انجمن یاران منتظر

ختم قرآن



آخرین ارسال ها
لیست برنامه ختم قرآن یاران منتظر ..:||:.. پروژه کرونا(COVID 19) ..:||:.. Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ سفره هفت سین امسال اعضای انجمن یاران منتظر Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ..:||:.. تا حالا به لحظه تحویل سال 1450 فکر کردید!!؟؟ ..:||:.. Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ سفره هفت سین سال 1395 اعضای انجمن یاران منتظر Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ..:||:.. اگر بفهمید بیشتر از یک هفته دیگر زنده نیستید، چی کار می کنید؟! ..:||:.. **متن روز پدر و روز مرد** ..:||:.. الان چتونه؟ ..:||:.. 🔻هدیه‌ تحقیرآمیز کِندی ..:||:.. ღ ღ ღتبریک ازدواج به دوست خوبم هستی2013 جان عزیز ღ ღ ღ ..:||:..

نوار پیام ها
( یسنا : ▪️خــداحافظ مُــــحَرَّم 😭 نمى دانم سال دیگر دوباره تو را خواهم دید یا نه؟!... 🖤اما اگر وزیدى و از سَرِ کوى من گذشتى، سلامَم را به اربابم برسان... ◾️ بگو همیشه برایَت مشکى به تَن مى کرد و دوست داشت نامَش با نام تو عجین شود!... ◾️بگو گرچه جوانى مى کرد، اما به سَرِ سوزنى ارادتش هم که شده، تو را از تَهِ دل دوست داشت... ◼️با چاى روضه تو و نذری ات، صفا مى کرد و سَرَش درد مى کرد براى نوکرى... 🏴 مُحَرَّم جان؛ تو را به خدا مى سپارم... و دلم شور مى زند براى \"صَفر\"ى که دارد از \"سَفَر\" مى رسد... # )     ( سینا : حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها): «ما جَعَلَ اللّه ُ بَعدَ غَدیرِخُمٍّ مِن حُجَّةٍ و لاعُذرٍ؛ خداوند پس از غدیرخم برای کسی حجّت و عذری باقی نگذاشت.» «دلائل الإمامَه، ص 122» )     ( فاطمه 1 : ای روح دو صد مسیح محتاج دَمَت زهرایی و خورشید غبار قدمت کی گفته که تو حرم نداری بانو؟ ای وسعت دل‌های شکسته، حَرَمت. (شهادت حضرت زهرا تسلیت باد) )     ( programmer : امام علی (ع):مردم سه گروهند: (1) دانشمندی خدایی، (2) دانش آموزی بر راه رستگاری (3) و پشه های دستخوش باد و طوفان و همیشه سرگردان، که از پی هر جنبنده و هر صدا می روند، و با وزش هر بادی، حرکت می کنند، نه از پرتو دانش، روشنی یافتند، و نه به پناهگاه استواری پناه گرفتند. )     ( programmer : امام علی ع : عاقل ترین مردم کسی است که عواقب کار را بیشتر بنگرد. )     ( programmer : امام علی (ع):دعوت کننده ای که فاقد عمل باشد مانند تیر اندازی است که کمان او زه ندارد. )     ( programmer : امام علی(ع): در فتنه ها همچون بچه شتر باش که نه پشت دارد تا بر آن سوار شوند و نه پستانی که از آن شیر بدوشند )     ( سینا : هزارها سال از هبوط آدم بر سیاره‌ی زمین گذشته است و هنوز نبرد فی ما بین حق و باطل بر پهنه‌ی خاك جریان دارد، اگرچه دیگر دیری است كه شب دیجور ظلم از نیمه گذشته است و فجر اول سر رسیده و صبح نزدیك است. )     ( programmer : فتنه مثل یک مه غلیظ، فضا را نامشخص میکند؛ چراغ مه‌شکن لازم است که همان بصیرت است....(مقام معظم رهبری) )     ( سینا : یاران! شتاب كنید ، قافله در راه است . می گویند كه گناهكاران را نمی پذیرند ؟ آری ، گناهكاران را در این قافله راهی نیست ... اما پشیمانان را می پذیرند )     ( سینا : برای حفظ سلامتی، این دعا را هر صبح و شب بخوانید: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ**اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ. (سه ‌مرتبه) خداوندا، مرا در زره نگهدارنده و قوی خود _ که هر کس را بخواهی در آن قرار می‌دهی _ قرار بده! )     ( فاطمه 1 : ای بهترین بهانه خلقت ظهور کن صحن نگاه چشم مرا پر ز نور کن +++ چشمم به راه ماند بیا و شبی از این پس‌کوچه‌های خاکی قلبم عبور کن +++ آقا بیا و با قدمی گرم و مهربان قلب خراب و سرد مرا گرم شور کن )     ( سینا : دود می خیزد ز خلوتگاه من کس خبر کی یابد از ویرانه ام ؟ با درون سوخته دارم سخن کی به پایان می رسد افسانه ام ؟ )    
مدیریت پیام ها


