آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
شنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۲ ۰۶:۱۴ بعد از ظهر
|
|||||
عضو
شماره عضویت :
41
حالت :
ارسال ها :
51
محل سکونت : :
ایران کوچک
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
150
اعتبار کاربر :
500
پسند ها :
89
تشکر شده : 139
وبسایت من :
وبسایت من
|
سلام دوستان خوبمو یاران قدیمی ..... خوبین ان شالله
بازم یه اتفاق جدید و یه متن جدید والا امشب شب تولد امیر رضای مهربونمه گفتم چند خطی براش بنویسم البته میدونم هیچوقت خبر دار نمیشه از این متن ولی خب پدرمو دوسدارم برای پسرم کم نذارم ولو تو فضای مجازی. دو ماهی میشه نمازو شروع کرده حتی نماز صبح هم پامیشه وضو میگیره البته ناگفته نمونه ها وقتی هم بیدار نمیشه صبح یه سجاده میذارم بالاسرش وقتی بیدار میشه میپرسه من نماز خوندم منم میگم ارههههههههههه پسرم خوندی یادت نیست ههههههه اونم یه نگاه عاقل اندر سفیه میندازه و میگه اره جونه ...... چند شب پیش خوابیده بود اومدم پتو بکشم روش دیدم ماشالله چقدر بزرگ شده دیگه اون بچه ی شیطون گذشته نیست که با کش میبستیمش بدرخت و بعد ولش میکردیم .... قران حفظ میکنه و دائما مفاتیح دستشه و تسبیح هم که دیگه نگو ... یه بار رفتم مدرسش معلمش گفت حاج اقا پسرتون کتاب ارتباط با خدا میاره مدرسه میگه خانوم برا بچه ها بخون شما از ش خواستین گفتم من ؟ نه بابا من خودم مدتهاست ارتباطم با خدا قطع شده ( خنده ی ریز خانوم معلم ) و خندهی درشت من ههههههههههه البته نه به این درشتی .....سوالای توحیدیش خیلی بالاست و کلا مثل خودم شوخ طبع و بذله گوئه تا جایی که مجبورم از روشهای مخصوص علما استفاده کنم هههههههههه.... یادمه وقتی هنوز ازدواج نکرده بودم هر چقدر سعی میکردم بفهمم پدر یعنی چی بازم کلی علامت سوال دور سرم بود ولی وقتی امیرم دنیا اومد تازه فهمیدم پدر یعنی چی... وقتی بهش میگم بیا بریم ماشین بشوریم دستمال بر میداره میاد فکر میکنم یه تکیه گاه دارم یه تکیه گاه کوشولو موشولو....زمانی که مستاجر بودیم ( یه جوری میگه انگار سال چهل و دو بوده ) همین الانم مستاجریم .... البته هممون تو دنیا مستاجریم ...یادمه سوت اغاز دربی 66 بود فکر کنم که زده شد زنگ خونه ی ما هم بصدا در اومد ج که دادم دیدم ملک عذابه وای صاحب خونه ی مهربون خوش زبون شیرین زبون بفرمایید اقا حاجی سلام وعلیکم السلام ...اگه میشه ده میلیون بذارید رو پول پیش خونه ...... جانننننننننن...... خب ندارید 9......... جان..... خب اگه اونم ندارید پاشید برید میخوام بدم به رفیقم....عاقا عاقا چرا قاطی میکنی کی گفته نداریم ما خونمون شیر بنزین داریم .... حسابمون تو بانک های سوییس سر ریز شده ... کی گفته نداریم بابا ما آخوندیم.... تو دلم گفتم ما هم که شدیم ماشین آر دی تومون خودمونو میسوزونه و بیرونمون مردمو... گفت حاجی گفتم بله ...کی بیام بگیرم.... گفتم اخر ماه خلاصه رفت .... شب که داشتیم تو خونه حرف میزدیم پسرم اومد گفت بابا گفتم جونم پسرم گفت بابا این کارتهای هدیه است که میگرفتی و بهم میدادی ( البته خالی میکردم بعد بهش میدادمو اون فکر میکرد توش پوله) گفتم خب گفت اینا رو ببر بانک پولاشو بگیر بده اقای بوقققققققققققق گفتم نمیخواد پسرم من خودم بانک رو میخرم مگه ندیدی مردم میگن ما مایه داریم خب هستیم ههههههههه بعد دو سه قدمی رفت و برگشت گفت بابا گفتم جونم گفت یعنی من دیگه نباید بستنی بخورم ؟ بغلش کردمو گفتم جونه دلم هم هی بستنیهای عالمو برات میخرم این چه حرفیه.... حالا این پسر با غیرتم تازه داره میره تو 9 سال.... 6 سال دیگه میره حوزه که نشه مثل باباش بشه مثل علمایی که حرفو عملشون یکی بود... قرار گذشاتم 15 سالش بشه ببرمش خدمت ایت الله مهدوی کنی دستشو بذارم تو دست این عالم عامل و بسپرمش به مهدی فاطمه عج .... البته دروس کلاسیکشم همزمان بخونه و بشه یه حوزویه دانشگاهی ان شالله ... 18 سالگی هم براش زن میگیریم ان شالله تا رکورد باباشو که بیست سالگی بوده رو بشکنه .... از قدیم گفتن پسر کو ندارد نشان از پدر هههههه خیلی طولانی شد...... کلام اخر اینکه : پ سرم بهم گفت که به عمه پونه و عمه نازنین بگو برام تولد بگیرن منم گفتم حالا ببینیم عمه ها چیکار میکنن این شما و این تولدی برای امیر رضا به کار گردانی عمه پونه و تهیه کنند گی عمه نازنین. عجب کاریا نداختم دوش این دو خانم محترمه ...... از صد تا صندلی داغم براشون سخت تره .... عاقا هر چی کم کاری بشه تقصیر این دو بزرگواره..... برای همتون اولاد صالح از خدا وند متعال خواستارم البته اول ازدواج با نیمه ی گمشدتون و بعد اولاد صالح ان شالله ...خیلی دوس داشتم عکس امیرو بذارم ولی خب نتونستم اپلودش کنم عمه ها هم که نبودن کمکم کنن ولی قول میدم برام ویرایش کنن و عکس هم بذارن ...ممنونم ببخشید خاطراتم گاهی از دستم در میره
ویرایش موضوع توسط : پونه
در تاریخ : شنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۲ ۱۰:۲۱ بعد از ظهر
می پسندم 3 0 3 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر |
|||||
|
اطلاعات نویسنده |
تولدی برای امیر رضا
شنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۲ ۰۸:۵۹ بعد از ظهر
[1]
|
|||
مدیر انجمن
شماره عضویت :
6
حالت :
ارسال ها :
1845
محل سکونت : :
تهران
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
451
دعوت شدگان :
9
اعتبار کاربر :
12915
پسند ها :
1948
تشکر شده : 2815
|
اميررضا جان تولد مبارک
می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
تولدی برای امیر رضا
شنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۲ ۰۹:۰۳ بعد از ظهر
[2]
|
|||
آنتی جان.تور خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا درشت بنویسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس
تولد امیر رضا هم مبارک می پسندم 0
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
تولدی برای امیر رضا
شنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۲ ۰۹:۰۷ بعد از ظهر
[3]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
12
حالت :
ارسال ها :
3166
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
356
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
13846
پسند ها :
3168
تشکر شده : 2569
|
نوشته شده توسط : آنتی فریاد » سلام دوستان خوبمو یاران قدیمی ..... خوبین ان شالله بازم یه اتفاق جدید و یه متن جدید والا امشب شب تولد امیر رضای مهربونمه گفتم چند خطی براش بنویسم البته میدونم هیچوقت خبر دار نمیشه از این متن ولی خب پدرمو دوسد ارم برای پسرم کم نذارم ولو تو فضای مجازی دو ماهی میشه نمازو شروع کرده حتی نماز صبح هم پامیشه وضو میگیره البته ناگفته نمونه ها وقتی هم بیدار نمیشه صبح یه سجاده میذارم بالاسرش وقتی بیدار میشه میپرسه من نماز خوندم منم میگم ارههههههههههه پسرم خوندی یادت نیست ههههههه اونم یه نگاه عاقل اندر سفیه میندازه و میگه اره جونه ...... چند شب پیش خوابیده بود اومدم پتو بکشم روش دیدم ماشالله چقدر بزرگ شده دیگه اون بچه ی شیطون گذشته نیست که با کش میبستیمش بدرخت و بعد ولش میکردیم .... قران حفظ میکنه و دائما مفاتیح دستشه و تسبیح هم که دیگه نگو ... یه بار رفتم مدرسش معلمش گفت حاج اقا پسرتون کتاب ارتباط با خدا میاره مدرسه میگه خانوم برا بچه ها بخون شما از ش خواستین گفتم من ؟ نه بابا من خودم مدتهاست ارتباطم با خدا قطع شده ( خنده ی ریز خانوم معلم ) و خندهی درشت من ههههههههههه البته نه به این درشتی .....سوالای توحیدیش خیلی بالاست و کلا مثل خودم شوخ طبع و بذله گوئه تا جایی که مجبورم از روشهای مخصوص علما استفاده کنم هههههههههه.... یادمه وقتی هنوز ازدواج نکرده بودم هر چقدر سعی میکردم بفهمم پدر یعنی چی بازم کلی علامت سوال دور سرم بود ولی وقتی امیرم دنیا اومد تازه فهمیدم پدر یعنی چی... وقتی بهش میگم بیا بریم ماشین بشوریم دستمال بر میداره میاد فکر میکنم یه تکیه گاه دارم یه تکیه گاه کوشولو موشولو....زمانی که مستاجر بودیم ( یه جوری میگه انگار سال چهل و دو بوده ) همین الانم مستاجریم .... البته هممون تو دنیا مستاجریم ...یادمه سوت اغاز دربی 66 بود فکر کنم که زده شد زنگ خونه ی ما هم بصدا در اومد ج که دادم دیدم ملک عذابه وای صاحب خونه ی مهربون خوش زبون شیرین زبون بفرمایید اقا حاجی سلام وعلیکم السلام ...اگه میشه ده میلیون بذارید رو پول پیش خونه ...... جانننننننننن...... خب ندارید 9......... جان..... خب اگه اونم ندارید پاشید برید میخوام بدم به رفیقم....عاقا عاقا چرا قاطی میکنی کی گفته نداریم ما خونمون شیر بنزین داریم .... حسابمون تو بانک های سوییس سر ریز شده ... کی گفته نداریم بابا ما آخوندیم.... تو دلم گفتم ما هم که شدیم ماشین آر دی تومون خودمونو میسوزونه و بیرونمون مردمو... گفت حاجی گفتم بله ...کی بیام بگیرم.... گفتم اخر ماه خلاصه رفت .... شب که داشتیم تو خونه حرف میزدیم پسرم اومد گفت بابا گفتم جونم پسرم گفت بابا این کارتهای هدیه است که میگرفتی و بهم میدادی ( البته خالی میکردم بعد بهش میدادمو اون فکر میکرد توش پوله) گفتم خب گفت اینا رو ببر بانک پولاشو بگیر بده اقای بوقققققققققققق گفتم نمیخواد پسرم من خودم بانک رو میخرم مگه ندیدی مردم میگن ما مایه داریم خب هستیم ههههههههه بعد دو سه قدمی رفت و برگشت گفت بابا گفتم جونم گفت یعنی من دیگه نباید بستنی بخورم ؟ بغلش کردمو گفتم جونه دلم هم هی بستنیهای عالمو برات میخرم این چه حرفیه.... حالا این پسر با غیرتم تازه داره میره تو 9 سال.... 6 سال دیگه میره حوزه که نشه مثل باباش بشه مثل علمایی که حرفو عملشون یکی بود... قرار گذشاتم 15 سالش بشه ببرمش خدمت ایت الله مهدوی کنی دستشو بذارم تو دست این عالم عامل و بسپرمش به مهدی فاطمه عج .... البته دروس کلاسیکشم همزمان بخونه و بشه یه حوزویه دانشگاهی ان شالله ... 18 سالگی هم براش زن میگیریم ان شالله تا رکورد باباشو که بیست سالگی بوده رو بشکنه .... از قدیم گفتن پسر کو ندارد نشان از پدر هههههه خیلی طولانی شد...... کلام اخر اینکه : پسرم بهم گفت که به عمه پونه و عمه نازنین بگو برام تولد بگیرن منم گفتم حالا ببینیم عمه ها چیکار میکنن این شما و این تولدی برای امیر رضا به کار گردانی عمه پونه و تهیه کنند گی عمه نازنین عجب کاریا نداختم دوش این دو خانم محترمه ...... از صد تا صندلی داغم براشون سخت تره .... عاقا هر چی کم کاری بشه تقصیر این دو بزرگواره..... برای همتون اولاد صالح از خدا وند متعال خواستارم البته اول ازدواج با نیمه ی گمشدتون و بعد اولاد صالح ان شالله ...خیلی دوس داشتم عکس امیرو بذارم ولی خب نتونستم اپلودش کنم عمه ها هم که نبودن کمکم کنن ولی قول میدم برام ویرایش کنن و عکس هم بذارن ...ممنونم ببخشید خاطراتم گاهی از دستم در میره سلام عمو حاجی آنتی چشمانم کور شد ای وای چقد سخت بود خوندش ولی بسیار عالی و جالب نوشتید امیر رضا جانم تولدت مبارک باشه خاطرات بسیار زیبایی دارید
