آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
|
اطلاعات نویسنده |
شنبه ۱ فروردین ۱۳۹۴ ۰۱:۳۳ قبل از ظهر
|
|||||
مدیر انجمن حکمت ها
شماره عضویت :
2033
حالت :
ارسال ها :
15
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
6
اعتبار کاربر :
350
پسند ها :
48
تشکر شده : 42
|
حکمت 15 : روش برخورد با فريب خوردگان (اخلاقى ، اجتماعى) وَ قَالَ [عليه السلام] مَا كُلُّ مَفْتُونٍ يُعَاتَبُ . امام علیه السلام فرمود:
هر فريب خورده اى را نمى شود سرزنش كرد.
می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||||
|
اطلاعات نویسنده |
حکمت 15 تا 21
یکشنبه ۲ فروردین ۱۳۹۴ ۰۲:۴۲ قبل از ظهر
[1]
|
||
مدیر انجمن حکمت ها
شماره عضویت :
2033
حالت :
ارسال ها :
15
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
6
اعتبار کاربر :
350
پسند ها :
48
تشکر شده : 42
|
حکمت 16 : شناخت جايگاه جبر و اختيار (اعتقادى ، معنوى) وَ قَالَ [عليه السلام] تَذِلُّ الْأُمُورُ لِلْمَقَادِيرِ حَتَّى يَكُونَ الْحَتْفُ فِى التَّدْبِيرِ . امام علیه السلام فرمود:
كارها چنان در سيطره تقدير است كه چاره انديشى به مرگ مى انجامد.
می پسندم 4 0 4 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر |
||
|
اطلاعات نویسنده |
حکمت 15 تا 21
دوشنبه ۳ فروردین ۱۳۹۴ ۰۱:۱۵ قبل از ظهر
[2]
|
||
مدیر انجمن حکمت ها
شماره عضویت :
2033
حالت :
ارسال ها :
15
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
6
اعتبار کاربر :
350
پسند ها :
48
تشکر شده : 42
|
حکمت 17 : ضرورت رنگ كردن موها (بهداشتى ، تجمل و زيبايى) وَ سُئِلَ [عليه السلام] عَنْ قَوْلِ الرَّسُولِ ص غَيِّرُوا الشَّيْبَ وَ لَا تَشَبَّهُوا بِالْيَهُودِ فَقَالَ ع إِنَّمَا قَالَ ص ذَلِكَ وَ الدِّينُ قُلٌّ فَأَمَّا الْآنَ وَ قَدِ اتَّسَعَ نِطَاقُهُ وَ ضَرَبَ بِجِرَانِهِ فَامْرُؤٌ وَ مَا اخْتَارَ . امام علیه السلام فرمود:
(از امام پرسيدند كه رسول خدا (ص) فرمود : موها را رنگ كنيد و خود را شبيه يهود نسازيد يعنى چه ؟ فرمود) پيامبر (ص) اين سخن را در روزگارى فرمود كه پيروان اسلام اندك بودند، اما امروز كه اسلام گسترش يافته ، و نظام اسلامى استوار شده ، هر كس آن چه را دوست دارد انجام دهد.
می پسندم 3 0 3 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر |
||
|
اطلاعات نویسنده |
حکمت 15 تا 21
سه شنبه ۴ فروردین ۱۳۹۴ ۱۲:۴۷ قبل از ظهر
[3]
|
||
حکمت 18 : ره آورد شوم فرار از جنگ (سياسى ، اخلاقى ، نظامى) وَ قَالَ [عليه السلام] فِى الَّذِينَ اعْتَزَلُوا الْقِتَالَ مَعَهُ خَذَلُوا الْحَقَّ وَ لَمْ يَنْصُرُوا الْبَاطِلَ. امام علیه السلام فرمود:
(درباره آنان كه از جنگ كناره گرفتند) حق را خوار كرده ، باطل را نيز يارى نكردند.