اگر این اولین بازدید شما از انجمن یاران منتظراست ، میبایست برای استفاده از کلیه امکانات انجمن عضو شوید و یا اگر عضو انجمن می باشید وارد شوید .


انجمن یاران منتظر » دلنوشته » دلنوشته های الی . ارمیا » دعاش کنید...بابایی قربون نفسهات برم



دعاش کنید...بابایی قربون نفسهات برم

یـــک ، دووو ، ســـــــــــــه ، چهـــــــــــــار... آروم و کشیده : آنقدر آروم که اگر تا صبح هم بشمارم ؛ عدد کم نمی آرم ، آنقدر کشیده که گاهی فکر می کنم دیگه آخریشه . به من می گه :« اسراف نکن» ، «برق های اضافی رو خاموش کن» ، «ورقه های سفیدت رو الکی دور نریز» همش می گه اسراف نکن. آخه خودش اصلا اسراف نمی کنه. مثل همین الآن که خوابیده و من مثل همیشه بالای سرش نشستم و می شمرم. آروم ، کشیده و کم.
nuha ;kdn...fhfhdd rvf,k ktsihj fvl


امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد

اطلاعات نویسنده
چهارشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۲ ۱۱:۳۷ قبل از ظهر
بانو
rating
شماره عضویت : 12
حالت :
ارسال ها : 3166
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 356
دعوت شدگان : 1
اعتبار کاربر : 13846
پسند ها : 3168
حالت من :  Gerye.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/bye1.jpg
تشکر شده : 2569


عضو غایب دل گیر و غمگینم...دیگرنای نوشتن ندارم...خسته ی خسته ام

مدال ها:5
مدال 3 سالگی عضویت
مدال 3 سالگی عضویت
بهترین ارسال کننده
بهترین ارسال کننده
اسپانسر روم
اسپانسر روم
ستارهء انجمن
ستارهء انجمن
کاربران برتر
کاربران برتر

|





یـــک ، دووو ، ســـــــــــــه ، چهـــــــــــــار...

آروم و کشیده : آنقدر آروم که اگر تا صبح هم بشمارم ؛ عدد کم نمی آرم ، آنقدر کشیده که گاهی فکر می کنم دیگه آخریشه .

به من می گه :« اسراف نکن» ، «برق های اضافی رو خاموش کن» ، «ورقه های سفیدت رو الکی دور نریز» همش می گه اسراف نکن.

آخه خودش اصلا اسراف نمی کنه. مثل همین الآن که خوابیده و من مثل همیشه بالای سرش نشستم و می شمرم.

آروم ، کشیده و کم. شاید می ترسه اسراف بشه.

خیلی کم ؛ آنقدر کم که بعضی وقت ها حس می کنم دیگه نیست.

پـــــــــنج ، شیــــــــــش ، هــــــــــفت، هـــــــــــــشت.... هـــــــــشت... هشت

- بابا! بابایی!

