بوده اند انسانهايي كه تولدشان راز بزرگ و زندگيشان تاريخي پر ثمر و رفتنشان عظمتي به وسعت تمام زيبائي هاي دنيا داشته است و شهيد علي راحتي در نهم بهمن ماه سال 1345 در شهرستان خوي در خانواده متدين ديده به جهان گشود و پرورش يافت. فهم و هوش سرشار او از همان اوان زندگي، نظرها را به خود معطوف داشته و چهره نوراني اش آينده روشن و درخشان او را نويد مي داد.
بعد از پيروزي انقلاب با اعتقاد خالصانه اي كه به ولايت فقيه داشت عضوي دلسوز و خستگي ناپذير در پايگاه شهدا بود و تحصيلات خود را در دبيرستان شهيد مدني ادامه مي داد تا اينكه با شروع جنگ تحميلي لباس مقدس بسيجي را بر تن كرده و عازم جبهه هاي حق عليه باطل مي گردد تا از حريم انقلاب و امامش دفاع نمايد.
رفتار و شجاعت و خلق و خوي پسنديده او هنوز هم در دل همسنگرانش باقي است با آن نمازهاي خالصانه اش و دعا و گريه هاي پرسوز و عارفانه به درگاه خدا خاطرات بسي به ياد ماندني در دل همسنگران به جاي داشته است. زرق و برقهاي دنيا در حوزه معنويت و روحانيتي كه علي در آن به سر مي برد جاذبه خود را از دست داده بود. او ديده دورانديش خود را به هدفهاي والا معطوف كرده بود. او عاشق لقاءا... و ديدار معشوق بود و با علم بر اينكه در سال 1365 به حالت سجده به ديدار معشوق خود نائل خواهد شد يك روز قبل از شهادت خويش در حالي كه كفن بر تن پاك خود مي پوشد اعلام مي دارد كه فردا شهيد خواهم شد. سرانجام اين عاشق پاكباخته فرزند قرآن و اسلام در شيرين ترين لحظات در تاريخ 1365/12/5 در منطقه شلمچه در ادامه عمليات كربلاي 5 در حال سجده شربت گواراي شهادت را سر كشيده و به خيل عاشقان سبك بال مي پيوندد.
شب است، آخرين ديدار، آخرين روز، آخرين شب، آخرين ثانيه ها، همه از همديگر حلاليت مي طلبند و همديگر را بغل گرفته و از يكديگر قول شفاعت مي گيرند. قلم را ياراي نوشتن و زبان را طاقت توصيف نيست ليكن براي درك لحظه هاي عرفاني چشم بينا مي طلبد نوشتن و زبان را طاقت توصيف نيست و شيرين ترين ساعات عمرم مي باشد زيرا قلبهايمان همچون تازه متولد شدنمان بود كه غير از خدا كس ديگري در دلها جا نداشت. همه گريه مي كردند. گريه شوق لقاءا... ،گريه عشق به محبوب، توصيه هاي فرمانده لشكر شهيد باكري را به همديگر يادآوري مي كرديم كه هميشه با ياد خداوند و ذكر خدا عمليات را انجام دهيد.
#شهید_علی_راحتی
شهیدی که هنگام شهادت
کفن پوش بود
متولد: 9 /11 /1345
محل تولد: دارالمؤمنین خوی
تاريخ شهادت: 5 /12 /1365
محل شهادت:شلمچه ادامه عملیات کربلای 5
فرازي از زندگينامه شهيد:
شهيد علي راحتي در نهم بهمن ماه سال 1345 در شهرستان خوي در خانواده متدين ديده به جهان گشود و پرورش يافت. فهم و هوش سرشار او از همان اوان زندگي، نظرها را به خود معطوف داشته و چهره نوراني اش آينده روشن و درخشان او را نويد مي داد. او در دوران نوجواني اش كه مصادف با روزهاي پرشور انقلاب بود در سنگر مسجد، تلاش مخلصانه اي داشت و آنچه بيشتر از هر چيز روح او را آرام و روان تشنه اش را سيراب و كامش را شيرين مي كرد انس و الفت روزافزون و پيوند ناگسستني وي با آيات دلنشين قرآن بود و بعد از پيروزي انقلاب با اعتقاد خالصانه اي كه به ولايت فقيه داشت عضوي دلسوز و خستگي ناپذير در پايگاه شهدا بود و تحصيلات خود را در دبيرستان شهيد مدني ادامه مي داد تا اينكه با شروع جنگ تحميلي لباس مقدس بسيجي را بر تن كرده و عازم جبهه هاي حق عليه باطل مي گردد تا از حريم انقلاب و امامش دفاع نمايد.