ویرایش ارسال توسط : admin
در تاریخ : سه شنبه ۴ فروردین ۱۳۹۴ ۱۲:۴۸ قبل از ظهر می پسندم 3 0 3 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر |
|||
|
اطلاعات نویسنده |
حکمت 15 تا 21
چهارشنبه ۵ فروردین ۱۳۹۴ ۰۲:۲۰ قبل از ظهر
[4]
|
||
حکمت 19 : ره آورد شوم هوا پرستى (اخلاقى) وَ قَالَ [عليه السلام] مَنْ جَرَى فِى عِنَان أَمَلِهِ عَثَرَ بِأَجَلِهِ . امام علیه السلام فرمود:
آن كس كه در پى آرزوى خويش تازد ، مرگ او را از پاى در آورد.
می پسندم 3 0 3 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر |
|||
|
اطلاعات نویسنده |
حکمت 15 تا 21
پنجشنبه ۶ فروردین ۱۳۹۴ ۱۲:۵۱ قبل از ظهر
[5]
|
||
حکمت 20 : روش برخورد با جوانمردان (اخلاقى ، اجتماعى) وَ قَالَ [عليه السلام] أَقِيلُوا ذَوِى الْمُرُوءَاتِ عَثَرَاتِهِمْ فَمَا يَعْثُرُ مِنْهُمْ عَاثِرٌ إِلَّا وَ يَدُ اللَّهِ بِيَدِهِ يَرْفَعُهُ . امام علیه السلام فرمود:
از لغزش جوانمردان در گذيريد، زيرا جوانمردى نمى لغزد جز آن كه دست خدا او را بلند مرتبه مى سازد.
می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر |
|||
|
اطلاعات نویسنده |
حکمت 15 تا 21
جمعه ۷ فروردین ۱۳۹۴ ۱۲:۳۷ قبل از ظهر
[6]
|
||
حکمت 21 : ارزش ها و ضد ارزش ها (اخلاقى) وَ قَالَ [عليه السلام] قُرِنَتِ الْهَيْبَةُ بِالْخَيْبَةِ وَ الْحَيَاءُ بِالْحِرْمَانِ وَ الْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَيْرِ . امام علیه السلام فرمود:
ترس با نا اميدى ، و شرم با محروميت همراه است ، و فرصت ها چون ابرها مى گذرند ، پس فرصت هاى نيك را غنيمت شماريد.
می پسندم 3 0 3 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر |
|||
|
اطلاعات نویسنده |
حکمت 15 تا 21
سه شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۹:۱۱ قبل از ظهر
[7]
|
|||
عضو
شماره عضویت :
2179
حالت :
ارسال ها :
1483
محل سکونت : :
هر جا خدا بگه اونجام....بچشم
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
379
اعتبار کاربر :
14272
پسند ها :
1053
تشکر شده : 1280
|
نوشته شده توسط : حافظ حکمت های نهج البلاغه » حکمت 15 : روش برخورد با فريب خوردگان (اخلاقى ، اجتماعى) وَ قَالَ [عليه السلام] مَا كُلُّ مَفْتُونٍ يُعَاتَبُ . امام علیه السلام فرمود:
هر فريب خورده اى را نمى شود سرزنش كرد.
زمان صدور این حکمت : وقتی امام علی علیه السلام با اصحاب جمل قصد جنگ کرد افرادی چون : سعد بن ابی وقاص ، عبدالله بن عمر و محمد بن مسلم عذر آوردند و از یاری او سر باز زدند. آن حضرت خطاب به آنها فرمود : هر فتنه زده ای عقاب و سرزنش نمی شود. دکتر شهیدی می گوید : وقتی امام از آنها پرسید چرا آماده جهاد نمی شوید ، گفتند : از اینکه مسلمانی را بکشیم ناراحتیم ! امام فرمود : بر بیعت من وفا دارید؟ گفتند : آری امام فرمود : به خانه هایتان بروید . آنگاه این کلام را زمزمه کرد. دیدگاههای شرح کنندگان نهج البلاغه : در مورد این حکمت سه دیدگاه وجود دارد : 1. ممکن است مقصود امام این باشد که کار شما اشکالی ندارد و عتاب و ملامتی متوجه شما نیست و آن حضرت میخواسته عذر آنها را بیان فرماید گویی آنها گفته اند بر ما ملامتی نیست. 2. منظور امام این است که شما قابلیت اصلاح ندارید پس سرزنش نمی شوید چون ملامت در جایی صحیح است که بر شنونده اثری مثبت بگذارد ولی سرزنش اصلا بر شما اثری ندارد . آنها کسانی بودند که حضرت از هدایتشان مایوس شده بود. فتنه در اینجا به معنی ترک حق و نیز به معنای دنیا زدگی و پرهیز از حمایت امام است. در اینجا باید به این نکته توجه داشت که اگر کسی راه راست و باطل را نداند سزاوار ملامت است که چرا نمی رود یاد بگیرد ( جهل بسیط ) ......