-
چیه نفسم؟المیرای من

- آخی ! هیچی بخواب.





نـــــــــــــــه ، ده...

همیشه می گه :«تو نفس منی المیرا؛ اگه تو نبودی من هم نبودم».

اما بعضی وقت ها حس می کنم دوستم نداره.آخه مثل باباهای دیگه من رو محکم نمی گیره تو بغلش تا استخونام درد بگیرن و از درد ،بلند بلند بخندم. یه درد شیرین. بعد ریشاشو بذاره رو صورتم و فشار بده تا تیغ تیغی شم و بسوزم . یه سوزش نرم ، یه سوزش...

یـــــــــــــــــازده، دوازده ...

یه بار بغلم کرد! وقتی کلاس اول بودم.خودش اومد دنبالم ، واسه اولین بار .آخه می گفت هوای بیرون خفه اش می کنه .نشسته بود رو دو تا زانوهاش و دستش رو باز کرده بود که یعنی بیا بپر تو بغل بابایی.

من هم که حرف های مامان رو یادم رفته بود ؛ پریدم تو بغلش.

من رو چسبوند به سینه اش و چرخوند و چرخوند و چرخوند....

اما یک دفعه ...


شروع کرد به سرفه ، سرفه های سخت، مثل وقت هایی که یه عالمه پوست تخمه گلوی آدم رو تیغ تیغ کنن. صورتش کبود شد . من رو گذاشت روی زمین و روی زانو هاش نشست ؛ اما این بار دستش رو برد جلوی دهانش و بلند بلند سرفه کرد ؛ آنقدر که من ترسیدم و جیغ زدم تا از حال رفتم . بعد بردنش بیمارستانو یک ماسک سبز جلوی دهانش گذاشتن. از تو اتاقش یه صدا می اومد ؛ مثل وقت هایی که نفس می کشید : آروم، کشیده ، کم.

نکنه وقتی می رم تو فکر ، یادش بره نفس بکشه ، نکنه فکر کنه اسرافه ، نکنه دوباره با خودش بگه من نفسشم و فکر کنه جاش دارم نفس می کشم.

سیـــــــزده ، چهــــــــارده ، پـــــــونزده...


یک دفعه بابای دوستم که هر وقت عصبانی می شه؛ به ما فحش می ده؛ به بابام گفت:« کِی می خوای بمیری؟ تا کِی باید صدای بوق اورژانس توی این ساختمون بپیچه و وقت و بی وقت ، مردم رو آزار بده که یه تیکه گوشت ، نفس کم آورده . بمیر و بذار هوا آلوده تر نشه. »

خیلی بی ادبه. ازش بدم می آد . هیچ وقت بهش سلام نمی کنم .

چند بود؟ آهان ...

شــــــــــونزده ، هیــــــــــــــــفده ، هیـــــــــــجده...

بابا یه آلبوم داره که مامان قایمش کرده. بعضی وقت ها من رو می فرسته تا دنبالش بگردم.

یه آلبوم صد برگ که اول هاش عکس بچگی های باباست ؛ بعد هم جوونیاش و عروسیش.

من اگه جای مامان بودم ؛ زن بابا نمی شدم ؛ چون از صدای سرفه هاش می ترسم . مامان می گه :« وقتی بابات اومد خواستگاریم ؛ همینجور سرفه می کرد .»

نــــــــــــــــوزده ،بیـــــــــــــست ، بیـــــــــــست و یک


یه عکس داره که توش یه دختر کوچولو یه چیز سیاه گُنده ؛ رو صورتشه. بابا می گه :« ماسک شیمیایی»

تو مدرسه هم به من می گن :« دختر جانباز شیمیایی»

اما هروقت از بابا پرسیدم یعنی چی ؟ یه چیزایی گفت که من نمی فهمم ؛ اما فکر کنم به نفس کشیدنش ربط داره.

