آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
یکشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۲ ۱۱:۵۵ بعد از ظهر
|
|||||
بانو
شماره عضویت :
12
حالت :
ارسال ها :
3166
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
356
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
13846
پسند ها :
3168
تشکر شده : 2569
|
خدایا با من حرف بزن. بگو که رهایم نمیکنی بگو که یک روز درها را وا می کنی و صدایم می کنی و من از شوق میدوم. بگو که یک روز خسته میشوم ازین قفس بگو یک روز در انتهای راه بسوی تو می شود پرواز و آخرین نفس خدایا با من حرف بزن. بگو رهایم نمیکنی,بگو خسته نمی شوی,هی صبر میکنی من به تو میرسم؟ باز هم صبر بکن من خسته ام آنقدر دیر آمده ام که بال و پر شکسته ام و یک روز مداوایم بکن. یک شب بر بالین من بمان هرشب بوده ای و من خواب بوده ام بی گمان خدایا با من حرف بزن,بگو رهایم نمیکنی وقتی که نیستی تنها می شوم آنقدر که سخت می شود بیان. حتی برای گریه کردنم بی شک ندارم توان. خدایا با من حرف بزن هر روز هرلحظه و هر مکان. خدایا بگو که رهایم نمی کنی بگو که اینبارهم تا انتها با منی بگو که تنهایم نمی گذاری. ببین چگونه التماست می کنم. قلبم را آرام کن. آرام آرام. مثل روزهای نه چندان دور مثل روزهای مدرسه مثل آن خاطره ها مثل آن... مثل آن حال و هوایی که هیچ جا نبود به همین اشکی که سرازیر شد. به همین بغضی که نمی دانم تا به آرزو خواهد ماند یا نه... رهایم نکن. رهایم نکن رهایم نکن...
می پسندم 0
|
|||||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
|