انجمن یاران منتظر

ختم قرآن



آخرین ارسال ها
پروژه کرونا(COVID 19) ..:||:.. لیست برنامه ختم قرآن یاران منتظر ..:||:.. Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ سفره هفت سین امسال اعضای انجمن یاران منتظر Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ..:||:.. تا حالا به لحظه تحویل سال 1450 فکر کردید!!؟؟ ..:||:.. Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ سفره هفت سین سال 1395 اعضای انجمن یاران منتظر Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ..:||:.. اگر بفهمید بیشتر از یک هفته دیگر زنده نیستید، چی کار می کنید؟! ..:||:.. **متن روز پدر و روز مرد** ..:||:.. الان چتونه؟ ..:||:.. 🔻هدیه‌ تحقیرآمیز کِندی ..:||:.. ღ ღ ღتبریک ازدواج به دوست خوبم هستی2013 جان عزیز ღ ღ ღ ..:||:..

نوار پیام ها
( یسنا : ▪️خــداحافظ مُــــحَرَّم 😭 نمى دانم سال دیگر دوباره تو را خواهم دید یا نه؟!... 🖤اما اگر وزیدى و از سَرِ کوى من گذشتى، سلامَم را به اربابم برسان... ◾️ بگو همیشه برایَت مشکى به تَن مى کرد و دوست داشت نامَش با نام تو عجین شود!... ◾️بگو گرچه جوانى مى کرد، اما به سَرِ سوزنى ارادتش هم که شده، تو را از تَهِ دل دوست داشت... ◼️با چاى روضه تو و نذری ات، صفا مى کرد و سَرَش درد مى کرد براى نوکرى... 🏴 مُحَرَّم جان؛ تو را به خدا مى سپارم... و دلم شور مى زند براى \"صَفر\"ى که دارد از \"سَفَر\" مى رسد... # )     ( سینا : حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها): «ما جَعَلَ اللّه ُ بَعدَ غَدیرِخُمٍّ مِن حُجَّةٍ و لاعُذرٍ؛ خداوند پس از غدیرخم برای کسی حجّت و عذری باقی نگذاشت.» «دلائل الإمامَه، ص 122» )     ( فاطمه 1 : ای روح دو صد مسیح محتاج دَمَت زهرایی و خورشید غبار قدمت کی گفته که تو حرم نداری بانو؟ ای وسعت دل‌های شکسته، حَرَمت. (شهادت حضرت زهرا تسلیت باد) )     ( programmer : امام علی (ع):مردم سه گروهند: (1) دانشمندی خدایی، (2) دانش آموزی بر راه رستگاری (3) و پشه های دستخوش باد و طوفان و همیشه سرگردان، که از پی هر جنبنده و هر صدا می روند، و با وزش هر بادی، حرکت می کنند، نه از پرتو دانش، روشنی یافتند، و نه به پناهگاه استواری پناه گرفتند. )     ( programmer : امام علی ع : عاقل ترین مردم کسی است که عواقب کار را بیشتر بنگرد. )     ( programmer : امام علی (ع):دعوت کننده ای که فاقد عمل باشد مانند تیر اندازی است که کمان او زه ندارد. )     ( programmer : امام علی(ع): در فتنه ها همچون بچه شتر باش که نه پشت دارد تا بر آن سوار شوند و نه پستانی که از آن شیر بدوشند )     ( سینا : هزارها سال از هبوط آدم بر سیاره‌ی زمین گذشته است و هنوز نبرد فی ما بین حق و باطل بر پهنه‌ی خاك جریان دارد، اگرچه دیگر دیری است كه شب دیجور ظلم از نیمه گذشته است و فجر اول سر رسیده و صبح نزدیك است. )     ( programmer : فتنه مثل یک مه غلیظ، فضا را نامشخص میکند؛ چراغ مه‌شکن لازم است که همان بصیرت است....(مقام معظم رهبری) )     ( سینا : یاران! شتاب كنید ، قافله در راه است . می گویند كه گناهكاران را نمی پذیرند ؟ آری ، گناهكاران را در این قافله راهی نیست ... اما پشیمانان را می پذیرند )     ( سینا : برای حفظ سلامتی، این دعا را هر صبح و شب بخوانید: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ**اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ. (سه ‌مرتبه) خداوندا، مرا در زره نگهدارنده و قوی خود _ که هر کس را بخواهی در آن قرار می‌دهی _ قرار بده! )     ( فاطمه 1 : ای بهترین بهانه خلقت ظهور کن صحن نگاه چشم مرا پر ز نور کن +++ چشمم به راه ماند بیا و شبی از این پس‌کوچه‌های خاکی قلبم عبور کن +++ آقا بیا و با قدمی گرم و مهربان قلب خراب و سرد مرا گرم شور کن )     ( سینا : دود می خیزد ز خلوتگاه من کس خبر کی یابد از ویرانه ام ؟ با درون سوخته دارم سخن کی به پایان می رسد افسانه ام ؟ )    
مدیریت پیام ها


