آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
پنجشنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۱ ۰۶:۲۲ قبل از ظهر
|
|||||
بسم رب الشهدا والصدیقین
سردار محمد کوثری به بیان خاطراتی از ابراهیم هادی پرداخت.
به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، حاج محمد کوثری از فرماندهان لشکر ۲۷ محمد رسول الله در رویداد روایتگری «با این ستارهها» که هر پنجشنبه در گلزار شهدای تهران برگزار میشود، خاطرهای از شهید ابراهیم هادی روایت کرد که در آن سیره و منش شهید ذکر شده است.
کوثری گفت: ما را از سر پل ذهاب در آبان سال ۵۹ فرستادند تا برویم محور سومار، یکی از برادران گفت تا اسلام آباد همراهتان میآیم و ۴۸ ساعته میخواهم برگردم تهران. گفت یک نفر را میخواهم در سر پل ذهاب ببینم از بچههای محلمان است اگر کاری نداری بیا. سر پل ذهاب خالی از مردم شده بود فقط رزمندهها در آن بودند. پرسان پرسان بعد از نماز محل مورد نظر را پیدا کردیم. در نزدیکی خانه صدای ضرب مرشد میآمد، کسی مدح علی بن ابی طالب را با صوت قشنگی میخواند و یکی دیگر ضرب میگرفتی. داخل خانه که شدیم دیدیم کسی نشسته که هیکل ورزشی قشنگ و محاسن بلندی داشت. رفیق ما به آن مرشد سلام کرد و با لحن خودش گفت: «سلام داش ابرام» وی ادامه داد: این عزیز شهید که هنوز پیکرش نیمده، ابراهیم هادی بود. رفیق ما که الانم هست گفت «داش ابرام کاری نداری تهران؟» ابراهیم گفت چرا، یک لحظه صبر کن، یک کاغذ اندازه کف دست پیدا کرد پنج اسم روی آن نوشت. مبلغ ۱۸۰۰ تومان که حقوق معلم ورزشی او بود را داد و گفت این خانوادهها نیازمند هستند، پول را به آنان برسان تا خیالم راحت شود. کوثری بیان کرد: هم جانش را در طبق اخلاص گذاشته بود هم مالش را، یعنی دقیقا عمل به آیه قرآن. در والفجر مقدماتی به من گفت از خدا خواستم در این عملیات شهید شوم مثل خانم حضرت زهرا (سلام الله علیها) پیکرم تا ابد در این بیابانها باشد و کسی پیدایم نکند.
02:5202:52
ویرایش موضوع توسط : قمرخانم
در تاریخ : پنجشنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۱ ۰۶:۲۳ قبل از ظهر می پسندم 0
|
||||||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
|