آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
سه شنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۹:۲۷ بعد از ظهر
|
|||||
بانو
![]()
شماره عضویت :
1310
حالت :
![]()
ارسال ها :
3265
جنسیت :
![]()
تعداد بازدیدکنندگان :
431
دعوت شدگان :
2
اعتبار کاربر :
74079
پسند ها :
5100
تشکر شده : 6163
|
![]() ![]() سلام سرطان.... همیشه وقتی نامت و یادت طنین انداز محفل هام میشد همیشه با تنفر از کنارت رد میشدم و یه حس گنگی از اینکه این چه بیماری لا علاجیه که داغی به اندازه ی تمام داغهای عمرمان را در دلمان میکارد...
سرطان مهربون سرطان رئوف نمیخوام ازت به بدی نام ببرم و یاد کنم...
تو خوبی بابا اخه مگه چی میشه فقط یذره موهامون میریزه و ابروهامون کم پشت میشه خو تازه میشیم مثل زمونی که دنیا اومدیم... سرطان جونم .... ولی فرقش اینه که دو سه ماه بیشتر دیگه تو این دنیای لعنتی نیستم... سرطان خوبم... از اینکه تو منو خیلی دوس داری به خودم میبالم خب چرا بقیه رو انقدر دوس نداری خب معلومه که من با بقیه فرق دارم... از قدیم گفتن اگر لیلی نبودش هیچ میلی چرا ظرف مرا بشکسته ...... سرطان داری ظرف عمرمو میشکونی ... سرطان خوبم توروخدا منو از اربابم جدا نکن سرطان توروخدا یه بار هم که شده نشون بده بی رحم نیستی ... یه بار هم که شده نشون بده آخرش مرگ نیست .... سرطان اشگ پدرو مادرم رو نمیتونم تحمل کنم خب چرا تاخیر میندازی خب منو زود ببر... دلم میگیره وقتی میبینم بقیه بخاطرم موهاشونو از ته زدن ... اونا میخوان همدردی کنن ولی اونا که نمیدونن همه ی سرطان فقط ریزش مو نیست که اگر بود من حاضر بودم تا اخر عمرم تاس بمونم... سرطان خوش خیم و بد خیم بودن برام فرقی نداره وقتی تو رودم مخفی شدیو کاری از دکترای عالم ساخته نبود تازه یادم افتاد یه عمر تو هیئت ارباب بی کفن سینه زدمو خوندم و گریه کردم... اخه ارباب خوبم اخه اقای مهربونم تو رو به مادرت زهرا (سلام الله علیها)دیگه طاقت اشگهای پدرم رو ندارم اخه غرورش شکسته شد وقتی دید نمیتونه برام کاری کنه ... بارها دیدم نیمه شب بالای سرم مرواریدای اشگ از چشماش میریزه و اروم اروم با دستاش پاک میکنه که مبادا من بیدار شم... آقا یادمه تو روضه ها میگفتن وقتی دونوجوان بی بی زینب س اومدن از شما اجازه بگیرن و برن میدان عرض کردن یا خال بحق امک (دایی جان بحق مادرت زهرا س ) و تورو قسم دادن تا اسم مادرتو شنیدی شروع به گریه کردیو حرفشونو رد نکردی اقا تورو به مادرت زهراس منو هم دست خالی بر نگردون... آقای مهربون من دیگه تنهایی نمیام هیئت ... من دیگه تنها نیستم سرطانم همیشه با منه... کنارم ..... در وجودم حسش میکنم ... آقا منو سرطانم عاشق توییم ... نگران حرمتم ارباب اخه منتظر بودم که بیام از حرمت دفاع کنم خب دوسد ارم قسمتم بشه بیشتر بگم حسین ع... حسین جان این خواستمو از من دریغ نکن... آقای من!!! مهربونم این نگرانیه هرشبمه که .... دل نوکر نگران حرم ارباب است ... یا حق التماس دعای شهادت!!!!!!!!
ان شالله که خدا به همگی سلامتی بده و همه مریض ها رو شفا بده
بحق محمد و آل محمد ![]() ![]() (برگرفته از وبلاگ:http://molayemehr313.blogfa.com) می پسندم 2 0 2 ![]() تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||||
![]() ![]() |
|
اطلاعات نویسنده |
![]()
سه شنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۹:۴۸ بعد از ظهر
![]() |
|||
![]() می پسندم 0
|
||||
![]() ![]() |
|
اطلاعات نویسنده |
![]()
سه شنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۰:۰۷ بعد از ظهر
![]() |
|||
مدیر انجمن انجمن دفاع مقدس
![]()
شماره عضویت :
1784
حالت :
![]()
ارسال ها :
3460
جنسیت :
![]()
تعداد بازدیدکنندگان :
462
اعتبار کاربر :
72225
پسند ها :
2031
تشکر شده : 2670
|
ان شاءالله
الّلهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهم می پسندم 0
|
|||
![]() ![]() |
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
برچسب ها
|
سلام ، سرطان ، سلام ، زندگی.....!!!! ، |
|