چت بلوغ با دختر دانشجو (ظلم هایی که در خلقت به دخترها شده) دانشجو : سلام . احسان برادری : سلام. ببخشید شما؟ دانشجو : من دانشجو ام .یعنی امسال دانشجو شدم ومدتی هست از خواننده های خاموش وب بلوغم . احسان برادری : خب . در خدمتیم اگه امری هست ؟ دانشجو : من زنم و …… احسان برادری :خب منم مَردَم و یک زن و یک دختر کوچولو هم دارم . ولی تو نت معلوم نیست کی به کیه . یارو میگه “ستاره” ام بعدا می بینی “شهاب” بوده . دانشجو : نه !
]j fg,y fh nojv nhka[, (zgl ihdd ;i nv ogrj fi nojvih ani)
چت بلوغ با دختر دانشجو (ظلم هایی که در خلقت به دخترها شده) دانشجو : سلام . احسان برادری : سلام. ببخشید شما؟ دانشجو : من دانشجو ام .یعنی امسال دانشجو شدم ومدتی هست از خواننده های خاموش وب بلوغم . احسان برادری : خب . در خدمتیم اگه امری هست ؟ دانشجو : من زنم و …… احسان برادری :خب منم مَردَم و یک زن و یک دختر کوچولو هم دارم . ولی تو نت معلوم نیست کی به کیه .
یارو میگه “ستاره” ام بعدا می بینی “شهاب” بوده . دانشجو : نه ! منظور ، می خاستم یه متن دیدم به اسم ” من زنم …. ”
خیلی خیلی جالب و جذّاب بود و پر معنی .
اونو میخاستم در جواب مطلب ” من حجاب دارم ولی معشوق من حجاب را دوست
ندارد، شما بگویید چه کنم” که توی وبتون گذاشته بودین .براتون بنویسم . احسان برادری : آها . بله بعضی ها قلمشون سحرآلوده و با واژه ها جوری بازی میکنن
که آدم بدون دقت در محتوا مقهور نوشته میشه . حالا بفرمایید . اون متن رو . دانشجو : اون متن اینه :
“من زنم …… و به همان اندازه از هوا سهم می برم که ریه های تو . میدانی ؟ دردآور است من آزاد نباشم تا تو به گناه نیفتی .
قوس های بدنم به چشمهایت بیشتر از تفکرم می آیند ، دردم می آید باید لباسهایم را با میزان ایمان شما تنظیم کنم . “ احسان برادری :من اگر در مقام نوشتن بودم – که نیستم – اینگونه می نگاشتم :
” من مردم . و همان اندازه لیاقت جانشینی خدا روی زمین را دارم که تو داری ، اما چه حکمتی است که
”بهشت فقط زیر پای توست “ . و تو شش سال زودتر از من لیاقت هم صحبتی با خداوند را پیدا می کنی !!
تو آزاد نیستی که هر جور دِلَت خواست بِگَردی و من آزاد نیستم که هر جور دِلَم خواست نگاهت کنم !
پس فرقی بین من و تو نیست ، هیچ کدام آزاد نیستیم ، چون بنده ایم !!آزدای مطلق برای خداست !!
تو لباست را و من ایمانم را ،به اندازه لیاقت بندگی خود تنظیم می کنیم ، نه چیز دیگری !! دانشجو :
احسان برادری : کجا رفتید؟ دانشجو : دارم سِرچ میکنم ببینم جوابتون از کیه؟ مال خودتونه؟
شما همیشه اینجوری حاضر جوابید؟ احسان برادری : مگه شما اون متن رو الان حاضر کردید؟ دانشجو : نه اون مال یه آدم معروفه . قبلا خوندمش . احسان برادری : منم قبلا دیده بودم اون رو. یه مَرَضی هم دارم هر چی رو ببینم ،
قبل از اینکه ازش خوشم بیاد ، روش فکر می کنم !!!! دانشجو : عجب کُدی !! وقتی چیزی رو دیدم قبل اینکه خوشم بیاد ، کمی فکر کنم !!! خب ، آقا برادری من تازه دارم میرم
دانشگاه و مغزم پر از سوال هست . میخام جواباشونو بدونم .می ترسم توی دانشگاه کم بیارم . بگم سوالامو جواب بدین؟ احسان برادری :خب بفرمایید . ولی به یه شرط ، چون اینجا مجال هم اندیشی کامل نیست و تمرکز هم توی چت کمه و
کلّا چت یه جوریه ، اگه آدرس دادم بایس بری بعدا بخونی مطالبو. دانشجو : چشم . گفتم که این سوال ها دارن رو مُخَم راه میرن . حتما میرم میخونم .
