آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
جمعه ۷ شهریور ۱۳۹۳ ۱۰:۱۰ بعد از ظهر
|
|||||
عضو
شماره عضویت :
1077
حالت :
ارسال ها :
343
محل سکونت : :
اردبیل
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
33
اعتبار کاربر :
1186
پسند ها :
596
تشکر شده : 138
|
شهید مرحمت بالازاده ، نوجوانی که حکم جهادش را از دستان رهبر گرفت
شهيد «مرحمت بالازاده» فقط 13 سال داشت؛ نوجواني از اردبيل؛ به پدر و مادرش گفته بود كار مهمي پيش آمده كه بايد به تهران برود، اما نگفته بود، چه كاري؟
وقتي با اصرار از پدر و مادر اجازه گرفت، بي درنگ راهي تهران شد؛ شنيده بود بايد به خيابان پاستور برود و رفت. هر طور بود وارد ساختمان رياست جمهوري شد؛ مي گفت بايد حتماً رئيس جمهور را ببيند؛ كار آساني نبود؛ با پا در مياني اين و آن بيرون ساختمان رياست جمهوري منتظر ماند؛ آن روزها «آقا»، رئيس جمهور بود، حضرت آيت الله العظمي خامنه اي. وقتي آقا براي رفتن به مراسمي از ساختمان بيرون آمدند، مرحمت بالازاده خودش را به ايشان رساند، تلاش محافظان نتيجه اي نداشت، چون آقا به اشاره اجازه داده بودند تا اين نوجوان را ملاقات كنند؛ مرحمت 13 ساله با لهجه شيرين آذري و شايد هم به زبان آذري گفت «آقا! يك خواهش داشتم». آقا با مهرباني حالش را پرسيدند و نامش را و بعد گفتند «خب، چه خواهشي پسرم؟» مرحمت كه هيجان زده بود، نفس عميقي كشيد و گفت «آقا! خواهش مي كنم به آقايان روحاني و مداحان دستور دهيد ديگر روضه حضرت قاسم (ع) نخوانند!» آقا پرسيدند «چرا فرزندم؟ و مرحمت كه حالا ديگر بغضش تركيده بود و هق هق گريه امانش نمي داد با كلماتي بريده بريده گفت «آقا! حضرت قاسم (ع) هم مثل من 13 ساله بود كه امام حسين (ع) به او اجازه ميدان داد، اما فرمانده سپاه اردبيل اجازه نمي دهد به جبهه بروم، مي گويد 13 ساله ها را نمي فرستيم». مرحمت 13 ساله به اردبيل بازگشت، اما برخلاف ديروز كه از اردبيل به تهران مي آمد، دلگرفته و غمزده نبود؛ از خوشحالي در پوست نمي گنجيد، دلش براي اينكه زودتر برسد، پر مي كشيد. كاش اتوبوس هم پر داشت. مرحمت بالازاده با نشان دادن مجوز آقا، وارد تيپ عاشورا شد. شجاعت و درايت را با هم داشت و همه در حيرت كه اين همه در يك نوجوان 13 ساله چگونه جمع شده است؛ بر و بچه هاي تيپ عاشورا چهره مهربان و جدي مرحمت را از ياد نمي برند؛ بيشتر اوقات كنار فرمانده اش شهيد «مهدي باكري» ديده مي شد. «مرحمت بالازاده» روز 21 اسفند 1363 در عمليات «بدر» در جزيره مجنون شهيد شد؛ در عملياتي که شهيد «مهدي باكري» هم در آن به آسمان پرگشود. قسمتی از وصیتنامه شهید مرحمت بالازاده
ای پدر و مادر عزیزم، اگر این پسرتان در راه اسلام به شهادت برسد افتخار کنید که امام حسین (ع) قربانی ناقابلتان را قبول کرده است. افتخار کنید که شما هم از خانواده شهدا شمرده می شوید. ای پدر و مادر عزیزم، از شما تقاضایی دارم؛ اگر من شهید بشوم، گریه نکنید. اگر خواستید گریه کنید برای شهدای کربلا و شهدای کربلای ایران گریه کنید تا چشم منافقان کور بشود و بفهمند که ما برای چه می جنگیم و حضرت رسول اکرم(ص) برای چه می جنگید. حالا، معلوم است که هر دو راه یکی است که آن هم راه اسلام و قرآن است...
می پسندم 3 0 3 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
|