آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
شنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۳ ۱۲:۰۴ قبل از ظهر
|
|||||||
حال من بد نیستــ غم کم میخورم / کم که نه ، هر روز کم کم میخورم
آبــ میخواهم سرابم میدهند /عشق میورزم عذابمــ میدهند !! خود نمیدانم کجا رفتم به خوابــ ؟؟ / از چه بیدارم نکردی؟؟ آفتاب!! خنجری بر قلب بیــمارم زدند / بی گناهی بودم و دارم زدند دشنه ای نامرد بر پشتم نشست / از غم نامردی پشتم شکستــ سنگ را بستند و سگ آزاد شد / یک شبه بیداد آمد داد شد! عشق آخر تیشه زد بر ریشه ام / تیشه زد بر ریشه ی اندیــشه ام عشق اگر اینست ، مرتد میشوم / خوب اگر اینست من بد میشوم بس کن ای دل نابسامانی بس استــ / کافرم دیگر مسلمانی بس استــ در میان خلق سردرگم شدم / عاقبت آلوده ی مردم شدم ... بعد از این با بی کسی خو میکنمــ / هرچه در دل داشتم رو میکنم نیستم از مردم خنجر به دستــ / بت پرستم ، بت پرستم ، بت پرست !!!! بت پرستم بت پرستی کار ماست / چشم مستی تحفه ی بازار ماستــ درد میبارد چو لب تر میکنم / طالعم شوم استــ باور میکنم من که با دریا تلاط کرده ام / راه دریا را چرا گم کـــرده ام؟؟ قفل غمــ بر دربــ سلولم مزن / من خودم خوشباورم ، گولم مزن ... من نمیگویم که خاموشم مکن / من نمیگویم فراموشم مکن... من نمیگویم که با من یار باش / من نمیگویم مرا غمخوار باش... من نمیگویم دگر گفتن بس استــ / گفتن اما هیچ ، نشنفتن بس استــ !! روزگارتــ باد شیرین شاد باش / دست کم یک شب تو هم فرهاد باش!! آه!در شهـــــر شما یاری نبود / قصه هایم را خریداری نبود وای! رسم شهرتان بیداد بود / شهرتان از خون ما آباد بود از در و دیوارتان خون میچکد / خون من ، فرهاد ، مجنون میچکد !! خسته ام از قصه های شومتان / خسته از همدردی مســــــمومتان این همه خنجر دل کس خون نشد / این همه لیلی کسی مجنون نشد ! آسمان خالی شد از فریادتان / بیستون در حسرت فرهادتان کوه کندن گر نبــاشد پیشه ام / بویی از فرهـــــاد دارد تیشه ام عشق از من دور و پایم لنگ بود / قیمتش بسیار و دستم تنگ بود گر نرفتم هر دو پایم خسته بود / تیشه گر افتاد دستم بسته بود هیچکس دست مرا وا کرد؟؟ نه!! / فکر دست تنگ ما را کرد؟؟ نه !! هیچکس از حال ما پرسید؟؟ نه !! / هیچکس اندوه ما را دید ؟؟ نه!! هیچکس اشکی برای ما نریختــ / هر که با ما بود از ما میگریختــ چندروزی هست ، حالم دیدنیست / حال من از این و آن پرسیدنیستــ . گاه بر روی زمین زل میزنم / گاه بر حافظ تفال میزنم... حافظ دیوانه فالم را گرفت / یک غزل آمد که حالم را گرفتــ " ما ز یاران چشم یاری داشتیم / خود غلط بود آنچه میپنداشتیم "
می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||||||
|
اطلاعات نویسنده |
آدمای سنگی...بس کن ای دل نابسامانی بس استــ / کافرم دیگر مسلمانی بس استــ
شنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۳ ۱۲:۱۷ قبل از ظهر
[1]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
70
حالت :
ارسال ها :
5183
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
568
دعوت شدگان :
2
اعتبار کاربر :
34682
پسند ها :
6789
تشکر شده : 6057
|
دراین دنیای پست
حال همه ماخوب است امــــــــــــــــــــــــــــــــــا توباورنکن!!! می پسندم 3 0 3 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
آدمای سنگی...بس کن ای دل نابسامانی بس استــ / کافرم دیگر مسلمانی بس استــ
شنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۳ ۱۲:۲۳ قبل از ظهر
[2]
|
|||
ﯾﺎﺩﻣﻪ ﺑﭽﮕﯽ ﻫﺎﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽ ﺭﻓﺘﻢ ﺑﻬﺸﺖ ﺯﻫﺮﺍ ﺳﻌﯽ میکردم ﭘﺎﻡ ﺭﻭ ﻗﺒﺮﺍ ﻧﺮﻩ ؛ ﺗﺎ ﺭﻭ
