انجمن یاران منتظر

ختم قرآن



آخرین ارسال ها
لیست برنامه ختم قرآن یاران منتظر ..:||:.. پروژه کرونا(COVID 19) ..:||:.. Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ سفره هفت سین امسال اعضای انجمن یاران منتظر Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ..:||:.. تا حالا به لحظه تحویل سال 1450 فکر کردید!!؟؟ ..:||:.. Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ سفره هفت سین سال 1395 اعضای انجمن یاران منتظر Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ..:||:.. اگر بفهمید بیشتر از یک هفته دیگر زنده نیستید، چی کار می کنید؟! ..:||:.. **متن روز پدر و روز مرد** ..:||:.. الان چتونه؟ ..:||:.. 🔻هدیه‌ تحقیرآمیز کِندی ..:||:.. ღ ღ ღتبریک ازدواج به دوست خوبم هستی2013 جان عزیز ღ ღ ღ ..:||:..

نوار پیام ها
( یسنا : ▪️خــداحافظ مُــــحَرَّم 😭 نمى دانم سال دیگر دوباره تو را خواهم دید یا نه؟!... 🖤اما اگر وزیدى و از سَرِ کوى من گذشتى، سلامَم را به اربابم برسان... ◾️ بگو همیشه برایَت مشکى به تَن مى کرد و دوست داشت نامَش با نام تو عجین شود!... ◾️بگو گرچه جوانى مى کرد، اما به سَرِ سوزنى ارادتش هم که شده، تو را از تَهِ دل دوست داشت... ◼️با چاى روضه تو و نذری ات، صفا مى کرد و سَرَش درد مى کرد براى نوکرى... 🏴 مُحَرَّم جان؛ تو را به خدا مى سپارم... و دلم شور مى زند براى \"صَفر\"ى که دارد از \"سَفَر\" مى رسد... # )     ( سینا : حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها): «ما جَعَلَ اللّه ُ بَعدَ غَدیرِخُمٍّ مِن حُجَّةٍ و لاعُذرٍ؛ خداوند پس از غدیرخم برای کسی حجّت و عذری باقی نگذاشت.» «دلائل الإمامَه، ص 122» )     ( فاطمه 1 : ای روح دو صد مسیح محتاج دَمَت زهرایی و خورشید غبار قدمت کی گفته که تو حرم نداری بانو؟ ای وسعت دل‌های شکسته، حَرَمت. (شهادت حضرت زهرا تسلیت باد) )     ( programmer : امام علی (ع):مردم سه گروهند: (1) دانشمندی خدایی، (2) دانش آموزی بر راه رستگاری (3) و پشه های دستخوش باد و طوفان و همیشه سرگردان، که از پی هر جنبنده و هر صدا می روند، و با وزش هر بادی، حرکت می کنند، نه از پرتو دانش، روشنی یافتند، و نه به پناهگاه استواری پناه گرفتند. )     ( programmer : امام علی ع : عاقل ترین مردم کسی است که عواقب کار را بیشتر بنگرد. )     ( programmer : امام علی (ع):دعوت کننده ای که فاقد عمل باشد مانند تیر اندازی است که کمان او زه ندارد. )     ( programmer : امام علی(ع): در فتنه ها همچون بچه شتر باش که نه پشت دارد تا بر آن سوار شوند و نه پستانی که از آن شیر بدوشند )     ( سینا : هزارها سال از هبوط آدم بر سیاره‌ی زمین گذشته است و هنوز نبرد فی ما بین حق و باطل بر پهنه‌ی خاك جریان دارد، اگرچه دیگر دیری است كه شب دیجور ظلم از نیمه گذشته است و فجر اول سر رسیده و صبح نزدیك است. )     ( programmer : فتنه مثل یک مه غلیظ، فضا را نامشخص میکند؛ چراغ مه‌شکن لازم است که همان بصیرت است....(مقام معظم رهبری) )     ( سینا : یاران! شتاب كنید ، قافله در راه است . می گویند كه گناهكاران را نمی پذیرند ؟ آری ، گناهكاران را در این قافله راهی نیست ... اما پشیمانان را می پذیرند )     ( سینا : برای حفظ سلامتی، این دعا را هر صبح و شب بخوانید: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ**اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ. (سه ‌مرتبه) خداوندا، مرا در زره نگهدارنده و قوی خود _ که هر کس را بخواهی در آن قرار می‌دهی _ قرار بده! )     ( فاطمه 1 : ای بهترین بهانه خلقت ظهور کن صحن نگاه چشم مرا پر ز نور کن +++ چشمم به راه ماند بیا و شبی از این پس‌کوچه‌های خاکی قلبم عبور کن +++ آقا بیا و با قدمی گرم و مهربان قلب خراب و سرد مرا گرم شور کن )     ( سینا : دود می خیزد ز خلوتگاه من کس خبر کی یابد از ویرانه ام ؟ با درون سوخته دارم سخن کی به پایان می رسد افسانه ام ؟ )    
مدیریت پیام ها


