آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
چهارشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۲ ۰۷:۲۵ قبل از ظهر
|
|||||||
بانو
شماره عضویت :
70
حالت :
ارسال ها :
5183
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
568
دعوت شدگان :
2
اعتبار کاربر :
34682
پسند ها :
6789
تشکر شده : 6057
|
یه روزی یه مرد تشنه رو به دریا میومد
با یه مشک خالی از دور تک و تنها میومد موج میزد سینهی دریا تا که زلفاشو میدید ابرواش چقدر به اون چشمای زیبا میومد با تعجب میدیدند نخلا به جای آسمون ماه این مرتبه داشت از دل صحرا میومد میدونستم آخرش کوفیا چشمت میکنند علمت بس که به اون قامت رعنا میومد گمونم دستای تو عرشو بنا کرده رو آب رو همون آبی که با دست تو بالا میومد چشمای اهل حرم بسته به دستای تو بود کاروانی به امید تو به اینجا میومد روی خاک وقتی میافتادی چی گفتی زیرلب که از اون دورا صدا نالهی زهرا میومد تا برادر رو صدا کردی کمی دیر رسید آخه با دستی به پشت و کمری تا میومد میشه دختر، پدرش بیاد ولی جا بخوره سکینه اینجوری شد بابا که تنها میومد
می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||||||
|
اطلاعات نویسنده |
یه روزی یه مرد تشنه رو به دریا میومد(یاابوالفضل.ع. ادرکنی)
چهارشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۲ ۰۴:۴۱ بعد از ظهر
[1]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
102
حالت :
ارسال ها :
212
محل سکونت : :
روی زمین خدا
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
75
اعتبار کاربر :
708
پسند ها :
340
تشکر شده : 78
|
دل سقا شده آب و دل طفلان آتش زآن که بر تشنه لبان گریه صواب است صواب می پسندم 4 0 4 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
برچسب ها
|
یه ، روزی ، یه ، مرد ، تشنه ، رو ، به ، دریا ، میومد(یاابوالفضل.ع. ، ادرکنی) ، |
|