ﯾﮑﯿﺸﻮﻥ ﻣﯽ ﺭﻓﺖ ﺟﯿﮕﺮﻡ ﺁﺗﯿﺶ ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺖ ؛ ﭼﺸﺎﻣﻮ ﻣﯽ ﺑﺴﺘﻢ و ﺗﻮی ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﺵ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﻣﯽ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻡ … ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ ﮔﺬﺷﺖ ، ﻣﻦ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ … ﻣﺮﺩﻩ ﻫﺎ ﺑﯿﺸﺘﺮ ، ﻗﺪﯾﻤﯽ ﻫﺎ ﭘﻮﺳﯿﺪﻩ ﺗﺮ و ﺟﺪﯾﺪﯼ ﻫﺎ ﺑﺎ ﺳﻨﮓ ﺷﮑﯿﻞ ﺗﺮ ! ﻧﻤﯽ ﺩﻭﻧﻢ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺭﻭﯼ ﭼﻨﺪﺗﺎ ﻗﺒﺮ ﭘﺎﻡ ﺭﻓﺖ یا ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻨﺪﺗﺎشون ﯾﺎﺩﻡ ﺭﻓﺖ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺑﻔﺮﺳﺘﻢ ﺍﻣﺎ ﺭﺍﺳﺘﺶ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ : ﻣﺎ ﮐﻪ ﺩﻟﻤﻮﻥ نمیومد ﺣﺘﯽ ﺭﻭﯼ ﻣﺮﺩﻩ ﻫﺎ ﭘﺎ ﺑﺬﺍﺭﯾﻢ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﭼﻘﺪﺭ ﺭﺍﺣﺖ ﺭﻭﯼ ﺯﻧﺪﻩ ﻫﺎ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺳﺸﻮﻥ ﭘﺎ میزﺍﺭﯾﻢ … ﮐﺎﺵ ﻫﻤﻮﻥ ﺑﭽﻪ ﻣﯽ ﻣﻮﻧﺪﯾم ! می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
آدمای سنگی...بس کن ای دل نابسامانی بس استــ / کافرم دیگر مسلمانی بس استــ
شنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۳ ۰۸:۲۳ قبل از ظهر
[3]
|
|||
می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
آدمای سنگی...بس کن ای دل نابسامانی بس استــ / کافرم دیگر مسلمانی بس استــ
دوشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۳ ۰۱:۱۳ قبل از ظهر
[4]
|
|||
دنیا را بد ساخته اند …
کسی را که دوست داری ، تو را دوست نمی دارد … کسی که تورا دوست دارد ، تو دوستش نمی داری … اما کسی که تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد … به رسم و آئین هرگز به هم نمی رسند … و این رنج است... می پسندم 0
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
آدمای سنگی...بس کن ای دل نابسامانی بس استــ / کافرم دیگر مسلمانی بس استــ
دوشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۳ ۰۱:۱۸ قبل از ظهر
[5]
|
|||
کاش باران ببارد.... می پسندم 5 0 5 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
آدمای سنگی...بس کن ای دل نابسامانی بس استــ / کافرم دیگر مسلمانی بس استــ
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۳ ۰۸:۳۰ بعد از ظهر
[6]
|
|||
عاشق و مجنونت شدم،
نخونده مهمونت شدم، کلی پریشونت شدم، همیشه مهمونت شدم، خاک تو گلدونت شدم، عمری غزل خونت شدم ،تسلیم قانونت شدم، نزدیک تر از جونت شدم رگت شدم خونت شدم تو سختی آسونت شدم تو دردا درمونت شدم ناجی پنهونت شدم هلاک چشمونت شدم سارق ایمونت شدم چشمای گریزونت شدم رفتم و قربونت شدم اما... اما بازم نیومدی... می پسندم 0
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
آدمای سنگی...بس کن ای دل نابسامانی بس استــ / کافرم دیگر مسلمانی بس استــ
یکشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۳ ۰۱:۳۴ بعد از ظهر
[7]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
527
حالت :
ارسال ها :
69
محل سکونت : :
زیر اسمون خدا
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
63
اعتبار کاربر :
408
پسند ها :
33
تشکر شده : 123
|
شعرش خیلی شرح حاله منه...
هر چی بیشتر خوبی کنی نادان خیال باطل کند! می پسندم 0
|
|||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
برچسب ها
|
آدمای ، سنگی...بس ، کن ، ای ، دل ، نابسامانی ، بس ، استــ ، کافرم ، دیگر ، مسلمانی ، بس ، استــ ، |
|