آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
سه شنبه ۵ آذر ۱۳۹۲ ۱۱:۲۱ بعد از ظهر
|
|||||
عضو
شماره عضویت :
30
حالت :
ارسال ها :
89
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
34
اعتبار کاربر :
245
پسند ها :
46
تشکر شده : 89
|
بسم الله الرحمن الرحیم
در بحث قیام حضرت سید الشهدا – علیه السلام – ما باید پی ببریم که وجود نازنین ایشان برای چه موضوعی و چرا قیام کردند ؟ و چطور شد که این مسیر را طی کرده و چطور شد که به این نقطه رسیدند ؟ و خوب است که بزرگان ما در کنار بحث قیام ایشان ، به معرفی شخصیت و جایگاه عرفانی حضرت سید الشهدا – علیه السلام – نیز پرداخته و به آگاه ساختن مردم بپردازند . حضرت علی – علیه السلام – می فرمایند : ارزش یک مرد در زیر زبان و در پشت زبانش نهفته است ؛ یعنی این که انسان با نوع سخن و گفتاری که بیان و مطرح میکند ، ارزشش مشخص می شود و انسان می فهمد که به اصطلاح چه چیزی در چنته دارد . یکی از یادگارهای بسیار ارزشمندی که از امام حسین – علیه السلام – برای ما به ارمغان گذاشته شده ، دعای عرفه است . تشریح این دعا و جایگاه آن می تواند در شناخت افکار و منش عرفانی امام حسین – علیه السلام – بسیار موثر باشد . وقتی که انسان این دعای شریف را می خواند متوجه می شود که در اندیشه ی این مرد بزرگ الهی چه می گذرد . آن حضرت در این دعا ، بعد از این که مرتب اشگ می ریختند و یا رب، یا رب می گفتند ، این فراز را می خواندند که : الهی انا الفقیر فی غنای فکیف لا اکون فقیرا فی فقری ؟ خدایا من در بی نیازی و غنای خودم ، فقیر و نیازمندم ، پس چگونه در نیاز مندی خودم فقیر نباشم ؟ آن حضرت در این فراز ، از یک طرف به فقیر بودن خودش در عین فقراشاره می کند ، که در این حالت اشاره به هستی نما بودن انسان دارد ، همان گونه که قرآن در آیه 15 سوره فاطر می فرماید : یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله ، والله هوالغنی الحمید . ای مردم شما به خدا نیازمندید و خدا بی نیاز ستوده است . یعنی شما فقیرید و خدا غنی است . و از طرفی دیگر می فرماید : من در عین فقیر بودنم ، غنی هستم . و این وقتی است که به داشته اش نگاه می کند و داشته ی او خداست . او می بیند یک رب و پشتیبان و سروری دارد که در کمال بی نیازی او را سرپرستی می کند ، پس او داراست وبا این فراز می فهماند که بی نیازی من در هنگام ارتباط من با رب خودم ایجاد می شود واگر زمانی این ارتباط قطع شود ، انسان هم نیاز مند می شود . حضرت در این دعا می فرمایند : الهی ان اختلاف تدبیرک و سرعة طواء مقادیرک منعا عبادک العارفین بک عن السکون الی عطاء و الیاس منک فی بلاء . خدایا تدبیر تو آنقدر سریع دچار تغییر می شود ، و آنقدر میزان و مقدار و اندازه ی تقدیراتت سریع عوض می شود که عارفین به تو ، و کسانی که دوست دارند در عطای تو آرامش و سکون پیدا کنند این دگرگونی سریع ، آن ها را از این حالت سکون در عطای تو باز داشته است ، زیرا با این تغییرات سریع ، سکون و استقرار ممکن نیست ، زیرا امروز یک تدبیری اجرا می شود و ممکن است فردا تدبیری دیگر صورت گیرد ، نه