آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
دوشنبه ۲۰ امرداد ۱۳۹۳ ۰۹:۴۸ بعد از ظهر
|
|||||||
مدیر انجمن مطالب جالب
شماره عضویت :
658
حالت :
ارسال ها :
2423
محل سکونت : :
پایتخت
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
341
اعتبار کاربر :
31653
پسند ها :
1693
تشکر شده : 4530
|
سلام علیکم به همه بزرگواران این مطلبی را که امشب براتون میزارم قرار بود چند روز بعد از شب قدر بزارم اما موقعیتش پیش نیومد متاسفانه امیدوارم این اتفاقی که برای من افتاده یه امیدی دوباره برای بعضی از افراد باشه ( بسم الله ) سومین شب قدر بود همه ی افراد خانواده خونه بودن من دوست داشتم که در این اخرین شب قدر با خدا حرف بزنم باهاش خلوت کنم بنابراین دو تا تسبیح برای فرستادن صلوات که بده کار بودم برداشتم با قران و مفاتیح رفتم تو اتاق درو هم پشته سرم بستم نشستم یه گوشه و اول شروع کردم به فرستادن صلواتام هر دوتا تسبیح ها رو در دو دستم گرفتم و تند تند بی مکس میفرستادم که زود تر تموم بشه که به بقیه ی کارام برسم صلواتام تموم شد شروع کردم به خواندن دعای مجیر و چند تا خط و میخوندم مکس میکردم و شروع میکردم به دعا کردن برای دیگران باز دوباره بقیه ی دعای مجیر و میخوندم به وسط دعای مجیر رسیدم لای اون صفحه دستمال کاغذی گذاشتم و بستمش اون لحظه به فکرم رسید که ببینم عایا خدا داره به حرفام گوش میکنه یا من الکی دارم واسه خودم دعا میکنم یا ببینم اصلا خدا هنوز منو با تمام گناه هام با تمام بدی هام هنوز دوست داره یا نه هنوز بهم امیدی داره یا نه در عین حال اشک میریختم و میگفتم خدایا به من یه نشونه ای بده یه علامتی بده که بفهمم متوجه بشم که تو داری به راز و نیاز هام گوش میکنی حواست به من هست هنوز بهم امید داری یه چیزی به ذهنم رسید گفتم خدایا یه کاری میکنم میرم قران و بر میدارم نیت میکنم یه صفحه ای رو باز میکنم اگه اون صفحه ای رو که باز کردم با یه سوره ی جدید و بسم الله الرحمن الرحیم شروع بشه میفهمم که اره تو همینجا نشستی و داری دعا هامو گوش میکنی . همان لحظه قران و برداشتم چشام و بستم و نیت کردم و یه صفحه ای از قران و باز کردم یه دستی روی نوشته ها کشیدم و چشامو باز کردم همون لحظه چشم خورد به سوره ی ( روم) که همون صفحه ی اول اغاز شده بود من اون لحظه اشک هام بند نمیومد یه لحظه رو به رومو نگاه کردم و حس کردم خدا جلوم نشسته داره بهم لبخند میزنه و مشتاقانه نگام میکنه خیلی کپ کرده بودم زبونم بند اومده بود نمیدونستم به خدا چی بگم فقط و فقط میتونستم از خوشحالی گریه کنم تا چند دقیقه فقط کارم گریه بود بعد که اروم شدم گریم که بند اومد سجده ی شکر به جا اوردم گفتم خدایا از این که امشب در اخرین شب قدر نشستی و به حرفام گوش میکنی ممنونم منونم ازت که هنوز بهم امید داری هنوز دوسم داری و باهام قهر نیستی همون موقع به محبت خدا ایمان اووردم و باور کردم که خدا چقدر مهربان و بخشندس میبینید این یه نشونه ی بسیار کوچیک بود فقط باید اعتقاد قلبی داشته باشید به کاری که میکنید تا به باور برسید این اتفاق برای من بزرگ ترین اتفاق بود که رحمان و رحیم رو درک کنم و به این باور برسم که خدا واقعا رحمان و رحیم است تا تجربه نکنید باورتون نمیشه فقط به کاری که میکنید اعتقاد قلبی داشته باشید رمز موفقیت من همین بود به کاری که کردم اعتقاد قلبی داشتم و در قلبم هم خدا بود و با این اتفاق خدا برام ثابت شد و ماندنی پایان
می پسندم 4 0 4 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||||||
|
اطلاعات نویسنده |
یگانه و اتفاق بسیار جالبی که در شب قدر براش افتاد...
