خیلی وقته واست ننوشتم

میدونی خدا جون این روزا حال خوبی نداشتم

زیادی ناشکر شده بودم....

یه جورایی من احمق باهات قهر کرده بودم

غافل ازینکه مگه میشه یه بنده با معشوقش قهر کنه؟

خدا جونم شرمندتم....

خیلی خوشحالم که بازم منو پذیرفتی

اره پذیرفتی....

تو خیلی خوبو با گذشتی....

هر چی ما بدی کنیم تو خوبی میکنی

این یعنی همونیکه خودت گفتی

هزار برابر مهربانتر از مادر..

خداجونم

امشب یه خورده دلم گرفته

اومدم باهات درد دل کنم

از اون بنده هایی که نمیدونن تهمت زدن وغیبت کردن چه عاقبتی داره

ازون ادمایی که ظلم کردن به یه دختر بی پناهو زرنگی میدونن

و تو دلشون میخندن و خوشحال میشن که خوب ابروشوبردیم...

خداجونم

من فقط ازین خوشحالم که تورو دارم

ودیگه دارم کم کم وجودتو در کنار خودم حس میکنم

ازت بخاطر این لطفت ممنونم....
 

چون اگه لطف تو نبود یقینا این حسو نداشتم

خدایا بعد از مدتها نیومدم اینجا که از بنده هات شکایت کنم

خودت میدونی با اونا

من اومدم با خودت حال کنم...

اومدم ازت خواهش کنم بهم حال دعا و مناجاتت رو بدی

میخوام کمکم کنی هر لحظه بهت نزدیک و نزدیکتر بشم

خداجونم تو عشقمی.......

کمکم کن قلبم فقط جای عشق تو باشه و بس....

خدا جونم خودمو و ابجی وداداشم را بتو میسپارم از شر شیاطین جن و انس....

خدایا فقط و فقط تو دستگیرم باش......

خداجون دوستت دارممممممممممممممم................