در هنگام عطای تو آرامش و سکون دست می دهد و نه در هنگام بلا و گرفتاری و نا امیدی . در عطا دلخوشی دائمی نیست و در بلا هم نامیدی دائمی نیست . این حالت خدا باعث می شود انسان همیشه حالت فقر خودش را ، و ارتباط خود با خدایش را حس کند و دائم در حالت خوف و رجا باشد و امید وار امید وار نبوده و یا ناامید همیشگی نباشد . هم به فقر خودش آگاه باشد و هم به فضل خدا امیدوار واین که به غنای خدا ایمان و اعتقاد داشته باشد و دیگر این که این موضوع همیشه در ذهنش باشد که زمانی این فقر من تبدیل به غنا می شود که من با خدا مرتبط باشم و این حبل المتین و عروة الوثقی ، بین او و خدا برقرار باشد . به عبارت دیگر شرط اساسی یک فقیر الی الله ربط است و جالب است که روی بعضی از کتب ادعیه می نویسند ارتباط با خدا . گاهی می شود که شما یقین و ایمان به خداداری ولی ارتباط با او نداری ؛ در این حالت ربط رخ نمی دهد . قرآن نمی فرماید : انتم الفقراء لله هو الغنی الحمید . بلکهمی فرماید : انتم الفقراء الی الله . کلمه ی ( الی ) را می آورد . شما فقیر هستید ، و موقعی این فقر شما موجب فخر است که فقر شما بسوی خدا باشد ، فقرتان الی الله باشد . اگر فقیری باشید که الی الله و بسوی خدا باشید ، این ربط است . اگر قرآن می فرمود : انتم الفقرا لله ، فقیر بودن انسان و غنی بودن خدا جنبه ی تئوری و علمی پیدا می کرد ولی وقتی که می فرماید : انتم الفقراء الی الله ، والله هوالغنی الحمید ، این (الی الله ) در درون خود جنبه حرکت و دستور العمل اجرایی دارد و وقتی فقیر الی الله باشد ، آن وقت والله هو الغنی الحمید می شود . ای انسان بدان تو چه قارون باشی و چه ایوب ، چه موسی باشی و چه فرعون ، چه سلیمان باشی و چه نباشی ، چه مثبت باشی و چه منفی ، تو فقیری و این فقر تو تبدیل به غنا نمی شود ولی اگر فقر خودت را به سمت خدا ببری و این فقر را اظهار کنی و در مقابل خدای خودت فقرت را به نمایش بگذاری ، آن وقت غنی می شوی . در انتم الفقرا لله الغنی الحمید ؛ شما فقیر هستید ولی بسوی خدا نمی روید ؛ ولی در انتم الفقراء الی الله ، والله هوالغنی الحمید ؛ شما فقیر هستید ولی به سوی خدا هم حرکت می کنید و فقر خودت را به ایشان نشان می دهی ، و فرق است بین این دو حالت . حالا این که آقا امام حسین – علیه السلام – در دعای عرفه می فرمایند : مقدار ظرف تقدیر خدا دائم تغییر می کند و با سرعت زیاد ، اندازه و مقدارش تغییر می کند ، چون که در مواجهه با تو قرار می گیرد ؛ در حقیقت این رفتار انسان است که این تقدیرات را تغییر می دهد ؛ و حسن این تغییرات دائم در این است که انسان باید دیگر اطمینان نکند که خدا فرضا بهشت را به او داده و همه چیز دیگر تمام شده و سند بهشت به نامش خورده و عاقبت بخیر شده و فقط امید به خدا داشته باشد و هیچ خوفی از خدا نداشته باشد ؛ این دیدگاه مورد پسند خدا نمی باشد ؛ زیرا باید از خدا خوف هم داشته باشی ، اگرخوفی از خدا نداشته باشد ؛ این دیدگاه مورد پسند خدا نمی باشد ؛ زیرا باید از خدا خوف هم داشته باشی. پیامبر اعظم در حدیث معراج می فرمایند : در معراج دیدم که گروهی ازفرشتگان