اما اگر راه را نداند و نیز نداند که راه را نمی داند سزاوار سرزنش نیست چرا که او به نادانی خود هم علم نداشته است. 3. منظور حضرت این است که اگر کسی همانند من گرفتار فتنه شود نباید ملامت شود ( یعنی جمله به ظاهر خبری ست ولی معنای انشایی دارد) .پس بر من و همراهان من اعتراضی وارد نیست که چرا می جنگیم و داخل فتنه شده ایم بلکه کسی باید ملامت شود که از فتنه استقبال می کند. بنابراین هر کسی که با رفاقتهای نا سالم خود را به هلاکت و مسیر تباهی اندازد سزاوار ملامت است چرا که به اراده خود به چاه افتاده و خویش را با دست خود هلاک نموده است. 4. آن حضرت با این کلام به آنها اعتراض کرده و ملامتشان فرموده که ای فتنه زدگان چرا نمی جنگید؟! اگر وارد جنگ با باطل شوید عتاب و عقابی بر شما نیست. سرچشمه گرفتارى ها و مشکلات و مصائبى که دامن گیر انسان مى شود کاملاً مختلف است; گاه نتیجه مستقیم اعمال انسان است که بر اثر ندانم کارى ها، سستى ها، تنبلى ها و استفاده نکردن به موقع از فرصت ها دامان او را گرفته است. به یقین چنین شخصى درخور سرزنش است; ولى گاه مى شود که این مشکلات کفاره گناهان انسان است و خداوند مى خواهد او را به این وسیله در دنیا پاک کند. چنین کسى گرچه به سبب گناهش درخور سرزنش است ولى چون مشمول لطف الهى شده سزاوار ملامت نیست و گاه سرچشمه آن آزمایش هاى الهى است که خدا مى خواهد با آن مشکل و گرفتارى بنده خود را پرورش دهد که همچون فولاد آبدیده در کوره حوادث مقاوم سازد و یا همچون طلاى ناخالصى را که به کوره مى برند تا خالص گردد او را خالص سازد در اینجا نیز جاى سرزنش نیست، بنابراین همه گرفتاران و بلا دیدگان را نمى توان سرزنش کرد و حتى در آنجایى که انسان خود سرچشمه آن گرفتارى باشد باز گاهى جاهل قاصر است و گاه مقصر; تنها اگر مقصر باشد در خور سرزنش است. این سخن تفسیر دیگرى نیز دارد و آن این که «مفتون» از ماده «فتن» و «فتنه» در اصل به معناى آزمایش کردن است; مثلا هنگامى که مى خواهند طلا را آزمایش کنند آن را به کوره مى برند تا وضع آن روشن شود و به همین جهت هر نوع فشار و گرفتارى و مشکلات و گمراهى به عنوان فتنه از آن یاد مى شود و مفتون در عبارت بالا به معناى فریب خورده باشد; همان گونه که درباره شخص گرفتار اشاره شد این حالت گاهى بر اثر تقصیر و گاه بر اثر قصور و گاه بدون اختیار دامان انسان را مى گیرد به همین منظور امام مى فرماید: تمام کسانى که مفتون هستند سزاوار سرزنش نیستند. می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
حکمت 15 تا 21
پنجشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۲:۱۲ بعد از ظهر
[8]
|
|||
عضو
شماره عضویت :
2179
حالت :
ارسال ها :
1483
محل سکونت : :
هر جا خدا بگه اونجام....بچشم
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
379
اعتبار کاربر :
14272
پسند ها :
1053
تشکر شده : 1280
|
نوشته شده توسط : حافظ حکمت های نهج البلاغه » حکمت 16 : شناخت جايگاه جبر و اختيار (اعتقادى ، معنوى) وَ قَالَ [عليه السلام] تَذِلُّ الْأُمُورُ لِلْمَقَادِيرِ حَتَّى يَكُونَ الْحَتْفُ فِى التَّدْبِيرِ . امام علیه السلام فرمود:
كارها چنان در سيطره تقدير است كه چاره انديشى به مرگ مى انجامد.
