آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
دوشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۳ ۱۱:۵۹ قبل از ظهر
|
|||||||
معلم عصبی دفتر را روی میز کوبید و داد زد : سارا…دخترک خودش را جمع و جور کرد ، سرش را پایین انداخت و خودش را تا جلوی میز معلم کشید و با صدای لرزان گفت : بله خانم؟ معلم که از عصبانیت شقیقه هایش می زد ، به چشمهای سیاه و مظلوم دخترک خیره شد و داد زد : ((چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نکن ؟ ها؟فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه ی بی انظباطش باهاش صحبت کنم )) دخترک چانه لرزانش را جمع کرد …بغضش را به زحمت قورت داد و آرام گفت : خانوم …مادم مریضه … اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق میدن … اونوقت میشه مامانم رو بستری کنیم که دیگه از گلوش خون نیاد …اونوقت میشه برای خواهرم شیر خشک بخریم که شب تاصبح گریه نکنه … اونوقت … اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره که من دفترهای داداشم رو پاک نکنم و توش بنویسم … اونوقت قول می دم مشقامو بنویسم … معلم صندلیش را به سمت تخته چرخاند و گفت : بشین سارا …
و کاسه اشک چشمش روی گونه خالی شد …
می پسندم 3 0 3 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||||||
|
اطلاعات نویسنده |
داستان کوتاه بسیار زیبا
دوشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۳ ۰۸:۰۹ بعد از ظهر
[1]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
70
حالت :
ارسال ها :
5183
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
568
دعوت شدگان :
2
اعتبار کاربر :
34682
پسند ها :
6789
تشکر شده : 6057
|
ممنون
می پسندم 4 0 4 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
داستان کوتاه بسیار زیبا
دوشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۳ ۰۸:۳۷ بعد از ظهر
[2]
|
|||
عضو
شماره عضویت :
861
حالت :
ارسال ها :
50
محل سکونت : :
شیراز
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
38
اعتبار کاربر :
131
پسند ها :
28
تشکر شده : 23
|
!
می پسندم 3 0 3 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
داستان کوتاه بسیار زیبا
سه شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۳ ۱۲:۵۴ قبل از ظهر
[3]
|
|||
عضو
شماره عضویت :
901
حالت :
ارسال ها :
761
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
283
اعتبار کاربر :
8583
پسند ها :
894
تشکر شده : 676
|
يكي از مواردي كه باعث بروز فقر در اجتماع مي شود شرايط اجتماعي ، سياسي و فرهنگي موجود در جامعه است. اينكه چه كسي بر مردم حكومت مي كند؟ ميزان اهتمام حاكم در برقراري عدالت اجتماعي تا چه اندازه است؟ برخورد و عكس العمل مردم در برابر حاكم چگونه است؟ ميزان عمل به احكام اسلامي توسط حاكم و مردم تا چه اندازه است؟ نحوه عمل بزرگان جامعه در برابر مردم ، حضور جدي پرهيز كاران و دلسوزان دين و مواردي از اين دست، از مسايلي است كه در بروز زود هنگام فقر در جامعه مؤثر خواهد بود. "...چه بسيار پرهيزكارانى كه وقت خود را تلف كردهاند و چه بسيار زحمتكشانى كه در پايان زيان بردهاند. در زمانى قرار گرفتهايد كه نيكى به طرف نقص و شرارت به طرف افزايش رهسپار است و شيطان تمام طمع خود را صرف هلاكت انسان كرده است. اينك زمانى فرا رسيده كه نيروى او تقويت شده، نيرنگهايش همگانى گرديده و به طعمه خود دست يافته است. به هر گوشهاى از اجتماع مىخواهى نگاه كن: فقيرى را مىبينى كه با فقر دست و پنجه نرم مىكند، يا ثروتمندى را كه نعمتهاى خدا را در غير رضاى خدا صرف مىكند يا بخيلى را مىبينى كه بخل او را ناگزير كرده حق خدا را نپردازد و يا گردنكشى را مىبينى كه گوشش براى شنيدن پند و اندرز سنگين است. خوبان و شايستگان شما كجا رفتند؟ آزادگان و دست و دلبازانتان كجا هستند؟ آنانكه در كسب و كار خود پرهيز مىكردند و در عقائد خويش دقت نشان مىدادند چه شدند؟ مگر تمام آنان از اين دنياى پست كوچ نكردند و رفتند و از لذتهاى آن محروم گرديدند؟ مگر ته ماندهاى بيشتر گذاشتهاند كه در اثر بى ارزشى لب براى مذمت آن باز نمىگردد و اعتنايى به نام آنان نمىشود؟ الَّذِينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قالُوا إِنَّا: ما همه در اختيار خدا هستيم و به او باز مىگرديم. فساد جامعه را فرا گرفته، نه منكرى تغيير مىكند و نه كسى جلوگيرى مىنمايد آيا با همين روش مىخواهيد در خانه قدس الهى همسايهى خدا گرديد و گرامىترين بندگان شايسته در نظر خدا باشيد افسوس خدا در مورد بهشت گول نمىخورد و خوشنودى او فقط از طريق فرمانبردارىاش بدست مىآيد. لعنت بر كسانى كه امر بمعروف مىكنند و خودشان عمل نمىنمايند. لعنت بر آنانكه نهى از منكر مىكنند اما خودشان آن را انجام مىدهند...
