم سازمان خوار و بار جهانی اعلام کرد که سه چهارم خوراکیها دور ریخته میشود و میلیونها انسان فقیر هستند. گرسنه هستند و سوء تغذیه دارند. ایران ما در چند چیز رکورد جهانی را میشکند، یکی در اسراف است. مصرف گاز، برق، آب، ترافیک، بنزین، خیلی زیاده روی میکنیم. عزیزانی که برقشان در خوزستان قطع میشود. چقدر افرادی که میگویند: میلیون میلیون گوشت ما تلف شده است. بچههای ما مریض شدند. افرادی از تشنگی و گرمازدگی در سیستان و بلوچستان مردند. ما مسئول هستیم. وسواسیها مسئول هستند. وقتی بودجه کم است، ما در اسراف زیاده روی میکنیم. شریعتی: ما هم از همه هموطنان خواهش میکنیم که صرفه جویی کنند. به فکر هم باشیم و به یاد هم باشیم که ان شاءالله برکاتش هم نصیب همه ما شود و بتوانیم این رفاه و راحتی را به هم هدیه بدهیم. حاج آقای فرحزاد: یک قاعده دیگر هم حمل بر صحت است. حمل بر صحت این است که ما کار دیگران را باید کار درستی بدانیم. یعنی بدبین نباشیم و سوء ظن نداشته باشیم. یک کسی معامله دارد و خرید و فروش میکند. مسافرت میرود، نگوییم: مسافرتش حرام است. بدبین نباشیم. حمل بر صحت یعنی کار دیگران را حمل بر گناه نکنیم. عقد و نکاحی صورت گرفته، بگوید: ان شاءالله درست است. پیغمبر ما آخر شب جایی میرفتند. یکی از اصحاب رد میشد، حضرت فرمود: این خانم من است. ما با کمترین چیز منتظر هستیم به کسی اتهام بزنیم. با چه کسی صحبت میکردی؟ به چه کسی پیام دادی؟ یک موقع صد در صد یقین داری خلاف است. باید حمل بر صحت کنید. سوء ظن و تجسس در حریم خصوصی افراد خلاف است. مگر موارد خاصی که برای بچهمان احساس خطر میکنیم، دورادور نظارت داشته باشیم. ولی اینکه در هر کار شخصی افراد تجسس کنیم، درست نیست. باید حمل بر صحت کنیم، برای خودمان هم بهتر است. مگر مواردی که یقین به خلاف برای ما ثابت شود. شغلهایی که افراد دارند. معاملاتی که دارند. آدمهای وسواسی حمل بر صحت نمیکنند. نمیگویند: این کار درست است. یکی دیگر هم «کلما غلب الله علیه فلیس علیه شیء» ما در آیه قرآن هم داریم «رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا» (بقره/286) هرجا که ما فوق طاقت ماست، خدا حکمش را برداشته است. کسی که واقعاً نمیتواند ایستاده نماز بخواند. میگوید: هرچقدر میتوانی. رکوع و سجده را میتوانی، نمیتوانی بنشین. نمیتوانی بخواب یا تکیه بده. کسی که لنگ است، فلج است، کمر درد و پا درد دارد، هر مقداری که ما فوق طاقت ماست، تحملش سخت است، یا دکتر جدی گفته برای شما رکوع و سجده خطر دارد، هیچ شک و شبهه نکنید. خدا برای ما سختی نمیخواهد. پیامبر فرمود: من بر دین سهل و آسان مبعوث شدم. نه دینی که دائم بر فشار و سختی است. لذا هرکس که معلولیتهای جسمی و روحی و بدنی و روانی دارد، مثلاً بیهوشی، کسی کل وقت نماز بیهوش است. یا آلزایمر دارد. این رفع قضا ندارد. هر پیشامدی که خدا برای کسی قرار داده است که پیشامد ناگواری بوده که آن تکلیف برایش طاقت فرسا است، آنجا دیگر تکلیف برداشته شده است. روزه بر پیرمرد و پیرزن و خانم باردار و مریض و بچه و کسانی که توان ندارند، واجب نیست. شریعتی: در پنجمین دوره قرآن کریم، در هفته دوم قرار است یاد کنیم از حاج شیخ عباس قمی، صاحب مفاتیح الجنان و خاتم المحدثین و این عالم وارسته و با اخلاص، ان شاءالله روح ایشان شاد باشد. ثواب تلاوت آیات را در این هفته به روح ایشان هدیه کنیم. شاید به این طریق بتوانیم قدردان خدمات ارزنده این عالم بزرگ باشیم. حاج آقای فرحزاد: بنده بینی و بین الله بیشترین شخصیتی که از کتابهایش بهره بردم، کتابهای حاج شیخ عباس قمی بوده است. غیر از مفاتیح، سفینة البحار که برایش 25 سال زحمت کشیده است. مثل آیت الله بهجت و آیت الله میلانی کمک ایشان میکردند. آن زمان کامپیوتر نبود. 110 جلد بحار را هی مرور کردند، بحار یعنی دریاها، این دریاها در یک کشتی جا داده شده است و سفینة البحار شده است. همه بزرگان ما، مرحوم آیت الله خویی فرموده بودند: اگر هزارها کتاب در کتابخانه باشد، به من بگویند: یک کتاب را انتخاب کن، سفینة البحار شیخ عباس قمی را انتخاب میکنم. خیلی کتاب خوبی است. به قول آیت الله استادی در کنگره حاج شیخ عباس قمی فرمودند: عالمی در علمای شیعه نداریم که میلیونها کتاب ایشان چاپ شده باشد مثل شیخ عباس قمی، که یکی مفاتیح