میگم انصافا این ظلم نیست که به دخترا و جنس زن شده؟ احسان برادری :چه ظلمی که روز پسر چرا نداریم ؟ و ۲۸ شهریور روز دختر هست؟ دانشجو : نه ، اینکه تو خلقت یه اجحافی تو حقّ دختر ها شده دیگه . شایدم مال خلقت نیس و جامعه داره ظلم میکنه
بهشون . اولیش همین محدودیت حجاب . خب به من چه که خودم رو بپیچم تو سیاهی، بو بگیرم و اُدکُلن نزنم و … !! چرا ؟
چون مردا مریضن؟ واقعاً حجاب اونم به شکلی که تو جامعه ماست، دستور خداست؟ اساساً تفاوت زن و مرد چیه؟ چرا به
حجاب تو دانشگاه گیر میدن؟ این توهین به دانشجو نیست؟ چرا مثلا تو رشته معدن دیگه دختر نمیگیرن؟
زن ها ناقص العقل هستن که نبایس باهاشون مشورت کرد؟
چرا توی ازدواج حق انتخاب با مرده؟ چرا زن بدون اجازه شوهر نمی تونه
حتی بیرون از خونه بره؟ چرا مدام بایس دختر سیم جین شه؟
چرا بهش اعتماد ندارن؟ چرا دیه زن نصف مرده؟ چرا هر زحمت
و بدبختی هست مال مادره و بچّه هرجا میره می پرسند نام پدر
چرا خانم ها هِی باید… احسان برادری :خانوم !! خانوم!! کمی هم نَفَس بکش
بذار بقیه شو بنده بگم. چرا تو دانشگاه کلاسها رو جدا میکنن؟ ارتباط دختر و پسر چرا نباشه ؟ پس کجا باهم آشنا بشن؟
آیا بهتر نیست حجاب اختیاری باشه مثل ترکیه؟ اصلا چرا حجاب ارزش است؟ برا چی مرد میتونه چهار تا زن داشته باشه و
زن نمیتونه؟ چرا مرد اجازه داره زنش رو کُتَک بزنه ؟ چرا دخترا زودتر به سن تکلیف میرسند؟
چرا زن استعدادش رو بایس توی شستن رخت و پستوی خونش دفن کنه و ……………. دانشجو : شما هم واردین ها . البت سوالهای دیگه ای هم غیر از اینا هستن ها احسان برادری : باشه . ولی حالا همه اینارو من بایس جواب بدم؟؟؟ خواهر مگه من دایره المعارف دینی ام ؟
یا کارشناس برنامه به سمت خدا ؟ دانشجو : خب شما - با عرض معذرت – ادّعا دارین ،بایس جواب هم داشته باشین. احسان برادری : ادعا رو خوب اومدی ، ببینید این جور موارد دو جور هستند .
یه قسمتشون واقعا هستند ولی مبنا دارند و جواب دارند که بهشون می پردازیم و یه بخشی از اشکالات یا تو جامعه نیستند
و بیشترشون القائات فمینیستی هست و یا اگر هم همچین چیزایی باشه ، خب قطعا مردودند و فطرت انسان اون کارها رو
قبول نداره. مثل کُتَک زدن و این حرفا . والا ما که تو چند سال زندگی مشترک با خانوممون نَزَدیم که هیچ ،
شاید هم خورده باشیم . ذذذذذذذذذذذذذذذذ دانشجو : عجب . شما هم ؟؟؟ احسان برادری : بعله . دیگه . دانشجو : خب اونایی رو که گفتین مبنا دارن کدوم ها هستند؟ جواباشون رو میگید؟ احسان برادری : ببینید اگر جواب کلّی و اجمالی سوالات مشابه این چنینی ، مثل چرا نماز صبح دو رکعته و بلند خونده میشه
و فلان نماز آروم خونده میشه؟ یا مثلا چرا برا ورود به مسجد بهتره اول پای راست رو بذاریم داخل ؟ و سوالهایی از این قبیل ،
حل بشه ؛ اون وقت کمتر اذیّت می شیم و به قول خودتون کمتر این شبهات رو مُخِمون راه میرن . و در تشخیص راه و شروع و
حرکت سُست نمی شیم . خب،
ببینید ما (روح ما ) در فرآیند آفرینش قبل از خلقت خاکی ، جایی بودیم . حالا فرض می کنیم پیش خدا و تحت نظام خاصّ
. بعد ما را آوردند در این دنیای خاکی با این بدن و بعدش هم میریم توی برزخ و قیامت و اون دنیا و خلاصه بر می گردیم پیش
خدا . حالا جواب این سوال که ” ما که پیش خدا بودیم و اگه قرار باز برگردیم پیش خدا ، چرا با این همه دردسر آوردندمون اینجا
؟ “ رو میتونی در مطلب “” از صف نانوایی تا سفر خدایی ( ۲ )”" بلوغ بخونی.