اگر این اولین بازدید شما از انجمن یاران منتظراست ، میبایست برای استفاده از کلیه امکانات انجمن عضو شوید و یا اگر عضو انجمن می باشید وارد شوید .


انجمن یاران منتظر » داستان » داستان پند آموز » داستان کوتاه بسیار زیبا



داستان کوتاه بسیار زیبا

معلم عصبی دفتر را روی میز کوبید و داد زد : سارا…دخترک خودش را جمع و جور کرد ، سرش را پایین انداخت و خودش را تا جلوی میز معلم کشید و با صدای لرزان گفت : بله خانم؟ معلم که از عصبانیت شقیقه هایش می زد ، به چشمهای سیاه و مظلوم دخترک خیره شد و داد زد : ((چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نکن ؟ ها؟فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه ی بی انظباطش باهاش صحبت کنم )) دخترک چانه لرزانش را جمع کرد …بغضش را به
nhsjhk ;,jhi fsdhv cdfh


امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد

اطلاعات نویسنده
دوشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۳ ۱۱:۵۹ قبل از ظهر
آقایون انجمن
rating
شماره عضویت : 114
حالت :
ارسال ها : 713
محل سکونت : : حوالی شهر
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 387
اعتبار کاربر : 6089
پسند ها : 654
حالت من :  Mehrabon.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/06.jpg
تشکر شده : 604
وبسایت من : وبسایت من


مدال ها:2
مدال 2 سالگی عضویت
مدال 2 سالگی عضویت
کاربران برتر
کاربران برتر

|

معلم عصبی دفتر را روی میز کوبید و داد زد : سارا…دخترک خودش را جمع و جور

کرد ، سرش را پایین انداخت و خودش را تا جلوی میز معلم کشید و با صدای

لرزان گفت : بله خانم؟

معلم که از عصبانیت شقیقه هایش می زد ، به چشمهای سیاه و مظلوم

دخترک خیره شد و داد زد : ((چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو

سیاه و پاره نکن ؟ ها؟فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه ی

بی انظباطش باهاش صحبت کنم ))

دخترک چانه لرزانش را جمع کرد …بغضش را به زحمت قورت داد و آرام گفت :

خانوم …مادم مریضه … اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق میدن … اونوقت

میشه مامانم رو بستری کنیم که دیگه از گلوش خون نیاد …اونوقت میشه

 برای خواهرم شیر خشک بخریم که شب تاصبح گریه نکنه … اونوقت …

اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره که من دفترهای داداشم

رو پاک نکنم و توش بنویسم …

اونوقت قول می دم مشقامو بنویسم …

معلم صندلیش را به سمت تخته چرخاند و گفت : بشین سارا …

و کاسه اشک چشمش روی گونه خالی شد …
 
















9 تشکر شده از کاربر معرفت برای ارسال مفید :
باران 313 , ترنم باران68 , جواد , فاطمه 1 , آسمون19 , حجاب اسمانی , حریم قدس , بلاغ مبین , سید یزدان ,