دوشنبه ۲۰ امرداد ۱۳۹۳ ۱۱:۵۵ بعد از ظهر
[1]
|
|||
خیلی قشنگ نوشتی یگانه جان ...ممنون به خاط یاد اوریتون ... امیدوارم همیشه موفق باشی .
می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
یگانه و اتفاق بسیار جالبی که در شب قدر براش افتاد...
سه شنبه ۲۱ امرداد ۱۳۹۳ ۰۱:۱۶ قبل از ظهر
[2]
|
|||
ممنون یگانه خانم عالی نوشتی ممنون
یه سرچ کوچلو درباره نزدیک بودن خدا به ما هم با اجازه تو این پست میزارم ... اينکه مي گن خدا از رگ گردن به انسان نزديک تر يعني چي ؟؟ نزديکتر بودن از رگ گردن، تمثيلى است براى بيان استيلا و احاطه خداوند بر بندگان خويش چون رگ گردن، رگى حياتى براى بدن است و با قطع آن سريعاً جان از بدن مفارقت مىکند. خداوند براى بيان احاطه و اقتدار خويش از اين استفاده نموده است نه آن که خداوند- نعوذ باللَّه- جزئى از بدن و يا موجودى داراى جرم و جسم باشد. خداوند سبحان فرمود: « وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيد» ( ما آدمي را آفريده ايم و از وسوسه هاي نفس او اگاه هستيم ، زيرا از رگ گردنش به او نزديکتريم ) . « ق آيه 16» در اين آيه شريفه اشاره مي کند به اينکه علم خداى تعالى همه چيز را فرا گرفته است، گويا فرموده: ما از ظاهر و باطن انسان و حتى از خاطرات قلبىاش خبر داريم و مىدانيم که در دل خود چه مي گويد. « وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ » کلمه" وريد" به معناى رگى است که" از قلب جدا شده" و در تمامى بدن منتشر مىشود، و خون در آن جريان دارد. بعضى هم گفتهاند: به معناى رگ گردن و حلق است. و به هر معنا که باشد در آيه شريفه آن را طناب خوانده، چون شبيه به طناب است. و اضافه حبل به وريد اضافه بيانيه است. و معناى جمله اين است که: ما به انسان از رگ وريدش که در تمامى اعضائش دويده و در داخل هيکلش جا گرفته نزديکتريم، آن وقت چگونه به او و به آنچه در دل او مىگذرد آگاه نيستيم؟ اين جمله مىخواهد مقصود را با عبارتى ساده و همه کس فهم اداء کرده باشد و گر نه مساله نزديکى خدا به انسان مهمتر از اين و خداى سبحان بزرگتر از آن است، براى اينکه خداى تعالى کسى است که نفس آدمى را آفريده و آثارى براى آن قرار داده، پس خداى تعالى بين نفس آدمى و خود نفس، و بين نفس آدمى و آثار و افعالش واسطه است، پس خدا از هر جهتى که فرض شود و حتى از خود انسان به انسان نزديکتر است، و چون اين معنا معناى دقيقى است که تصورش براى فهم بيشتر مردم دشوار است، لذا خداى تعالى به اصطلاح دست کم را گرفته که همه بفهمند، و به اين حد اکتفاء کرده که بفرمايد:" ما از طناب وريد به او نزديکتريم". و يا در جاى ديگر قريب به اين معنا را آورده بفرمايد:« أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ» ( انافل آيه 24) خدا بين انسان و قلبش واسطه و حائل است. می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
یگانه و اتفاق بسیار جالبی که در شب قدر براش افتاد...
سه شنبه ۲۱ امرداد ۱۳۹۳ ۱۰:۲۲ قبل از ظهر
[3]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
499
حالت :
ارسال ها :
4733
محل سکونت : :
حریم قدس
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
1102
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
74582
پسند ها :
4202
تشکر شده : 5426
|
خیلی قشنگ بودیگانه خانم همونطور که اقا مهدی هم تو مطلبشون آوردن خداوند از خود انسان به خودش هم نزدیک تر است.
ان شا الله بتونیم با اعمال ورفتارمون روز به روز به خدا نزدیک بشیم. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم می پسندم 3 0 3 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
یگانه و اتفاق بسیار جالبی که در شب قدر براش افتاد...
دوشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۳ ۰۴:۱۲ بعد از ظهر
[4]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
1838
حالت :
ارسال ها :
54
محل سکونت : :
ایران
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
25
اعتبار کاربر :
375
پسند ها :
14
تشکر شده : 111
وبسایت من :
وبسایت من
|
خدایا .......... هعی دنیا می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
برچسب ها
|
یگانه ، اتفاق ، بسیار ، جالبی ، که ، در ، شب ، قدر ، براش ، افتاد... ، |
|