ویرایش ارسال توسط : الی . ارمیا
در تاریخ : شنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۲ ۰۹:۱۰ بعد از ظهر می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
تولدی برای امیر رضا
شنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۲ ۰۹:۵۲ بعد از ظهر
[4]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
384
حالت :
ارسال ها :
398
محل سکونت : :
نصف جهان
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
285
اعتبار کاربر :
2376
پسند ها :
433
تشکر شده : 183
|
بسم الله الرحمن الرحیم
رب هب لی من لدنک ذریه طیبه انک سمیع الدعا امیر رضای عزیز تولدت مبارک ایشا الله صدساله شی صدنه صدوبیست ساله شی قدر بابا ومامان خوبت رابدون خاله هدی می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
تولدی برای امیر رضا
شنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۲ ۰۹:۵۵ بعد از ظهر
[5]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
446
حالت :
ارسال ها :
591
محل سکونت : :
درقفس نفس!
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
436
اعتبار کاربر :
2732
پسند ها :
596
تشکر شده : 335
|
خداوندسالیان سال فرزند دلبندتون روزیرسایه ی خودش وشما پدربزرگوار ومهربان حفظ کنه.ان شاء الله زیرسایه حق تعالی وامام زمان عجل الله عمری پربارتوام باسلامتی داشته باشه.
آقا امیر رضا تولدت روتبریک میگم. بهترینهای خداوندروبرات آرزومیکنم. می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
تولدی برای امیر رضا
شنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۲ ۱۰:۲۶ بعد از ظهر
[6]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
573
حالت :
ارسال ها :
343
محل سکونت : :
همین حوالی
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
241
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
1686
پسند ها :
365
تشکر شده : 301
|
فرشته آسمونی سالروز زمینی شدنت مبارک
توووولد تولد تولدت مبارک مبارک مبارک تولدت مبارک بیا شمعا رو فوت کن که صد سال زنده باشی نه! صد و بيست ساله شي نه! صد و بيست و سال كمه! هميشه زنده باشي
اینم از کیک.. الهی که هزارسال همین جشنو بگیریم
به خاطر وجودت به افتخار بودن
خب خب خب...
نوبتی هم باشه نوووووبت قسمت خوشمزه کادو دادن و کادو گرفتنه یه کادوی تک واست دارم کادویی که هیــــــــــشکی بهت نداده
(اگه کسی داده بگو تا برم حسابشو برسم )
ویرایش ارسال توسط : نازنین زهرا
در تاریخ : شنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۲ ۱۰:۳۷ بعد از ظهر می پسندم 0
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
تولدی برای امیر رضا
شنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۲ ۱۰:۵۵ بعد از ظهر
[7]
|
||
بانو
شماره عضویت :
498
حالت :
ارسال ها :
369
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
281
دعوت شدگان :
7
اعتبار کاربر :
1438
پسند ها :
293
تشکر شده : 305
|
خوش به حال اقا امیر رضا که پدری مثل شما داره . ان شا الله سایه ی باباش همیشه بالای سرش باشه .امیررضا تولدت رو بهت تبریک عرض میکنم ان شا الله که با بالا رفتن سنت در جات معنویت هم بالا بره ومن برات ارزوی موفقیت دارم .خداوند شما رو برای پدر و مادرت حفظ کنه
. تولد تولد تولدت مبارک می پسندم 0 |
||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
برچسب ها
|
تولدی ، برای ، امیر ، رضا ، |
|