پوتین هایت را پوشیدی
لباس رزم به تن کردی
و سربندت را بستی «یا علی» گفتی و راهی شدی به دیار عاشقان
دیاری که امروز هم، عطر خاک و تــُــربتش، بوی کربلا می دهد
خاکی که با خونت، ســــیرابش کردی
آنقدر سیرابش کردی که دشمن جرات چپ نگاه کردن بدان را ندارد.
پشت خاکریزها ، هنوز صدای «الله اکبرت» به گوش میرسد
نوای «یا زهـــــرایت» گوش استکبار را کـــَـــر میکند
تو زنده ای، تو همیشه زنده ای
این منم که گاه و بیگاه به خواب غفلت میروم
این هفته ام را بیشتر با نام و یاد تو رنگین و عاشقانه خواهم کرد
چرا که روحم با یادت شاد میشود
ای شهـــــــــــــــید