پس روح ما در هر مرحله از خلقت ، در هر نظامی که قرار می گیره بایس برای نظام بعدی که قراره بره اونجا ،
آمادگی هایی رو کسب بکنه .
مثلا وقتی جنین در رحم مادر هست و از نظام بعد از تولدش (دنیای خاکی ) که قراره بعد از تولد وارد اون بشه و از نیازهای
ضروری این دنیا خبری نداره ، هی براش سوال ایجاد میشه که این عضوهایی که دارن براش درست میکنند چیه؟ به چه درد
میخوره ؟ شما هِی بهش بگو این چشم هست و با چشم در اون دنیا خواهی دید . میگه دیدن چیه؟
میگی آقا یا خانم جنین !! باید مادر شما قرص آهن بخورد و یا کلیسم بهتون برسه تا در عالم بعدی (دنیا ) با مشکل رشد و کم
خونی یا پوکی استخوان مواجه نشی ، شبهات زیادی برای جنین پیش میاد ، که استخوان و پوکی و رشد و دویدن اصلا چی
هستند؟ و شاید هم بگه ،ما اگه اصلا نخایم بدویم و ببینیم کیو بایس ببینیم؟؟ دانشجو : آقای برادری دارین آناتومی میگین ؟ . حاشیه نرفتیم؟ احسان برادری : نه تو متنیم . مقدمه می گیم . میخایم برسیم به جواب کلّی .
حالا از این وَر نگاه می کنیم . توی این دنیا می بینیم که عجب ! اگه برای من توی شکمِ مادر ، چشم درست نمی کردند چه
چقدر بَد میشد ! اگه پا نداشتم چه محدودیت هایی برام ایجاد میشد؟ و ….خلاصه ، نُه ماه آماده شدن در شکم مادر ، برای
این بوده که در این دنیا نیاز حیاتی داشتم به چیزهایی که در عالم جنین برایم درست می شد . و خداوند حکیم و دانا ، با علم
به همه نیازهای عالَم بعد از تولّد ،
شاکِله من رو در عالَم جنین کامل چیده است. دانشجو : میخاین بگین ، الان هم توی این دنیا ، این همه بِکُن و نَکُن و محدودیّت های ظاهری ، و گاها دستوراتی که شاید
نتونیم براش دلیل محکمی پیدا کنیم، برای اینه که اون ور بهشون نیاز داریم . و باید برا اونجا آماده شیم . احسان برادری : آف فرین . یعنی ما بعد از مرگ ، نیازهایی داریم که برای ساخته شدن مطابق اون نیازمندی ها ، باید یک
سری قوانین و فرمولهایی رو رعایت کنیم . هر چند دلیل این رعایت کردن ها و تطابق دادنِ خودمون با اون فرمولهایِ فطری رو ،
الان درک نکینم . مثل اون جنینی که اصلا نمی دونست دیدن چی هست ، چه برسه که ریز بشه در جزییات چشم و قرنیه و
شبکیّه و سلول هاش. دانشجو : یعنی ما اگه مثلا گفتند که حجاب داشته باشیم یا نماز صبح رو دو رکعت بخونیم ، برا اینه که این کارها برای خودمون
در رسیدن به پیش خدا نیاز و لازم هست . و اگر نکنیم ، در آخرت مثل معلول ها عذاب خواهیم کشید از محدودیّت هایی که به
جهت عدم رعایت بکن نکن ها حاصل شده . احسان برادری : بله ، منتها فلج شدنِ یک معلول در این دنیا اولا روی حکمت هست و باز برای خود معلول در اون دنیا لازم و به
نفعش هست و دوما عذابی که در عالم بعد از مرگ ، ما از ناقص بودن و درست پرورش نشدن ، می کشیم ، خیلی خیلی
دهشتناک تر از عذاب محدود بودن در این دنیاست . و تازه اونجاست که برامون معنی عذاب باز میشه و آتیش و گُرز و اینا فقط
برا تبادر ذهن گفته شده . دانشجو : خب ، احسان برادری : نتیجه اینکه همون جوری که ما در حمل و نقل جهیزیه مون
و استفاده از یخچال فریز و ماشین ظرفشویی بوش و بکو ، توصیه ها و دستور العمل های کارخونه سازنده رو ، مو به مو به
عمل میکنیم ، تا بهترین بهره برداری رو ازشون داشته باشیم ، و دستگاهها نسوزن و خراب نشن ، به نظر میاد اینجا هم بایس
به گفته های سازنده انسان که به قبل از خلقت و بعدِ اون و همه جیک و پوک انسان آگاه هست و خیر و شرّ ما رو بهتر از
خودمون میدونه ، بایس به گفته هاش عمل کنیم.