قضا و قدر بر امورند حاکم / که تدبیر با مرگ گردد ملازم
تقدیر الهی و تدبیر بشر :قضا و قدر الهی چنان نیست که تدبیر بشر مانع آن باشد . اگر خدا بخواهد کاری انجام گیرد ولی اراده همه مخلوقات بر خلاف اراده او باشد کسی را توان این نیست که قدمی در جهت خواست خود بردارد. این بدان جهت است که مقدرات خداوند بر تدبیرات بشر سیطره و احاطه دارند. پس اگر مقدرات و تدابیر هم جهت باشند آن کار به انجام می رسد و گرنه آنچه خداوند خواسته است همان میشود نه آنچه بشر تدبیر و قصد کرده است. گاه کسی مسیر یا عملی را با کمترین احتمال ضرر و خطر پیش بینی می کند و برای آن با کمال دقت نقشه ها می کشد اما آن عمل مرگ را برایش به ارمغان می آورد در حالی که اراده خدا هم مرگ بود و او خود به تدبیر خویش به سویش حرکت نمود این حکمت نظیر حکمت 451 است . ؟ اگر تمام مقدرات به دست خداست دلهره در کارها برای چیست؟ اگر راه را با دقت و فکر انتخاب کرده ایم بقیه آن را باید به دست خداوند سپرد ولی توکل به خدا و طلب خیر از او را هم نباید فراموش نمود. در حوادث و مقدرات الهی نباید یکدیگر را مقصر بدانیم مثلا نباید بگوییم تو چنین و چنان کردی و یا اگر تو این کار را نمی کردی این گونه نمی شد. از این نمونه این است که گاهی گفته می شود اگر فلانی ماشین نمی خرید یا به مسافرت نمی رفت الان زنده بود یا دست و پایش نمی شکست!! البته گاهی اعمال خود انسان نتایج نا مطلوبی دارد مثل آنکه شخصی بدون تامل ، دقت، توکل و طلب خیر از خداوند آن عمل را انجام داده باشد. خداوند به پیامبرش فرمود : و هرگز در مورد کاری نگو من فردا آن را انجام می دهم مگر اینکه بگویی اگر خدا بخواهد ( سوره کهف آیه 24) خداوند در این آیه توحید افعال و اراده را به ما می آموزد و دستور می دهد که کسی نباید در امور مختلف ادعای استقلال در عمل و بی نیازی از مشیت خدا و اذن او نماید . پس هر کاری در عالم تحت توجه و سیطره و اراده خداست ( لا حول و لا قوة الا بالله ) عرفا از این مفهوم تعبیر به (( فنای در خدا شدن )) می نمایند یعنی همه کارها و همه چیز را از او دانستن و از او دیدن . می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
حکمت 15 تا 21
پنجشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۲:۳۷ بعد از ظهر
[9]
|
|||
عضو
شماره عضویت :
2179
حالت :
ارسال ها :
1483
محل سکونت : :
هر جا خدا بگه اونجام....بچشم
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
379
اعتبار کاربر :
14272
پسند ها :
1053
تشکر شده : 1280
|
نوشته شده توسط : حافظ حکمت های نهج البلاغه » حکمت 17 : ضرورت رنگ كردن موها (بهداشتى ، تجمل و زيبايى) وَ سُئِلَ [عليه السلام] عَنْ قَوْلِ الرَّسُولِ ص غَيِّرُوا الشَّيْبَ وَ لَا تَشَبَّهُوا بِالْيَهُودِ فَقَالَ ع إِنَّمَا قَالَ ص ذَلِكَ وَ الدِّينُ قُلٌّ فَأَمَّا الْآنَ وَ قَدِ اتَّسَعَ نِطَاقُهُ وَ ضَرَبَ بِجِرَانِهِ فَامْرُؤٌ وَ مَا اخْتَارَ . امام علیه السلام فرمود:
(از امام پرسيدند كه رسول خدا (ص) فرمود : موها را رنگ كنيد و خود را شبيه يهود نسازيد يعنى چه ؟ فرمود) پيامبر (ص) اين سخن را در روزگارى فرمود كه پيروان اسلام اندك بودند، اما امروز كه اسلام گسترش يافته ، و نظام اسلامى استوار شده ، هر كس آن چه را دوست دارد انجام دهد.
