آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
پنجشنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۲ ۰۹:۱۷ بعد از ظهر
|
|||||
بانو
![]()
شماره عضویت :
20
حالت :
![]()
ارسال ها :
2179
محل سکونت : :
دنیای بیکسی
جنسیت :
![]()
تعداد بازدیدکنندگان :
242
دعوت شدگان :
5
اعتبار کاربر :
10422
پسند ها :
730
تشکر شده : 3139
|
میدونی مامان جونم ؟ بودن تو برام عادت بود
همیشه باشی میدونم قدر بودنتو ندونستم اما الان که دیدنت غیرممکنه حاضرم همه زندگیمو بدم فقط برای
یک ثانیه دیدنت ... . به یک ثانیه هم قانعم ولی فقط میخوام یه بار دیگه تو بغلت آروم بگیرم آخ خـــــدا ... چقدر سخته ... من واقعا ديگه بريدم ديگه اصلا نميتونم زندگي كنم ... ديگه صبح ها اصلا علاقه اي به بلند شدن ندارم . تصمیم گرفتم شبا دیازپام بخورم وروزا لورازپام...تا ثانیه های بی تو بودن را حس نکنم!!!
الان كه دارم اينو مينويسم همينجوري اشكم داره مياد . به خدا اين مشكل براي من خيلي بزرگــــــــــــــــــــــه . من اصلا نميتونم تحمل كنم هردقيقه كارم شده گريه ... فك كردن به تو اين عذابم ميده كه همه حتي ميخوان فكر تو هم از من بگيرن بايد عادت كنم ديگـــــه . چند وقت ديگه كه بگذره اين داغم كهنه ميشه برا همه ولي من هيچوقت نميتونم آروم شم .... می پسندم 0
|
|||||
![]() ![]() |
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
|