  می پسندم 3     0  3 
 
 
تعداد پسند های ( 3 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر


    * پاسخ با بیشترین پسند
  1. پسندها :4 برای اطلاع از پاسخ با بیشترین پسند ،دراین موضوع کلیک کنید
  2. پسندها :3 برای اطلاع از پاسخ با بیشترین پسند ،دراین موضوع کلیک کنید
  3. پسندها :1 برای اطلاع از پاسخ با بیشترین پسند ،دراین موضوع کلیک کنید

















امضای کاربر : معرفت

((  الا بذکرلله تطمئن القلوب  ))

 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
داستان کوتاه بسیار زیبا
دوشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۳ ۰۸:۰۹ بعد از ظهر نمایش پست [1]
بانو
rating
شماره عضویت : 70
حالت :
ارسال ها : 5183
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 568
دعوت شدگان : 2
اعتبار کاربر : 34682
پسند ها : 6789
حالت من :  Sepasgozar.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/12.jpg
تشکر شده : 6057



ممنون


  می پسندم 4     0  4 
 
 
تعداد پسند های ( 4 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : فاطمه 1


گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
داستان کوتاه بسیار زیبا
دوشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۳ ۰۸:۳۷ بعد از ظهر نمایش پست [2]
عضو
rating
شماره عضویت : 861
حالت :
ارسال ها : 50
محل سکونت : : شیراز
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 38
اعتبار کاربر : 131
پسند ها : 28
حالت من :  Divooneshodam.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (30).jpg
تشکر شده : 23



!


  می پسندم 3     0  3 
 
 
تعداد پسند های ( 3 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : آسمون19
وقتی چترت خداست
بگذار این سرنوشت هر چه می خواهد ببارد...

گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
داستان کوتاه بسیار زیبا
سه شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۳ ۱۲:۵۴ قبل از ظهر نمایش پست [3]
عضو
rating
شماره عضویت : 901
حالت :
ارسال ها : 761
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 283
اعتبار کاربر : 8583
پسند ها : 894
تشکر شده : 676



يكي از مواردي كه باعث بروز فقر در اجتماع مي شود شرايط اجتماعي ، سياسي و فرهنگي موجود در جامعه است. اينكه چه كسي بر مردم حكومت مي كند؟ ميزان اهتمام حاكم در برقراري عدالت اجتماعي تا چه اندازه است؟ برخورد و عكس العمل مردم در برابر حاكم چگونه است؟ ميزان عمل به احكام اسلامي توسط حاكم و مردم تا چه اندازه است؟ نحوه عمل بزرگان جامعه در برابر مردم ، حضور جدي پرهيز كاران و دلسوزان دين و مواردي از اين دست، از مسايلي است كه در بروز زود هنگام فقر در جامعه مؤثر خواهد بود.

"
...چه بسيار پرهيزكارانى كه وقت خود را تلف كرده‏اند و چه بسيار زحمتكشانى كه در پايان زيان برده‏اند. در زمانى قرار گرفته‏ايد كه نيكى به طرف نقص و شرارت به طرف افزايش رهسپار است و شيطان تمام طمع خود را صرف هلاكت انسان كرده است. اينك زمانى فرا رسيده كه نيروى او تقويت شده، نيرنگهايش همگانى گرديده و به طعمه خود دست يافته است.

به هر گوشه‏اى از اجتماع مى‏خواهى نگاه كن: فقيرى را مى‏بينى كه با فقر دست و پنجه نرم مى‏كند، يا ثروتمندى را كه نعمت‏هاى خدا را در غير رضاى خدا صرف مى‏كند يا بخيلى را مى‏بينى كه بخل او را ناگزير كرده حق خدا را نپردازد و يا گردنكشى را مى‏بينى كه گوشش براى شنيدن پند و اندرز سنگين است. خوبان و شايستگان شما كجا رفتند؟ آزادگان و دست و دلبازانتان كجا هستند؟ آنانكه در كسب و كار خود پرهيز مى‏كردند و در عقائد خويش دقت نشان مى‏دادند چه شدند؟ مگر تمام آنان از اين دنياى پست كوچ نكردند و رفتند و از لذت‏هاى آن محروم گرديدند؟ مگر ته مانده‏اى بيشتر گذاشته‏اند كه در اثر بى ارزشى لب براى مذمت آن باز نمى‏گردد و اعتنايى به نام آنان نمى‏شود؟

الَّذِينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قالُوا إِنَّا: ما همه در اختيار خدا هستيم و به او باز مى‏گرديم. فساد جامعه را فرا گرفته، نه منكرى تغيير مى‏كند و نه كسى جلوگيرى مى‏نمايد آيا با همين روش مى‏خواهيد در خانه قدس الهى همسايه‏ى خدا گرديد و گرامى‏ترين بندگان شايسته در نظر خدا باشيد افسوس خدا در مورد بهشت گول نمى‏خورد و خوشنودى او فقط از طريق فرمانبردارى‏اش بدست مى‏آيد. لعنت بر كسانى كه امر بمعروف مى‏كنند و خودشان عمل نمى‏نمايند. لعنت بر آنانكه نهى از منكر مى‏كنند اما خودشان آن را انجام مى‏دهند...


"از ثروت خود در راه خدا انفاق كنيد و با دست‏هاى خود، خود را بمهلكه و نابودى نيفكنيد ". از اين آيه قرآن چنين استفاده مى‏شود كه اگر ثروت ملّى در راه خدا و بسود جامعه مصرف نشود سرنوشت آن ملت بهلاكت و سقوط مى‏انجامد. اگرثروت ها در راه مصالح ملت مسلمان و تعليم و تربيت و ارشاد جامعه و پيشرفت اقتصادى و آبادى و عمران سرزمينهاى اسلامى و رفاه عمومى بكار مى‏رفت آيا هم‏اكنون باز هم شاهد اين هلاكت‏ها و فقر اقتصادى كه گريبانگير ملل عقب‏افتاده اسلامى شده است بوديم اگر اين ثروتها در راه اعتلاء و شكوهمندى مسلمانان صرف مى‏شد امروز سايه شوم استعمارگران و استثمارگران بى‏رحم را بر سر ملل ضعيف مسلمان مى‏ديديم
 

اسلام مبانى اقتصادى خود را طورى تنظيم كرده كه اگر پياده شود از فقر ، نام و نشانى در جامعه باقى نمى‏ماند، اما اگر روزى در جامعه به واسطه پياده نشدن مبانى اقتصادى اسلامى، فقيرى وجود داشته باشد بايد زمامدار وقت، زندگى بسيار ساده و هماهنگ با فقرا داشته باشد. تامين و تنظيم زندگى مادى فردى و دسته جمعى، بطورى كه هيچ انسانى تا آنجا كه امكانات جامعه و محيط اجازه مى‏دهد، دچار فقر و وابستگى اقتصادى اهانت‏بار نگردد. اين اصل بدون مديريت منطقى مسائل اقتصادى از طرف هيئت حاكمه عادل امكان‏پذير نخواهد بود.

از اساسى‏ترين عوامل بى‏نيازى در اقتصاد، اين است كه حاكم، با شدت هر چه تمام از اسرافگرى و كامكارى و مال اندوزى وابستگان خود و ديگر تبهكاران جلوگيرى نمود.
 

