آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
جمعه ۲۸ تیر ۱۳۹۲ ۰۶:۳۶ بعد از ظهر
|
|||||
بانو
شماره عضویت :
102
حالت :
ارسال ها :
212
محل سکونت : :
روی زمین خدا
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
75
اعتبار کاربر :
708
پسند ها :
340
تشکر شده : 78
|
پیرمردی صبح زود از خانهاش خارج شد. در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب دید. عابرانی که رد میشدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند. پرستاران ابتدا زخمهای پیرمرد را پانسمان کردند سپس به او گفتند: باید ازتو عکسبرداری شود تا جایی از بدنت آسیب ندیده باشد. پیرمرد غمگین شد و گفت عجله دارد و نیازی
به عکسبرداری نیست. پرستاران از او دلیل را پرسیدند.
را با او میخورم. نمیخواهم دیر شود! با اندوه گفت: خیلی متأسفم. او آلزایمر دارد. چیزی را
متوجه نخواهد شد! حتی مرا هم نمیشناسد! چه کسی هستید، چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او میروید؟ پیرمرد با صدایی گرفته، به آرامی گفت: اما من که میدانم او چه کسی است...! می پسندم 6 0 6 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||||
|
اطلاعات نویسنده |
عاشقانه ترین داستان................................
جمعه ۲۸ تیر ۱۳۹۲ ۰۶:۳۸ بعد از ظهر
[1]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
102
حالت :
ارسال ها :
212
محل سکونت : :
روی زمین خدا
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
75
اعتبار کاربر :
708
پسند ها :
340
تشکر شده : 78
|
خسته ام از اين زندان كه نامش زندگيست پس قشنگي هاي دنيا دست كيست؟ باختم در عشق اما باختن تقدير نيست ساختم با درد تنهايي مگر تقدير چيست؟ از اين تکرار ساعتها از اين بيهوده بودنها از اين بي تاب ماندنها از اين تردیدها نیرنگها شکها خیانتها از اين رنگين کمان سرد آدمها و از اين مرگ باورها و رویاها.... پریشانم ............. دلم پرواز می خواهد.................
می پسندم 6 0 6 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
عاشقانه ترین داستان................................
جمعه ۲۸ تیر ۱۳۹۲ ۰۷:۳۳ بعد از ظهر
[2]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
70
حالت :
ارسال ها :
5183
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
568
دعوت شدگان :
2
اعتبار کاربر :
34682
پسند ها :
6789
تشکر شده : 6057
|
بابا معرفت!ایول به اون پیرمرده!
می پسندم 7 0 7 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
عاشقانه ترین داستان................................
شنبه ۹ شهریور ۱۳۹۲ ۱۲:۲۲ قبل از ظهر
[3]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
70
حالت :
ارسال ها :
5183
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
568
دعوت شدگان :
2
اعتبار کاربر :
34682
پسند ها :
6789
تشکر شده : 6057
|
می پسندم 4 0 4 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
عاشقانه ترین داستان................................
شنبه ۹ شهریور ۱۳۹۲ ۰۹:۰۲ قبل از ظهر
[4]
|
|||
سلام یگانه خانم ممنون واقعا زیبا و آموزنده بود
احسنت به اون پیر مرد عشق واقعی همینه خدا همه پدر بزرگ مادر بزرگ هایی رو که در قید حیات هستن حفظ کنه واون پدر بزرگ و مادر بزرگ هایی هم که از این دنیا رفتن بیامرزه / روحشون شاد می پسندم 4 0 4 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
عاشقانه ترین داستان................................
شنبه ۹ شهریور ۱۳۹۲ ۱۰:۵۳ قبل از ظهر
[5]
|
|||
واقعا عالی بود یگانه جون می پسندم 6 0 6 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
برچسب ها
|
عاشقانه ، ترین ، داستان................................ ، |
|