بابا هم تو اون عکسه ایستاده . خیلی بچه است . خودش می گه فقط 18 سالش بوده ؛ یعنی دو برابر الآن من. ماسک نداره ولی داره به اون دختره می خنده .

هر وقت این عکس رو می بینه می خنده و بعدش هم سرفه می کنه ، سرفه های وحشتناک.

فکر کنم بابا هروقت خوشحال می شه ؛ سرفه می کنه.

مامان هم از همین سرفه ها حرصش در می آد و آلبوم رو جمع می کنه دیگه.

البته من هم بابت پیدا کردنش دعوا می شم؛ اما بابا همونجور که سرفه می کنه بهم چشمک می زنه و می خنده .

بیســــــــت و دو ، بیســــــــــت و سه ، بیســــــــــت و چهار ، بیســـــــــت و پنج

آفرین بابا! این دفعه بیشتر شد. یه وقت اسراف نشه!

بیســـــــــــــت و شیش ، بیســــــــــت و هفت ،بیســـــــــــت و هشت


یه ورقه کنار تخت باباست.نمی دونم چرا مثل کاغذ های دیگه اش رو میزش نیست.مامان ازش بدش می آد ؛ اما نمی دونه که توش چی نوشته ؛ آخه بابا گفته نخونیمش تا وقتش.اما من نمی دونم کِی وقتش می رسه.

بیســـــــــــت و نه ، ســـــــــی ، ســــــــــی و یک ، ســــــی و ..... سی و یکی

بابا از خواب بیدار شد.فقط سی و یک نفس خوابید.سی

سی و یک نفس آروم ، کشیده و کم.

فهمیده که بالای سرش می شینم و نفساش رو می شمرم.


- چند تا شد؟

-سی و یکی.

- گناه داره به خدا. بابایی! تو دعا کن . من دوست ندارم اسراف کنم ؛ دعا کن بابات اسراف نکنه، باشه؟

من مات و مبهوت نگاهش می کنم. نمی فهمم چی می گه ؛ اما براش دعا می کنم.

بهم می گه :«بیا تو بغلم بابا»

اولش ترسیدم مثل اون دفعه...


اما خودش من رو کشید تو بغلش و گفت:« بیا با هم بشمریم . پنج تاش هم که رفت.بشمر»

گفتم :« نه خیر ، از همون سی و یکی»
ســـــــــی و دو، ســــــــــــی و سه ، ســــــــــــی و چهار



بابا من رو تو سینه اش فشار داد؛ آنقدر که من ، درد شیرین فشارش رو، تو شونه هام حس کردم ؛ بعد هم ریشاشو مالوند رو صورتم.اما دوباره نفسش گرفت... سرفه کرد.



مامان اومد.من رو از تو بغل بابا گذاشت اون ور و ماسک سبز رو گذاشت رو دهن بابا.

ســــــــــــــی و پنج، ســـــــــــــــــی و شیش...

فقط همین؟

نفس هاش خیلی آرومتر شده بود.


صدای آمبولانس بلند شد. فکر کنم اومدن بابا رو ببرن.

دکتر معاینه اش که کرد با ترس به همکارش گفت :« زود باش باید ببریمش» ؛ اما هرچی مامان گفت :«چی شده» جوابی نداد.

من و مامان پشت سر آمبولانس با تاکسی رفتیم؛ اما آمبولانس ، آژیر زد و خیلی زود رفت.

کاش ما هم آژیر داشتیم!

********************


وقتی رسیدیم بیمارستان ؛ مامان جای بابا رو پرسید.

سی سی یو

این رو خانم پرستار گفت. نمی دونم کجاست.

مامان گریه کنون می رفت به سمت همون جایی که پرستار اشاره می کرد. به نظر من خیلی لوسه که همش گریه می کنه.

پشت در یک اتاق ایستاد.می خواست از پنجره های بلند اتاق ، داخلش رو نگاه کنه اما پرده های اتاق کشیده شده بودند.هیچی از اون پشت معلوم نبود. فقط گاهی یه صدا می اومد که می گفت:............ و هر بار مامان بدتر از قبل گریه می کرد.