در حال ساختن قصر هایی هستند ، گاهی می سازند ، وگاهی دست از کار می کشند ، گاهی خراب می کنند ، باز دوباره می سازند و .... و در ادامه فرمودند : وقتی مردم ذکر می گویند و کار خوبی انجام می دهند ، فرشتگان برایشان در بهشت اقدام به ساختن قصر می کنند و هر موقع ساکت می شوند فرشتگان دست از کار می کشند و هر زمان کار ناشایست و گناهی می کنند فرشتگان اقدام به خراب کردن آن قصور می کنند. و یا در جایی دیگر سخن از حبط اعمال به میان آمده است. و این تغییرات و سرعت تغییروابسته به اعمال و رفتار انسان است ، لذا نمی توان صد در صد اطمینان به عاقبت بخیری سرنوشت خود داشته باشی . واین می شود خوف. خب چرا خدا اینطوری است؟ خدا به این طریق می خواهد که تو دائم الاتصال باشی ، الی الله بودن تو دائمی باشد، این طوری تو هر لحظه محتاج هستی و خدا دوست دارد که ما دائم الاتصال به او باشیم. حال این مطالبی که عرض شد از فهم من بسیار فقیر جاهل سراپاتقصیر است ، که از متن سخن و دعای حضرت سید الشهدا - علیه السلام - می فهمیم که آن حضرت چقدر عمیق می اندیشیده است . آن حضرت با این فراز از دعا به مامی فهماند که خدایا ما تا آخرین لحظه ی عمرمان باید ربط به خدا داشته باشیم و ناز خدا را بکشیم و خدا از سر لطف خود با ما رفتار کند . در قرآن داریم که ( انما یخشی الله من عباده العلماء ) ، آن هایی که عالم هستند از خدا می ترسند . پس معلوم می شود کسی که عالم نیست از خدا نمی ترسد و کسی که معرفت بیشتری دارد از خدا بیشتر می ترسد . حضرت سید الشهدا – علیه السلام – در ادامه ی دعا این حالت فقر وجودی خود و ربط با خدا را این گونه به نمایش می گذارد که : معبودا لیاقت من فرو مایگی ( فقرونیاز من ) است ، اما لیاقت توکرم ( غنای خدا ) توست . و حضرت در اینجا دارد ناز خدا را می کشد و بین خود و خدایش ربط ایجاد می کند . در ادامه می فرمایند : خدایا تو خودت ، نفس خودت را تعریف کردی به لطف ( غنای خدا ) خودت فرمودی کتب علی نفسه الرحمة( غنای خدا ) . بعد می فرمایند : آیا آن لطف و رافت خودت را که خودت آن را وصف کردی از من دریغ می کنی ؟ ( چون من فقیر و نیازمند آن هستم ) ، در حالی که در وجودم ضعف هست ( فقیر و نیازمندم ) . ببینید چقدر قشنگ ناز خدا را می کشد ؟ چقدر زیبا فقر خود را به خداعرضه می نماید و بین خود و خدا ربط ایجاد کرده و اتصال برقرار می کند ؟ نمی توان خدا را مجبور کرد که مثلا فلان کار را کن ، یا حتما باید فلان دعا را برآورده سازی ، باید از خدا خواست ، باید ناز او را کشید ، باید نازش رابکشی تا تو را در آن چیز که از او می خواهی تو را غنی کند . باید فقیر او باشی و فقرت را اظهار کنی . حضرت در ادامه ی دعای عرفه می فرمایند : خدایا چنانچه محاسنی از من مشاهده شود چیزی جز فضل تو نیست ( یعنی اصالتا آن فضل از خداست و ازبنده نیست و امانت در دست بنده است ) و منتی است که تو بر من گذاشتی ، یعنی اگر نماز شب خواندم ، دعا می خوانم ، قرآن می خوانم ، صدقه می دهم ، یتیم نوازی می کنم و... همه اش ناشی از فضل توست . ببینید چقدر زیبا ناز خدا را می کشد ؟ ما باید یاد بگیریم که با خدا این گونه حرف بزنیم و دعا کنیم . تمام دعا و سراسر آن ، تماما اظهار فقر خودش است و غنای خدا و اظهار این بندگی و فقر به پیشگاه خدا . در ادامه ی دعا می فرمایند : معبودا چگونه مرا وا گذار می کنی در حالی که خودت عهده دار من شدی ؟ .... اینک من به تو توسل می کنم و یکی از وسایلی را که بوسیله ی آن به تو توسل می کنم اظهار فقرم است ؛ با جمله ی الی الله می فهمیم که فقیر خدائیم و فقیر کسی نیستیم . درادامه می فرمایند : الهی علمت باختلاف الاثار و تنقلات الاطوار انّ مرادک منی ان تتعرف الیّ فی کل شیء حتی لا اجهلک فی شیء . خدایا از پدیده های گوناگون و تحولات عالم در می یابم که مقصودت از خلقت من این است که در هر چیز خودت را به من بشناسانی تا از تو در هیچ چیزی غافل نباشم . یعنی پدیده ها در عالم آفاق و انفس و تغییرات در آن پدیده ها ، برای این است که ما خدا را بشناسیم و از یاد او غافل نشویم . بعضی ها می گویند که چرا نمی شود ما دائم حال خوشی داشته باشیم و دائما حال روحی مان تغییر می کند و قبض و بسط داریم ؟ چرا دائم در حال جذبه الهی نیستیم؟ با توجه به این فراز از دعا ی عرفه که می فرماید : من از پدیده های گوناگون و تحولات عالم در می یابم که می خواهی خودت را به من بشناسانی ، این پدیده ی قبض و بسط هم برای این است که خدا به این وسیله می خواهد خود را به ما بشناساند تا ما در هیچ زمانی از او غافل نباشیم . برای این است که ما با اسامی مختلف خدا مواجه می شویم و باید بدانیم که آن ها هم عین رحمت خدا برای ما هستند و ما آن اسامی را هم بشناسیم . البته اختلاف آثار و تنقلات اطوار فقط قبض و بسط نیست و تمام مسائل آفاقی و انفسی را در بر می گیرد . الهی علمت باختلاف الاثار و تنقلات الاطوار ، مثلا امروز تو را مریض می کند و دوست دارد که اسم شافی او را بشناسی ، گرسنه می شوی و می خواهد اسن رزاق او را بشناسی ،شنوایی ات کم می شود ، می خواهد اسم سمیع او را متوجه شوی و قس علی هذا . پس بنابر این حالاتت که تغییر کرد ، در احوالات خود فکر کن و دقت کن و سر در گریبان خود کن که دراین حالت خودت چه اسمی از اسماء الهی را باید درک کنی و بشناسی. در قبض هم باید اسم قابض خدا را بشناسی و بفهمی . در قبض هم ربط نهفته است و باید آن اسم و ربط را بفهمی و درک کنی ، نه این که بگویی خدا ما را فراموش کرده و از ما غافل شده است . همین جمله ی الهی علمت باختلاف الآثار و تنقلات الاطوار چقدرعظمت و افق فکری آقا امام حسین – علیه السلام – را نشان می دهد که باید این موارد را برای مردم بیان کرد تا در درک حقایق و فهم عظمت وجودی ایشان موثر باشد . این که عاشورا رخ داد ، علی اکبر شهید شد ، تشنگی شدید وجود داشت ، آل الله به اسارت برده شدند و ... همه و همه برای این است که خدا رابشناسیم تا بی علم و دانش از دنیا نرویم و عالم وارد آن دنیا شویم . بنابر این اختلاف آثار و تنقلات الاطوار لطف الهی است . به تناسب آن اختلاف آثار و تنقلات اطوار ، باید خدارا بخوانیم و به اصطلاح ، ذکر ودعای خاص آن حالت ، و عملکرد خاص آن اثر، را داشته باشیم ( مثلا در بیماری اسم شافی خدا ، در