آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
سه شنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۳ ۰۲:۱۳ بعد از ظهر
|
|||||
عضو
![]()
شماره عضویت :
994
حالت :
![]()
ارسال ها :
374
جنسیت :
![]()
تعداد بازدیدکنندگان :
157
اعتبار کاربر :
2429
پسند ها :
348
تشکر شده : 309
|
عیسی بن مریم(ع) با جمعی از یاران خود از قریهای گذر میکردند که در آنجا عدهای دسته جمعی حضرت به یاران خود فرمود: اینها با عذاب الهی اینگونه مردهاند وگرنه باید دفن میشدند. یکی از اصحاب عرض کرد: دوست داریم ماجرای آنها را بدانیم. مسیح(ع) خطاب به مردگان فرمود: ای اهل قریه! یکی از آنان جواب داد: لیبک یا روح الله فرمود: قصه شما چه بوده است که اینگونه مردهاید؟ جواب داد: ما صبح در سلامت بودیم و شب خود را در هاویه دیدیم. حضرت سوال کرد: هاویه چیست؟ عرض کرد: دریاهایی از جهنم که در آن کوههایی از آتش وجود دارد. حضرت پرسید: چه شد که اینگونه عذاب شدید؟ عرض کرد: محبت به دنیا داشتیم و طاغوت را میپرستیدیم. فرمود: در چه حدی به دنیا محبت داشتید؟ عرض کرد: به همان اندازه که کودک مادرش را دوست دارد. وقتی مادر را میبیند شادمان میشود و وقتی مادر از نزد او میرود اندوهگین میگردد. سوال فرمود: عبادت شما برای طاغوت در چه حدی بود؟ عرض کرد: هر دستوری میدادند اطاعت میکردیم. فرمود: چرا فقط تو از بین همه آنها به من جواب دادی؟
پاسخ داد: زیر آنها به لجامهایی از آتش بسته شدهاند و ملائکه غلاظ و شداد بر آنها گمارده شدهاند.
سپس مسیح(ع) فرمود: پس خواب در جای نامناسب و خوردن نان جو که با سلامت دین همراه
می پسندم 0 |
|||||
![]() ![]() |
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
|