من حسابی ترسیده بودم .

دکتر اومد بیرون و یه چیزی به مامان گفت .

.مامان به دیوار تکیه دادوتند تند گریه می کردلابد اگه بابا بود می گفت :« اسراف می شه».

اما کم کم آروم شد. یه نگاه به من انداخت و گفت :« نفس بابا ! از پشت اتاق نفس هاشو نمی شمری؟»بعدش رفت به سمت همون دکتره و یه چیزهایی گفت و برگشت.

********************


از پشت در یه صدایی می اومد شبیه صدای نفس بابا.
قربون نفسهات برم بابا جونم

بابام سرطان ریه داره الانم براش دعا کنید

 




ویرایش موضوع توسط : الی . ارمیا
در تاریخ : چهارشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۲ ۱۱:۴۴ قبل از ظهر
















13 تشکر شده از کاربر الی . ارمیا برای ارسال مفید :
قمر , باران 313 , الما , maryam20 , فاطمه 1 , sadaf , انتظار , الی . ارمیا , جمعه موعود , یاسی , یه پلاک , غریبه110 , ,



  می پسندم 10     0  10 
 
 
تعداد پسند های ( 10 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر


    * پاسخ با بیشترین پسند
  1. پسندها :5 برای اطلاع از پاسخ با بیشترین پسند ،دراین موضوع کلیک کنید
  2. پسندها :4 برای اطلاع از پاسخ با بیشترین پسند ،دراین موضوع کلیک کنید
  3. پسندها :4 برای اطلاع از پاسخ با بیشترین پسند ،دراین موضوع کلیک کنید
  4. پسندها :3 برای اطلاع از پاسخ با بیشترین پسند ،دراین موضوع کلیک کنید
  5. پسندها :3 برای اطلاع از پاسخ با بیشترین پسند ،دراین موضوع کلیک کنید

















امضای کاربر : الی . ارمیا


شمع وقتي داستانم راشنيدآتش گرفت
شرح حالم را اگرنشنيده باشي راحتي!

...
وقتی برای خودم می نویسم
خشک می شوم مثل دریاچه ی
ارومیه...
وقتی با تعریف دیگران می نویسم
می شوم مثل
زاینده رود...
که با سطل خیسش می کنند!!

وقتی برای تو می نویسم
می شوم
خلیج فارس
آنقدر زیبا
که دیگران
نوشته هایم را
به اسم خود ثبت می کنند
مثل
خلیج عربی....

 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
دعاش کنید...بابایی قربون نفسهات برم
چهارشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۲ ۱۲:۳۱ بعد از ظهر نمایش پست [1]
بانو
rating
شماره عضویت : 47
حالت :
ارسال ها : 6235
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 1186
دعوت شدگان : 16
اعتبار کاربر : 92888
پسند ها : 4935
حالت من :  Sepasgozar.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (13).jpg
تشکر شده : 14912
وبسایت من : وبسایت من



اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
"أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء"

خدایا بحق همۀ خوبان درگاهت همه جانبازان و همۀ مریضای اسلام را شفای عاجل عنایت بفرما
همچنین پدرعزیز و بزرگوارآبجی الی.ارمیا را شفای عاجل عنایت بفرما



عکس جانباز ناصرسلطانی فرد مدت حضور درجبهه 55 ماه و 26 روز واکنون...
خدا کنه شرمندشون نشیم
که همۀ زندگیمونومدیونشونیم
یا زهـــــــــــــــرا سلام الله علیها

a (18).jpg


  می پسندم 4     0  4 
 
 
تعداد پسند های ( 4 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : قمرخانم

گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
دعاش کنید...بابایی قربون نفسهات برم
چهارشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۲ ۱۲:۳۷ بعد از ظهر نمایش پست [2]
بانو
rating
شماره عضویت : 67
حالت :
ارسال ها : 7487
محل سکونت : : شهر باران هاي نقره اي
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 380
اعتبار کاربر : 47753
پسند ها : 10840
حالت من :  Sepasgozar.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (30).jpg
تشکر شده : 7322
وبسایت من : وبسایت من



"أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء"



  می پسندم 4     0  4 
 
 
تعداد پسند های ( 4 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : باران 313

گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
دعاش کنید...بابایی قربون نفسهات برم
چهارشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۲ ۱۲:۴۹ بعد از ظهر نمایش پست [3]
بانو
rating
شماره عضویت : 80
حالت :
ارسال ها : 2385
محل سکونت : : تو آسموناااا
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 380
دعوت شدگان : 3
اعتبار کاربر : 9973
پسند ها : 2491
حالت من :  Mehraboon.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (13).jpg
تشکر شده : 1418
وبسایت من : وبسایت من


عضو غایب <a target="_blank" rel="nofollow" rel="nofollow" rel="nofollow" href="." target="_blank" title=".">.</a>


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
"أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء"

خدایا به حق بهترین بنده هات به حق بزرگیت 
همه یمریضا مخصوصا بابای سیده زهرا و شفا بده

خدایا دیگه نمی تونم ببینم سیده زهرا
ابجی گلم ناراحته غم داره غصه می خوره دیگه نمیتونم 
مطالبشو که می خونم دلم میگیره بغض گلومو میگیره 
دیگه کنترل اشکامو ندارم جاری میشن خیلیا میگن چرا گریه میکنن ولی خب چی بگم بگم واسه سیده زهرا واسه باباش نمی تونم


  می پسندم 5     0  5 
 
 
تعداد پسند های ( 5 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : الما
 

گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
دعاش کنید...بابایی قربون نفسهات برم
چهارشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۲ ۰۳:۲۰ بعد از ظهر نمایش پست [4]
بانو
rating
شماره عضویت : 12
حالت :
ارسال ها : 3166
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 356
دعوت شدگان : 1
اعتبار کاربر : 13846
پسند ها : 3168
حالت من :  Gerye.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/bye1.jpg
تشکر شده : 2569


عضو غایب دل گیر و غمگینم...دیگرنای نوشتن ندارم...خسته ی خسته ام


نوشته شده توسط : الما »
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
"أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء"

خدایا به حق بهترین بنده هات به حق بزرگیت 
همه یمریضا مخصوصا بابای سیده زهرا و شفا بده

خدایا دیگه نمی تونم ببینم سیده زهرا
ابجی گلم ناراحته غم داره غصه می خوره دیگه نمیتونم 
مطالبشو که می خونم دلم میگیره بغض گلومو میگیره 
دیگه کنترل اشکامو ندارم جاری میشن خیلیا میگن چرا گریه میکنن ولی خب چی بگم بگم واسه سیده زهرا واسه باباش نمی تونم


سلام
الما جان ببخشید که باعث شدم ناراحت بشی
اگه میدونستم ناراحت میشی
مطلب نمیذاشتم
سیده زهرا شرمندته
ببخشید


  می پسندم 2     0  2 
 
 
تعداد پسند های ( 2 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : الی . ارمیا


شمع وقتي داستانم راشنيدآتش گرفت
شرح حالم را اگرنشنيده باشي راحتي!

...
وقتی برای خودم می نویسم
خشک می شوم مثل دریاچه ی
ارومیه...
وقتی با تعریف دیگران می نویسم
می شوم مثل
زاینده رود...
که با سطل خیسش می کنند!!

وقتی برای تو می نویسم
می شوم
خلیج فارس
آنقدر زیبا
که دیگران
نوشته هایم را
به اسم خود ثبت می کنند
مثل
خلیج عربی....

