آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
دوشنبه ۲۱ امرداد ۱۳۹۲ ۰۹:۰۷ قبل از ظهر
|
|||||
عضو
شماره عضویت :
26
حالت :
ارسال ها :
2229
محل سکونت : :
همدان
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
256
دعوت شدگان :
2
اعتبار کاربر :
5894
پسند ها :
746
تشکر شده : 2625
|
نمی دانم چه می خواهم بگویم
زبانم در دهانم باز ، بسته است در تنگ قفس باز است افسوس که مرغ اوازم شکسته است نمی دانم چه میخواهم بگویم غمی در استخوانم می گدازد خیال ناشناسی اشنا رنگ گهی می سوزدم گه می نوزاد گهی درخاطرم می جوشد این وهم ز رنگ امیزی غم های انبوه که در رگهام ، جای خون روان است سیه داروی زهر اگین اندوه فغانی گرم و خون الود و پر درد فرو می پیچدم در سینه تنگ چو فریاد یکی دیوانه گنگ که می کوبد سر شوریده بر سنگ سرشکی تلخ و شور از چشمه دل نهان در سینه می جود شب وروز چنان مار گرفتاری که ریزد شرنگ خشمش از نیش جگر سوز درون سینه ام دردی است خونبار که همچون گریه می گیرد گلویم غمی اشفته ، دردی گریه الود نمی دانم چه میخواهم بگویم می پسندم 0
|
|||||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
موضوعات مشابه | ||||
عنوان موضوع | نویسنده | پاسخ | بازدید | آخرین پاسخ |
نمی دانم چه می خواهم بگویم /زبانم در دهان باز بسته است |
پسرآفتاب |
0 | 243 | پسرآفتاب |
|