يك عمر تو زخم هاي ما را بستي


هر روز كشيدي به سر ما دستي


شعبان كه به نيمه مي رسد آقا جان!


ما تازه به يادمان مي آيد هستي!


 


۲


 


هم چاه سر راه تو بايد بكنيم


هم اينكه از انتظار تو دم بزنيم


اين نامه ي چندم است كه مي خواني


داريم ركورد كوفه را مي شكنيم


 


۳


 


هر چند كه خسته ايم از اين حال نيا!


شرمنده! اگر ندارد اشكال نيا!


ما خط تمام نامه هامان كوفي است


آقاي گلم زبان من لال نيا!


 


۴


 


سر تا سر جان ما پر از تب نشده


چون جام جنون ما لبالب نشده


ما منتظريم ماه كامل بشود


دور قمري چهارده شب نشده


 


۵


 


هر چند كه بيمار تو هستيم همه


ديوانه ي ديدار تو هستيم همه


بين خودمان بماند آقا عمري است


انگار طلب كار تو هستيم همه


 


۶


 


هر روز به ما اگر كه سر هم بزني


بر ريشه ي خواب ما تبر هم بزني


آقا تو كه خوب مي شناسي ما را


زنگ در خانه را اگر هم بزني...


 


۷


 


از مزرعه هاي كوچك بعضي ها


برچيده شود مترسك بعضي ها


آقا خودمانيم چه كيفي دارد


وقتي بزني به برجك بعضي ها


 


۸


 


اين مرد كه در ره است بايد او را...


مي ترسم اگر سر زده آيد او را...


از هر كه سراغ او گرفتم ديدم


در شهر كسي نمي شناسد او را


 


۹


 


اي قبله ي ابرهاي بار آور تو!


دريا به نماز ايستاده در تو


باران كه گرفته است تسبيح به دست


دارد صلوات مي فرستد بر تو