لااقل قبول کنیم که هر چی گفته ، با حساب کتابه. دانشجو : آقای برادری ، اولا تبلیغ مارک خارجی نکنین . دوما کار کمی سخت شد که . یعنی بایس همه باید ها و نبایدها رو
که خداوند گفته ، برای بهترین بهره برداری از ماشین پیچیده انسان ، یاد بگیریم. احسان برادری : بله . در جواب اولا ، بایس بگم برو یه بار دیگه جهیزیه خودت رو چک کن انصافا کدوماشون ایرانی ان ؟ که حتما
بایس باشن و نیستن و در جواب دوما وقت داشتی مطلب” پوسته مهمتر است یا هسته؟ پیچیدگی روح در کنجکاوی طه” توی
بلوغ بخونید. دانشجو : گیج شدم ، نمیدونم سوالهام چی شدن و اصلا نمی دونم چی ها قرار بود بپرسم . احسان برادری :گیج نشدین ، نه اینکه بُنیِه اعتقادی ماها رو مثل اقیانوسی به عمق یک میلیمتر !!! بار آورده انده ،
زود هَنگ میکنیم. دانشجو : خب توضیحاتتون قبول و دلیلی هست کلّی ، برای احکام و بکن و نکن ها و … ولی خب یه چیزایی هم میگن راجع به
فلسفه احکام . احسان برادری : اونایی که از فلسفه احکام مدّ نظرتونه ، اونا عمدتا فلسفه نیستند، برخی – تاکید میکنم فقط برخی – از فواید
احکام هستند(فایده با علت اصلی فرق داره ) . تازه انسان با علم محدودش فوقش میتونه به بعضی از فواید احکام برسه . . دانشجو : اینا همش درست و بایس چند بار برم بخونم و اون لینک هایی رو هم که گفتین سری بزنم . ولی برگردیم به
سوالات متعدد اول بحثمون . حالا فرض که علت اصلی و فلسفه رو قبول کردیم ؛ کمی از فایده ها بگین . البته اگه بعضی
احکام فایده ای هم داشته باشن . مثلا حجاب . مگه حجاب غیر از محدودیت فایده ای هم داره؟ شوخی کردم ها ، من خودم
نیمه محجبّه ام .
ولی شما بخاین خلاصه و اِم پی تری فایده حجاب رو بگین ،چی میگین؟ احسان برادری : میگم که جواب این سوال و همه اون شبهات بالا بمونه برا قسمت دوم چت و بایس با اجازه بِرَم ، که اگه دیر
کنم ، و مامانِ زهرا کوچولوم ناراضی بشه
هم ک ت ک می خورم و هم اثر هر چی که گفتم می پره . دانشجو : به سلامت . ولی آقای برادری ، شما حتما با فلسفه بافی هاتون حاجی خانوم رو هم راضی نگه میدارین. احسان برادری :ایشون رو که حتما باید راضی کنم تا خدا ازم راضی باشه .
منتها نه با فلسفه بافی . خانم ها فیلسوف نیستند ریحانه هستند. یا حق . دانشجو : ایشالله ادامه این چت رو زودتر ببینیم .