اگر این اولین بازدید شما از انجمن یاران منتظراست ، میبایست برای استفاده از کلیه امکانات انجمن عضو شوید و یا اگر عضو انجمن می باشید وارد شوید .


انجمن یاران منتظر » اوقات فراغت » SMS و پیامک » حرفای خودمونی/شماهم دلتون خواست حرف بزنید



حرفای خودمونی/شماهم دلتون خواست حرف بزنید

داشتن مغز دلیل قطعی بر انسان بودن نیست ! پـســتـه و بـادام هــم مـغز دارن ! برای انسان بودن باید شعــــــــــــور داشت !!!!
pvthd o,nl,kd/alhil ngj,k o,hsj pvt fckdn


امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد
صفحه 2 از 2 < 1 2 > آخرین »


اطلاعات نویسنده
حرفای خودمونی/شماهم دلتون خواست حرف بزنید
پنجشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۴ ۰۸:۵۴ بعد از ظهر نمایش پست [13]
بانو
rating
شماره عضویت : 1883
حالت :
ارسال ها : 1670
محل سکونت : : خیلیا می دونن کجام...
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 173
دعوت شدگان : 9
اعتبار کاربر : 23379
پسند ها : 1359
حالت من :  ShadOsarhal.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/09.jpg
تشکر شده : 2161



خدا یا تو خود خوب می دانی که همه اعضا و جوارح من با مهر تو آمیخته است.
از هنگامی که چشم بر این سرای تو باز کردم برق بودنت تو را در چشم دلم احساس کردم.
و زمانی که به نغمه های دلنواز اذان را در گوشم جاری شد به گمانم تمام ذرات وجودم به یک باره تسلیم عشق تو شد.
و اما نمی دانم چه شد که الان این دل به بند مادیات دنیایی اسیر گشته؟
خدا یا اگر عاشقم می کنی تنها مرا اسیر عشق خودت کن که تشنه وصل تو باشم و عشق نا متجانس دنیوی را از نهادم بردار و بر دلم عشق محبانت را هک کن تا به نشان گمراهی دل نمیرم.
خدایا تو مرا خلق کردی و به من همه چیز عطا کردی، در همه حال وجود بی مقدارم را در حمایت خود قرار دادی.
و روزهایی که در این دنیا در خلوت تنهایی به سر می بردم تنها فانوس کوچه تنهای و خانه دلتنگی هایم بودی.
خدایا تو خود به من آموختی که چگونه نفس بکشم و چگونه با عشق به دیدارت روزهارا با امید زندگی را سپری کنم.
خدا یا تو درهای معرفت شناخت خودت را برویم باز کن و زنجیر های هوی و هوس را از پاهایم بگسل ؛ چرا که مشتاق حرکت به سوی تو شدم.


