آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
چهارشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۲ ۰۸:۱۳ قبل از ظهر
|
|||||
مدیر انجمن
![]()
شماره عضویت :
6
حالت :
![]()
ارسال ها :
1845
محل سکونت : :
تهران
جنسیت :
![]()
تعداد بازدیدکنندگان :
451
دعوت شدگان :
9
اعتبار کاربر :
12915
پسند ها :
1948
تشکر شده : 2815
|
سلام به دوستاي گلم بفرمايين يداستان . ميخوام براتون يقصه قشنگ بگم بريد يدونه بالش بيارين بخوابين چشماتونم نبندين چون اگه ببندين غير صداي لب تاپ چيزي گيرتون نمياد ![]() روزي روزگاري گرگي بود لاغر و استخوني و به قول خودمون مردني، آخه بيچاره تو جنگلي زندگي مي کرد که پر از سگ هاي شکاري بود . سگهايي که خيلي خوب از اموال صاحباشون حفاظت ميکردند، حتي خيلي خوب از اموالي که مال صاحباشون هم نبود حفاظت ميکردند. اينجوري بود که هيچ غذايي گير گرگ بيچاره و بدبخت نمي اومد، نه پرنده اي، نه چرنده اي، نه خزنده اي، نه رونده اي، نه ...
يه روز که گرگه توي جنگل نشسته بود و از فرط بيکاري به صداي قار و قور شکمش گوش ميداد و احتمالا به اين دور و زمونه ناسازگار (توي دلش البته) فحش و ناسزا ميگفت، وسط جنگل يه سگ چاق و تپل مپل رو ديد. يه لحظه پيش خودش فکر کرد: خوبه برم رمز موفقيتش رو بپرسم.
آروم آروم به طرف سگه حرکت کرد و سر حرف رو باهاش باز کرد ( و البته اين نکته رو هم بايد بگم که سگه و گرگه هر دوشون پسر بودند پس هيچ نکته منکراتي در اينجا وجود نداره.)
خلاصه گرگه يه جوري سر حرف رو با سگه باز کرد. احتمالا اولش يه کم در مورد وضع هوا صحبت کردند و بعد هم از مشکلات سياسي و اقتصادي جامعه و خلاصه بحث رو به اونجايي رسوند که بتونه ازش بپرسه: تو چطوري اينقدر تپل شدي ولي من از لاغري پوست شکمم داره به کمرم ميچسبه؟
سگه بادي به غب غب انداخت و گفت: خوب تو هم ميتوني مثل من باشي، کاري نداره، بيا با من بريم مزرعه ما، خودم پارتيت ميشم تا صاحبم استخدامت کنه، اونوقت سيل غذاست که برات سرازير ميشه.
گرگه هم تا اسم استخدام و اشتغال تمام وقت و حق خوراک و مسکن و عائله مندي و بيمه رو شنيد آب از لک و لوچش راه افتاد و به دنبال سگه به راه افتاد. سگه از جلو و گرگه از عقب. همينطور که ميرفتن يه دفعه چشم گرگه افتاد به پشت کله سگه، ديد که يه کم از مو هاي گردن سگه ريخته.
گفت: دادا پس کلت چي شده، نکنه کچلي گرفته باشي ما هم وا بگيريم ( وا چقدر گرگه زود پسر خاله شد.) سگه گفت: درست صحبت کن، درست صحبت کن، مواظب درست صحبت کردنت باش، هيچي نشده به تو هم هيچ ربطي نداره. حالا از گرگه اصرار و از سگه انکار. آخرش سگه به حرف اومد و گفت اين اثر قلاده است. گرگه گفت قلاده ديگه چه صيغه ايه ؟
گفت: روزها اون رو دور گردنمون ميبندند ولي شبها بازش ميکنن و ما مي ميتونيم هرجا خواستيم بريم. گرگه گفت: يعني شما آزاد نيستيد که هر جايي که دوست دارين برين؟ سگه گفت: چرا ............ هان.......... يه جورايي نه.
گرگه هم از همونجا مسيرش رو 180 درجه تغيير داد و برگشت طرف جنگل و گفت اون شکم سير و تپل ارزوني خودتون، من که نخواستم و بعد هم دمش رو گذاشت رو کولش و برگشت توي جنگل.
خوب حالا نتيجه هاي اخلاقي اين قصه:
1-کساني که آزاد زندگي کردند هرگز زير بار ظلم و بند نميرن.
2- گاهي به دست آوردن رفاه بيشتر اونقدر ارزش نداره که باعث بشه آزاديهات رو از دست بدي.
3- خيلي ها هستند که براي اينکه شکمشون رو پر کنن آزاديشون رو ميفروشن.
4- آخه از کي تا حالا گرگ به خودش جرئت داده که بياد راست راست با سگ حرف بزنه؟
5- اصلا سگه اون وقت روز توي جنگل چي کار ميکرده؟
6- به نظر شما اگر گرگه حرفهاي سگه رو گوش ميداد و باهاش به مزرعه ميرفت، صاحب سگه تا چشمش به گرگه مي افتاد، تفنگ رو بر نميداشت و دخل گرگه رو نمي آورد؟
ویرایش موضوع توسط : پونه
در تاریخ : چهارشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۲ ۱۰:۰۳ قبل از ظهر می پسندم 1 0 1 ![]() تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||||
![]() ![]() |
|
اطلاعات نویسنده |
![]()
چهارشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۲ ۰۸:۲۲ قبل از ظهر
![]() |
|||
بانو
![]()
شماره عضویت :
70
حالت :
![]()
ارسال ها :
5183
جنسیت :
![]()
تعداد بازدیدکنندگان :
568
دعوت شدگان :
2
اعتبار کاربر :
34682
پسند ها :
6789
تشکر شده : 6057
|
ممنون پونه جونم
![]() می پسندم 1 0 1 ![]() تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
![]() ![]() |
|
اطلاعات نویسنده |
![]()
چهارشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۲ ۰۹:۲۹ قبل از ظهر
![]() |
|||
ممنون خاله پونه
![]() می پسندم 3 0 3 ![]() تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
![]() ![]() |
|
اطلاعات نویسنده |
![]()
چهارشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۲ ۱۱:۰۸ بعد از ظهر
![]() |
|||
ممنون پونه جان ولی حرفات بوی سیاسی میداد خواهر ![]() می پسندم 1 0 1 ![]() تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
![]() ![]() |
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
برچسب ها
|
دوستان، ، خاله ، پونه ، اومده ، قصه ، براتون ، اورده ، |
|