"از ثروت خود در راه خدا انفاق كنيد و با دستهاى خود، خود را بمهلكه و نابودى نيفكنيد ". از اين آيه قرآن چنين استفاده مىشود كه اگر ثروت ملّى در راه خدا و بسود جامعه مصرف نشود سرنوشت آن ملت بهلاكت و سقوط مىانجامد. اگرثروت ها در راه مصالح ملت مسلمان و تعليم و تربيت و ارشاد جامعه و پيشرفت اقتصادى و آبادى و عمران سرزمينهاى اسلامى و رفاه عمومى بكار مىرفت آيا هماكنون باز هم شاهد اين هلاكتها و فقر اقتصادى كه گريبانگير ملل عقبافتاده اسلامى شده است بوديم اگر اين ثروتها در راه اعتلاء و شكوهمندى مسلمانان صرف مىشد امروز سايه شوم استعمارگران و استثمارگران بىرحم را بر سر ملل ضعيف مسلمان مىديديم اسلام مبانى اقتصادى خود را طورى تنظيم كرده كه اگر پياده شود از فقر ، نام و نشانى در جامعه باقى نمىماند، اما اگر روزى در جامعه به واسطه پياده نشدن مبانى اقتصادى اسلامى، فقيرى وجود داشته باشد بايد زمامدار وقت، زندگى بسيار ساده و هماهنگ با فقرا داشته باشد. تامين و تنظيم زندگى مادى فردى و دسته جمعى، بطورى كه هيچ انسانى تا آنجا كه امكانات جامعه و محيط اجازه مىدهد، دچار فقر و وابستگى اقتصادى اهانتبار نگردد. اين اصل بدون مديريت منطقى مسائل اقتصادى از طرف هيئت حاكمه عادل امكانپذير نخواهد بود.
از اساسىترين عوامل بىنيازى در اقتصاد، اين است كه حاكم، با شدت هر چه تمام از اسرافگرى و كامكارى و مال اندوزى وابستگان خود و ديگر تبهكاران جلوگيرى نمود. اگرنظام ارزشى جامعه كه معيارى است براى سنجش نيكىها و بدىها، واژگون گردد، ظهور پديده فقر در آن جامعه دور از انتظار نيست، معروف منكر مىشود، و منكر معروف. ديو به صورت فرشته نمايان مىشود، و فرشتگان در نظرها به صورت ديوان با نهايت تأسف اين موضوع در عصر و زمان ما نيز به طور گسترده ظاهر شده، كه حيلهگران مكار و پيمان شكنان در عرصه سياست جهان به عنوان سياستمداران لايق شناخته مىشوند، و آنها كه پايبند به عهد و پيمان الهى و انسانى هستند افرادى ساده انديش و خام و بىتجربه.
نكته پاياني در اين مبحث اينكه برخي از ناآگاهان مىگويند: قرآن كه اصيلترين منابع مكتب اسلام است، معاش و روزى مردم را به قضا و قدر حواله مىكند و اختلاف انسانها را در بهرهبردارى از مواد معيشت، يك قانون ضرورى تلقى مىكند. اين ادعا، بسيار دور از حقيقت است.