 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
دعاش کنید...بابایی قربون نفسهات برم
چهارشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۲ ۰۷:۵۳ بعد از ظهر نمایش پست [5]
بانو
rating
شماره عضویت : 67
حالت :
ارسال ها : 7487
محل سکونت : : شهر باران هاي نقره اي
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 380
اعتبار کاربر : 47753
پسند ها : 10840
حالت من :  Sepasgozar.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (30).jpg
تشکر شده : 7322
وبسایت من : وبسایت من




اعوذ بالله من الشیطان الرجیم


"أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء"



  می پسندم 3     0  3 
 
 
تعداد پسند های ( 3 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : باران 313

گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
دعاش کنید...بابایی قربون نفسهات برم
چهارشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۲ ۰۸:۲۸ بعد از ظهر نمایش پست [6]
بانو
rating
شماره عضویت : 338
حالت :
ارسال ها : 1296
محل سکونت : : تهران
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 599
اعتبار کاربر : 18023
پسند ها : 1309
تصویر مورد علاقه من : images/mms/g01.jpg
تشکر شده : 2426



خدایا قسمت میدم به حق خوبای دو عالم به بزرگیو کرمت به اشک تو چشامو بغض تو گلوم پدر اجی ارمیارو  شفا بدی.

 
يا منزل الشفا و يذهب الداء صل علي محمد و اله و انزل علي وجهي الشفاء

 
اَسئَلُ اللهَ الْعَظیم رَبّ الْعَرشِ الْعَظیم


  می پسندم 3     0  3 
 
 
تعداد پسند های ( 3 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : sadaf






گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
دعاش کنید...بابایی قربون نفسهات برم
چهارشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۲ ۰۸:۴۳ بعد از ظهر نمایش پست [7]
بانو
rating
شماره عضویت : 446
حالت :
ارسال ها : 591
محل سکونت : : درقفس نفس!
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 436
اعتبار کاربر : 2732
پسند ها : 596
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (8).jpg
تشکر شده : 335


عضو غایب <a target="_blank" rel="nofollow" rel="nofollow" rel="nofollow" href="......" target="_blank" title="......">......</a>


[quote=باران 313]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
"أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء"

الهـــــــــــــی آمــــــــــــــین

 


  می پسندم 3     0  3 
 
 
تعداد پسند های ( 3 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : اشک فراق
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
دعاش کنید...بابایی قربون نفسهات برم
پنجشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۲ ۰۷:۳۰ قبل از ظهر نمایش پست [8]
بانو
rating
شماره عضویت : 498
حالت :
ارسال ها : 369
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 281
دعوت شدگان : 7
اعتبار کاربر : 1438
پسند ها : 293
تشکر شده : 305



"أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء"
"أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء"
"أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء"
"أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء"
"أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء"
خدایا به حق ابروی فاطمه س همه ی بیماران را شفا بده به خصوص بابای سیده زهرا

ابجی جونم .............


  می پسندم 2     0  2 
 
 
تعداد پسند های ( 2 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
دعاش کنید...بابایی قربون نفسهات برم
پنجشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۲ ۱۰:۴۹ بعد از ظهر نمایش پست [9]
عضو
rating
شماره عضویت : 30
حالت :
ارسال ها : 89
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 34
اعتبار کاربر : 245
پسند ها : 46
حالت من :  Khoshhal.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/09.jpg
تشکر شده : 89



یا من اسمه دوا و ذکره شفاء ، ای کسی که نام مبارکت دوا و ذکر کردن اون اسم شفاست ، ای طبیب بنده نواز ، ما همه بنده های توایم ، به ما رحم کن .
یا طبیب من لا طبیب له ، یا شافی ، دستان ما به دعا ، و چشمانمان بارانی ، و قلوبمان منتظر اراده ی تو به شفای پدر دوست بسیار عزیزمان المیرا هست .
ای وجود نازنینی که اگر اراده ی کن داشته باشه کمتر از آنی فیکون خواهد شد ، پس این دستان خالی ما و این شفای تو .
یا ارحم الراحمین ، ارحم .