است. من معتقد هستم واقعاً حق عظیمی دارد. گردن همه، همه تشیع حق دارد. ان شاءالله روحشان شاد باشد و شفاعت ایشان مشمول حال ما شود. شریعتی: فرزند ایشان نقل میکردند که پزشکها گفتند: پدر ما تنگی نفس و مشکل تنفسی دارد. در 45 سالی که ایشان مشکل تنفسی خیلی جدی داشته است، بیش از 105 اثر را به رشته تحریر درآورده و نوشته است. این یعنی برکت عمر و قلم ایشان. حاج آقای فرحزاد: شرح حال ایشان خیلی عجیب است. مرحوم دوانی ده، بیست جلد درباره علمای شیعه کتاب نوشتند. دو جلدش فقط مخصوص شیخ عباس قمی است. ایشان میگوید: من بعد از بیست سالگی نجف رفتم، از حرف یک دلاک متحول شدم. آن موقع زمانی بود که مشروطه و استبداد به جان هم افتاده بودند و بحثهای سیاسی و درگیری بود. حمام رفتم به دلاک گفتم: طرف مشروطه هستی یا استبداد؟ گفت: بچه طلبه، برو درست را بخوان و به کارت برس! حیف است وقتت را الآن در این دستهبندیها مصرف کنی. گفت: حرف او مرا زیر و رو کرد، باعث شد نزدیک صد جلد کتاب بنویسم. حاج آقای فرحزاد: انشاءالله زیارت حضرت عبدالعظیم(علیه السلام) را غنیمت بشمارند. مرحوم دولابی که تهران زندگی میکردند، معمولاً هفتهای یکبار هروقت فرصت میکردند، اگر به قم نمیتوانستند بیایند، زیارت حضرت عبدالعظیم میرفتند. دیگر بهترین امامزاده معتبر در استان تهران این امامزاده هست و با چهار واسطه فرزند امام حسن مجتبی(علیه السلام) است. ما امامزاده خیلی داریم، ولی امامزادهای که امام معصوم تمجید و تعریف کرده باشد. بزرگی فرمودند: ایشان فقط امامزادگیاش جا افتاده است با اینکه محدث بوده، دانشمند بوده است، «انت ولینا حقا» این تعبیر خیلی مهم است. دینش را بر امام عرضه کرد و حضرت تأییدش کردند. مورد تأیید امامان معصوم بوده است. تعبیری که عدهای از اهل ری خدمت امام هادی(علیه السلام) آمدند و گفتند: ما کربلا مشرف شدیم. فرمودند: اگر حضرت عبدالعظیم را زیارت میکنید، ثواب زیارت امام حسین(علیه السلام) را دارد. چون امروز روز شهادت حضرت حمزه(سلام الله علیها) است، دو شخصیت بودند که از دنیا رفتند، پیغمبر خیلی به آنها ارادت و علاقه داشتند، یکی حضرت حمزه سیدالشهداء بود که اولین کسی که در اسلام لقب سیدالشهداء را گرفت، حضرت حمزه بود. پیغمبر وقتی کنار بدن مطهر ایشان آمدند که مُثله کرده بودند، آنقدر گریه کردند. فرمودند: من در عمرم جایی قرار نگرفتم که برای سختتر از این مورد باشد. چون حضرت به ایشان خیلی علاقه داشتند. برادر رضایی حضرت بود. یعنی از حلیمه سعدیه شیر خورده بودند و مادر رضاییشان یکی بوده است. علاقه فوق العادهای بین ایشان و عمویشان بوده است. یکی هم جعفر طیار برادر حضرت علی(علیه السلام) که در جنگ موته شهید شدند و دو دستشان قطع شد. میگویند: جعفر طیار که پرواز میکند. روایت داریم پیغمبر خدا(صلی الله علیه واله) بعضی مواقع که اصحاب نشسته بودند، سؤال میکردند: «هل من مبشّر» خبر خوش هست؟ حالا خواب یا بیداری؟ معمولاً به خوابها هم مبشرات میگویند. حالا بحث خواب هم یک موقع در سمت خدا مطرح شود خوب است. ما سه رقم خواب داریم. خوابی که افکار ماست. خوابی که شیطانی است و «اضغاث احلام» است و خوابی رؤیای صادقه است و تعبیر درست دارد. پیغمبر خدا شاید میخواستند روحیه اصحابشان را بفهمند. خواب پیغمبر و امام معصوم عین بیداری است. پیغمبر ما یک روز فرمودند: من دیشب عمویم حضرت حمزه و پسرعمویم جعفر طیار را خواب دیدم. بعد از شهادت ایشان بود. در باغی از باغهای بهشتی متنعم هستند. میوهها و غذاهای بهشتی جلوی اینها است. در تعبیر روایات داریم که مثلاً ظرفی که جلوی اهل بهشت میگذارند، همان هرچه میل میکنی تبدیل میشود. یعنی تبدیل به انواع و اقسام غذاها و میوهها میشود. انگور، هلو، گلابی، سیب، هندوانه، هرچه میل پیدا میکنیم، این تبدیل میشد و اینها میل میکردند. حضرت فرمودند: از عمویم حضرت حمزه و پسرعمویم جعفر طیار پرسیدم: در آن عالم چه چیزی افضل اعمال است؟ در آن عالم چه چیزی افضل اعمال است؟ البته پیغمبر خبر دارند. چون عالم عالمِِ شهود است. عرض کردند: پدر و مادر ما فدای شما یا رسول الله! «وجدنا افضل الاعمال ثلاث» ما برترین چیزها را یافتیم که سه چیز است. سه چیز افضل اعمال است. یکی صلوات بر محمد و آل محمد است. دوم فرمودند: آب دادن به تشنه است. حالا به انسان، به حیوان، به پرنده آب بدهید. سابق در خانهها حوض زیاد بود. آقای شهاب مرادی که خدا حفظش کند، گفت: آمدم بخوابم دیدم کولر ما صدا میدهد. تعجب کردم، رفتم دیدم پرندهها آمدند به دریچه کولر نوک میزنند که آب بخورند. آب دادن حتی از نان دادن و اطعام و غذا بالاتر است. روایت زیبایی هست که یک کسی محضر پیغمبر خدا آمد و فرمود: من دوست دارم بهشت بروم. چه کنم؟ فرمود: «اطعام الطعام و افشاء السلام» اگر میخواهی حتماً به بهشت بروی، تا میتوانی شکم گرسنهها را سیر کن. اطعام و سلام را رواج بده. به همه سلام کن. عرض کردم اگر طاقت نیاورم چطور؟ فرمودند: شتر که داری. به خانههایی که آب ندارند، آب رسانی کن. در خانه مردم آب ببر. اگر این کار را بکنی و در خانهها آب ببری بهشت بر تو واجب میشود. بعد فرمودند: اگر کسی آبرسانی کند به جایی که آب نباشد، آب باشد هفتاد هزار حسنه خدا به او مرحمت میکند، اگر جایی آب نباشد، آبرسانی کند، مثل این است که ده نفر از فرزندان حضرت اسماعیل را آزاد کرده است. پس پیغمبر فرمود: افضل اعمال چیست؟ فرمود: اولی صلوات بر محمد و آل محمد است. دوم آب دادن است و سوم حب علی بن ابی طالب(علیه السلام) است. بنده از آیات و روایات فراوان استفاده کردم، چیزی در عالم دنیا و آخرت، قرب و کمال، مثل ولایت و محبت مولا علی(علیه السلام) برای رشد و تکامل انسان سراغ نداریم و کنار محبت مولا آب دادن و صلوات را قرار داده است. سوره بقره طولانی ترین سوره قرآن است. معاذ آدم درستی نبود. نماز جماعت خواند و امام جماعت شد. سوره بقره را خواند. چند ساعت طول میکشد. پیغمبر خدا اینقدر ناراحت شدند فرمودند: «لا تکونوا فتانین» فتنه نیاندازید. اذیت نکنید. سورههای کوچک بخوانید. اصل داستان سوره بقره این است که جوانی کشته شد، قاتلش معلوم نبود. هرچه میگشتند پیدا نمیکردند. آمدند به حضرت موسی استغاثه کردند. حضرت موسی از خدای متعال درخواست کردند فرمودند: بروید یک گاو بکشید. آمدند هی سؤال کردند که چه گاوی باشد؟ چه گاوی باشد؟ هی وسواس به خرج دادند و سؤال کردند که گاو چطور باشد؟ به یک گاو زرد رسیدند که دست جوانی بود و گران هم میفروخت. آمدند گاو را خریدند و ذبح کردند و دمش را به بدن مقتول زدند، زنده شد و قاتل خودش را معرفی کرد. روایت جالبی در ذیل این آیه است که امام باقر فرمودند: علت اینکه این گاو زرد قسمت شد که بکشند و پول فراوان گیر این جوان بیاید، این بود که خیلی به پدرش احترام میگذاشت. یک متاع تجارتی داشت. آمدند از او بخرند، فروخت و معامله انجام شد. آمد در انبار را باز کند، دید کلید زیر سر پدرش است و پدرش هم خوابیده است. گفت: من الآن نمیتوانم جنس را تحویل بدهم. گفتند: باید تحویل بدهی. ما مسافر هستیم و باید برویم. گفت: پس معامله فسخ! از یک سودی گذشت که پدرش را از خواب بیدار نکند. حضرت میفرماید: به خاطر اینکه به پدرش احترام گذاشت، کارش به جایی رسید که میلیونها ثروت به اندازه جسم یک گاو نصیب او شد. خدا را قسم میدهیم که در این روز مقدس به حق محمد و آل محمد، رفع هم و غم و گرفتاری بفرما، مریضهای روحی و جسمی را شفا عنایت بفرما. قلب امام زمان را از ما راضی و فرجش را نزدیک بگردان. حاجت عزیزان را برآورده بگردان. توفیق احسان و خدمت و ترک اسراف را به همه ما مرحمت بفرما و همه ما را عاقبت بخیر بگردان به برکت صلوات بر محمد و آل محمد و سلام بر امام حسن و امام حسین. شریعتی: از باده نگه دل ما را خراب کن *** بر تاک ماندهایم، تو ما را شراب کن می پسندم 0
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد – راهکارهای درمان وسواس فکری و عملی در چند بخش
یکشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۸ ۰۱:۴۱ قبل از ظهر
[6]
|
|||
