آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
چهارشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۲ ۰۸:۴۸ بعد از ظهر
|
|||||||
بانو
شماره عضویت :
20
حالت :
ارسال ها :
2177
محل سکونت : :
دنیای بیکسی
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
240
دعوت شدگان :
5
اعتبار کاربر :
10422
پسند ها :
730
تشکر شده : 3139
|
اعتراف می کنم رفتم مغازه سیگار بگیرم
اعتراف می کنم با رفیقم وایستاده بودیم سر خیابون یکی رد شد به دوستم سلام داد
|
2 تشکر شده از کاربر یسنا برای ارسال مفید :
|
mohadeseh , , |
امضای کاربر : یسنا |
خدایا؛
همیشه و هر لحظه یادم بنداز که؛ نامحرم، نامحرم است؛ چه در دنیای حقیقی، چه در دنیای مجازی؛ یادم بنداز فاطمه «س» را که؛ از نابینا رو می پوشاند ... تاریخ ز تکرار خودش گریان است با نوح بگو که نوبت طوفان است از مرقد حجربن عدی فهمیدم از چیست مزار فاطمه «س» پنهان است! |
|
اطلاعات نویسنده |
اعتراف میکنم که
شنبه ۱۹ امرداد ۱۳۹۲ ۰۹:۱۲ قبل از ظهر
[1]
|
|||
مدیر انجمن
شماره عضویت :
6
حالت :
ارسال ها :
1845
محل سکونت : :
تهران
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
451
دعوت شدگان :
9
اعتبار کاربر :
12915
پسند ها :
1948
تشکر شده : 2815
|
چندتا اعتراف باحال و خنده دار (آخرشه)
سلام به همه ی دوستان
امروز به یه مطلب جالب برخوردم که گفتم واسه شما هم بذارمش
چندتا اعتراف باحال و خنده دار (آخرشه)
من که از خوندنش خیلی حال کردم و کلی خندیدم
شما هم اعتراف خودتون رو در قسمت پاسخ بنویسید
فکر کنم هممون کلی اعتراف خنده دار داشته باشیم
اعتراف میکنم بچه که بودم یه بار با آجر زدم تو سر یکی از بچه های اقوام , تا ببینم دور سرش از اون ستاره ها و پرنده ها می چرخه یا نه!!!!!
تازه هی چند بارم پشت سر هم این کار و کردم , چون هر چی می زدم اتفاقی نمی افتاد!!!! . . . اعتراف می کنم یه بار پسر همسایه چهارسالمونو با باباش تو خیابون دیدم گفتم سلام نوید چطوری؟ دیدم بچهه تحویلم نگرفت باباهه خندید اومدم خونه به مامانم گفتم نوید ماشالا چقد بزرگ شده! مامان گفت نوید کیه؟ گفتم: پسر آقای … گفت اون اسمش پارساست اسم باباش نویده . . . چند روز پیش دختر خالم گوشیشو خونمون جا گذاشته بود … بهش اس ام اس(!) زدم گوشیتو جا گذاشتی!!!!!!! . . . چند وقت پیش تو حیاط خونه سیگار میکشیدم که صدای باز شدن در حیاط اومد منم حول شدم سیگارو روی گوشیم خاموش کردم (!!) و بدترش اینکه بلافاصله گوشیو پرت کردم تو باغچه و سیگار خاموش موند تو دستم . . . اعتراف میکنم دوران راهنمایی روز معلم همه تخم مرغ آورده بودن که توش پر گل بود منم یه تخم مرغ خام آورده بودم که بزنم بخندیم! معلم اومد داخل همه سرو صدا کردن و شادی کردن تخم مرغارو میزدن به تخته منم این وسط تخم مرغو زدم به تخته ! ترکید رو تخته پاشید همه جا ، رو لباس معلمم ریخت ! سریع گفت کی بود ؟!!؟ هیچکی هیچی نگفت با این که میدونستن کار منه خلاصه از ته کلاس ۴ – ۵ نفر شلوغو آورد بیرون زدشون ولی نگفتن کار من بود ! چون شاگرد زرنگیم بودم معلمه شک نمیکرد بهم ! وقتی از کلاس اومدیم بیرون تا دو کیلومتر به صورت چهار نعل فرار کردم آخرم سر کوچه گرفتن زدنم ! . . . اعتراف می کنم معلم دوم دبستانم می گفت املا ها رو خودتون بنویسید که من با دوربین مخفیا می بینم کی به حرفام گوش می ده …ازون روز کار من شده بود گشتن سوراخ سمبه های خونه و سوال های مشکوک از مامان بابام:امروز کی اومد؟ کی رفت؟ به کودوم وسیله ها دست زد؟ بیشترم به دریچه کولر شک داشتم . . . اعتراف میکنم سر فینال جام جهانی تا لحظهای که اسپانیا گل زد فکر میکردم اسپانیا نارنجیه، هلند آبی، گل هم که زد کلی لعنت فرستادم به هلند، بعد گل رو صفحه نوشت اسپانیا ۱ – هلند ۰ ، تازه فهمیدم کل بازی داشتم اشتباه فحش میدادم . . . اعتراف می کنم وقتی داداشم دو ماهش بود خندون رفتم تو آشپزخونه، مامانم گفت نارنگیتو خوردی؟ گفتم آره، تازه به آرشم دادم! بیچاره مامانم بدو بدو رفت نارنگی رو از حلقش کشید بیرون! . . . اعتراف می کنم کلاس اول دبستان بودم تحت تاثیر این حرفا که نباید به غریبه آدرس خونتون رو بدید، روز اول به راننده سرویس آدرس اشتباهی دادم و از یه مسیری الکی تا خونه پیاده رفتم و تازه فرداش موقعی که سرویس دنبالم نیومد تازه شاهکارم معلوم شد برای خانواده . . . اعتراف میکنم چند ماه پیش تو شرکت بودم سر کارام یوهو مدیر عامل از تو اتاق خودش گفت: امیــــــــــــــــــر جووون…بلند گفتم جانم؟ گفت خیلی میخوامـــت….گفتم منم همینطور….گفت پیش ما نمیای؟؟؟؟ گفتم چرا..حمتاً..از پشت میزم بلند شدم برم تو اتاقش..به در اتاقش که رسیدم دیدم داره تلفن حرف میزنه با امیر دوستش و من از شدت ضایگی دیوارو گاز گرفتم
.
همین الان در قسمت نظرات اعتراف کن…زووود…می خوایم بخندیم !!
می پسندم 4 0 4 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
اعتراف میکنم که
شنبه ۱۹ امرداد ۱۳۹۲ ۱۰:۰۹ قبل از ظهر
[2]
|
|||
مدیر انجمن چهارده معصوم
شماره عضویت :
4
حالت :
ارسال ها :
568
محل سکونت : :
استان قزوین(مینودر) محضر خدا
جنسیت :
تاریخ تولد :
1-9-1975
تعداد بازدیدکنندگان :
518
دعوت شدگان :
5
اعتبار کاربر :
6949
پسند ها :
622
تشکر شده : 376
|
سلام ریحانه خانم ممنون جالب بود
اعتراف میکنم وقتی بچه بودم سر بازی با داداش بزرگم دعوام شد مظلوم نمایی کردم بابام داداشما دعوا کرد بنده خدا برا اینکه زیاد کتک نخوره بابت یه کم کتکی که به من زده بود در رفت تو کوچه بابام بی خیالش شد به همون تنبیه اولیه کفایت کرد داداشم تا چند ساعت وقتی میخواست یواشکی بیاد تو خونه الکی به اتاق خالی نگاه میکردم میگفتم بابا ایناهاش داره میاد تو خونه بیچاره داداشم دوباره پابه فرار میزاشت منم تو دلم میخندیدم زورم بهش نمیرسید اینجوری انتقام میگرفتم می پسندم 6 1 5 تعداد آنلایک ها ( 1 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
اعتراف میکنم که
یکشنبه ۲۰ امرداد ۱۳۹۲ ۰۶:۰۳ بعد از ظهر
[3]
|
|||
سلام ریحانه خانم
خیلی جالب بود موفق باشید می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
اعتراف میکنم که
دوشنبه ۲۱ امرداد ۱۳۹۲ ۰۸:۰۶ قبل از ظهر
[4]
|
|||
عتراف میکنم که لباسای اعضای خانواده رو من اتو میکنم
میگی چ جوری؟ خب میان میزارن روی صندلی کامپیوتر بعد منم فقط میشینم پشت سیستم صبح میزاری ظهر اتو شده می بری ظهر میزاری غروب - غروب شب - شب هم صبح- اینا شیفت کاری من بودن به جان همین انجمن قسم ی جورررر اتووووو میکنم هیچ خشکشویی صنعتی نمیتونه بکنهههههه والآ می پسندم 3 0 3 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
اعتراف میکنم که
دوشنبه ۲۱ امرداد ۱۳۹۲ ۰۹:۵۵ قبل از ظهر
[5]
|
|||
مدیر انجمن
شماره عضویت :
6
حالت :
ارسال ها :
1845
محل سکونت : :
تهران
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
451
دعوت شدگان :
9
اعتبار کاربر :
12915
پسند ها :
1948
تشکر شده : 2815
|