رفتار و شجاعت و خلق و خوي پسنديده او هنوز هم در دل همسنگرانش باقي است با آن نمازهاي خالصانه اش و دعا و گريه هاي پرسوز و عارفانه به درگاه خدا خاطرات بسي به ياد ماندني در دل همسنگران به جاي ذاشته است. زرق و برقهاي دنيا در حوزه معنويت و روحانيتي كه علي در آن به سر مي برد جاذبه خود را از دست داده بود.
او عاشق لقاءا... و ديدار معشوق بود و با علم بر اينكه در سال 1365 به حالت سجده به ديدار معشوق خود نائل خواهد شد يك روز قبل از شهادت خويش در حالي كه كفن بر تن پاك خود مي پوشد اعلام مي دارد كه فردا شهيد خواهم شد. سرانجام اين عاشق پاكباخته فرزند قرآن و اسلام در شيرين ترين لحظات در تاريخ 1365/12/5در منطقه شلمچه در ادامه عمليات كربلاي 5 در حال سجده شربت گواراي شهادت را سر كشيده و به خيل عاشقان سبك بال مي پيوندد.
فرازی از وصیت نامه
#شهید_علی_راحتی
منطق شهيد منطق سوختن و روشن كردن است، منطق دميدن روح در اندام مرده ارزشهاي انساني است و حسينيان همواره با يزيديان در نبردند و من به خاطر عشق به معشوقم يعني خداي مهربان و قادر متعال قدم به اين راه گذاشتم
_____________
اي خدا! به جبهه آمدم تا راه كربلاي خونين باز شود، آمدم تا احكام اسلام به دست روحانيت متعهد در سطح جهان گسترش يابد، خدايا مي خواهم به خاطر هدف زير خمپاره و كاتيوشاها تكه تكه شوم، مي خواهم خونم در دشت خوزستان و كوههاي سر به فلك كشيده غرب جاري شود تا ريشه كفر از جا كنده شود، مي خواهم جمله «بايد سوخت تا ساخت» را در خودم پياده نمايم. بارالها به گريه شبانه امام قسم، به صبح قسم، به قلب شكسته مسكينان قسم، به آه معلولين قسم، بارخدايا! از گناهانم بگذر.
فرازی از دلنوشته های
شهید عارف علی راحتی: "اگر اين بدنهاي ما ساخته شده است كه بميرد پس چرا در راه خدا با تركش خمپاره ها و گلوله مسلسلها و رفتن روي مين ها سوراخ و پاره پاره نشود.
حرفم با منافقين است كه اي كوردلان شما تا كي مي خواهيد معني حرف امام را كه فرمود «ملتي كه شهادت دارد اسارت ندارد.» را بفهميد. اين ملت زير بار شرق و غرب نخواهد رفت و اسلام را تنها نخواهد گذاشت.
اگر از كشته شدنم مطلع شديد خواهش مي كنم خوشحال باشيد و به جاي تسليت به خانواده ام تبريك بگوئيد و برايم هيچ گريه نكنيد و به ياد حسين(ع) و مصيبت هايي كه بر سر [اهل بيت]غريبش آوردند گريه كنيد زيرا كه من به آرزوي ديرينه خود رسيدم اگر خداوند قبول نمايد.
و انشاءا... كه ملت عراق را از زير بار ستم آزاد و راه هاي بسته شده كربلا باز مي شود. از عوض شهدا نيز قبر اباعبدا... را زيارت كنيد." https://www.uplooder.net/img/image/39/7f797441674b80fef0c120fdad1d7ce8/hasa-n-a-li_ebrahimi_said__(1111).jpg