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: راهکارهای درمان وسواس فکری و عملی كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد تاريخ پخش: 26-04-96 بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین شریعتی: سلام میکنم به همه شما دوستان عزیزم. خانمها و آقایان، بینندهها و شنوندههای گرانقدرمان، انشاءالله در این روزهای گرم تابستان دل همه شما گرم به محبت همه اهلبیت و نبی مکرم اسلام باشد. بهترینها را مثل همیشه برای شما آرزو میکنم. حاج آقای فرحزاد سلام علیکم. خیلی خوش آمدید. حاج آقا فرحزاد: خدمت جنابعالی و بینندگان و شنوندگان عزیز عرض سلام دارم. آرزوی قبولی طاعات و موفقیت در امور دنیا و آخرت را برایشان داریم. ان شاءالله پیمانی که بستیم در همه دعاها و مستحبات و زیارات همدیگر را شریک کنیم و خدا همه ما را بپذیرد. شریعتی: بحث ما در هفتههای اخیر با حاج آقای فرحزاد در مورد وسواس هست که خیلی هم مورد استقبال قرار گرفت. به اصول و قواعدی رسیدیم که گرههای زیادی را میتواند در زندگی ما باز کند و نوع نگاه ما را تغییر بدهد. امروز ادامه فرمایشات شما را خواهیم شنید. حاج آقای فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. تشکر ویژه بکنم از همه عزیزانی که پیام دادند و نوشتند: ما مسأله بلد نبودیم، از این قطار وسواس پیاده شدیم و به آرامش رسیدیم. یعنی به اطرافیان کمک کنند، تشویق کنند که کاملاً عزیزان وسواس را کنار بگذارند و بحث وسواس را تکرار نکنیم. بحث ما در مورد اصولی بود که خیلی دین را آسان میکند. یکی از قواعد و اصولی که هفته قبل هم اشاره کردم، قاعده ید بود. هرکس که چیزی را در اختیار دارد و تصرف کرده است، مالک آن چیز است و دلیل و برهان نیاز ندارد. قاعده سوق است، بازار مسلمانها برای ما حلال است و نیاز به تجسس و تفحص ندارد. اصل حمل بر صحت بود، که ما کار خودمان و یا دیگران را، امام جماعت، کسی که نماز میخواند، عقد و نکاح، حمل بر صحت بکنیم. دلیلی بر باطل بودن نداریم. سوء ظن به خودمان و دیگران نداشته باشیم. یکی از قواعد «ما غلب الله» بود. اگر کسی حادثهای برایش پیش آمده، معلولیت جسمی و روحی پیدا کرده و توان آن کار را ندارد، خدا تکلیف را از او برداشته است. یکی از قواعد اینکه هیچوقت حقوق و نذورات و واجبات را بر خودمان اضافه نکنیم، نذورات و قسم خوردن کراهت دارد. مگر جاهایی که عهد و پیمان ببندیم و اسم خدا را هم نیاوریم که واجب شرعی نشود، به آن تعهد اخلاقیمان عمل کنیم عیب ندارد. ولی کلاً واجبی را اضافه کردن و بار روی دوش خود گذاشتن خوب نیست. قاعده دیگر که خیلی مهم است، قاعده «لا ضرر و لا ضرار فی الاسلام» است که هرجا حق دیگران دارد ضایع میشود، حکم عوض میشود. ما وظیفه نداریم آن را انجام بدهیم. فقط در امور مالی هم نیست. یکجایی آبروی کسی در خطر است، حق کسی ضایع میشود. خانم یا آقایی که دائم مشغول شستشو هستند و دائم نماز را تکرار میکند و وسواس شدید است قطعاً حق دیگران را ضایع میکند. حق همسر، اولاد، پدر و مادر، همسایه، افرادی که در نوبت هستند، کار دارند، دستشویی و حمام میخواهند بروند، شما که آب زیاد میکنی حق هشتاد میلیون نفر را از بین میبری. بعضی حق الناسها هست که اگر بر اثر مصرف زیاد آب و برق عزیزانی که در گوشه و کنار مملکت به بحران بخورند، حتی گیاهان خشک شود، حیوانات تلف شوند یا انسانی اذیت شود، حق الناسی بر گردن دارد. یعنی شریک هستیم. من زمانی در زرین شهر اصفهان برنامه داشتم. آنجا ما را برای شرکت آب و فاضلاب بردند سخنرانی کنیم. آبهایی که از کوهرنگ میآید، چند کیلومتر راه است که این آبها در طول مسیر رودخانه آلودگی پیدا میکند، توسط تصفیههایی که هست، پاک میشود و روی این آب بسیار کار میشود که این آب قابل شرب شود. بهداشت تأیید میکند که این قابل آشامیدن است. بعد هم در دستگاههای مختلف میرود، در خزائنه آخر شیشهای بود که پایینش نوشته بودند: یا حسین! واقعاً بزرگی همراه ما بود، فرمود: من هروقت به اینجا میرسم، زیر دوش که میروم میگویم: خدایا من مدیون مردم نباشم. این آب میلیون نفر، میلیون فرشته رویش زحمت کشیدند. این آسان بدست نیامده است. از عرش تا فرش همه عالم حرکت کردند که این آب در خانههای ما بیاید. «لا ضرر» یعنی به دیگران ضرر نزنید. افرادی که مشکل وسواسی دارند، دیگران را هم درگیر میکنند. یعنی واقعاً مصداق موردی است که حق الناس قطعاً به گردنشان است. یعنی یکوقت خلوت است و آدم گناهی میکند، هیچ ضرری به دیگران نمیرسد. خودش است و خدای خودش و خدا هم میبخشد. «الْمُسْتَتِرُ بِالْحَسَنَةِ يَعْدِلُ سَبْعِينَ حَجَّةً وَ الْمُذِيعُ بِالسَّيِّئَةِ مَخْذُولٌ وَ الْمُسْتَتِرُ بِهَا مَغْفُورٌ لَهُ» (کافی/ج2/ص428) یعنی کسی که گناه شخصی میکند و پرده میافکند، خدا تمام آن گناهان را میبخشد. کسی که افشاء میکند و حرمت شکنی میکند آنها را خدا توبیخ میکند. حق