ما در اين مبحث تنها به مفهوم قضا و قدر و ارتباط آن با معاش مردم اشاره مىكنيم: قضا يعنى حكم خداوندى، قدر يعنى هندسه منظمى كه از آن قضا در جريان هستى نقش مىبندد. با نظر به صدها دليل قرآنى و عقلى و حديثى، چنانكه ضرورت كار و كوشش براى تحصيل معاش و استخراج مواد اقتصادى حيات از طبيعت، به وسيله قواى مغزى و عضلانى همه و همه مربوط به قضاى الهى است كه بايد در هندسه عالم هستى نقش ببندند، همچنين لزوم گرفتن حق و دريافت ارزشهاى واقعى كار و فعاليتهاى فكرى و عضلانى نيز از قضاء الهى سرچشمه مىگيرد و به وسيله معرفت و آگاهى و قدرت آدمى در هندسه حيات و عالم هستى نقش مىبندد. می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
داستان کوتاه بسیار زیبا
سه شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۳ ۰۱:۳۷ قبل از ظهر
[4]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
499
حالت :
ارسال ها :
4733
محل سکونت : :
حریم قدس
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
1103
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
74582
پسند ها :
4202
تشکر شده : 5426
|
معلم چو آمد بنا گه کلاس چو شهری فروخفته خاموش شدسخنهای ناگفته کودکان به لب نارسیده فراموش شد
سکوت کلاس غم آلود را، صدای درشت معلم شکست ز جا احمدک جست و بند دلش، بدین بی خبر بانک ناگه گسست
بیا احمدک درس دیروز را بخوان، تا ببینم که سعدی چه گفت
عرق چون شتابان سرشک یتیم، خطوط خجالت برویش نگاشت
زبانش به لکنت بیفتاد و گفت: بنی آدم اعضای یکدیگر اند
ز اعماق مغزش بجز درد و رنج نمی کرد پیدا کلام دگر در آن عمر کوتاه او، خاطرش نمی داد جز آن پیام، پیامی دگر
ز چشم معلم شراری جهید نماینده آتش خشم او درونش پر از نفرت و کینه گشت، غضب میدرخشید درچشم او گفت: معلم بگفتا به لحن گران: چرا احمد کودن بی شعور نخواند ی چنین درس آسان ، بگو مگر چیست فرق تو با دیگران؟
عرق از جبین احمدک پاک کرد و با خود گفت: خدایا چه میگوید آموزگار؟ نمی بیند آیا که دراین میان بود فرق ما بین دار وندار
چه گوید ؟ بگوید حقایق بلند به شهری که از چشم خود بیم داشت؟
به آهستگی احمد بی نوا چنین زیر لب گفت با قلب چاک: که آنها بدامان مادر خوشند و من بی وجودش نهم سر بخاک
ندارند کاری بجز خورد و خواب به مال پدر تکیه دارند و من؟ من؟
من از روی اجبار و از ترس مرگ کشیدم از آن درس بگذشته دست اما ! سخنهای او رامعلم برید هنوز او سخنهای بسیار داشت دلی از ستمکاری اغنیا نژند و ستم دیده و زار داشت
معلم بکوبید پا بر زمین ، که این پیک قلب پر از کینه است معلم به خشم فراوان بگفت: یکی پیش ناظم رود با شتاب بهمراه خود یک فلک آورد نماید پر از پینه پاهای او ز چوبی که بهر کتک آورد
دل احمد آزرده و ریش گشت چو او این سخن از معلم شنفت ناگهان، ز چشمان او کور سوئی جهید و بیاد آمدش شعر سعدی و گفت:
ببین ، شعر یادم آمد، دمی صبر کن تامل ، خدا را ، تامل کن دمی ای معلم! تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی.
می پسندم 3 0 3 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
موضوعات مشابه | ||||
عنوان موضوع | نویسنده | پاسخ | بازدید | آخرین پاسخ |
داستانی کوتاه بسیار زیبا ( قدر مادراتونو بدونید ) :( |
یگانه 313 |
4 | 439 | بانوی آفتاب |
داستانی کوتاه و بسیار زیبا از زندگی موسی علیه السلام |
بهار |
0 | 297 | بهار |
برچسب ها
|
داستان ، کوتاه ، بسیار ، زیبا ، |
|