آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
سه شنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۲ ۱۰:۲۹ قبل از ظهر
|
|||||||
بانو
شماره عضویت :
20
حالت :
ارسال ها :
2177
محل سکونت : :
دنیای بیکسی
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
240
دعوت شدگان :
5
اعتبار کاربر :
10422
پسند ها :
730
تشکر شده : 3139
|
مولایم، امام زمان!
در مقابل طوفان سر بلند كرده ام تا بیایی و پناهگاهم باشی. در برابر مرگ مقاومت كرده ام تا بیایی و انتظار به پایان رسد. در برابر غمها و جداییها ایستاده ام تا بیایی و مرهمی بر زخمهایم گذاری. در برابر سركوبهای دیگران و نفس- برای اینكه عشق تو پایمال نشود- محكم و استوار ایستاده ام تا بیایی و خستگی را از تنم بیرون كنی. در برابر خورشید سوزان ایستاده ام تا بیایی و رفع عطشم باشی. پس بیا و مرهمی بر تن خسته ام باش!
مهربانم!
شاید فردایی برای من نباشد كه من چشم انتظار فردای تو باشم، پس برای آمدن امروز و فردا نكن!
محبوبم!
روزی كه تو را یافتم و مبهوت عشق تو گشتم و تو را مرهم زخمهایم قرار دادم، آن روز را روز فرشته نامیدم. روزی كه عاشقانه به تو دل دادم و صید قلب رئوفت شدم، آن روز را روز عاشقی خواندم. روزی كه با نگاه سرشار از محبت تو گره ی مهر را بینمان محكم ساختم، آن روز را روز دلبستگی دانستم. روزی كه با دل به خون تپیده ی تو با بی وفایی انسانها آشنا شدم، آن روز را روز همدلی نام نهادم. اما امروز كه از تو جدا هستم و جدایی مانعی برای رسیدن به توست، امروز را روز مرگ پرستو نام مینهم.
آقای من!
مولایم!
چشمهایم را به كوچه ی خلوت تنهایی دوختم تا شاید بیایی و چشمهایم را از انتظار بیرون آوری. نگاه منتظرم را به هر سو دوختم تا تو را ببینم. آن قدر گریستم كه پلكهایم آهسته آهسته روی هم آمد، ولی خبری از آمدن تو نشد. به خود گفتم انتظار چه قدر سخت است! چشم به راه بودن چقدر سخت است! به خود گفتم ای عاشق خسته دل! برخیز كه معشوق تو از این كوچه گذر نخواهد كرد. برخیز و جای دیگری منتظر او بنشین!
آقای من!
امام من، مهدی فاطمه!
دوست دارم با دستهای نواز شگرت دست نوازش بر سرم بكشی و با چشمهای دلربایت عشق را به من هدیه دهی و با قلب رئوفت دنیا را برایم معنا كنی! دوست دارم آروزهایم را در مقابل تو به خاك بسپارم تا تو فكر نكنی كه من جز رسیدن به تو آرزوی دیگری دارم! ای امید دهنده! خواهان قلب رئوف و دل غم دیده ی تو هستم. پس مرا به كنیزی قبول كن!
یوسف فاطمه، امام زمان! شنیده ام كه تو روزهای چهارشنبه به مسجد جمكران میروی و افرادی- یعنی آنهایی كه بصیرت دارند- شما را زیارت میكنند. به خود گفتم من كه در شهر قم نیستم كه هر چهارشنبه به مسجد جمكران بروم. حال، باید چه كنم؟ تا اینكه تصمیم گرفتم جمكران كوچكی در كنج حیاط خانه درست كنم و روزهای چهارشنبه به انتظار تو بنشینم تا شاید بیایی. نمیدانم كه به جمكران حقیر من میآیی؟ سالهاست كه انتظارت را میكشم. آخر برادر! انتظار هم باید روزی به سر آید، پس انتظار من چه موقع به سر میآید؟
مهدی جان!
مولای من!
مولایم! ای امید من! نمیدانم دلتنگی ام را چه گونه بیان كنم كه هر چه بگویم و بنویسم، كم گفته ام و كم نوشته ام. چه قدر باید انتظار كشید كه قافله سالار زندگی، تو را به من برگرداند؟ صاحب زمان! مگذار دست اجل پیش از اینكه تو را ببینم، مرا سوار بر قافله ی خویش كند و من با دلی پر از آروز روانه ی خاك شوم، كه اگر چنین شود، وصیت میكنم به دیگران كه در غم فراق من اشك را تسلای دل خود مكنند، بلكه بر حال من بگریند و ذكر مقدس صاحب الزمان (عج) بر لب زمزمه كنند كه مولای من در بر مرگ مرا از عذاب آخرت نجات دهد و من آنجا انتظار دیدارم به پایان رسد. آقای من! زمانه تو را میطلبد و انتظارت را میكشد؛ چون ناحقی زمانه را فرا گرفته و زور و كفر بر دنیا سایه افكنده، دیگر زمانه این ظلمها را بر نمیتابد. پس تو را صدا میزند كه بیایی و این دنیای دگرگون شده را از بیراهه نجات دهی. مولایم! چشمان منتظرمان را از انتظار بیرون آر!
می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||||||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
موضوعات مشابه | ||||
عنوان موضوع | نویسنده | پاسخ | بازدید | آخرین پاسخ |
نامه ای به امام زمان(عج) |
یسنا |
0 | 2021 | یسنا |
نامه ای به زبان ریاضی به امام زمان (عج) |
یسنا |
0 | 1005 | یسنا |
|