الناس نباشد، گناهی که دیگران درگیر میشوند. این روایت هم روایت جالبی است. پیغمبر ما حضرت محمد مصطفی(صلی الله علیه واله) که مستحب است همه هنگام شنیدن نام حضرت محمد صلوات بفرستند. فرمودند: «اَلذَّنبُ شومٌ عَلى غَيرِ فاعِلِهِ اِن عَيَّرَهُ ابتُلِىَ بِهِ وَ اِن اَغتابَهُ أَثِمَ وَ اِن رَضىَ بِهِ شارَكَهُ» (نهج الفصاحه/ص493) وسواسی گناه است. پیغمبر خدا میفرماید: یکوقت یک کسی در خلوت گناه میکند، اما یکوقت میآید دیگران هم میبینند. گناه بر غیر شخص گناهکار هم شوم است. یعنی شومی و تسری بودن آن به دیگران هم میرسد. «اَلذَّنبُ شومٌ عَلى غَيرِ فاعِلِهِ» یعنی شوم بودن بر غیر گناهکار هم هست. چرا؟ برای اینکه شما اگر این کار را کردی و دیگران دیدند، اگر شما را سرزنش کنند، خودشان هم گرفتار میشوند. ما فراوان داشتیم که وسواسی را دست انداختند، مسخره کردند، خود من مثل همین دچار شدم! آنقدر توبه و حلالیت طلبیدم که از آن بیرون بیایم. شما برای دیگران الگو میشوی. اگر سرزنش و سرکوفت کنند، «ابتُلِىَ» حدیث داریم اگر کسی مؤمنی را سرزنش کند، نمیمیرد مگر اینکه خودش در آن چاله میرود. یعنی شما این گناه را میکنی اگر سرکوفتت کنند، خودشان هم مبتلا میشوند. اگر برای دیگران بگویند غیبت است و گناه کبیره است. اگر رضایت به گناه شما بدهند در گناه شما شریک هستند و همین گناه برای آنها هم نوشته میشود. اینقدر پیام داریم که گفتند: مادر ما، پدر ما، همسر ما، ما را بیچاره کرده است. اصلاً زندگی ما را مختل کرده است. گاهی اطرافیان افسردگی میگیرند. به خاطر دل خودت، به خاطر هرچه فکر میکنی، این کار را ترک کن. یکی از قواعد دیگر که در اسلام است، حرمت بزرگ بدعت گذاری در دین است. یعنی دین میگوید: نماز مغرب را سه رکعت بخوان و یکبار بخوان. میگوید: من به دلم نچسبیده است. دو بار میخوانم! وضو را یکبار بشوی، دفعه دوم مستحب است. بار سوم حرام است. اسراف است و گناه است. بدعت یعنی چیزی که در دین نیست، داخل دین کنیم. خدا و دین و پیغمبر میگویند: یکبار با آب کر شستی، کافی است. سی ثانیه شستی کافی است. سه دقیقه غسل کردی کافی است. میگوید: من باید نیم ساعت غسل کنم. موی سر بلند هم باشد، آب به آن میرسد. دقت عقلی لازم نیست، دقت عرفی است. گناه بدعت گزار خیلی بزرگ است. مخصوصاً بدعتهایی که ماندگار است. سنت سیئه است. «مَن سَنّ سُنّة حَسَنة فلَه اجرُ مَن عَمِل بها و مَن سَنّ سُنّة سَيّة فلَه وِزرُ مَن عَمِل بها» شما آمدی درخت کاشتی، به یتیمها رسیدگی کردی و خیریه درست کردی، مستحباتی انجام دادی، سنت حسنه را احیا کردی و برایت ثواب مینویسند. ولی اگر دیوار کج گذاشتی، «مَن سَنّ سُنّة حَسَنة فلَه اجرُ مَن عَمِل بها و مَن سَنّ سُنّة سَيّة فلَه وِزرُ مَن عَمِل بها» بنده اگر وضو و غسلم و طهارتم درست بود، بچهی من، شاگردان من، رفقای من یاد میگیرند. حدیث داریم: مؤمنی که کار خوب میکند، به صلاح و پاکی او، خدا، فامیل و بستگان و همسایهها را تا چند طبقه اصلاح میکند. عکس آن هم فاسق و فاجری که شراب میخورد، کار خلاف میکند، این در نسلش حرمت شکنی است. دیگران را هم درگیر آن کار میکند. یک عمل بدعت میگذارد. ما فراوان افرادی داریم میگویند: پدر ما، پدربزرگ ما، مادربزرگ ما وسواس دارند به ما سرایت کرده است. این ارث بدی است. شما هم مواظب باشید بچههای شما دچار نشوند. کار شر را همینجا قطع کنید که باقی افراد گرفتار نشوند. چند سال پیش با رفقا بیست نفری، اتوبوس میگرفتیم و مشهد میرفتیم. قدمگاه محلی است که جای پای امام هشتم(ع) آنجا هست و متبرک است. نماز صبح از قم حرکت میکردیم و آنجا میرسیدیم. هربار که میرفتیم آنجا گدایی بود، میدانست هفت صبح اتوبوسها آنجا میرسند. میآمد داخل اتوبوس میگفت: من دو کلمه با مسافرها حرف بزنم! خدا میگوید: بده، پیغمبر میگوید: بده، امامان و همه علما میگویند:بده، همه خوبها و فرشتهها میگویند: بده، شیطان و منافق و کافر میگویند: نده! بعد بشکن میزد و در ماشین میرقصید و میگفت: میل خودت، عشق خودت، کیف خودت، میخوای بده میخوای نده! 124 هزار پیغمبر و تمام علما و دکترها میگویند: وسواسی چیز بدی است. شیطان و همه بدها میگویند: خوب است. اسراف، وقت تلف کردن! محض رضای خدا به هرچه اعتقاد داریم بیاییم این بدعتها را از خودمان دور کنیم و اینکه بدانیم این مرض مسری است. یکی از بینندهها دلخور شده بود و میگفت: چرا ما را به جذامیها تشبیه کردید؟ من قصد بی ادبی ندارم. من میخواهم بگویم: این مرض خطرناکی است. اگر تعبیری و حرفی زده شده که باعث کدورت شده، از همه عذرخواهی میکنم. روایتی هست که فقهای ما با این روایت خیلی از معضلات را حل میکنند. حدیث رفع معروف است. دیروز در خدمت بزرگواری بودیم که سالیان سال درس خارج میگویند، فرمودند: سند این حدیث هم خیلی محکم است. پیغمبر ما حضرت محمد (ص) فرمودند: نه چیز را خدا از امت من برداشته شده است. 1- خطا؛ یعنی جایی که آدم اشتباه میکند. 2- نسیان؛ جایی که آدم فراموش میکند. 3- «ما اکرهوا علیه» جایی که دستهای آدم را میگیرند و وادار به کاری میکنند. 4- «ما لا یعلمون» جایی که آدم نمیداند. 5- جایی که طاقت ندارند. 6- جایی که مضطر شده این کار را کرده است. 7- حسد 8- فال بد زدن 9- تفکر و وسوسه فکری. پیغمبر ما میفرماید: از امت من سنگینی و عقوبت و وظیفه این نه چیز برداشته شده است. «رُفِعَ عَنْ أُمَّتِي تِسْعَةُ أَشْيَاءَ» (خصال صدوق،ج2، ص417) یکی خطاست. «الْخَطَأُ» خیلی جاها بشر ممکن الخطاست و جایز الخطا است. انسان خطا و اشتباه میکند، ما معصوم نیستیم. بنده در یک رستوران رفتم، هیچ خبری هم نداشتم، بازار مسلمانها بود. برای من یک دلستر و یک نوشیدنی آوردند بعد معلوم شد درونش الکل است یا شراب است. مهمانی بود، رستوران بود، جایی آدم خطا کرد. ولی گوشتی، نوشیدنی، خطا و اشتباه میکند. من فکر میکردم این مسیر درستی است، اشتباه کردم. در خطا خدا عقوبت نمیکند. جایی که انسان خطا میکند، اشتباه میکند، مؤاخذه ندارد و عقوبت ندارد. خطا را خدا رفع عقوبت کرده مگر مواردی که تو وظیفه داشتی بروی یاد بگیری و یاد نگرفتی، مثلاً اشتباهی نماز مسافر که شکسته است را چهار رکعت خواندی. بعضی موارد را باید بروند یاد بگیرند، قضا دارد ولی عقوبت ندارد. یکی از موارد دیگر نسیان است. نسیان جایی است که آدم فراموش میکند. من درگیر کاری بودم اصلاً یادم رفت نماز بخوانم. بعداً قضایش را میخوانم و گناهی هم برای من نمینویسند. مثلاً در ماه رمضان فراموش میکنی که روزه هستی و آب میخوری. نوشیدن و غذا خوردن در حال روزه هیچ آثاری ندارد. یعنی نه تنها عقوبت ندارد، قضا هم ندارد. استغفرالله هم ندارد. شما ماه رمضان ده روز هم فراموش کردی و نشستی ناهار مفصل خوردی و بعدش یادت آمدی، هیچ عقوبتی ندارد. روایت داریم غذا و نوشیدنی که در ماه رمضان خوردی، «رزقٌ رزقه الله» قبل از اینکه احکام بیاید، رزق و روزی و تقدیرات تو میلیونها سال جلوتر نوشته شده است. خدا روز الست برای شما مقرر کرده که روز پانزده ماه رمضان فراموشی بر شما غلبه کند یک پرس ناهار مفصل و یک نوشیدنی خنک بخورد و خدا رزقش را بریده است. چون رزقش را بریده فراموشی را بر شما مسلط میکند که این رزق به شما برسد. از امام هشتم روایت است که بعضی مواقع خدا میخواهد کاری انجام بدهد که صلاح و مصلحت عبد است، خود این عبد با اختیار خودش هیچوقت این کار را نمیکند. عقل صاحب عقل را میگیرد، آن کار را انجام میدهد. کاری که به ظاهر با عرف قابل ارزیابی نیست. عقل میگوید: این چه کاری بود کردم؟ شریعتی: یکوقتی آقای میرباقری میگفتند: حتی وقتی که آبروی آدم ریخته میشود، آن آبرو راه خیلی از چیزها را برایت باز میکند. حاج آقای فرحزاد: بزرگواری میگفت: من تصادف سختی کردم، پایم شکست. گفت: این گوشه بیمارستان به ظاهر سختی و درد بود. ولی پرونده چهل سال زندگی را پاک کردم. هی حساب و کتاب کردم که چرا خوب خوردم؟ چه کاری کردم؟ چرا پایم شکست؟ حساب و کتاب کردم. ما از هر چیزی باید برداشت درست کنیم. دیگر برایش عبرت میشود. حدیث داریم که پیغمبر ما به اباذر فرمود: یا اباذر! گاهی بنده گناهی میکند، «دخل الجنه» بخاطر این گناه به بهشت میرود. گفت: گناه میکند و به بهشت میرود. فرمودند: دائم به خاطر این گناه خودش را سرزنش میکند. اینقدر خودش و نفسش را میکوبد و ملامت میکند. البته به شرطی که با میل گناه نکند. ناخواسته گناه کند، عقلش را از دست بدهد و گناه کند. چرا انبیاء ترک اولی داشتند؟ البته چهارده معصوم ندارند. حساب چهارده معصوم از همه جداست. ولی انبیای گذشته آیات و روایات فراوان داریم، گندمی که حضرت آدم خوردند، یا حضرت ابراهیم به خدا گفت: چطور مرده را زنده میکنی؟ مرحوم علامه مجلسی کتابی دارد به نام «حیات القلوب» شرح حال انبیاست. اول این کتاب ایشان توجیه قشنگی دارد. علامه مجلسی غواص دریای احادیث اهلبیت بوده است. علامه مجلسی میفرماید: چرا انبیایی که در عصمت به سر میبردند، خطاهای ریز و ترک اولی داشتند؟ یعنی بهتر بود این کار را نمیکردند. بزرگی میفرمود: اگر معصیت نبود خیلی از ما ادعای خدایی میکردیم! مؤمن، علما، عباد، زهاد، هیچ چیزی اینها را دست خالی نمیکند. اگر در چاله بروند میگویند: من و این کار؟! «سَيِّئَةٌ تَسُوءُكَ خَيْرٌ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ حَسَنَةٍ تُعْجِبُكَ» (نهج البلاغه، حكمت46) یعنی گناهی که تو را به عذر بیاندازد، به غلط کردن بیاندازد، به مراتب از حسنه و ثوابی که تو را به غرور و عجب وا دارد بهتر است. خواجه عبدالله میگوید: قربان معصیتی که مرا به عذر آورد و گریزان هستم از طاعتی که مرا به عجب آورد. «وَ مَا أُكْرِهُوا عَلَيْهِ» دست و پای مرا گرفتند و ماه رمضان در آب انداختند. به زور غذا در دهان من ریختند. روزه من صحیح است. به زور در دهان من شراب ریختند. هیچ گناهی برای من ندارد. 4- «وَ مَا لا يَعْلَمُونَ» نمیدانستم. این حکم را نمیدانستم. یا نمیدانستم مثلاً این خون است. فکر میکردم آب هندوانه است. بعد فهمیدم خون است! جایی که نمیدانیم، البته نمیدانیم را بعضی بزرگان دو نوع تفسیر قائل شدند. ما جاهل قاصر و جاهل مقصر داریم. یک موقع جاهل قاصر کسی است که به ذهنش نمیرسیده یک چنین مسألهای باشد. یا در محیط و محلی زندگی میکند که دسترسی به عالم نیست. قدیم که ما به روستاها میرفتیم، اصلاً تعجب میکردند. چون روحانی ندیده بودند! یکی از دوستان ما در محلی رفته بود که روحانی ندیده بودند. پسر سه سالهای آمده بود و همینطور نگاه میکرد. آن آقا میگفت: ما غذا خوردیم، آب خوردیم. نماز خواندیم، این بچه همینطور نگاه میکرد. موقع استراحت شد، عمامه و عبا را درآوردم. بچه جیغ زد و گفت: مامان بیا! آقا آدم شده است!!! ما دو نوع جاهل داریم، جاهل قاصر و مقصر. قاصر یعنی دسترسی ندارد. دسترسی به عالم و مرجع ندارد یا فکر نمیکند یک چنین مسألهای باشد. جاهل مقصر کسی است که میتواند برود یاد بگیرد، در دسترس او است، آنهایی که علم ندارند، عقوبت برداشته شده و خیلی از تکالیفشان هم برداشته شده است. شریعتی: از فضیلت ذکر صلوات بشنویم و اشاره قرآنی امروز را بفرمایید. حاج آقای فرحزاد: در روایات داریم شخصی از پیغمبر(ص) از آیه صلوات سؤال کردند. «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ علی النبی» (احزاب/56) حضرت فرمودند: اگر نمیپرسیدی نمیگفتم. یعنی جزء اسرار است. که خدا چند فرشته خلق کرده که هرکس موقع ذکر و نام من صلوات بر من بفرستد، ملائکه میگویند: «غفر الله لک» خدا گناهانت را بیامرزد. برعکس کسانی که آیه صلوات را میشنوند و نام حضرت برده میشود، اگر عمداً صلوات نفرستند، آن فرشتهها میگویند: «لا غفر الله لک» خدا تو را نیامرزد! ان شاءالله مشمول دعا و استغفار ملائکه قرار بگیریم. آیه 115 سوره بقره، خدای مهربان میفرماید: «وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَلِيمٌ» در مورد تغییر قبله که پیش آمد، بعضی مذمت و ملامت کردند که چرا قبله از بیت المقدس به مکه تغییر کرد؟ خدای مهربان میفرماید: شرق و غرب و همه جای عالم قبله است. یعنی خدا جهت ندارد. قبله برای این معین شده که انسجام و نظم و وحدت و همراهی باشد. در مورد خدا سمت و سو ندارد. حق تعالی محیط است و واسع هست و همه جا هست. علم و قدرتش و سعه وجودیاش همه هستی را پر کرده است. گفت: بس که از هر طرفی راه به تو بسیار است *** به تو برگردد اگر راهروی برگردد گر به جنت میروی بستان اوست *** ور به دوزخ میروی زندان اوست گر به مشرق میروی هم زان اوست *** گر به مغرب میروی هم زان اوست یعنی شرق و غرب عالم همه ملک خداست و به سوی خداست. «فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ» یعنی هر طرف رو بگردانی همه خداست. در ذیل این آیه امام باقر(علیه السلام) فرمودند: فقط در نماز واجب رعایت قبله سفارش شده است. ولی در غیر نماز واجب، نمازهای مستحبی «فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ» نشسته، سواره، پشت به قبله، در حال حرکت، در