  می پسندم 1     0  1 
 
 
تعداد پسند های ( 1 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : سولماز19


اللهم عجل لولیک الفرج
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
حرفای خودمونی/شماهم دلتون خواست حرف بزنید
پنجشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۴ ۰۹:۰۰ بعد از ظهر نمایش پست [14]
بانو
rating
شماره عضویت : 1883
حالت :
ارسال ها : 1670
محل سکونت : : خیلیا می دونن کجام...
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 173
دعوت شدگان : 9
اعتبار کاربر : 23379
پسند ها : 1359
حالت من :  ShadOsarhal.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/09.jpg
تشکر شده : 2161






واقعاخواندنیه
اگه نخونی از ذستت
رفته
حالا خود دای


شـــــکــــرتخـــــــــــــدا جـــــونـــــــم
امروز صبح که از خواب بیدار شدی،

نگاهت می کردم،

امیدوار بودم که با من حرف بزنی،

حتی
برای چند کلمه،

نظرم را بپرسی یا برای اتفاق خوبی که دیروز در زندگی ات افتاد،

از من تشکر کنی؛

اما متوجه شدم که خیلی مشغولی،

مشغول انتخاب لباسی که
میخواستی بپوشی،

وقتی داشتی این طرف و آن طرف می دویدی تا حاضر شوی،

فکر می کردم چند دقیقه ای وقت داری که بایستی
و به من بگویی:"سلام"،

اما تو
خیلی مشغول بودی.


یک بار مجبور شدی منتظر شوی و برای مدت یک ربع ساعت، کاری

نداشتی جز آنکه روی یک صندلی بنشینی.

بعد دیدمت که از جا پریدی،

اما تو به طرف تلفن دویدی و در عوض به دوستت تلفن کردی تا از

آخرین شایعات با خبر شوی.

تمام روز با صبوری منتظرت بودم،

با آن همه کارهای مختلف گمان می کنم که اصلاً وقت نداشتی

با من حرف بزنی.

متوجه شدم قبل از نهار هی دورو برت را نگاه می کنی؛

شاید چون خجالت می کشیدی،

سرت را به سوی من خم نکردی!!!

تو به خانه رفتی و به نظر می رسید که هنوز خیلی کارها برای انجام دادن داری.


بعد از انجام دادن چند کار،

تلویزیون را روشن کردی،

نمیدانم تلویزیون را دوست داری یا نه؟

در آن چیزهای زیادی نشان می دهند و تو هر روز مدت زیادی را

جلوی آن می گذرانی.

در حالی که درباره هیچ چیز فکر نمی کنی و فقط ازبرنامه هایش
لذت می بری.

باز هم صبورانه انتظار ترا کشیدم و تو در حالی که تلویزیون را نگاه می کردی،

شام خوردی و باز هم با من صحبتی نکردی!!!

موقع خواب،

فکر
می کنم خیلی خسته بودی،

بعد از آن که به اعضای خانواده ات شب بخیر گفتی،

نمی دانم که چرا به من شب به خیر نگفتی؛

اما اشکالی
ندارد،

آخر مگر صبح به من سلام کردی؟!

هنگامی که به خواب رفتی،

صورتت را که خستهء تکرارِ یکنواختی های روزمره بود

را عاشقانه لمس کردم.

چقدر مشتاقم که به تو بگویم:

چطور می توانی زندگی زیباتر و مفیدتر را تجربه کنی...

احتمالاً متوجه نشدی که من همیشه در کنارت و برای کمک به تو آماده ام.

من صبورم،

بیش از آنچه تو فکرش را می کنی.

حتی دلم می خواهد به تو یاد دهم که چطور با دیگران صبور باشی.

من آنقدر دوستت دارم که هر روز منتظرت هستم،

منتظر یک سر تکان دادن،

یک دعا،

یک فکر،

یا گوشه ای از قلبت که بسوی من آید.

خیلی سخت است که مکالمه ای یکطرفه داشته باشی.

خوب،

من باز هم سراسر پر از
عشق منتظرت خواهم بود،

به امید آنکه شاید فردا کمی هم به من وقت بدهی!

