شبای جمعه که میشه دلا بهونه می گیره

	

		هر کی میاد سر یه قبر ازش نشونه می گیره

		یکی سر قبر پدر ،یکی کنار مادرش

		یکی کنار خواهر و یکی پیش برادرش

		اما یه مادر غمگین و آرام

		میاد کنار شهید گمنام

		مگه تو مادر نداری برای تو گریه کنه

		غروب پنج شنبه بیاد به قبر تو تکیه کنه

		غصه نخور من مادرت

		منم همیشه یاورت

		نمی ذارم تنها بشی ؛مدام میام بالا سرت

		چند ساله مادر کارش همینه

		......

		خبر نداره بچه اش همینه

		

		

		

		 


	 

 خواهش میکنم

 خواهش میکنم بارانی

 ممنونم مطهره ای

 خواهش میکنم آفتابی وترنمی، گفتم مسجد غریب، چون واقعا غریبه، خادم های مسجد یه کتابچه دادن به نام همین تیتری که من زدم دست به دست گشت تو همایش که بودیم چند سال پیش تا به من رسید گفتن این کتابچه دست هر کیه وظیفه اش اطلاع رسانیه، جالب این بود که این کتابچه گم میشد، وقتی هم که پیداش میکردم میدادم دست دوستام یا بچه های که باهاشون سروکار داشتم تا این که یهو به ذهنم رسید اینجا بزارم تا بتونم بقیه رو هم دراین کار سهیم کنم. التماس دعا.........

 آفتابی جون من این مطلبو چند سال پیش خوندم تا مدتها هنگ بودم، گفتم من اگه بنویسم کجا میره نامه ام ، چون هر وقت دلنوشته می نویسم دست کسی که نباید بیوفته می افته دقیقا، حالا فکر کن اینو مینوشتم چی میشد

 حلقه ای افکنده بر گردنم دوست



می برد هر جا که خاطر خواه اوست .........

 ((اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم))

 از عرش صدای ربنا می آید /  آوای خوش خدا خدا می آید



از عرش من باب البرکات /  برخامنه ای رهبرخوبان(( صلوات))