هر حالی نماز شب، نماز نافله، نماز زیارت را میشود در هر حالی خواند. بهتر است نماز مستحبی رو به قبله باشد، ولی به هر سمتی بخوانی اشکالی ندارد. شریعتی: هرچقدر از علامه سید عبدالحسین شرف الدین بگوییم، کم گفتیم. کتاب المراجعات به فارسی ترجمه شده است. برای تهیه این کتاب به سایت ما مراجعه کنید. از شخصیت این عالم بزرگوار برای ما بگویید. حاج آقای فرحزاد: اینکه هر هفته یادی از بزرگانی که حق عظیمی بر گردن ما دارند، میکنیم خیلی کار خوبی است. الآن جامعه ما و جامعه جهانی هنرمندان و ورزشکاران را خیلی بیشتر از دانشمندان میشناسند و برای آنها ارج قائل هستند. مرحوم سید شرف الدین عالم برجستهای بود که در اصول و اعتقادات واقعاً برجسته بود. امام(ره) در مورد ایشان فرمودند: مانند هشام بن حکم در زمان امام صادق که مناظرات قوی داشته و افراد را محکوم میکرد و بر مناظره غلبه میکرد. خیلی از علمای ما با علمای سنی برخورد داشتند. ولی مرحوم سید شرف الدین در المراجعات خیلی لطافت دارد و خیلی گفتگوی صمیمی دارد. ایشان در المراجعات طوری با طرف با لطافت و نرمی گفتگو کرده که اخلاق و روش او بیشتر از استدلال طرف را جذب خودش کرده است. شیخ سلیم بشری که شیخ الازهر در آن زمان بوده است، در نامهای که برای علامه نوشته، آورده است: «سلام بر علامه بزرگ عبدالحسین شرف الدین موسوی رحمة الله و برکاته. من هم اکنون در کنار دریای بیکران علم تو ایستادم. اجازه میخواهم خود را در امواج علم شما بیاندازم و فرو روم و از دُرهای گرانبهای آن بدست آوردم. اگر اجازه دهی در مطالب غامض و مشکلاتی که مدتهاست در سینهام خلجان میکند غسل کنیم. وگرنه امر با توست.» در مقابل این زمان که تکفیریها، اینکه میگوییم: آنها نجس هستند. آنها میگویند: ما نجس هستیم، بکشیم! مثل یک برادر صمیمی بودند. ایشان شیعه و شیخ الازهر سنی بود ولی میگوید: اجازه میدهی من سؤالی دارم مطرح کنم؟ ولی من در مباحث خود به لغزشها نمیپردازم. در صدد عیب جویی نیستم. یعنی اگر هم میخواهم اشکالی کنم اینطور است. نه ملامت گر هستم و نه میخواهم آن را بین مردم شایع سازم. سید شرف الدین اینطور پاسخ میدهد: «سلام بر مولای ما شیخ الاسلام و رحمة الله و برکاته، نامه پر عطوفت شما رسید. آنچنان ما را مورد عنایت و نعمت قرار دادی که زبان شکر از سپاسگزاری آن عاجز است.» این ادبیاتی است که یکی از علمای شیعه و سنت با اینکه شاید در عقایدشان هم با هم اختلاف داشته باشند، مکاتبه میکنند. این شگرد فوق العاده است. «آرزوها و آمال خویش را پیش من آوردهای در صورتی که تو قبلهی امیدواران و نجات دهنده پناهندگان هستی» المراجعات ایشان مثل دکتر تیجانی و خیلی از بزرگان اهل سنت که خود آنها منشأ بودند و عجیب مکتب تشیع را ترویج دادند، به برکت خواندن المراجعات منقلب شدند و شیعه شدند. شریعتی: مجموعه مناظرات و مکاتبات سید شرف الدین این علامه بزرگوار با شیخ الازهر است و نکات بسیار خوبی که در اثبات امامت و ولایت امیرالمؤمنین و فرزندان بزرگوارشان در این کتاب هست و احتجاجاتی که ایشان با توسل به آیات و روایات میکنند که مورد قبول اهل سنت هست. حاج آقای فرحزاد: خیلیها به ما گفتند: وظیفه شما این است. مثلاً عزیزانی که مکه میروند در اوقات شک میکنند. آیا اول ماه ذی الحجه شده است یا نه؟ آیا روز عرفه است؟ عید قربان هست؟ میفرماید: حاکم ولو حاکم ظالم، ولو هارون و مأمون، حکم کردند امروز اول ماه است، عید قربان است، ولو علم یقینی به خلافش داری، میگوید: شما مطابق آنها اعمال را انجام بده. عرفات برو، عید قربان، قربانی کن. وظیفه شما همان است و ثوابش میرسد. خدا را قسم میدهیم به حق محمد و آل محمد، به همه ما ایمان و معرفت و تقوای کامل عنایت بفرما. قلب امام زمان را از ما راضی و فرجش را نزدیک بگردان. رفع هم و غم و گرفتاری از همه گرفتارها بفرما. خدایا به حق محمد و آل محمد و به حق حضرت ابالفضل همه عزیزانی که متأهل نیستند را همسر شایسته عنایت بفرما. به برکت صلوات بر محمد و آل محمد و سلام بر امام حسن و امام حسین. شریعتی: بهترینها را برای شما آرزو میکنم. می پسندم 0
|
||||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
برچسب ها
|
حجت ، الاسلام ، والمسلمين ، فرحزاد ، راهکارهای ، درمان ، وسواس ، فکری ، عملی ، در ، چند ، بخش ، |
|