آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
یکشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۲ ۱۱:۰۸ قبل از ظهر
|
|||||||
بانو
شماره عضویت :
12
حالت :
ارسال ها :
3166
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
356
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
13846
پسند ها :
3168
تشکر شده : 2569
|
سلام
بابا تو بیمارستان بستری بود مامانم پیشش بود ماهم هی میرفتیم بهشون سرمیزدیم و برمی گشتیم از صدقه سر عمو کاری بهمون نداشتن که میریم کی میاییم خداحفظش کنه ساعت یک ونیم شب بود یکم وسیله نیاز داشتیم برای بابایی به ابجی گفتیم بریم ببینیم مغازه ای جایی باز نیست بریم بگیریم باهم اومدیم بیرون یکهو یه پژوی مشکی با سرعت اومد سمت ما کم مونده بود به ابجیم بخوره که جیغ زدمو پرتش دادم کنار نامرد گذاشت رفت ماهم حسابی ترسیده بودیم همه مغازه ها هم بسته بود پ ن پ میخواستی ساعت 2 شب باز باشه خلاصه برگشتیم اتاق باباو گفتیم هرجور شده باید تهیه کنیم واسه همین تصمیم گرفتیم هم مامانو ببریم خونه هم بریم و دوباره برگردیم این مامانمم که نمیخاست بیاد خلاصه بابا قسم داد بلاخره مامان با ما برگشت منو ابجیمم وسیله برداشتیمو دوباره برگشتیم من عاشق سرعت هستم به ابجیم گفتم الله وکیلی تند برو دیگه این چه وضعشه اخه گفت خودت بودی ماشین بابا دستت بود اینجوری میگفتی؟؟؟؟گفتم اره باورکن خلاصه انقد تحریکش کردم اخرش ...هندونه دادم زیر بغلش بلاخره زد به سیم اخرو گفت عیبی نداره بزن بریم مال شوهرمه مال شوهر بی منته بکوبیش به دیوار هم چیزی نمیتونه بگه....ای زن ذلیل.....ولی من هیچوقت با ماشین بابا از اینکارا نکردما آقا خلاصه من تازه چشمم گرم شده بود که یهو دیدم همون پژو داره میادپلاکشم از اینجا نبود مال کرج بود خلاصه حسابی ترسیده بودیم حالا هی ما بدو هی اون اقاهه و خانمه پشت سر ما ازترس داشتم سکته میزدم یهو دیدیم دو تا ماشین پلیس پشت سرما اونا هم به گاز دارن میان یا خدا ابجی چی شده چه خاکی تو سرمون بکنیم به ابجیم گفتم نگفتم اروم برو حالا بفرما تحویل بگیر ابجیم چشماش چهار تا شده بود مطمئنی من گفتم خلاصه تصمیم گرفتیم وای ناستیم همینجوری بگاز بریم بریم بیمارستان ای خدای اینا کین چرا دارن میان پشت سرمون بلاخره با هر بدبختی رسیدیم بیمارستان بگاز رفتیم تو بخیالمون اخش دیگه مارو ندیدن همینکه ماشین بین دوتا ماشین نگه داشتیم همین پژو پشت سرما ترمز زد من دستمو گذاشتم جلو چشامو جیغ زدم یهو دیدم پیاده شدن و انگار نه انگار......بدو بدو رفتن تو بیمارستان ماشنهای پلیس هم پشت سرشون اونا هم رسیدن و پیاد شدنو رفتن تو جمعیت عاااااااااااااااااااااققققققققااااااااااااااااا ما انقد ضایع شدیم اصلا کسی به ما کاری نداشت سرباز هم اومد باهاش حرف زدیم گفت شما دیگه چتونه ماهم خودمونو زدیم به اون راه یه عالمه هم صبر کردیم تا جرثقیل اومد و ماشین پژو رو برداشت تا مابتونیم از پارکینگ بیاییم بیرون بعد رفتیم پیش بابا خوابیده بودالهی نازی قربئن نفسهای تنگت برم بابایی و ماسک جلو دهنش بود متاسفانه ما دیر رسیده بودیمو بابا انقد تنگی نفس داشته بود درجه دستگاه رو زیاد کرده بود و خوابیده بوده متاسفانه ما هم متوجه نشدیم فردا صب دیدیدم چون اکسیژنش درجش زیاد بوده و سرد بوده...ریه هاش عفونت شدیدی کردنخدامنو بکشه خیلی ناراحت شدم هیچوقت نمیتونم خودمو ببخشم همش تقصیر من بود خلاصه اینجوریاست دیگه
ویرایش موضوع توسط : الی . ارمیا
در تاریخ : یکشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۲ ۰۲:۴۰ بعد از ظهر
می پسندم 7 0 7 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||||||
|
اطلاعات نویسنده |
یه وقایع التفاقیه تلخ از الی. ارمیا....
یکشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۲ ۱۱:۳۰ قبل از ظهر
[1]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
70
حالت :
ارسال ها :
5183
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
568
دعوت شدگان :
2
اعتبار کاربر :
34682
پسند ها :
6789
تشکر شده : 6057
|
خداعافیت بده به پدرتون الی جون می پسندم 7 0 7 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
یه وقایع التفاقیه تلخ از الی. ارمیا....
یکشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۲ ۱۱:۳۴ قبل از ظهر
[2]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
12
حالت :
ارسال ها :
3166
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
356
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
13846
پسند ها :
3168
تشکر شده : 2569
|
نوشته شده توسط : فاطمه 1 » خداعافیت بده به پدرتون الی جون
ممنون ابجی گلم
انشالله همه مریضای دنیا خوب بشن برگردن پیش خانواده هاشون خصوصا جانبازان
ویرایش ارسال توسط : الی . ارمیا
در تاریخ : یکشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۲ ۱۱:۳۹ قبل از ظهر می پسندم 3 0 3 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
یه وقایع التفاقیه تلخ از الی. ارمیا....
یکشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۲ ۱۱:۴۹ قبل از ظهر
[3]
|
|||
سلام من نمیدونستم پدرتون از جانبازان هستن .خدا ایشالله همه ی شهیدان زنده رو شفا بده.علی الخصوص موجی ها رو.به نظرم مظلوم ترین قشر از ایثارگران هستن.یا علی التماس دعا.
می پسندم 4 0 4 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
یه وقایع التفاقیه تلخ از الی. ارمیا....
یکشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۲ ۰۱:۰۵ بعد از ظهر
[4]
|
|||
می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
یه وقایع التفاقیه تلخ از الی. ارمیا....
یکشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۲ ۰۱:۰۷ بعد از ظهر
[5]
|
||
بانو
شماره عضویت :
498
حالت :
ارسال ها :
369
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
281
دعوت شدگان :
7
اعتبار کاربر :
1438
پسند ها :
293
تشکر شده : 305
|
ابجی گلم خدا ان شا الله شفاش بده
می پسندم 0 |
||
|
اطلاعات نویسنده |
یه وقایع التفاقیه تلخ از الی. ارمیا....
یکشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۲ ۰۱:۱۶ بعد از ظهر
[6]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
12
حالت :
ارسال ها :
3166
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
356
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
13846
پسند ها :
3168
تشکر شده : 2569
|
سلام
ممنونم بچه ها ولی من راست حسینی نمیخاستم ناراحتتون کنم فقط خواستم به ضایع شدنم بخندید ببخشیدابجی عاشق کربلا گریه نکن اگ میدونستم ناراحت میشید نمیذاشتم می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
یه وقایع التفاقیه تلخ از الی. ارمیا....
یکشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۲ ۰۴:۵۴ بعد از ظهر
[7]
|
||
بانو
شماره عضویت :
498
حالت :
ارسال ها :
369
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
281
دعوت شدگان :
7
اعتبار کاربر :
1438
پسند ها :
293
تشکر شده : 305
|
فدات بشم ابجی خواهش میکنم دوست دارم
می پسندم 3 0 3 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر |
||
|
اطلاعات نویسنده |
یه وقایع التفاقیه تلخ از الی. ارمیا....
یکشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۲ ۰۵:۰۵ بعد از ظهر
[8]
|
||
خدا پدر گرامیتون رو شفا بدن ان شاالله می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر |
|||
|
اطلاعات نویسنده |
یه وقایع التفاقیه تلخ از الی. ارمیا....
یکشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۲ ۰۵:۴۰ بعد از ظهر
[9]
|
|||
الهی به حق کوچکترین شهید کربلا تمام مریضا مخصوصا شهیدان و بابای سیده زهرا شفا پیدا کنه
ویرایش ارسال توسط : الما
در تاریخ : دوشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۲ ۱۰:۵۵ قبل از ظهر می پسندم 0
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
یه وقایع التفاقیه تلخ از الی. ارمیا....
یکشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۲ ۰۲:۲۶ بعد از ظهر
[10]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
514
حالت :
ارسال ها :
447
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
175
اعتبار کاربر :
2181
پسند ها :
473
تشکر شده : 158
|
سلاممممممممممم الی جونم ایشالا که بابا شفا بگیرن گلم تو کل به خد کن خدا بزرگه
می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
یه وقایع التفاقیه تلخ از الی. ارمیا....
یکشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۲ ۰۳:۰۰ بعد از ظهر
[11]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
362
حالت :
ارسال ها :
434
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
387
اعتبار کاربر :
2057
پسند ها :
368
تشکر شده : 176
|
سلام الی ارمیا
من دوتا دعا درحق بابات میکنم. 1-خدا شفاشون بده ان شاالله. 2-خدا بهشون صبربده تا مصیبتی مثل تورو تحمل کنن. خخخخ می پسندم 3 0 3 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
یه وقایع التفاقیه تلخ از الی. ارمیا....
یکشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۲ ۰۳:۱۱ بعد از ظهر
[12]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
490
حالت :
ارسال ها :
570
محل سکونت : :
دیار عاشقان دیوانه
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
129
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
2313
پسند ها :
368
تشکر شده : 502
|
ایشالله شفاپیدا کنن به حق امام زمان .عزیزم جانبازان شهیدهای زنده هستن قدر پدرتو بدون.
می پسندم 0
|
|||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
برچسب ها
|
یه ، واقع ، التفاقیه ، تلخ ، از ، الی. ، ارمیا.... ، |
|