حیف تو نبود؟؟؟چه جوری خاک تو رو قبول کرد...

فردا میخوایم واست ختم انعام بگیریم...خیلی غریبه... خیلی گریه کردم..دلم گرفته..از همون گریه های بی صدا ..که وقتی صورتمو میدیدی پره اشکه میومدی هی سر به سرم میذاشتی تا بخندم....

قربون اون دل مهربونت چه جوری منو تنها گذاشتی..باور کن از دنیا می ترسم..خیلی می ترسم..احساس می کنم پشتم خالی شده..من حالا یکی رو می خوام که بهش تکیه کنم

چه جوری بهت تکیه کنم ؟؟؟به اون خاکی که الان زیرشی؟؟؟؟مامان دارم دیوونه میشم یک هفته بیشتر شدشد نمی خوای برگردی؟؟؟؟؟؟؟

ای خدا تو رو به اون عظمتت تو که واست کاری نداره..برشگردون....دارم چرت میگم..

به خدا دلم براش تنگه...چه جوری بگم؟؟یکی پیدا شه فقط دردمو بفهمه درکم کنه...

به خدا بد کردی...الان که بهت نیاز دارم ترکم کردی؟؟؟؟

..آخه انصافت کو؟؟یادته رفته بودی مشهد روزی ۲۰ دفعه زنگ میزدم...تو که میدونستی بدون تو داغونم...

به خدا دیروز که داشتیم میوه ها رو می شستیمو خرما ها رو درست می کردیم تو دلم می گفتم الهی دستم بشکنه و این کارو واست نکنم..

مامان به بابا حسودیم میشه.به 2تاتون حسودیم میشه.یه وقتایی فکر میکنم منو جدا از خودتون میدونستین که تنهام گذاشتین.

مامان یادته من و بابا سر به سرت میذاشتیم و میگفتیم که توپسری هستی؟یادته که جبهه میگرفتی برای این حرفمون؟

مامان چرا به خودتون اجازه دادین که این ظلم بزرگ و در حقم بکنین و تنهام بذارین و خودتون دور هم جمع بشین؟

مامان دلم همتونو میخواد.

مامان دلم تورو میخواد.

دلم بغلتو میخواد مامان.

دلم میخواد لپتو ببوسم.

مامان....

اصلا میخوای بدونی دلم چی میخواد؟

دلم مامان میخواااااااااااااااااااااااااااااد.

دلم باباجونمو میخواد.

.

بیشتر از همه دلم مامان میخواد.خیلی دلم برات تنگ شد مامان جونم.دلم میخواد خودمو برات لوس کنم.دلم میخوا بچگی کنم.از بزرگ بودن خسته شدم.