آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
جمعه ۲۶ مهر ۱۳۹۲ ۰۷:۵۱ بعد از ظهر
|
|||||
خدایاااااااااااااااااا منم الماااااااااااااااااااا همون دختر تنهایی که باید با تنهاییش بسازه
باید با مشکلاتش کنار بیاد باید بسوزه بسازه چیزی نگه همه تیکه بندازن هیچی نگه همهز ور بگن هیچی تو که بهرتین کس منو گرفتی بردی پیش خودت چرا منو نبردی چرا منو تنها گذاشتی چرا کسیو بردی که از پدرو مادرمم بیشتر دوسش داشتم عاشقش بودم اره خودت می دونی کیه بابابزرگمو میگم همونی که می گفت الما جونمم بابا بیا بشینب رام حرف بزن خودم به حرفات گوش میدم خودم مشکلتو حل می کنم خودم تا اخر باهاتم اما نبود تو بردیش منو تنها گذاشتی انگار نه انگار که منم هستم منم ببین چراااااااااااا خدااااااااااااااا باید همه ی تقصیرا گردن اون باشه با این که میدونی کاری نکردم اماااااااااااا دیگه نمی تونم تحمل کنم پسره داره می میره میگن بخاطر توبوده میگن داره ازدواج می کنه با این که دوسش نداره بخاطر توئه خدااااااااااااااا خودت بگووووووووو چیکار کنم خودت یه راه جلو پام بزارم خدایااااااااا دیگه خسته شدم لعنت به این زندگی من این زندگی و نمی خوام می خوامب یام پیشت خداااااااااا بابابزرگ جونم فدات بشم خداب یامرزتت دلم خیلی تنگه برات چرا نمی یای بخوابم چرا تنهام گذاشتی مگه من بدی کردم بهت تو چرا انقدر خوب بودی که خدا بردتت پیش خودش ها چرااااااااااااااااا من چیکار کنم بیام پیشت خودمو بکشم این کارو کردم اما نمیشه نمی تونم اینجوری بازم پیشت نمیام میره یه جای بدتر اما نه اون جا بدتر از این دنیا که نیس هس نیس منتظرم باش زود زود میام این متنو ننوشتم تا کسی برام دلسوزی کنه اما بدونین که اگه دیگه نیومدم............................ می پسندم 6 2 4 تعداد آنلایک ها ( 2 ) از این کاربر
|
||||||
|
اطلاعات نویسنده |
خدایاااا خسته شدم منم الماااااااااااااااااااااااااااااا
جمعه ۲۶ مهر ۱۳۹۲ ۰۹:۰۱ بعد از ظهر
[1]
|
|||
سلام الما خانم گل
اصلا ازت انتظار شنیدن این حرفا رو نداشتم تو که خودت همیشه به بچه ها دلداری میدی چرا این حرفا رو میزنی باورم نمیشه که تویی که اینا رو نوشتی قوی باش ، خدا بنده هاشو امتحان میکنه در برابر امتحان الهی باید سربلند بشی نه اینکه بگی خسته شدم و ... اگه خدای نکرده جای پدر مرتضی خدا بیامرز نوه دایی طاها که دو هفته پیش تو دریا غرق شد چیکار میکردی مرتضی بچه طلاق بود و با باباش زندگی میکرد بخاطر وضع مالی باباش تو دانشگاه دولتی ثبت نام کرد و دانشگاه انزلی قبول شد دوست باباش گفته بود با ماشین من بریم با هم رفتن وثبت نام کردن گفته بودن خوابگاه پر شده جا نداریم گفته بود پس همون بهتره برم مشهد بعد رفته بودن دریا مرتضایی که از آب می ترسید با باباش که نجات غریقه چن بار رفت تو دریا و برگشت و بار چهارم دوباره اصرار کرد بابا بازم بریم دوباره رفتن و موجی که دست مرتضی رو از دست بابا جدا کرد و برد و مرتضی که از باباش کمک می خواست در حالیکه باباش نجات غریق بود هر چی دنبالش رفت نتونست بهش کمک کنه و آب دریا اونو جلوی چشمای باباش با خودش برد و دوست باباش که کنار ساحل ایستاده بود و این صحنه رو میدید قلبش وایستاد و اونم که 4 تا بچه قد و نیم قد داشت به دیار باقی شتافت خدا گلچینه همیشه خوبا رو زود میبره تو باید مثل بابا بزرگت باشی خوب و مهربون که وقتی صاحب اولاد شدی اون موقع نوه های تو هم بگن چه مامان بزرگ خوبی داریم خدا حفظش کنه انشاالله کسی آرزوی مرگ میکنه که وجودش رو زمین موجب فساد باشه پس همیشه توکلت بخدا باشه و با امید زندگی کن دیگه هم از این حرفا نشنوما دوست دارم خیلی زیاد موفق و مؤید باشی انشاالله 120 سال عمر با عزت در پناه قرآن داشته باشی انشاالله شادی روح بابا بزرگ عزیز الما خانم و مرتضای عزیز و همه گذشتگان از این دنیا صلوات اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم انشاالله با ائمه اطهار همنشین بشن می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
خدایاااا خسته شدم منم الماااااااااااااااااااااااااااااا
جمعه ۲۶ مهر ۱۳۹۲ ۱۰:۲۱ بعد از ظهر
[2]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
362
حالت :
ارسال ها :
434
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
387
اعتبار کاربر :
2057
پسند ها :
368
تشکر شده : 176
|
الما خانم،خواهر خوشکلم به خداتوکل کن.مرگ حقیقتی هست که همه باید باهاش دست وپنجه نرم کنیم.یکی یک روز زودتر یکی یک روز دیرتر. دنیاهمینه عزیزم.(فانیه).