آیا وقت داری که این نامه را برای دیگر عزیزانم بفرستی؟

اگر نه،

عیبی ندارد،

من می فهمم و سعی می کنم
راه دیگری بیابم.

من هرگز دست نخواهم کشید...

روز خوبی داشته باشی.


  می پسندم 1     0  1 
 
 
تعداد پسند های ( 1 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : سولماز19


اللهم عجل لولیک الفرج
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
حرفای خودمونی/شماهم دلتون خواست حرف بزنید
پنجشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۴ ۰۹:۱۲ بعد از ظهر نمایش پست [15]
بانو
rating
شماره عضویت : 1883
حالت :
ارسال ها : 1670
محل سکونت : : خیلیا می دونن کجام...
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 173
دعوت شدگان : 9
اعتبار کاربر : 23379
پسند ها : 1359
حالت من :  ShadOsarhal.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/09.jpg
تشکر شده : 2161





  می پسندم 2     0  2 
 
 
تعداد پسند های ( 2 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : سولماز19


اللهم عجل لولیک الفرج
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
حرفای خودمونی/شماهم دلتون خواست حرف بزنید
پنجشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۴ ۰۹:۱۶ بعد از ظهر نمایش پست [16]
بانو
rating
شماره عضویت : 1883
حالت :
ارسال ها : 1670
محل سکونت : : خیلیا می دونن کجام...
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 173
دعوت شدگان : 9
اعتبار کاربر : 23379
پسند ها : 1359
حالت من :  ShadOsarhal.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/09.jpg
تشکر شده : 2161



گفتم: میای بریم نماز بخونیم؟ فعلا که کار نداریم، اذون هم که تازه گفته، مسجد هم که همین نزدیکی هاست
خندید و گفت: چه عجله ای داری؟ بابا جوونی هنوز، برای این کارا وقت هست هنوز، بعدش هم راهش رو کشید و رفت
پشت سرش بودم ... دویدم و خودم رو بهش رسوندم، دستم رو گذاشتم روی شونه اش، به طرفم برگشت، چشمام به چشمش افتاد ... گفتم: بابا 18 سالته، الآن انجام ندی کی میخوای انجام بدی؟
بازم خندید و گفت: بابا 18 سالمه

 

 80 سالم که نیست از عزرائیل بترسم، حالا فعلا وقت هست ... میخونیم.
اون رفت ... ازم دور شد ...
بعد چند وقت توی مجلس روضه دیدمش ... چادری شده بود ... گفتم هان از اینورا ... خوش اومدی ... بابا برو جوونی کن این کارا مال پیر زنهاست ...
اشکش رو با گوشه چادرش پاک کرد و گفت: مادرمون 18 سال داشت نه؟ ...
دیگه هیچی نگفت ... زانو هاشو بغل کرد و فقط گریه می کرد ...

 


  می پسندم 2     0  2 
 
 
تعداد پسند های ( 2 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : سولماز19


اللهم عجل لولیک الفرج
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
حرفای خودمونی/شماهم دلتون خواست حرف بزنید
پنجشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۴ ۰۹:۲۶ بعد از ظهر نمایش پست [17]
بانو
rating
شماره عضویت : 1883
حالت :
ارسال ها : 1670
محل سکونت : : خیلیا می دونن کجام...
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 173
دعوت شدگان : 9
اعتبار کاربر : 23379
پسند ها : 1359
حالت من :  ShadOsarhal.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/09.jpg
تشکر شده : 2161





  می پسندم 2     0  2 
 
 
تعداد پسند های ( 2 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : سولماز19


اللهم عجل لولیک الفرج
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
حرفای خودمونی/شماهم دلتون خواست حرف بزنید
پنجشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۴ ۰۹:۳۰ بعد از ظهر نمایش پست [18]
بانو
rating
شماره عضویت : 1883
حالت :
ارسال ها : 1670
محل سکونت : : خیلیا می دونن کجام...
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 173
دعوت شدگان : 9
اعتبار کاربر : 23379
پسند ها : 1359
حالت من :  ShadOsarhal.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/09.jpg
تشکر شده : 2161




زن به شیطان گفت: آیا آن مرد خیاط را می بینی? 