  می پسندم 3     0  3 
 
 
تعداد پسند های ( 3 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
دعاش کنید...بابایی قربون نفسهات برم
دوشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۲ ۰۱:۱۵ قبل از ظهر نمایش پست [10]
بانو
rating
شماره عضویت : 12
حالت :
ارسال ها : 3166
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 356
دعوت شدگان : 1
اعتبار کاربر : 13846
پسند ها : 3168
حالت من :  Gerye.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/bye1.jpg
تشکر شده : 2569


عضو غایب دل گیر و غمگینم...دیگرنای نوشتن ندارم...خسته ی خسته ام


همش دروغه
خسته شدم از این جمله تکراری
خدا شفا بده
خدا شفا نمیده
خداااااااااااا
خسته شدم از اینهمه تکرار این جمله
خدا شفا بد
پس کووووووووووووو
بگو دوستم نداری بامن اینجوری میکنی
بگووووووووووو
بگو ازت دل بکنم خدا
بگو من در کی برم
عمه
شب شهادت عممه
عمه جون
تو هم جوابم کن باشه
باشه
تو هم دلمو بشکن باشه
عمه
فقط من دوست دارم
من خدا رو دوست دارم
من امام رضا رو دوست دارم
من شما رو دوست دارم
عمه
جوابمو بده شب شهادتت
تو رو به امام رضا قسم
عمههههههههههه
درتو نزده بودم
تو دیگه ردم نکن
پ



  می پسندم 2     0  2 
 
 
تعداد پسند های ( 2 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : الی . ارمیا


شمع وقتي داستانم راشنيدآتش گرفت
شرح حالم را اگرنشنيده باشي راحتي!

...
وقتی برای خودم می نویسم
خشک می شوم مثل دریاچه ی
ارومیه...
وقتی با تعریف دیگران می نویسم
می شوم مثل
زاینده رود...
که با سطل خیسش می کنند!!

وقتی برای تو می نویسم
می شوم
خلیج فارس
آنقدر زیبا
که دیگران
نوشته هایم را
به اسم خود ثبت می کنند
مثل
خلیج عربی....

 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
دعاش کنید...بابایی قربون نفسهات برم
دوشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۲ ۰۲:۰۵ قبل از ظهر نمایش پست [11]
بانو
rating
شماره عضویت : 362
حالت :
ارسال ها : 434
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 387
اعتبار کاربر : 2057
پسند ها : 368
تشکر شده : 176



نمیدونم چی بگم فقط میتونم بگم خداشفاش بده.
الهی امین


  می پسندم 1     0  1 
 
 
تعداد پسند های ( 1 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : یه پلاک


گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
دعاش کنید...بابایی قربون نفسهات برم
دوشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۲ ۰۵:۴۸ قبل از ظهر نمایش پست [12]
عضو
rating
شماره عضویت : 877
حالت :
ارسال ها : 3064
محل سکونت : : مازندران
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 666
اعتبار کاربر : 20549
پسند ها : 1963
محل سکونت : shomal.jpg
حالت من :  Gig.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (5).gif
تشکر شده : 4053
وبسایت من : وبسایت من


عضو غایب <br /> در این دیار ســـربی ، یک استکان، هـوا نیســــــت<br /> <br /> درد و غم و مرض هست؛ یک جرعه ی دوا نیست<br /> <br /> مــعشوقه هـــای این شهر بر چهره، مــاسک دارند<br /> <br /> اح











  می پسندم        0 
















امضای کاربر : بلاغ مبین

 
  و بر ما [وظيفه ‏اى] جز رسانيدن آشكار [پيام] نيست    


گزارش پست !


امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد


برچسب ها
دعاش ، کنید...بابایی ، قربون ، نفسهات ، برم ،

« شادیش ارزانی آنهایی که رفتنم رالحظه شماری میکنند | راستی آقا حالتان خوب است؟ »

 











انجمن یاران منتظر

چت روم یاران منتظر

چت روم و انجمن مذهبی امام زمان



هم اکنون 03:27 بعداز ظهر