" ...اگر رفاه و آسايش مادى يك جامعه كاملا آماده شده باشد و فقر و نياز بكلى مرتفع گردد، آن جامعه هر گونه ناگوارى و درد و بدبختى را از خود دور كرده و افراد آن ذاتا عوض ميشوند و خود خواهى و زورگوئى و سودجوئى شخصى را به دور مى‏اندازند... "

اگرنظام ارزشى جامعه كه معيارى است براى سنجش نيكى‏ها و بدى‏ها، واژگون گردد، ظهور پديده‏ فقر در آن جامعه دور از انتظار نيست، معروف منكر مى‏شود، و منكر معروف. ديو به صورت فرشته نمايان مى‏شود، و فرشتگان در نظرها به صورت ديوان با نهايت تأسف اين موضوع در عصر و زمان ما نيز به طور گسترده ظاهر شده، كه حيله‏گران مكار و پيمان شكنان در عرصه سياست جهان به عنوان سياستمداران لايق شناخته مى‏شوند، و آنها كه پايبند به عهد و پيمان الهى و انسانى هستند افرادى ساده انديش و خام و بى‏تجربه.

نكته پاياني در اين مبحث اينكه برخي از ناآگاهان مى‏گويند: قرآن كه اصيل‏ترين منابع مكتب اسلام است، معاش و روزى مردم را به قضا و قدر حواله مى‏كند و اختلاف انسانها را در بهره‏بردارى از مواد معيشت، يك قانون ضرورى تلقى مى‏كند. اين ادعا، بسيار دور از حقيقت است.
 

ما در اين مبحث تنها به مفهوم قضا و قدر و ارتباط آن با معاش مردم اشاره مى‏كنيم: قضا يعنى حكم خداوندى، قدر يعنى هندسه منظمى كه از آن قضا در جريان هستى نقش مى‏بندد. با نظر به صدها دليل قرآنى و عقلى و حديثى، چنانكه ضرورت كار و كوشش براى تحصيل معاش و استخراج مواد اقتصادى حيات از طبيعت، به وسيله قواى مغزى و عضلانى همه و همه مربوط به قضاى الهى است كه بايد در هندسه عالم هستى نقش ببندند، همچنين لزوم گرفتن حق و دريافت ارزشهاى واقعى كار و فعاليتهاى فكرى و عضلانى نيز از قضاء الهى سرچشمه مى‏گيرد و به وسيله معرفت و آگاهى و قدرت آدمى در هندسه حيات و عالم هستى نقش مى‏بندد.
 

كار و كوشش براى تهيه معاش و گرفتن حق و دريافت ارزشهاى واقعى كار و فعاليتهاى فكرى و عضلانى، مورد مشيت خداوندى در قضا و قدر مى‏باشند. مسئله‏اى به نام اختلاف مردم در بهره‏بردارى از رزق وجود دارد و اين چيزى نيست كه قابل انكار و ترديد بوده باشد و هيچ مكتب و ايده‏ئولوژى و قوانين علمى هم نمى‏تواند اين پديده را منتفى بسازد، زيرا اختلاف در كميت و كيفيت رزق كه بطور طبيعى حتى در اشتراكى‏ترين جوامع دنيا در موضوعات اقتصادى وجود دارد، نمى‏توان با فقر و ثروتمندى‏هاى ناشى از چپاولگرى و استثمار و از ارزش انداختن نيروهاى حياتى مردم كه منشأ كارهاى فكرى و عضلانى آنها است، مخلوط كرد


  می پسندم 1     0  1 
 
 
تعداد پسند های ( 1 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : سید














 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
داستان کوتاه بسیار زیبا
سه شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۳ ۰۱:۳۷ قبل از ظهر نمایش پست [4]
بانو
rating
شماره عضویت : 499
حالت :
ارسال ها : 4733
محل سکونت : : حریم قدس
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 1103
دعوت شدگان : 1
اعتبار کاربر : 74582
پسند ها : 4202
حالت من :  Sepasgozaram.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (8).jpg
تشکر شده : 5426



معلم چو آمد بنا گه کلاس چو شهری فروخفته خاموش شدسخنهای ناگفته کودکان به لب نارسیده فراموش شد


معلم زکار مداوم مدام غضبناک و فرسوده و خسته بودجوان بود و در  شباب، جوانی از او رخت بر بسته بود.