در آن برهه کمبود نیرو چو بود / محمد (ص) رهی این چنین برگشود
بدین گونه پیران جوان می شدند / جوان در بر دشمنان می شدند از آنان عدو می شد اندر هراس / هراسی که نتوان نمودش قیاس
ولی جبری اکنون نباشد پدید / چنان برهه اکنون به پایان رسید
علت دستور پیامبر به خضاب کردن :
در صدر اسلام هنوز مسلمانها دارای قدرت کافی و جمعیت زیاد نشده بودند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به پیر مردان دستور داد رنگ موی سپید را تغییر دهند و کسانی را که این عمل را ترک می کردند به قوم یهود تشبیه کرد چرا که بین آنها خضاب و تغییر رنگ سپید مو مرسوم نبود. از آن پس مردم موی سپیدشان را سیاه یا خضاب می کردند . علت این دستور این بود که کفار مسلمانان را قوی و جوان بپندارند. چند نکته :
می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
حکمت 15 تا 21
پنجشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۱:۳۱ بعد از ظهر
[10]
|
|||
عضو
شماره عضویت :
2179
حالت :
ارسال ها :
1483
محل سکونت : :
هر جا خدا بگه اونجام....بچشم
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
379
اعتبار کاربر :
14272
پسند ها :
1053
تشکر شده : 1280
|
نوشته شده توسط : admin » حکمت 18 : ره آورد شوم فرار از جنگ (سياسى ، اخلاقى ، نظامى) وَ قَالَ [عليه السلام] فِى الَّذِينَ اعْتَزَلُوا الْقِتَالَ مَعَهُ خَذَلُوا الْحَقَّ وَ لَمْ يَنْصُرُوا الْبَاطِلَ. امام علیه السلام فرمود:
(درباره آنان كه از جنگ كناره گرفتند) حق را خوار كرده ، باطل را نيز يارى نكردند.
این افراد نه از آن جهت که فاقد اعتقادند،پست ترین افراد هستند، چراکه آنها به نوعی اعتقاد داشتند و نه به سبب عدم حمایت از باطل،درجه ضلالت آنها متوسط است بلکه از آنجا که حمایت ننمودن حق مستلزم تقویت روحیه سپاه باطل و تضعیف جبهه حق می گردید ، بی طرفی آنها هم باطل و نادرست بوده است. بى طرف هاى منفى : همان گونه که در سند این حکمت آمد، این سخن حکیمانه امام مربوط به بعضى افراد سرشناس از مسلمانان مانند «سعد بن ابىوقاص» و «عبدالله بن عمر» است که در جنگ جمل وصفین با امام همراهى نکردند وبه دشمنان او نیز نپیوستند، بلکه بى طرف ماندند وبه عذرهاى واهى متوسل شدند. امام درباره آنها مى فرماید: «حق را تنها گذشتند و باطل را یارى نکردند»; (خَذَلُوا الْحَقَّ، وَلَمْ یَنْصُرُوا الْبَاطِلَ). اشاره به این که گرچه آنها به یارى باطل نشتافتند و در صف مقابل ما قرار نگرفتند; ولى چون به یارى حق برنخاستند و به پیام قرآن که مى گوید: «(فَقاتِلُوا الَّتى تَبْغى حَتّى تَفىءَ إِلى أَمْرِ اللّه); به آن گروه ظالمى که بر ضد پیروان حق (و امام مسلمین) برخاسته بجنگید تا به فرمان گردن نهند» عمل نکردند درخور هر گونه سرزنش و ملامتند. در این که آیا این گروه با على(علیه السلام) بیعت کرده بودند ولى در مسئله مبارزه با اصحاب جمل و جنایتکاران شام کوتاه آمده بودند یا از ابتدا زیر بار بیعت نرفته بودند، در میان مورخان اختلاف نظر است. در بعضى از نقل ها آمده که اینها بیعت را پذیرفتند ولى به فرمان امام در مبارزه با اهل باطل عمل نکردند و مطابق برخى دیگر از نقل ها از ابتدا زیر بار بیعت با آن حضرت نرفتند و جزء اقلیت ناچیزى بودند که بر خلاف جمهور مسلمین از بیعت با امام سر باز