نوشته شده توسط : عـلـی۲۰ » عتراف میکنم که لباسای اعضای خانواده رو من اتو میکنم میگی چ جوری؟ خب میان میزارن روی صندلی کامپیوتر بعد منم فقط میشینم پشت سیستم صبح میزاری ظهر اتو شده می بری ظهر میزاری غروب - غروب شب - شب هم صبح- اینا شیفت کاری من بودن به جان همین انجمن قسم ی جورررر اتووووو میکنم هیچ خشکشویی صنعتی نمیتونه بکنهههههه والآ علي از دست تو از اين من بعد بهت ميگي علي اتو كش می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
اعتراف میکنم که
دوشنبه ۲۱ امرداد ۱۳۹۲ ۱۰:۰۸ قبل از ظهر
[6]
|
|||
عضو
شماره عضویت :
26
حالت :
ارسال ها :
2229
محل سکونت : :
همدان
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
256
دعوت شدگان :
2
اعتبار کاربر :
5894
پسند ها :
746
تشکر شده : 2625
|
اعتراف میکنم اصلا هواسم نبود کی این مطالبو نوشته بعد خوندن و خندیدن دیدم که اقا محمد 313 گفته ممنون ریحانه خانم خیلی جالب بود تازه فهمیدم اینارو ریحانه نوشتن می پسندم 6 0 6 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
اعتراف میکنم که
دوشنبه ۲۱ امرداد ۱۳۹۲ ۰۷:۵۵ بعد از ظهر
[7]
|
|||
مدیر انجمن
شماره عضویت :
6
حالت :
ارسال ها :
1845
محل سکونت : :
تهران
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
451
دعوت شدگان :
9
اعتبار کاربر :
12915
پسند ها :
1948
تشکر شده : 2815
|
نوشته شده توسط : بهار »
اعتراف میکنم اصلا هواسم نبود کی این مطالبو نوشته بعد خوندن و خندیدن دیدم که اقا محمد 313 گفته ممنون ریحانه خانم خیلی جالب بود تازه فهمیدم اینارو ریحانه نوشتن
عجب اعترافي دمت گرم بهار می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
اعتراف میکنم که
چهارشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۲ ۱۰:۱۲ قبل از ظهر
[8]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
106
حالت :
ارسال ها :
2493
محل سکونت : :
جهرم
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
428
دعوت شدگان :
7
اعتبار کاربر :
8183
پسند ها :
1684
تشکر شده : 2732
|
اعتراف میکنم توتاکسی نشسته بودم نزدیکای مقصدبه جایی که بگم ممنون پیاده میشم بلندگفتم: خسته نباشی!!!
اینقدرتابلوبودکه دیگه نتونستم کاری کنم جزاینکه سریع پیاده بشم!!!! می پسندم 0
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
اعتراف میکنم که
چهارشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۲ ۱۰:۲۱ قبل از ظهر
[9]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
106
حالت :
ارسال ها :
2493
محل سکونت : :
جهرم
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
428
دعوت شدگان :
7
اعتبار کاربر :
8183
پسند ها :
1684
تشکر شده : 2732
|
رفتم بودم دیدن یکی ازفامیلامون که تازه فارغ شده بود
بچه روبغل کردم میخاستم بگم انشالله زنده باشه.گفتم انشالله زنده میمونه می پسندم 0
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
اعتراف میکنم که
چهارشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۲ ۱۲:۱۸ بعد از ظهر
[10]
|
|||
مدیر انجمن
شماره عضویت :
6
حالت :
ارسال ها :
1845
محل سکونت : :
تهران
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
451
دعوت شدگان :
9
اعتبار کاربر :
12915
پسند ها :
1948
تشکر شده : 2815
|
دمت گرم .
می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
برچسب ها
|
اعتراف ، میکنم ، ۹۲ ، اعتراف ، میکنم ، که ، |
|