 

سکوت کلاس غم آلود را، صدای درشت معلم شکست ز جا احمدک جست و بند دلش، بدین بی خبر بانک ناگه گسست

 

بیا احمدک درس دیروز را بخوان، تا ببینم که سعدی چه گفت
ولی احمدک درس نا خوانده بود به جز آنچه دیروز آنجا شنفته بود

 

عرق چون شتابان سرشک یتیم، خطوط خجالت برویش نگاشت
لباس پر از وصله و ژنده اش بروی تن لاغرش لرزه داشت

 

زبانش به لکنت بیفتاد و گفت: بنی آدم اعضای یکدیگر اند
وجودش به یکباره فریاد کرد:  که در آفرینش ز یک گوهرند


در اقلیم ما رنچ بر مردمان، زبان دلش گفت بی اختیار:
چو عضوی بدرد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار


تو کز ، کز ، تو کز ، وای یادش نبود، جهان پیش چشمش سیه پوش شد سرش را به سنگینی از روی شرم بپائین بیفکند و خاموش شد

 

ز اعماق مغزش بجز درد و رنج نمی کرد پیدا کلام دگر

در آن عمر کوتاه او، خاطرش نمی داد جز آن پیام، پیامی دگر

 

ز چشم معلم شراری جهید نماینده آتش خشم او

درونش پر از نفرت و کینه گشت، غضب میدرخشید درچشم او

 گفت:

 معلم بگفتا به لحن گران: چرا احمد کودن بی شعور نخواند ی چنین درس آسان ، بگو مگر چیست فرق تو با دیگران؟

 

عرق از جبین احمدک پاک کرد و با خود گفت:

 خدایا چه میگوید آموزگار؟ نمی بیند آیا که دراین میان بود فرق ما بین دار وندار

 

چه گوید ؟ بگوید حقایق بلند به شهری که از چشم خود بیم داشت؟
بگوید که فرق است ما بین او و آنکس که بی حد زر و سیم داشت

 

به آهستگی احمد بی نوا چنین زیر لب گفت با قلب چاک:

که آنها بدامان مادر خوشند و من بی وجودش نهم سر بخاک


به آنها جز از روی مهر و خوشی نگفته کسی تا کنون یک سخن

ندارند کاری بجز خورد و خواب به مال پدر تکیه دارند و من؟

 من؟

من از روی اجبار و از ترس مرگ کشیدم از آن درس بگذشته دست
کنم با پدر پینه دوزی وکار ببین دست پر پینه ام شاهد است

 اما !

سخنهای او رامعلم برید هنوز او سخنهای بسیار داشت

دلی از ستمکاری اغنیا نژند و ستم دیده و زار داشت

 

معلم بکوبید پا بر زمین ، که این پیک قلب پر از کینه است
بمن چه که مادرزکف داده ای ؟ بمن چه که دستت پر از پینه است

معلم به خشم فراوان بگفت:

یکی پیش ناظم رود با شتاب بهمراه خود یک فلک آورد

نماید پر از پینه پاهای او ز چوبی که بهر کتک آورد

 

دل احمد آزرده و ریش گشت چو او این سخن از معلم شنفت

ناگهان، ز چشمان او کور سوئی جهید و بیاد آمدش شعر سعدی و گفت:

 

ببین ، شعر یادم آمد، دمی صبر کن تامل ، خدا را ، تامل کن دمی

ای معلم!  تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی.

 



  می پسندم 3     0  3 
 
 
تعداد پسند های ( 3 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : حریم قدس



 
گزارش پست !


امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد

موضوعات مشابه
عنوان موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین پاسخ
داستانی کوتاه بسیار زیبا ( قدر مادراتونو بدونید ) :( یگانه 313
4 439 بانوی آفتاب
داستانی کوتاه و بسیار زیبا از زندگی موسی علیه السلام بهار
0 297 بهار

برچسب ها
داستان ، کوتاه ، بسیار ، زیبا ،

« امان از خیانت.... | قصه ی دانه ی کوچک »

 











انجمن یاران منتظر

چت روم یاران منتظر

چت روم و انجمن مذهبی امام زمان



هم اکنون 04:02 بعداز ظهر