میتوانی بروی وسوسه اش کنی که همسرش را 


طلاق دهد? 


شیطان گفت: آری و این کار بسیار آسان است 


پس شیطان به سوی مرد خیاط رفت و به هر طریقی سعی می کرد او را وسوسه کند اما مرد خیاط همسرش را بسیار دوست داشت و اصلا به طلاق فکر هم نمی کرد 


پس شیطان برگشت و به شکست خود در مقابل مرد خیاط اعتراف کرد 


سپس زن گفت: اکنون آنچه اتفاق می افتد ببین و تماشا کن 


زن به طرف مرد خیاط رفت و به او گفت: 


چند متری از این پارچه ی زیبا میخواهم پسرم میخواهد آن را به معشوقه اش هدیه دهد پس خیاط پارچه را به زن داد 


سپس آن زن رفت به خانه مرد خیاط و در زد و زن خیاط در را باز کرد وآن زن به او گفت: اگر ممکن است میخواهم وارد خانه تان شوم برای ادای نماز, و زن خیاط گفت: بفرمایید, خوش آمدید 


و آن زن پس از آنکه نمازش تمام شد آن پارچه را پشت در اتاق گذاشت بدون آنکه زن خیاط متوجه شود و سپس از خانه خارج شد 


و هنگامی که مرد خیاط به خانه برگشت آن پارچه را دید و فورا داستان آن زن و معشوقه ی پسرش را به یاد آورد و همسرش را همان موقع طلاق داد 


سپس شیطان گفت: اکنون من به کید و مکر زنان اعتراف می کنم 


و آن زن گفت: کمی صبر کن 


نظرت چیست اگر مرد خیاط و همسرش را به همدیگر بازگردانم???!!! 


شیطان با تعجب گفت: چگونه??? 


آن زن روز بعدش رفت پیش خیاط و به او گفت 


همان پارچه ی زیبایی را که دیروز از شما خریدم یکی دیگر میخواهم برای اینکه دیروز رفتم به 


خانه ی یک زنی محترم برای ادای نمازو آن پارچه را آنجا فراموش کردم 


و خجالت کشیدم دوباره بروم و پارچه را از او بگیرم 


و اینجا مرد خیاط رفت و از همسرش عذرخواهی کرد و او را برگرداند به خانه اش. 


و الان شیطان در بیمارستان روانی به سر میبرد 


و اطلاعات دیگری از شیطان نداریم


 


بر گرفته از کتاب "چنین گفت زرتشت" نوشته فردریش نیچه



  می پسندم 1     0  1 
 
 
تعداد پسند های ( 1 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : سولماز19


اللهم عجل لولیک الفرج
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
حرفای خودمونی/شماهم دلتون خواست حرف بزنید
پنجشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۴ ۰۹:۴۰ بعد از ظهر نمایش پست [19]
عضو
rating
شماره عضویت : 431
حالت :
ارسال ها : 2349
محل سکونت : : یکی از روستا های خراسان رضوی تا مشهد 3ساعت راه هست
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 528
دعوت شدگان : 2
اعتبار کاربر : 25093
پسند ها : 1627
حالت من :  Khoshhal.gif
تشکر شده : 3862
وبسایت من : وبسایت من



خدایا دوست دارم واسه هرچی که بخشیدی      همیشه این تو هستی که ازم حالم رو پرسیدی


  می پسندم 1     0  1 
 
 
تعداد پسند های ( 1 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : احسان فقط خدا
سربازم

سرباز ارتش جمهوری اسلامی ایران

آموزشی 08 خاش


سخنی از من سرباز: قدر امنیت قدر آبی که می خوریم قدر ظرف غذایمان قدر راحتی خواب شب ،  قدر مراسمات شب نشینی و اعیاد و شهادت ها ، قدر خیلی چیزهای حتی ساده  را بدانیم حتی قدر اینکه راحت نشسته ایم و میتوانیم بدون ترسی حرف بزنیم حرف های روزانه، قدر بدانیم و شاکر.....