زدند. مرحوم علامه شوشترى معتقد است که اکثر روایات حاکى از آن است که این گروه بیعت نکردند. در اینجا این سؤال پیش مى آید که اگر آنها بیعت نکردند چگونه امام انتظار داشت که به لشکر او بپوندند و با باطل مبارزه کنند. پاسخ این سؤال روشن است، زیرا اوّلاً جمهور مسلمانان و اکثریت قاطع مهاجران و انصار بیعت کرده بودند و این حجت براى همه مردم بود و ترک بیعت گناه بزرگى بود که از آنها سر زد. ثانیاً به فرض که آنها بیعت نکرده باشند ولى وظایف یک مسلمان را باید انجام دهند و به آیات قرآن باید عمل کنند یعنى همان گونه که نماز و روزه و حج را باید انجام دهند، به آیه شریفه (فَقاتِلُوا الَّتِى تَبْغی حَتّى تَفِىءَ إِلى أَمْرِ اللّه)نیز باید گردن نهند. این یک وظیفه اسلامى است که به بیعت ربطى ندارد. به خصوص این که در حدیثى نیز از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل شده است که فرمود: «السّاکِتُ عَنِ الْحَقِّ شَیْطانٌ أَخْرَسٌ; کسى که نسبت به حق بى طرف و بى تفاوت بماند و سکوت اختیار کند شیطان گنگى است». به ویژه این که کناره گیرى این گونه افراد که به عنوان شخصیت هاى معروف جامعه اسلامى شناخته مى شدند ضربات شدیدترى بر پیکر حق وارد مى کرد. قابل توجه این که ابن عبدالبر در کتاب استیعاب در شرح حالات «عبدالله بن عمر» مى نویسد که به هنگام وفات مى گفت: هیچ چیزى ناراحت کننده اى در دلم از امر دنیا نیست جز این که که من با آن گروه ستمگر همراه على بن ابى طالب پیکار نکردم». می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
حکمت 15 تا 21
پنجشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۶:۰۹ بعد از ظهر
[11]
|
|||
عضو
شماره عضویت :
2179
حالت :
ارسال ها :
1483
محل سکونت : :
هر جا خدا بگه اونجام....بچشم
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
379
اعتبار کاربر :
14272
پسند ها :
1053
تشکر شده : 1280
|
نوشته شده توسط : admin » حکمت 19 : ره آورد شوم هوا پرستى (اخلاقى) وَ قَالَ [عليه السلام] مَنْ جَرَى فِى عِنَان أَمَلِهِ عَثَرَ بِأَجَلِهِ . امام علیه السلام فرمود:
آن كس كه در پى آرزوى خويش تازد ، مرگ او را از پاى در آورد.
هرکه به تاز پر زند در پی آرزو چو باد
تیر اجل هدف کند روح لجام پاره را قفل قناعتی بزن بر دل آزمند خود چونکه به ماه میرسی چنگ نزن ستاره را این جمله درباره ناپسندی و نادرستی آرزو های دراز است که مرگ راه رسیدن به آنها را قطع میکند .....اما مرحوم خویی می فرماید امام علیه السلام در این جمله نفس داشتن آرزو را تقبیح کرده است یعنی مطلقا آرزو خوب نیست ، نه آنکه آرزوی طولانی خوب نباشد ، و آنچه پسندیده است امید داشتن و رجا است . فرق آرزو با امید : آرزو یا امل به معنی انتظار کشیدن آنچه سزاوار و شایسته نیست و به دست آمدنش نیکو شمرده نمی شود و اسباب رسیدن به آن فراهم نیست در نتیجه تحصیل آن نه خوب و نه ممکن است . اما امید و رجا بر خلاف آرزو توقع داشتن چیزی است که تحصیلش شایسته و ممکن است. پس آرزو منفور و امید ممدوح و بلکه لازم است. وجه تشبیه آرزو به اسب : انسانی که افسار اسب سرکشی را گرفته و سوار بر آن به سوی هدفش می تازد عنان اختیارش را به دست مرکب خود داده است و اگر اسب به مانعی از قبیل سنگ و چاله برسد او را سرنگون میکند. دارنده