رزق اسم رزاق خدا ، در توبه اسم تواب خدا ، در هدایت اسم هادی خدا و ... ) تا ربط با خدا ایجاد شود ؛ و این ربط هیچ وقت نباید قطع شود . امام حسین – علیه السلام – در ادامه ی دعای عرفه در ایجاد ربط با خدای خود می فرمایند : خدایا هر وقت فرومایگی ام زبان مرا لال می کند ، با تو حرف بزنم کرم تو زبانم راباز می کند . ( در این تنقلات اطوار زبان به ذکر خدا ذاکر نیست ، لذا آقا برای ایجاد ربط حالت سخن گفتن با خدا را طلب می کند و آن را از کرم خدا می داند ) ؛ هر گاه صفات بد من ، مرا مایوس می کند منت تو مرا به طمع می اندازد . الهی کسی که زیبایی های او زشتی بوده و خوبی های او بدی بوده ، پس چگونه زشتی های او زشت نباشد ؟ و بدی های او بد نباشد ؟ و کسی که حقایق او فقط ادعاست پس چگونه ادعاهای او ادعا نباشد ؟ امام حسین – علیه السلام – با این حرف ها دائم ربط خودش را با خدایش ایجاد می کند و فقیر بودن خودش رادر مقابل خدا بروز می دهد . در ادامه می فرماید : معبودا حکم و فرمان تو نافذ است و مشیت تو چیره و غالب ، واین حکم و فرمان تو و مشیت تو برای هیچ صاحب حالی ، حال ثابتی نگذاشته است . خدایا اگر جزم آن را نداشته ام که اعمالی و طاعتی را انجام دهم ولی محبت بهانجام آن طاعت را داشته ام . یعنی مثلا اگر نمی توانی نماز اول وقت بخوانی ولی محبت نماز اول وقت خواندن را داشته باش . شاید نماز شب نخوانی ولی علاقه ی خواندن آن را داشته باش ، طوری نشود که شیطان این را هم از تو بگیرد . درادامه می فرماید : خدایا این قدر که آثار خودت را به من نشان دادی و مرا آگاه کردی ، دیگربس است ، دیگر وجه خودت را نشانم بده . الهی ترددی فی الاثار یوجب بعد المزار فاجمعنی علیک بخدمة توصلنی الیک . من فکر می کنم این دعای حضرت در روز عرفه مستجاب شد و ایشان در روز عاشورا در کربلا به شهادت رسیدند . این آثار و نشانه ها ، هر چند که مرا به تو رهنمون می سازند ولی در درون خودشان فقیر هستند بسوی تو . تو کی غایب بوده ای که نشانه ها بخواهند از تو حرف بزنند ، تو دور نبوده ای که نشانه ها بخواهند مرا به تو واصل کنند ، کور باد چشمانی که تو را نبینند . در ادامه می فرمایند : خدایا دستور داده ای رجوع کردن به آثار خودت را ، پس مرا به رجوعی ببر که نور و بصیرتی داشته باشم که در این آثار غرق نشوم و پشت این آثار تو را ببینم . از آن آثار رجوع کنم به سوی تو ، و نگاه استقلالی به آثار نداشته باشم که این ها در درون خودشان فقیر تو هستند . امکان ندارد یک انسانی بتواند این چنین معارف عظیمی در قالب دعا از او صادر شود ، مگر این که خودش انسان بسیار بزرگی باشد . می فرماید : خدایا من به آثار مراجعه می کنم ولی تو هم چهار چیز به من بده : 1 – کسوت انوار ، لباسی از نور ، نور باید باشد تا حقایق را ببینی . 2 – هدایت استبصار ، یعنی بصیرم کن . 3 – مصون باشم از این که استقلال به آثار بدهم ، آثار هم از توست . 4 – اعتماد نکنم به آثار و فقط به تو اعتماد کنم .
می پسندم 3 0 3 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر |
|||||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
|