زنده باد کسانی که در مناطق محروم برای آسایش مردم عزیز ایران به دور از آسایش  و رفاه زندگی میکنن

زنده باد کشور همیشه سرافراز ایـــــــران



 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
حرفای خودمونی/شماهم دلتون خواست حرف بزنید
پنجشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۴ ۱۰:۰۱ بعد از ظهر نمایش پست [20]
بانو
rating
شماره عضویت : 1883
حالت :
ارسال ها : 1670
محل سکونت : : خیلیا می دونن کجام...
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 173
دعوت شدگان : 9
اعتبار کاربر : 23379
پسند ها : 1359
حالت من :  ShadOsarhal.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/09.jpg
تشکر شده : 2161




یاد کفشهای وصله دار امیر المومنین افتادم






  می پسندم 1     0  1 
 
 
تعداد پسند های ( 1 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : سولماز19


اللهم عجل لولیک الفرج
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
حرفای خودمونی/شماهم دلتون خواست حرف بزنید
جمعه ۲۱ فروردین ۱۳۹۴ ۰۲:۲۸ بعد از ظهر نمایش پست [21]
بانو
rating
شماره عضویت : 1883
حالت :
ارسال ها : 1670
محل سکونت : : خیلیا می دونن کجام...
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 173
دعوت شدگان : 9
اعتبار کاربر : 23379
پسند ها : 1359
حالت من :  ShadOsarhal.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/09.jpg
تشکر شده : 2161



http://night-skin.com/template/37/post1.gif) 100% 0% no-repeat rgb(235, 233, 229);">
 
http://night-skin.com/template/37/post2.gif) 100% 50% repeat-y rgb(235, 233, 229);">

جاده جوانی لغزنده است

زنجیر ایمان را ببندید




  می پسندم 1     0  1 
 
 
تعداد پسند های ( 1 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : سولماز19


اللهم عجل لولیک الفرج
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
حرفای خودمونی/شماهم دلتون خواست حرف بزنید
یکشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۴ ۰۹:۱۸ قبل از ظهر نمایش پست [22]
بانو
rating
شماره عضویت : 1883
حالت :
ارسال ها : 1670
محل سکونت : : خیلیا می دونن کجام...
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 173
دعوت شدگان : 9
اعتبار کاربر : 23379
پسند ها : 1359
حالت من :  ShadOsarhal.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/09.jpg
تشکر شده : 2161



هرگز هیچ روز زندگیت را سرزنش نکن !
روز خوب به تو شادی میدهد،
روز بد به تو تجربه،
و بدترین روز به تو درس میدهد ...!
فصلها برای درختان هر سال تکرار میشود،
اما فصلهای زندگی انسان تکرار شدنی نیست ...
تولد ... کودکی ... جوانی... پیری و دیگر هیچ ...
تنها زمانی صبور خواهی شد که صبر را یک قدرت بدانی نه یک ضعف!
آنچه ویرانمان میکند، روزگار نیست،
حوصله کوچک و آرزوهای بزرگ است ...!



  می پسندم        0 
















امضای کاربر : سولماز19


اللهم عجل لولیک الفرج
گزارش پست !


امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد
صفحه 2 از 2 < 1 2 > آخرین »



برچسب ها
حرفای ، خودمونی/شماهم ، دلتون ، خواست ، حرف ، بزنید ،

« جالبه | اس ام اس شهید و شهادت »

 











انجمن یاران منتظر

چت روم یاران منتظر

چت روم و انجمن مذهبی امام زمان



هم اکنون 03:53 پیش از ظهر