آرزو نیز چنین است و اگر مرگش فرا رسد وی را از رسیدن به هدفش باز می دارد چون آمال و آرزوها منطقی و واقعی نیستند و هر چه انسان را برای تحصیلشان به تکاپو می اندازند و هر چه او بیشتر تلاش می کند باز هم به هدف خود نمی رسد و هوسها و حسرتها از او شخصیتی شکست خورده می سازد که تا آخر عمر گرفتار اهداف خیالی ، غیر عقلایی و به دور از دسترس است. آرزوهای متنوع و رنگارنگ تمامی ندارند و به جز مشغله فکری حاصلی در خارج از ذهن ندارند. البته این حالت با تعقل و تفکر توام با حرکت پویا برای رسیدن به اهداف عالی فرق می کند.اساسا آرزوها بر هوا و هوس، افکار خیالی و پوشالی ، و خواسته های بزرگ و طولانی بنا نهاده شده اند مانند کسی که آرزوی داشتن خانه ای بزرگ در مکانی خوب و وسیله ای گران قیمت در خیال خود بپروراند و در حالی که حتی هنوز زمینی تهیه نکرده در اندیشه رنگ اتاق و مبلمان است. آثار آرزوها : 1. انسان را از مرگ غافل می کند 2.صاحب آرزوهای رهاشده برای نیل به آنها از ارتکاب حرام و ترک واجبات دریغ نمی کندچون هدفش فقط رسیدن به آرزویش است. 3. دارنده آن دچار قساوت قلب می شود و رافت و رحمت از قلبش می رود . پس انسان عصیانگر می شود 4. اگر انسان گرفتار آرزو پروری گشت هر گاه به آرزویی دست یابد رسیدن به آرزوی دیگری را در قلب خود می پروراند و به پایان آمال خود نمی رسد.
هر که با امل رود سرکش / جام مرگ بگویدش سرکش
می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
حکمت 15 تا 21
جمعه ۱ خرداد ۱۳۹۴ ۱۰:۳۱ بعد از ظهر
[12]
|
|||
عضو
شماره عضویت :
2179
حالت :
ارسال ها :
1483
محل سکونت : :
هر جا خدا بگه اونجام....بچشم
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
379
اعتبار کاربر :
14272
پسند ها :
1053
تشکر شده : 1280
|
نوشته شده توسط : admin » حکمت 20 : روش برخورد با جوانمردان (اخلاقى ، اجتماعى) وَ قَالَ [عليه السلام] أَقِيلُوا ذَوِى الْمُرُوءَاتِ عَثَرَاتِهِمْ فَمَا يَعْثُرُ مِنْهُمْ عَاثِرٌ إِلَّا وَ يَدُ اللَّهِ بِيَدِهِ يَرْفَعُهُ . امام علیه السلام فرمود:
از لغزش جوانمردان در گذيريد، زيرا جوانمردى نمى لغزد جز آن كه دست خدا او را بلند مرتبه مى سازد.
چشم از لغزش مردان تو بپوشان که خدا / دست بر دست برآرد برساند به سماء
جوانمرد واقعی کسی است که هم حقوق مردم را رعایت می نماید و هم در برابر خداوند و صاحبان نعمتش اهل ادب است و حقوق بندگی را رعایت میکند . لغزشهای چنین کسی به گونه ای نیست که او را به هلاکت برساند و در باتلاقهای گمراهی فرو رود...بلکه همیشه دستش در دست خداست و به محض لغزش عنایت الهی او را نجات می دهد. پس جوانمردی توفیقات الهی را جلب میکند. جوانمرد کیست ؟ جوانمرد در مورد دیگران از خود گذشته در مالش گشاده دست و در جانش ایثارگر است. او در برابر خداوند نه مالی را می شناسد نه جانی ، و هر گونه خداوند راضی باشد عمل میکند. لغزشهای چنین فردی را باید به دیده اغماض نگریست و در چنین جایی که خداوند از لغزش او چشم پوشی می کند بندگان او نیز باید چنین باشند. می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
|
موضوعات مشابه | ||||
عنوان موضوع | نویسنده | پاسخ | بازدید | آخرین پاسخ |
حکمت 15 تا 21 |
یازهرااا |
0 | 2 | یازهرااا |
برچسب ها
|
حکمت ، تا ، |
|