صبور باش. من یه پلاک منتظرتم خیلی زود بیایی یاران. می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
خدایاااا خسته شدم منم الماااااااااااااااااااااااااااااا
شنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۲ ۰۱:۱۴ قبل از ظهر
[3]
|
||
عضو
شماره عضویت :
330
حالت :
ارسال ها :
17
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
34
اعتبار کاربر :
451
پسند ها :
21
تشکر شده : 59
|
سلام الماخانوم.توکلتون به خداباشه اگه همه میگن تقصیر تو مهم نیست مهم خداوند بزرگه که میدونه هیچی تقصیر شما نیست ودست تقدیره.پدربزرگتون انقد مهربون بوده وگفته من باهاتم وتنهات نمیزارم یکی از بنده های خدا بوده حالاببینن خداوند بزرگ ومهربون چقدرمهربانه.پس توکل به خداکنین وبه حرف دیگران اهمیت ندین ومطمن باشین هیچکی نباشه خداوندخودش کنارتونه.خداوند میفرماید:"نحن اقرب من حبل الورید"ما از رگ گردن به شما نزدیک تریم".
منتظرتون هستیم بیایید یاران. می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر |
||
|
اطلاعات نویسنده |
خدایاااا خسته شدم منم الماااااااااااااااااااااااااااااا
شنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۲ ۰۱:۳۶ قبل از ظهر
[4]
|
|||
بیا بابا قهر نکن .بدم میاد از دخترایی که سر هرچی قهر میکنن
می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
خدایاااا خسته شدم منم الماااااااااااااااااااااااااااااا
شنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۲ ۰۷:۰۱ قبل از ظهر
[5]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
106
حالت :
ارسال ها :
2493
محل سکونت : :
جهرم
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
428
دعوت شدگان :
7
اعتبار کاربر :
8183
پسند ها :
1684
تشکر شده : 2732
|
سلام الماجونم.
بهت حسودیم شدحداقل یه زمانی یکی داشتی براش حرف بزنی وبهت اهمیت بده ودوستت داشته باشه.من که ازوقتی دنیااومدم تاحالاهیچ کس روندارم جزخودخدا. پس ناشکری نکن چون بدبخت ترازتوهم هست. می پسندم 0
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
خدایاااا خسته شدم منم الماااااااااااااااااااااااااااااا
شنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۲ ۰۷:۱۱ قبل از ظهر
[6]
|
|||
براي تمــــــام رنـج هايـي كه مي بري صــبـــــــــــر كن «صبـــــــــــر» اوج احترام به حكمت خداست می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
خدایاااا خسته شدم منم الماااااااااااااااااااااااااااااا
شنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۲ ۰۸:۵۶ قبل از ظهر
[7]
|
|||
مدیر انجمن
شماره عضویت :
6
حالت :
ارسال ها :
1845
محل سکونت : :
تهران
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
451
دعوت شدگان :
9
اعتبار کاربر :
12915
پسند ها :
1948
تشکر شده : 2815
|
بین اینهمه ضمیر ؛ فقط " او " کافیست ...
هی ، هو ؛ او این تشابه، تصادفی نیست .
اینبار تاکید جمله را عوض میکنم بین اینهمه ضمیر ؛ فقط او " کافی " ست ... تسلیم میشوم و لبخند میزنم ... الما دوست عزيزم عجيب بود خيلي عجيب اين حرفها از تو عجيب بود دلت گرفته قبول
داغوني قبول ولي اين حرفها ، حرفهاي يدختر مومن نيست دوستم اين حرفها مال كسايي كه خدا رو كمرنگ ميبينن
ویرایش ارسال توسط : پونه
در تاریخ : شنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۲ ۱۲:۳۴ بعد از ظهر می پسندم 5 0 5 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
برچسب ها
|
خدایاااا ، خسته ، شدم ، منم ، الماااااااااااااااااااااااااااااا ، |
|